03 Aug 2008

به مرگ گرفته‌اند که به تب راضی شویم

نوشته:     :::       5 پیام

به گزارش سایت خبری شهاب نیوز “حجت‌الاسلام ناطق نوری درصدد است با کمک بزرگان نظام در انتخابات سال آینده؛ اصولگرایان اصیل و اصلاح‌طلبان معتدل را در راستای تشکیل یک دولت وحدت ملی به هم پیوند زند.” (بیلاخ!)
قبلا نوشته بودم که آوردن احمقی نژاد به اریکه قدرت، برای این بود که به قول معرف “به مرگ گرفته‌اند که به تب راضی شویم” حالا که بیش از 3 سال ملت را با این لولوی سر خرمن ترساندند، تازه حضرت حجت السهال و مسهلین ناطق نوری را فرستاده‌اند جلو تا به قول خودشان اتحاد ملی درست کنند. گویا این مرتبه حاضر شده‌اند واژه اسهالی (اسلامی) را هم از کنارش بردارند و به قول آسید ناطق خان نوری “یک دولت وحدت ملی” برایمان دست و پا کنند! آن هم با چه کسی!؟ می‌خواهند راست‌های پیر پاتال و افراطی را همراه با به قول خودشان اسهال طلب‌های میانه رو (منظورشان همان خاتمی بی خایه و بی مایه است) جفت بزنند و یک کره حرامی را بیندازند در دامان ملت فلک زده ایران. اینکه نامش را هم بجای دولت وحدت اسلامی، گذاشته‌اند “دولت وحدت ملی” از آن جهت است که به خیال خودشان می‌خواهند با این واژه “وحدت ملی” جوانان بدبخت را خر کنند، تا در صورت حمله آمریکا یا اسرائیل اینها را بفرستند روی مین و دم توپ.
البته نگفته‌اند که آن طرف دیگر، منظورم گروه احمقی نژاد و دیگران را چه کار می‌خواهند بکنند! شاید می‌خواهند این مرتبه آنها نخودی باشند!

5 پیام   |    |     |     

31 Jul 2008

چگونه سه سوت حضرت عباس تولید کنیم!

نوشته:     :::       21 پیام

داستان غنی سازی اورانیوم به دست یک دختر نوجوان ایرانی در زیر زمین خانه شان را یادتون هست! تولید حضرت عباس هم به همان طریق انجام می‌شود!
اول قبل از اینکه روش تهیه حضرت عباس را یادتان بدهم، به سبک آخوندی یک کمی پیش زمینه وراجی کنم، تا زمینه‌ها (پیش پرده‌ها) مهیا شود.
داستان صحرای کربلا و گریه و شیون مادر بزرگ مادرم را گمان می‌کنم یک بار پیشتر برایتان تعریف کرده‌ام ولی برای مهیا کردن پیش زمینه به آن نیاز دارم در نتیجه دوباره تعریف می‌کنم (مثل آخوندها).
عمویی داشتم که هفته‌ای یک بار یک آخوند مافنگی می‌آمد منزلشان و روضه می‌خواند. معمولا وقتی طرف روضه می‌خواند هیچ کس بجز زن و بچه‌ها در منزل نبودند و بچه‌ها هم که معمولا یا مدرسه بودند یا توی کوچه بازی می‌کردند. یکی از این روزها که من هم منزل عمو بودم، آخوند آمد و در یکی از اطاقها نشست و روضه را خواند. مادر بزرگ مادر من هم که توی اتاق بقلی نشسته بود، شروع کرد به گریه کردن. پس از اینکه آخوند پولش را گرفت و رفت پی کارش، بعد از چند دقیقه که آخوند رفته بود، دیدم هنوز مادر بزرگ مادرم گریه می‌کند. رفتم و به او با خنده گفتم “بی بی روضه تمام شد! حتی آخوند هم پولش را گرفت و رفت، شما هنوز گریه می‌کنید!؟”
همین طور که اشک‌هایش را پاک می‌کرد گفت: “ننه گوشم که نمی‌شنود!”
در جوابش گفتم: اگر گوشتان نمی‌شنود پس بخاطر چی گریه می‌کنید. در پاسخم گفت: “همین که این آخوند را می‌بینم یادم به صحرای کربلا می‌افتد و به این خاطر گریه می‌کنم”.
سایت عصر ایران در مطلبی یادی از دوران جنگ کرده (زده به صحرای کربلا) و داستان سرایی کرده. پیشنهاد می‌کنم خودتان آنرا بخوانید. من فقط قسمت‌هایی از نوشته را که نیاز دارم اینجا منعکس می‌کنم.

سرهنگ خلبان “عباس دوران” (خُسن آقا: بخوانید حضرت عباس) برای جلوگیری از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در تاریخ بیستم تیر سال 1361 مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن نماید.

تا 15 کیلومترى بغداد هیچ خبری نبود که ناگهان جنگنده ها با دیوار آتش و پدافند دشمن روبه‏رو می‌شوند و در همین فاصله چند گلوله به یکی از هواپیماها برخورد می کند.
با اصابت این گلوله ها، موتور سمت راست هواپیمای دوران از کار می افتد که او بازهم تصمیم به ادامه عملیات می گیرد.

در همین زمان عقب هواپیمای دوران نیز مورد اصابت چندین گلوله ضدهوایی قرار می گیرد؛ به طوری که قسمت عقب جنگنده از بین می رود. در این لحظه هواپیما در آتش می سوخت عباس از خلبان عقب (سرتیپ آزاده منصور کاظمیان) می خواهد که هواپیما را ترک کند و به دلیل این که جوابی نمی شنود، دکمه خروج اضطراری کابین عقب را می زند و کاظمیان به بیرون پرتاب می شود زنده می ماند و به اسارت در می آید.

شعله های آتش هرلحظه شدیدتر می شد ولی عباس می خواست پروازی دیگر را شروع کند. هواپیما هر لحظه ارتفاع کم می کرد. عباس در این لحظات هتل محل برگزاری اجلاس را می بیند و شاید با خود زمزمه می کند چه هدفی بهتر از آن جا؟ به سوی هتل حرکت کرده و هواپیما را درحالی که هنوز هدایت آن را برعهده داشت به ساختمان هتل می کوبد و پروازی دیگر را آغاز می کند.

شاید بهتر بود برای این خبر تیتر می‌زدند “چگونه جمهوری اسلامی حضرت عباس خلق می‌کند!” درست مثل دروغ پردازی‌های آخوندی که در رابطه با حضرت عباس می‌کنند همین نوع دروغ‌ها را هم برای خلبان دوران به خورد مردم می‌دهند. یکی نیست بپرسد، چگونه یک هواپیما بدون یک موتور و قسمت عقبه قادر است به پرواز ادامه دهد!؟ آنهم بین جنگنده‌ها و پدافند قوی دشمن!! اصلا باید دید کسی بنام عباس دوران وجود داشته یا این هم داستان سرایی‌های آخوندی، از نوع صحرای کربلاست.
وقتی مادر بزرگ مادر من با دیدن آخوند می‌گرید، شاید شما را هم می‌خواهند برای دورانی که پیش رو داریم آماده سازند. جنگی که حکومت آخوندی در پیش دارد دست کمی از صحرای کربلای خیالی آقایان ندارد و در چنین جنگی جوانان زیادی از آن دیار فلک زده باید فدای حقه بازی‌ها، فریبکاری‌ها و خودخواهی‌های آخوندها شوند.
انتخاب با شما ست، یا مثل مادر بزرگ مادر من، فریب آخوندها را می‌خورید و همراه با این روضه‌خانی‌ها گریه می‌کنید و یا از عقل و خرد خود استفاده می‌کنید و به این حقه بازی‌ها می‌خندید.

21 پیام   |    |     |     

30 Jul 2008

وقتی که روضه خوان سیاست پیشه می‌شود

نوشته:     :::       5 پیام

نروژی‌ها وقتی کسی حرفشان را نمی‌فهمد می‌گویند “مگر من یونانی حرف می‌زنم!” حالا این بحث های کشدار 1+5 و جمهوری اسلامی هم مصداق همین ضرب المثل را دارد. یکی می گوید اول باید تعلیق کنی تا بعد بنشینیم و صحبت کنیم و تصمیم بگیریم، جمهوری اسلامی هم مثل صفحه گرامافون سوزن خورده یک نفس همان حرفهای تکراری گذشته را تکرار می‌کند.
وقتی جلیلی در آخرین جلسه با 1+5 مذاکره کرد بحث “سیاست و قالی” را پیش کشید و به خیال خودش خوب بدلی زد و با تحویل دادن خنده‌های بی مزه و بچه بازی‌هایی که از شان یک سیاستمدار دور است، به خیال خوش داشت از پاسخگویی طفره می‌رفت! اینها گمان کرده‌اند شورای امنیت هم ملت بیچاره ایران است که بتوانند با چرند گویی خود را از پاسخگویی برهانند. اینها به خیال خودشان دارند وقت می‌خرند! غافل از اینکه یک روز دیدی کار از کار گذشته و آنوقت است که جام زهر را از پائین به آقایان تنقیه خواهند کرد. باور بفرماید اگر سران 1+5 بجای سیاستمدار یک دلال معاملات ملکی به این جلسات می‌فرستاند در عرض یکی دو جلسه آقایان را فتیله پیچ می‌کرد، آخه هرچی باشه مذاکره کنندگان ایران درست مثل دلال‌ها مذاکره می‌کنند و اینکه بحران هسته‌ای دارد به جاهای بسیار باریک می‌کشد و هرچه بیشتر آنرا کش بیاورند ضرر آن برای ملت ایران بیشتر خواهد شد.
از همه جالب تر سخنان هاشمی رسمنجانی در خطبه نماز جمعه همین هفته بود، ایشان می‌فرمایند: خوب الان قرار شد مذاکره شود دیگر این چیست که شما ضرب الاجل می‌دهید و اولتیماتوم می‌دهید خوب قرار شد حرف بزنیم .
آقا یادش رفته که در هر مذاکره‌ای و یا بطور عموم در هر پروژه‌ای، همیشه زمان مساله اصلی است. حضرت آقا گمان می‌کند برای نماز گذاران دارد پیغام می‌فرستد، درست است که این نماز جمعه برای آقایان شده یک راه فرار که هر وقت دلشان خواست حرف‌های بی مسئولیت بزنند، می‌روند بالای منبر و هر چه دلشان خواست می‌گویند و بعد هم اگر گندش در آمد، می‌گویند این سخنان برای مصرف داخلی بوده و منظور روند اصلی نبوده است و الخ.
حالا از همه این آقایان جالب تر سخنان رهبر عظیم الشان است که نه زیر می‌گذارد و نه رو، مثل لات‌های چاله میدان تهران می‌فرمایند:
«ملت ایران فقط بنده خداست نه «بنده آمریکا، مستکبران و ابوجهل‌های زمان».
ملت ایران گرفتار چه زبان نافهم هایی شده‌اند! این خط و این هم نشان! این جریان می‌رود تا به یک جنگ تمام عیار تبدیل شود، یا در بهترین حالت ایران را چنان تحریم می‌کنند که ملت بیچاره از گرسنگی فنا شوند.

5 پیام   |    |     |     

27 Jul 2008

دنیای وارونه ما

نوشته:     :::       12 پیام

روزهای پرهیجان انقلاب، عده‌ای اراذل و اوباش در بین انقلابیون رخنه کردند، همان ها امروز در مقامات لشکری و سیاسی مستقر شده‌اند، باور ندارید یک تحقیقات وسیع انجام دهید، اگر به همین نتیجه نرسیدید من حرفم را پس می‌گیرم.
در عوض امروز انسان‌های معمولی تبدیل شده‌اند به اراذل و اوباش و با این نام به دست حکومت یکی یکی به مسلخ فرستاده می‌شوند. جوانی که به علت فقر مادی به فقر فرهنگی کشیده شده و به مرور زمان تبدیل می‌شود به همان اراذل و اوباشی که رژیم می‌خواهد.
باور ندارید!؟ این دو تصویر را مقایسه کنید. در تصویر اول دو سردار غیور اسلام را می بینید که یقینا در سالهای قبل از انقلاب در جنوب یکی از شهرهای ایران باج گیری می کرده‌اند و امروز از تصدق سر حکومت آخوندی ملبس به لباس انتظامات شده‌اند، این سردار دست راستی هم از نظر ظاهر و هم از نظر باطن شباهت زیادی به سردار زارعی دارد، سردار زارعی را که یقینا می‌شناسید!؟ همانکه به دستور رهبر مسلمین جهان نماز عریان می‌خواند. در تصویر دوم جوانانی را می‌بینید که به همت حکومت معنوی(!!) روح الله خمینی، به لباس اراذل و اوباش در آمده‌اند، البته دیگر در هیچ لباسی نیستند، زیرا حکومت الله بر زمین امروز صبح آنها را به دار عدالت سید علی آویزانشان کرد.
ننگ بر تو باد که هنوز مسلمانی!

12 پیام   |    |     |     

24 Jul 2008

من یک وبلاگ نویس ملحد ام و به الحاد خود افتخار می‌کنم

نوشته:     :::       24 پیام

دوستان در باره این طرح جدیدی که مجلس روی آن دارد بحث می‌کند، بحث زیاد کرده‌اند، همان که نامش را گذاشته‌اند “طرح تشدید مجازات جرایم اخلال در امنیت روانی جامعه”. عده زیادی هم این قانون جدید را اگر تصویب شود پایان عمر وبلاگ نویسی دانسته‌اند و الخ.
من با همه این بحث‌ها مخالفم! بحث را باید از زاویه‌ای دیگر انجام داد، چرا؟ برای اینکه ما اصلا حکومت آخوندی را قبول نداریم، پس در قدم اول این مساله که در مجلس شوربای اسلامی چه قانونی دارند وضع می‌کنند، اصلا به ما ربطی ندارد. ما کل این رژیم را می‌خواهیم ساقط کنیم و فرقی نمی‌کند که پالان رهبرش از زر است یا کتان، ما کل این رژیم را به چالش می‌کشیم نه اجزاء آنرا.
وقتی دوستان در باره قوانین تصویب شده یا در حال تصویب بحث راه می‌اندازند، بصورت غیر مستقیم می‌گویند که اگر این قانون تصویب نشود، مملکت قابل تحمل خواهد بود! خیر قربان این رژیم با هیچ بزکی قابل تحمل و پذیرش نیست. این رژیم یک طاعون است که به جان ایران و ایرانی افتاده و باید هر چه زودتر آنرا ساقط کرد، همه بحث و حدیث‌های دیگر گمراه کردن ملت ایران است.
نکته و سوال اساسی دیگر در این باره این است که، مگر این رژیم یک حکومت قانونمند است که شما از قانون آن می‌ترسید!؟ مگر این حکومت برای اعدام‌های روزهای اول انقلاب و سالهای 60 و 67 و بعد از آن نیاز به قانون و دادگاه داشت!؟ اعدام‌ها و مجازات‌های اجرا شده بوسیله این رژیم حتی با قوانین خود این رژیم هم همخوانی ندارند. این رژیم دادگاه هایش از دادگاه‌های بلخ هم بدتر است، کمیسیون مرگی را که خمینی برای اعدام‌های 67 دایر کرد را بخاطر بیاورید، حالا شما از قانون جدید آن می‌ترسید!؟ هدف و نقشه رژیم هم از نوشتن این قوانین فقط و فقط ترساندن است وگرنه رژیم برای اعدام کردن و دست و پا بریدن نه قبلا نیازی به قانون و مجوز داشته و نه بعدها به چنین ابزاری نیاز دارد. این رژیم بطور کلی با قانون سر سازگاری ندارد، پس نباید به قوانینی هم که وضع می‌کند وقعی گذاشت.
این رژیم یک حکومت دد منش، ضد بشری، فاشیستی و لایق هزاران صفت بدتر از این است که هنوز در ادبیات فارسی چنین صفاتی اختراع نشده. پس بحث در مورد اجزاء این رژیم بحثی بی مورد است، این رژیم باید به کل برچیده شود.
این سر و صداها بدرد کسانی مثل خانم عبادی می‌خورد که بوسیله آن خود و دارو دسته‌اش را مطرح کند وگرنه اگر کسی کمی آگاهی داشته باشد می‌داند که قوانین در جمهوری اسلامی فقط برای فریب دادن دنیای بیرون از ایران است وگرنه رژیم نیازی به قانون برای سر بریدن ندارد.
در باره این قانون(!!) در خبرها خواندیم که:
این طرح به مقامات امنیتی، قضایی و دولت اجازه می دهد تا با تشکیل ستادهایی به نام «ستاد جرایم خاص» در سه سطح کشوری، استانی و شهرستان ها با کسانی که از آنها به عنوان «مخلان امنیت روانی جامعه» نام برده است، برخورد کنند و «کشف جرم و ساماندهی امر» در این مورد را بر عهده گیرند.
الله و اکبر(!!) مگر تا امروز همین کار را نمی‌کردند!؟ مگر همین امروز نیروهای بسیجی جلو هر کس و ناکسی کسی را که بخواهند نمی‌توانند بگیرند!؟ مگر زهرا بنی یعقوب را که فرزند یکی از خودی‌ها بود در بازداشتگاه به او تجاوز نکردند و بعد هم او را کشتند!؟ آیا برای این جنایت نیازی به قانون داشتند!؟
خود را فریب ندهیم و با واژه‌ها بازی نکنیم و سر راست دنبال راه چاره اصلی برویم و آن هم براندازی این رژیم است نه یک میلیمتر کمتر و نه یک میلیمتر بیشتر.
من از امروز تیتر این مطلب را بر سر در وبلاگم خواهم نوشت تا رژیم بداند که من و امسال مرا با این ابزار نمی‌تواند بترساند به دیگران هم همین را پیشنهاد می‌کنم.

24 پیام   |    |     |     

22 Jul 2008

کشورهای 3-1+5 ضرب در 12 تصمیم دارند خشتک آخوندها را پرچم کنند!

نوشته:     :::       12 پیام

این ادبیات جدیدی که در مذاکرات اتمی رژیم رسم شده آدم را به خنده می اندازد! تا امروز 1+5 بود حالا هر از گاهی یا می شود پنج بعلاوه 1 منهای 2 یا می شود 6 + 3+ 1 (اگر باور ندارید این خبر را بخوانید) آقای جلیلی دلقک جدیدی که رژیم به این مذاکرات فرستاده بود هم که در یکی از مصاحبه‌های ایشان 7 منهای 1 را مطرح کردند (باور ندارید این خبر را بخوانید)
خلاصه برای تعقیب اخبار این مذاکرات، باید ریاضیدان بود تا فهمید کدام حرامزادگانی در مذاکرات شرکت دارند و دارند برای مرگ و زندگی ملت ایران تصمیم می‌گیرند. از همه این مسائل بدتر و زجر آور تر حضور این دلقک جدیدی است که برای این مذاکرات به مصاف کشورهای (1+5) فرستاده شده. این مردک دلقک هنوز یاد نگرفته تنبان خودش را بالا بکشد، فرستاده‌اند او را تا از طرف یک ملت 70 میلیونی مذاکره کند. مردک دلقک گمان کرده این همه وزیر و وکیل اروپایی آمریکایی آمده‌اند ژنو برای جوک گفتن و خندیدن! باور کنید اگر این دلقک بازی‌ها ادامه پیدا کند، یک مرتبه یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم دیدیم ایران را هم مثل عراق با خاک یکسان کرده‌اند. سران رژیم آخوندی می‌دانند که راهی بجز زانو زدن و نوشیدن جام زهر ندارند و همچنین می‌دانند که چنین زانو زدنی هم به فروپاشی رژیم ختم خواهد شد و این جام زهر جان رژیم را خواهد گرفت، در نتیجه برای آنها راهی به جز این بازی‌های دلقک گونه باقی نمانده، مشکل اینجاست که ملت ایران هم دارد فدای این حرامزادگان می‌شود.
پ.ن.: رایس: سخنان بی سر و ته جلیلی همگان را در مذاکره عصبانی کرده بود

12 پیام   |    |     |     

19 Jul 2008

ملاها و La Danse Macabre

نوشته:     :::       9 پیام

حتما می‌دونید که هفته گذشته در پاریس جلساتی ترتیب داده بودند برای اینکه کشورهای حاشیه دریای مدیترانه را در یک نوع اتحادیه متشکل کنند. در همین رابطه سران کشورهای حاشیه مدیترانه هم در پاریس جمع شده بودند. برحسب اتفاق محل اقامت حقیر هم فاصله چندانی از کاخ الیزه نداشت و در این چند روز مدام رفت و آمد سران را بدون خواست خودمان شاهد بودیم. یک روز هم که پاریس شده بود مثل میدان جنگ و مدام هواپیماهای جنگنده شکاری و حتی یک هواپیمای آواکس بر فراز سر ما پرواز می‌کرد. نکته جالبی که در این جمع سران نظر مرا بیشتر جلب کرد، این بود که آقای بشیر اسد در هر خبری قیافه‌اش را نمایش می‌دادند و خلاصه معلوم بود که دولت فرانسه بدجوری تصمیم دارد قاپ آقای اسد را برباید. نکته جالب تر این بود که در بین سران دولت های حاشیه مدیترانه این مردک سبیل کلفت امیر قطر هم دعوت شده بود. با اینکه جغرافیای حقیر چندان تعریفی ندارد ولی با این حال می‌دانم که قطر جزو کشورهای حاشیه مدیترانه نیست، حالا چرا این آقای امیر سبیل کلفت قطر را مثل نخود آش در این جمع گنجانده بودند بر من پوشیده ماند. اگر کسی این معما را رمزگشایی کرد برای بنده حقیر هم توضیح بدهد تا هم من رستگار شوم و هم شما.
anti_war.jpgیک واقعه دیگری هم که نظر مرا جلب کرد این بود که یک روز وسط شهر پاریس که داشتم در یک بار آبجو می‌خوردم یک مرتبه دیدم چند نفر که می‌گفتند آمریکایی هستند آمده بودند و یک تظاهرات دو سه نفره بر علیه جنگ احتمالی آمریکا با ایران ترتیب داده بودند. راستش را بخواهید این خانمی که در سمت چپ تصویر می‌بینید بد جوری قیافه ایرانی داشت. رفتم و سعی کردم با او فارسی صحبت کنم ولی حاضر نشد با من فارسی صحبت کند! باور کنید قیافه‌اش صد در صد ایرانی بود.
در این مدتی که شو سران حاشیه دریای مدیترانه برقرار بود و اخبار تلویزیون های فرانسه مدام این شو را به نمایش می‌گذاشتند، من فکرم به ایران بود، چونکه می‌دانستم که این شعبده بازی فرانسه بیشتر برای جلب نظر اسد و سوریه بود تا بلکه بتوانند از این طریق سوریه را از ایران دور کنند. در فکر این پروژه بودم که یادم به قطعه (رقص مرگ) La Danse Macabre اثر Camille Saint Saens افتاد! آنهایی که این قطعه را می‌شناسند می‌دانند که نمایشی از مرگ و ترس و وحشت را ترسیم می‌کند. حالا چرا در آن لحظه‌ها این قطعه به ذهن من خطور کرد، شاید به این خاطر بوده که گمان می‌کرده‌ام جهان دارد آماده می‌شود تا آخوندها را به رقص مرگ وادار کند. باید منتظر ماند و دید نتیجه مذاکرات امروز و روزهای آینده در رابطه با بحران اتمی رژیم چه نتیجه ای به ارمغان خواهد آورد.
اگر خواسته باشید قطعه رقص مرگ را بشنوید می توانید آنرا از یوتیوب بشنوید.

9 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی