10
Aug
2010
رهبر معظم انقلاب این روزها بدجوری بی کس و کار شدهاند. آخه یکی نیست به ایشان بگوید مردک خر، یک موجود [1]نجیبی مثل خاتمی رو ول کردی رفتی چسبیدی در کون این یابوی چموش واصه چی!؟ ضرب المثلی است که میگوید “عقل که نباشد جان در عذاب است” حالا این هم شده حکایت سید علی آقای نادان! مردک نانت نبود آبت نبود رئیس جمهور تعیین کردنات چی بود توی این دنیای بی حساب و کتاب. یک آخوند عبا شکلاتی داشتی که آبدار چی درگاه ات بود و شده بود دیوار حائل بین تو و ملت، بی خودی زدی کردی بیرون، حالا جونت در برود این قاطرهای چموش را خود از طویله بیرون آوردی خودت هم بکنشان توی طویله!
حضرتاش یکی دو هفته میشود که پس از آن زر زدن کذایی، همان که گفته بود “ولایت فقیه شعبهای است از ولایت ائمه اطهار و ولایت رسولالله” دیگر لام تا کام نمیگوید تو گویی که زبانش را بریدهاند!
این روزها با درگیریهای جناحی که در بین اصولگراها در جریان است، دارد کم کم دلایل اظهارات ولی امر مسلمین! جهان بیشتر برملا میشود. وقتی آقایان لاریجانیها چهار نعله به رئیس جمهور منتخب آسید علی آقا میتازند [1][2] و شلوار نکنده میرینند روی هیکل رئیس جمهور، این معنای دیگری ندارد جز ریدن مستقیم روی آسید علی آقا! آخه هرچی باشد ایشان خودشان تو دهن ملت زدند و رئیس جمهور تعیین کردند، حالا هم خودشان این ریدنهای آقایان را تحویل بگیرند. از همه اینها بدتر وقتی است که کلاغ کون دریده هم نه زیر می گذارد و نه رو باز هم شلوار نکنده میریند روی رئیس جمهور منتخب آقا.
خلاصه اینکه آسید علی آقا با آن نادانی که کرد بنیان همه چیز را از ریشه در آورد. من در این عجبم که چنین حکومتی که نه سرش پیداست و نه تهش چرا هنوز پابرجاست! البته اگر بتوان این اوضاع بلبشوی سیاسی ایران امروز را دولت یا حکومت نامید. باور بفرماید اوضاع سیاسی امروز ایران از دوران شاه سلطان حسین خودمان هم خر تو خر تر شده، بلکه شده شعبه ولایت ائمه اطهار!
[1]نجیب اینجا به معنی اصلی واژه نیستها! چه این حرامی از آن نا نجیبها ست که بیا و ببین، اگر نوشتم نجیب بیشتر از آن معنی بود که برای آن چهارپای نجیب استفاده میشود به معنی مطیع و فرمان بر و خلاصه خر بار بر.
عکس رئیس جمهور متخب آقا همراه با رئیس جمهور گینه بی صحاب
در بخش: سیاسی
06
Aug
2010
خانم شرین عبادی جمله بالا را اختراع کردهاند! خُسن آقا هم در مقابل جمله بالا این جمله را خدمت شما تقدیم میکند: “ملی مذهبی هم یک مکتب سیاسی قرون وسطی است!”
خانم شیرین عبادی از روزی که جایزه صلح نوبل را دریافت کردند، مدام در بوق اش دمیده و بر این نظر پافشاری کرده که اسلام با دموکراسی همخوانی دارد! این مدعا فقط از مغز آدمهای گرفتار مذهب تراوش میشود وگرنه با نگاهی گذرا به قوانین عقب افتاده اسلام، هر انسان ناآگاهی هم میتواند سریعا به این نتیجه برسد که قوانین اسلام حتی از قوانین قرون وسطی هم عقب افتاده تراند.
چرا من به این واژه “باستانی” عکس العمل نشان دادم؟ معمولا در ادبیات فارسی واژه باستانی را برای پدیدههای تاریخی ماقبل اسلام بکار میبرند نه بعد از اسلام! حداقل برداشت من از این واژه این است. اگر من جای خانم عبادی بودم بجای استفاده از این واژه از واژه “ماقبل تاریخ” یا اینکه واژه “ماقبل وسطی” استفاده میکردم نه واژه باستانی. معمولا ما واژه باستان را در فارسی برای دوران پیش از حمله اعراب استفاده میکنیم. این تقدم و تأخر از نظر تاریخی بسیار مهم است و نباید همین طوری شکمی هر واژهای را بکار برد، خصوصا از یک آدم حقوقدان که باید در استفاده از واژه ها دقت بیشتری بکار ببرد. خصوصا که قانون سنگسار قانونی اسلامی است و ربطی به دوران باستان ایران ندارد، مگر اینکه خانم عبادی مدعی باشند که این قانون در ایران باستان وجود داشته!
حالا چرا خانم عبادی از این واژه بجای “قرون وسطی” استفاده کرده را باید از خود خانم شیرین عبادی پرسید. شاید خانم عبادی سعی دارند ایدههای اسلامی خود را مدرن تر از وسطیای قالب کنند. توجه داشته باشید که خانم عبادی هنوز بر سر افکار اسلامی (ماقبل تاریخی) خود پافشاری دارند و هنوز بر این عقیده پا میفشارند که اسلام با دموکراسی سازگاری دارد.
خدای خانم عبادی ما را از شر این عقب افتادههای سیاسی حفظ بدارد! آمین یا رب العالمین!
در بخش: سیاسی
04
Aug
2010
خبری نظرم را به حضرتش جلب کرد(منظورم حضرت مارمولک است!). پس از چند جستوجو با گوگل، دیدم الحق که تهیه کننده فیلم مارمولک چقدر خوب زوایای افکار پلید روحانیون را روانکاوی کرده.
نمونه این مارمولکها در ایران زیاد هستند. همانهایی که میدانند با چه ابزاری میتوان نردبان ساخت و از دیوار قدرت بالا رفت.
در هر سخنرانی که از این مارمولک بخوانید، حتما یک یا دو جمله یا حتی بیشتر در باره سیدعلی رهبر یافت میشود. و با چنان تبحری خایههای ملوکانه را میمالد که بیا و ببین. در همه زمینهها هم ابراز وجود میکند و با مغلطه و سفسطه و آخوند بازی حرفهایی میزند که از هیچ جعبه مارگیری بیرون نمیآید. خلاصه اینکه شارلاتانیزم را از مکتب ماکیاولی به خوبی فرا گرفته، خلاصه اگر کسی میخواهد فیلمی بسازد و یا داستانی درباره حرامزادگی ملاها بنویسد یا اگر میخواهید در زمینه روانشناسی تحقیق کنید، این خوکچه هندی کیس(case) خوبی برای آزماشگاه شما خواهد بود:
حجت الاسهال والمسهلین عليرضا پناهيان، اگر اشتباه نکرده باشم خودش میگوید متولد 1368 است که از قرار معلوم باید 21 ساله باشد و از طرفی در جنگ هم شرکت کرده جای دیگری میگوید متول 1344 است، و خلاصه اینکه دروغ زیاد میگوید. شاید هم این آدرس متعلق به او نیست و شخص دیگری است، باز هم خدای مسلمین داند! آخه این مسلمانها یک روده راست توی شکمشان نیست، در نتیجه نمیتوان از روی گفتههای آنها قضاوت کرد و بیشتر باید با حدس و گمان حقایق را کشف کرد.
سخنان گه هربار حجت الاسهال والمسهلین علیرضا پناهیان در همه زمینهها!:
حجاب
تحریم
عضو هیئت امنای دانشگاه هنر تهران
حجت الاسهال والمسهلین علیرضا پناهیان مسئول اتاق فکر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها در باره آبروی جمهوری اسلامی و الخ.
در بخش: ملای حیله گر
01
Aug
2010
تحلیل فقاهتی رابطه زلزله با گناه براساس مبانی فیزیک دینی توسط آیت الله خرازی
زلزله تجلی غضب مقام ولایی اهل بیت برضد منکرات با چگالی بی نهایت است.
آقا به جدم قسم شاید این ایده پیوند حوزه و دانشگاه چیز بدی هم نباشه ها! باور کنید شاید اگر این آخوندها را بفرستیم دانشگاه یک چیزی یاد بگیرند کمتر این همه مزخرفات به هم ببافند!
آخه یکی نیست از این آخوند شارلاتان بپرسه، معنی این چرندیاتی که به هم بافتی چی هست!؟ باور کنید وقتی این تصویر رو که یکی برام فرستاده بود دیدم، نیم ساعت مشغول بودم ببینم این حاج آقا چی میخواد بگه! بیخود نیست اینها در بین عوام این همه طرفدار دارند! آخه مرتیکه ده دوازده تا واژه قلمبه سلمبه که نه خودش ازش چیزی میفهمد و نه دیگران، همین طوری استفراغ کرده، عوام بیچاره هم نمیفهمند چه میگوید در نتیجه نفهمیدن چرندیات آقا را به حساب بیسوادی خودشان میگذارند، بدون اینکه به مخیله شان برسد که بابا این مردک بیسواد دارد مزخرف میگوید. شما نگاه کنید به چرندیاتی که اسهال طلبها چند سال بستن به خیک طبقه مثلا روشن فکر ما! بدبختی این هست که این آخوندها چنان اعتماد به نفسی دارند که هر مزخرفاتی را به نام علم میکنند توی حلق مردم بیچاره و کسی هم جرات نمیکند اعتراضی بکند، چونکه اکثرا مذهبی هستند و خیال میکنند اگر روی حرفهای این ارازل و اوباش حرفی بزنند سنگ میشوند و یک راست میروند به قعر جهنم!
شما چیزی از این سخنان گه هر بار آیت الله خرازی میفهمید!؟
برچسبها: اسلام, شارلاتانیزم, مسلمین, ملای حیلهگر
در بخش: ملای حیله گر
30
Jul
2010
حکومت آخوندی از روزی که به قدرت رسید هیچ برنامهای برای اداره مملکت نداشت. اصلا روزی که انقلاب رخ داد خود آقایان هم شوکه شدند و باور نداشتند که مملکتی 40 میلیونی را دربست دادهاند دست آنها.
از همان روزهای اول هم برای هر مشکلی بعد از اینکه مشکل شناسایی میشد به سبک اداره مساجد با یک یا حسین زیر لنگ مشکل را میگرفتند، آن وقت معلوم نبود که مشکل را حل خواهند کرد یا مشکلی به مشکلات خواهند افزود.
اکنون پس از نزدیک به 32 سال، نتایج سیاست مسجدی آقایان دارد هویدا میشود. در همه زمینهها معضلاتی دارند که کمر هر دولتی را میتواند خورد کند، ولی اینها بجای حل مشکل صورت مساله را پاک میکنند.
احمدی نژاد اعلام کرده که باید تا پایان مرداد ماه ۴۰ درصد از کارمندان دولتی از تهران خارج شوند! تو گویی که قرار است یک خانواده از محلی به محل دیگر اسباب کشی کند. این سرعت عمل در تصمیم گیری خود دلیل واضحی است به اینکه آقایان هیچ برنامهای برای این جابجایی عظیم جمعیتی ندارند. درست مثل استالین که تعداد زیادی از قومیتها را جابجا میکرد تا مشکلات را حل کند، اینها هم با همان روش میخواهند مشکل تهران را حل کنند! غافل از اینکه گیریم که مشکل تهران را حل کردند با مشکلی که در جاهای دیگر بوجود خواهد آمد چکار میخواهید بکنید!؟
سیاست تمرکز زدایی در این اواخر در خیلی از کشورها اجرا شده و نسبت به تواناییهای دولتهای مربوطه، این سیاست موفق یا ناموفق بوده، ولی چیزی که در همه این موارد یکسان بوده این است که همگی قبل از شروع، مدتی را برای برنامه ریزی در نظر میگیرند و با مطالعه مشکلاتی که چنین تمرکز زدایی میتواند بهمراه داشته باشد، سعی میکنند مشکلات را پیش بینی کرده و قبل از وقوع مشکلات، راهکارهایی برای حل آنها پیدا کنند.
کارگزاران حکومت آخوندی اما بدون نقشه و برنامه بیل و کلنگ بر میدارند و میزنند به ریشه هرچه وجود دارد، بدون اینکه قبل از شروع فکری به حال مشکلات پیش روی چنین طرح هایی کرده باشند.
سیاست تمرکز زدایی در نروژ سالهاست که اجرا میشود، درست برعکس آقایان که صبر میکنند مشکل بوجود بیاید بعد با آن برخورد کنند، اینها قبل از وقوع مشکل برنامه ریزی میکنند که اصلا مشکل بوجود نیاید. نروژیها سیاستی را پیگیری میکنند بنام Distriktpolitikk (سیاست منطقهای). این سیاست به این معنی است که بجای اینکه مردم را دولت جابجا کند، برنامههایی را به اجرا میگذارند تا مردم خود مناطق مختلف را ترک نکنند و به مراکز استانها یا پایتخت کوچ نکنند.
مثلا در شمال نروژ سالها پیش کمبود معلم و پزشک داشتند، بجای اینکه با سیاست ترور و وحشت پزشک و معلم به استانهای شمالی بفرستند، آمدند مالیات معلمین و پزشکان را در آن مناطق تقلیل دادند با این سیاست خود معلمین و پزشکانی که علاقمند بودند به این مناطق کوچ کردند. با این سیاست نه در جامعه تنش ایجاد کردند و همزمان کمبودها را با این روش تامین کردند.
حالا شما همین پروژه دولت احمدی نژاد را پیگیری کنید ببینید به کجا میکشد! یقین بدانید که این تمرکز زدایی در بهترین حالا کمتر از صد تا دویست هزار نفر را جابجا خواهد کرد. هزینه بسیار سنگینی را روی دوش مالیات دهندگان خواهد گذاشت و نتیجه ملموسی هم ببار نخواهد آورد. توجه داشته باشید که این سیاست تمرکز زدایی از تهران را رژیم زمانی کشف کرد که پارسال دیدند مردم ریختند به خیابان و نزدیک بود ریشه حکومت را بزنند. حالا حکومت آخوندی به خیال خودش میخواهد جمعیت تهران را کم کند تا در آینده بهتر بتواند اینگونه شورش ها را کنترل کند، زهی خیال باطل!
در بخش: سیاسی
28
Jul
2010
سالها مشکل داشتیم که ولی وقیح رفته پشت سر این و اون سنگر گرفته و دستورهایی که میدهد به نام این و آن ننه مرده که رانت حکومتی دریافت میکند را به جامعه تحمیل میکند.
خوشبختانه بعد از انتصابات سال گذشته و دخالت مستقیم سید علی دیگر به قول معروف “چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من” حالا پردهها کنار رفته و آقا بدون هیچ حجابی لخت و عریان جلو ملت قرار گرفته و هر چه هم سعی میکند برود پشت پرده نمیشود.
اگر رفتار اخیر سید علی آقا را این روزها زیر نظر گرفته باشید میبینید که آقا اول یک چیزی میگوید، بعد ملت و رسانهها تو دهنی شدیدی به آقا میزنند، بعد نوچههای آقا میآیند همان چرندیات را به شکل دیگری میگویند، بلکه حرفهای آقا را تایید کنند یا شاید هم میخواهند با این کار به شکلی آقا را ببرند پشت پرده و خودشان بیایند جلو تا تیر و ترکشها به اینها بخورد بلکه ستون انقلاب فرو نریزد ولی نمیشود که نمیشود. برعکس کارها خراب تر هم میشود.
همان گونه که در مطلب قبلی نوشتم، پریروز آقا صادق آمد و در مورد علوم انسانی و الخ که سید علی قبلا یک غلطهایی کرده بود گفت، خواست ترکشها را از سمت و سوی آقا دور کند، نشد که نشد، بلکه خودش هم گرفتار خمپاره اندازهای دشمنان اسلام ناب سید علی شد.
دیروز اما آقا جنتی سنگ تمام گذاشته و در باره جایگاه رهبر و الخ گفت:
« به همین دلیل در زمانی که امام خمینی(ره) رحلت کرد، خداوند متعال، سمت رهبری انقلاب را بر مقام معظم رهبری محول کرد و ایشان، مأمور شد از طرف خداوند، که این انقلاب را و این نظام را و این راه علی(ع) را حفظ کند و ادامه دهد. »
حالا باید از آقا جنتی ریزه میزه پرسید، خداوند بوسیله کدام فرشتهای این دستور را به شما و دیگر ملاها رسانده!؟ خصوصا اینکه اگر به گفته شما، ایشان از طرف خداوند مامور شدهاند تا راه علی را ادامه بدهند! این یک کمی بی لطفی به خدا نیست!؟ مگه خدا مرض داره یکی را مامور کند که از پیغمبر قبلی نه، بلکه از راه امام علی حفاظت کند!؟ آخه احمق یک چیزی بگو که بگنجد! اگر خدا میخواست کسی را مامور کند خوب یک پیغمبر جدید میفرستاد، چرا این همه شامورتی بازی!؟
خوشبختانه که حقیر به خدا و پیغمبر و اینگونه اراجیف اعتقادی ندارم ولی دلم برای آن بیچارههایی میسوزد که مجبورند این همه مهملات را گوش کنند و به آن عمل هم بکنند. باور کنید آدم باید مغز خر داشته باشد که این چرندیات را از ملاها بپذیرد.
گفته جنتی دارد کار را به جاهای باریک میرساند، به این معنی که در مانور بعدی باید عملا جایگاه خامنهای را به مقام پیغمبری یا خدایی ترفیع بدهند، وگرنه کمیتشان لنگ خواهد شد. تحولات اخیر نشان میدهد که دیگر جانشین امام غایب بودن خامنهای برای تحمیق عوام کفایت نمیکند، در نتیجه به زودی باید منتظر آن بود که خامنهای به عنوان پیغمبر جدید ظهور کند.
در بخش: ملای حیله گر
26
Jul
2010
حاج صادق لاریجانی: “در کشوری که بنای آن توحید و ایمان به حق تعالی بوده و براساس قرآن شکل گرفته، آیا درست است بر علوم انسانی اتکا کند که پیش فرضهای آن به هیچ وجه الهی نیست؟ چه معنی دارد در کشور خود تئوریهایی درباب روانشناسی و جامعهشناسی ترویج کنیم که بر پیش فرضهایی استوار است که به هیچوجه با پیش فرضهای دینی ما هماهنگی و همخوانی ندارد؟”
پاسخ خُسن آقا به این سوال آقا صادق یقینا منفی است! حق با حاج آقا صادق است، اگر نگاهی به شکل و شمایل آقا صادق و اون دوتا برادر دیگهاش بیندازید و از حیوان شناسان سوال کنید، یقینا در خواهید یافت که نژاد این خاندان از انسان بسیار دور است. شکل و شمایل آقا صادق بیشتر شبیه به اوران اوتان است تا انسان. یقینا برای این حیوان ماقبل تاریخ نمیتوان علوم انسانی تدریس کرد و حتی اگر از من بپرسید اینها اصلا نمیتوانند هیچ علمی را درک کنند. برای چنین موجوداتی باید از علوم حیوانی بهره برد. مثلا میتوان برای اینکه کار خطایی نکنند آنها را تنبیه بدنی کرد. به خیال شما بیخود است که در قوانین اسلامی که ایشان و دیگر ریشوها خلق کردهاند احکامی از قبیل شلاق، سنگ سار، چشم در آوردن، دست و پا بریدن و از کوه پرت کردن وجود دارد!؟ دلیلاش واضح و مبرهن است اینها علوم و قوانین حیوانی را بهتر درک میکنند تا انسانی را!
مگر ما در این 31 سال مدام تکرار نکردهایم که این رژیم متعلق به دوران ماقبل تاریخ است؟ خوب حالا اینها خودشان به زبان خودشان میآیند و میگویند “در کشوری که بنای آن توحید و ایمان به حق تعالی بوده و براساس قرآن شکل گرفته، آیا درست است بر علوم انسانی اتکا کند”
من نمیفهمم چرا ملت ایران اسرار دارد این نوع جانوران را تربیت کند!؟ درست است که با تلاش میتوان بعضی حیوانها را تربیت کرد، ولی به جدم قسم آن حیوانها چند درجه از این آقایان باهوش تر هستند که می توان آنها را تربیت کرد، برعکس علمای شیعه متعلق به دوران ماقبل غار نشینی هستند، به همین دلیل هنوز از لحاظ فکری و هوشی به آن درجه از رشد نرسیدهاند که بتوان آنها را بر اساس علوم نوین تربیت کرد.
از طنز که بگذریم علت چرند گویی این بار آقا صادق این است که دیدند آسید علی آقا آمد همین چرندیات را چند ماه پیش در مورد تدریس علوم انسانی در دانشگاه ها گفت و مردم زدند توی دهن سید علی آقا. حالا این یکی آمده به خیال خودش میخواسته به زبان دیگری همان چرندیات را بگوید شاید گوش شنوایی پیدا شود، ولی گویا دیگر هیچ گوشی برای شنیدن این چرندیات ماقبل تاریخ در ایران وجود ندارد.
آقا صادق یادش رفته که از آن زمانی که این مزخرفات در جامعه خریدار داشت 31 سال گذشته و خصوصا که درجه حیوانی آقایان چنان برملا شده، که دیگر عوامفریبی آقایان بی اثر شده و کسی برایشان تره هم خورد نمیکند.
در بخش: ملای حیله گر