12 Oct 2008

مذهب یک نوع اعتیاد

نوشته:     :::       13 پیام

میم بیخدا در پایین مطلب قبلی پیامی گذاشته‌اند، بد ندیدم پاسخ ایشان را بصورت یک پست مستقل بدهم.
ایشان می‌نویسند:

سرانجام بعد از چهار ماه بحث جدل بی وقفه تونستم زنم رو مثل خودم کافر کنم هر چند دهنم سرویس شد ولی ارزششو داشت چون تو این شهر مذهبی که من زندگی میکنم به اندازه کافی از تظاهر به مسلمون بودن اعصابم داغون هست دیگه حداقل تو خونه خودم میتونم راحت زندگی کنم

میم بیخدا عزیز مطمئنی که موفق شده‌ای!؟ آخه برای تغییری چنین ژرف چهار ماه به نظر مدت بسیار کمی میاد. معمولا آنهایی را که من لامذهب کرده‌ام اکثرا بیش از پنج تا شش سال روشون کار کرده‌ام. تازه بعد از مدتی بعضی از آنها دوباره به مذهب روی آورده‌اند. بی خود نیست که مارکس می‌گوید مذهب افیون است که!
شما باید به مذهب به عنوان یک افیون نگاه کنید، آن هم از نوع قوی و بد آن! آیا شما می‌توانید مدعی شوید که می‌توانید یک معتاد به هروئین را در مدت چهار ماه از اعتیاد هروئین نجات دهید!؟ یقینا پاسخ منفی است! البته در بعضی شرایط چنین امری ممکن است. مثلا اگر معتاد مدت زیادی اعتیاد به هروئین نداشته باشد، یا اینکه طرف از نظر شخصیتی بسیار قوی باشد، که این آخری هم تقیبا غیر ممکن است، چونکه اگر کسی شخصیتی قوی داشته باشد در مرحله اول اصلا معتاد نمی‌شود یا خودش خود به خود پس از مدتی اعتیاد از آن جهنم خارج می‌شود و نیازی به کمک من و شما ندارد. البته هستند کسانی که مذهب شان هم پایه و اساس محکمی ندارد، در نتیجه امکان نجات آنها بیشتر از دیگران است و حتی بعضی از این افراد خود به خود بدون دخالت دیگران به مرور زمان که رشد فکری پیدا می‌کنند از منجلاب مذهب خارج می‌شوند.
باید توجه داشته باشید که مذهب هم مثل اعتیاد در اعماق شخصیت انسان‌ها نفوذ می‌کند و اکثرا چون از تولد به این بیماری مبتلا می‌شوند، نجات آنها تقریبا غیر ممکن می‌شود، درست مثل یک بیماری مزمن. بعضی انسان‌های مذهبی شدت بیماریشان چنان شدید است که به نظر من اصلا امکان نجات آنها وجود ندارد. در این انسان‌ها این بیماری به شکل یک بیماری ژنتیک شکل گرفته. مثلا اگر شخصی مثل احمدی نژاد باشد، به گمان من هیچوقت نمی‌توان او را لامذهب کرد، چونکه ژن‌های مذهبی این افراد از ژنهای دیگر بیشتر است، در نتیجه اگر بخواهیم همه آن ژن‌های مذهبی را از بین ببریم دیگر چیزی از این بیچاره‌ها باقی نمی‌ماند.
یک جوکی در این باره ساختن که بد نیست برایتان بنویسم:
میگن یک مسلمونی بوده خیلی اسرار داشته مسیحی بشه. دوتا از دوستان مسیحی‌اش او را عاقبت برای مسیحی شدن به کلیسا می‌برند. چراغ‌ها رو خاموش می‌کنند تا جو روحانی(!) بشه و بعد از اینکه یک عالمه توی اون جو روحانی(!) یارو رو توجیح می‌کنند، وقتی چراغ ها رو روشن می‌کنند یک مرتبه مسلمان تازه مسیحی شده نا خود آگاه صلوات می‌فرستد.
حالا اگر بخواهیم باور کنیم که همسر شما لامذهب شده‌اند باید دید که آیا ایشان برای اینکه از دست بحث‌های طاقت فرسای شما گفته‌اند که لامذهب شده‌اند تا از دست بحث‌ها رها شوند و به قول مسلمان ها تقیه کرده‌اند تا از فشار رها شوند یا اینکه واقعا لامذهب شده‌اند. تازه اگر هم لامذهب شده باشند، باز امکان این وجود دارد که در شرایطی مجددا به مذهب روی بیاورند. درست مثل انسان‌هایی که معتاد هستند، این انسان‌ها هم گاهی اوقات ترک اعتیاد می‌کنند ولی بعد از مدتی مجددا در شرایط روحی نه چندان قوی یک مرتبه دوباره به اعتیاد روی می‌آورند.
خلاصه مطلب اینکه دوست عزیز اگر می‌خواهید در این پروسه موفق بشوید، باید خود را به این زودی پیروز میدان اعلام نکنید و در عوض روی این مساله کار بیشتری انجام دهید.
یک نکته دیگر: من تقریبا بیش از سی و پنج شش سال است که لامذهب هستم، با این حال هنوز گاهی اوقات ژن‌های مسلمانیم عود می‌کنند و بی اختیار مثلا در بحث‌ها یک مرتبه می‌بینید از زبانم در می‌رود و واژه‌هایی مثل “به خدا” یا به “پیغمبر قسم!” از دهانم در می‌رود.
anghor_2008-1.png
پ.ن.:
انگورهای امسال را هم چیدم، شراب هم انداخته شده (22 لیتر)، دعا(!) کنید شراب خوب از آب در آید، انشاالله تعالی(!!)
.
.
.
.
.
.
.
.

13 پیام   |    |     |     

11 Oct 2008

اقتصاد خرکی و متولیان اصلی انقلاب

نوشته:     :::       14 پیام

وقتی امام امت فرمودند “اقتصاد مال خَرَه” زیاد تر از دهانشان شکر خوردند. آنهایی که نگاهی گذرا به تحولات انقلاب ایران کرده‌اند می‌دانند که این حرکت عظیم اول بوسیله روشنفکران شروع شد و بیشتر یک حرکت چپ سیاسی بود تا مذهبی. پس از اینکه حرکت‌های اولیه شکل گرفت و بازگشت غیر قابل اجتناب شد، به مرور زمان گروه‌های اجتماعی ثروتمند بازاری، متوجه خطر انقلاب برای منافع شان شدند و برای جلوگیری از یک انقلاب چپ پا به میدان گذاشتند و با سرمایه گذاری بر روی گروه‌های مذهبی و مطرح کردن خمینی به عنوان رهبر انقلاب، مسیر اصلی انقلاب را تغییر دادند و به مرور زمان که به روز 22 بهمن نزدیک می‌شدیم، ماهیت انقلاب هم بیشتر و بیشتر عوض می‌شد و بجای یک انقلاب عدالت خواه و آزادی طلب به سوی یک انقلاب ارتجاعی و سرمایه طلب سوق داده می‌شد.
روزی که سرمایه دارن فاسد بازاری با کمک پول‌های باد آورده بازاری‌های قدرتمند خانه‌ای برای خمینی در پاریس تهیه کردند و بودجه انقلاب را تأمین کردند و عملا کسبه بازار وارد کارزار انقلابی گری(!) شدند، دیگر اثری از آن انقلابی که روشنفکران و طبقه آگاه شروع کرده بودند نماند بود.
حالا پس از گذشت 30 سال از انقلاب و شکست کامل آن حرکت، این روزها شاهد چشمه‌ای از قدرت نمایی آنهایی هستیم که روزی انقلاب را از مسیر خود خارج کردند و به مسیر دلخواه خود هدایت کردند. بازاری‌ها دوباره وارد کارزار انقلابی گری(!) شده‌اند و دست به اعتصاب می‌زنند، البته این مرتبه نه به حمایت از انقلاب مذهبی ملاها که بر علیه آن. ملاها گویا یادشان رفته که پایه گذار انقلاب شان نه خمینی، که بازاری‌های چپاول گر بودند و اگر روزی قرار باشد منافع آنها به خطر بیفتد، یقینا همانهایی که این انقلاب را به ثمر رساندند همانها هم آنرا سرنگون خواهند کرد.
اعتصاب بازاریان بر سر مساله 3 درصد مالیات بر ارزش افزوده، دولت مهر ورز را بی درنگ به عقب می‌راند و یقین بدانید اگر روزی مجددا حکومت گران جرات اخذ مالیات از این متولیان انقلاب اسلامی را به خود بدهند، مسلما پروسه سرنگونی آنها نیز سه سوت به اجرا گذاشته خواهد شد.

14 پیام   |    |     |     

08 Oct 2008

خطرناک تر از بمب اتم

نوشته:     :::       16 پیام

عده‌ای بر این باورند که حکومتگران بمب اتم را برای کشور گشایی و صدور انقلاب اسلامی می خواهند. نظر من درست برعکس است. رژیم بمب اتم را برای مردم ایران می خواهد. رژیم می داند که برای ماندن باید در داخل جو ترور و سرکوب را به همین شکل و اندازه نگاه دارد در غیر این صورت طغیان‌های اجتماعی دودمانشان را برباد خواهد داد. برای اینکه بتواند در داخل هر جنایتی بکند و صدای دیگر کشورها در نیاید و به این خاطر باج خواهی نکنند، بمب‌اتم را می‌خواهد تا بتواند در چنین شرایطی فقط دندانی به چنین کشورهای فضول نشان دهد و ساکتشان کند.
در عوض خطرناک تر از بمب‌اتم برای رژیم گلشیفته‌هایی است که در دامان اسلام پرورش یافته‌اند و همین که فضای بازی ببینند، زنجیر بردگی از دست و پا باز می‌کنند و دندان واقعی به رژیم نشان می‌دهند.
حضور گلشیفته فراهانی در روزهای اخیر زلزله‌ای فرهنگی بود که جان آخوندهای رژیم را به لرزه در آورد تکان‌های این زلزله را بعدا خواهید دید.
آقایان بعد از 30 سال جو ترور و وحشت هنوز نتوانسته‌اند، حتی آنهایی که در این رژیم به دنیا آمده‌اند را رام کنند چه رسد به آنهایی که قبل از این رژیم به دنیا آمده‌اند.
یادم می‌آید در روزهای اول انقلاب خواهرم بر سر نام دخترش با مشکل روبرو شده بود و هر اسمی را که برای او انتخاب می‌کرد مسئولین ثبت احوال ایراد می‌گرفتند و از او می‌خواستند که نامی اسلامی برای دخترش انتخاب کند. کار به جایی رسید که خواهرم از همه فامیل استمداد خواست تا نامی پیدا کنیم که نه مذهبی باشد و نه آخوندها را تحریک کند. عاقبت نامی ایرانی برای دخترش یافتیم. حالا وقتی که نام‌هایی مثل گلشیفته، شیرین و بنفشه و از این دست را می‌شنوم، یادم می‌افتد به آن روزها که رژیم چه زحمتی می‌کشید تا بلکه همه نام فرزندان خود را فاطمه، زهرا و زهر مار بگذارند، هرچه رژیم بیشتر تلاش کرد کمتر موفق شد. حالا داریم نتیجه آن تلاشهای پراکنده و کوچک فرهنگی را می‌بینیم.
گلشیفته‌ای که امروز می‌بینید یقینا ثمره تلاش سالهای طولانی پدر و مادری است که به آن آب و خاک عشق می‌روزیده‌اند و با حفظ آثار فرهنگی ایران زمین و تلاش برای نجات آن از دست بی فرهنگی اسلامی زجرها کشیده‌اند. این تلاش‌ها را باید ارج نهاد تا پرورش یابند و ایران را احیا کنند.
این را هم ببینید: Generation Tehran

16 پیام   |    |     |     

05 Oct 2008

ابرقدرت جهان در سراشیبی افول!؟

نوشته:     :::       15 پیام

چند مدت پیش در مطلبی نوشتم که این رویارویی آمریکا با ایران یا منجر به سقوط حکومت ایران خواهد شد یا باعث فروریزی اقتدار آمریکا و راه فراری هم از این جبر روزگار نیست.
بدون اینکه بخواهم مدعی شوم که مشکلات امروز آمریکا مستقیما از رویارویی آن کشور با ایران سرچشمه می‌گرید ولی با این حال این سراشیبی بدجوری دارد آمریکا را حداقل به ته دره‌ای خطرناک سوق می‌دهد.
رویارویی آمریکا با ایران حداقل به شکل نظامی تقریبا غیر محتمل شده است و با وضع اقتصادی که آمریکا با آن دست به گریبان است بعید به نظر می‌آید که یک رویارویی نظامی در کوتاه مدت اتفاق بیفتد، گرچه بعضی بر این نظراند که گاهی اوقات سیاستمداران برای فرار از دست مشکلات داخلی روی به جنگ می‌آورند تا افکار عمومی را از مشکلات داخلی خود منحرف کنند.
در رابطه با مشکلات ایران با آمریکا موقعیت روسیه هم مزید بر علت شده و با جنگ گرجستان چنین به نظر می‌رسد که خرس خفته شمال ایران دوباره از خواب زمستانی بیدار شده و با پوستین جدید تا حدودی آماده رویارویی با ابرقدرت آمریکا می‌شود.
افزایش فعالیت‌های اخیر هوشنگ امیر احمدی نوکر حکومت ایران هم نشان از این مساله دارد که رویارویی آمریکا دارد رو به افول می‌رود و باید در آینده‌ای نه چندان دور منتظر این بود که سید علی چلاق هم در سفری به نیویورک در کاخ سفید با رئیس دولت دوست و برادر(!) آقای بوش یا رئیس جمهور آینده افطاری کوفت کنند.
با اینکه سناریوی بالا غیر واقعی به نظر نمی‌رسد، ولی وضع اقتصادی حکومت ایران صد برابر بدتر از دولت آمریکاست و همین مساله هم در کوتاه مدت یا باعث طغیان‌های کور اجتماعی خواهد شد، یا اینکه همین مساله باعث تسریع بخشیدن در رابطه بهتر با آمریکا خواهد شد، تا بلکه حکومت آخوندی را از فروپاشی نجات دهد.
پارادوکس جالب این مساله در آن است که بر خلاف سخنان رهبر به جهنم رفته رژیم، که فرمودند “اقتصاد مال خَرَ” گویا حالا باید ایشان زنده می‌بودند تا با چشمان خود می‌دیدند که همان اقتصاد خرکی چه فلاکتی برای حکومت ایران به ارمغان خواهد آورد، یعنی یا باید به دامان شیطان بزرگ بخزند یا راه سقوط را طی کنند.

15 پیام   |    |     |     

01 Oct 2008

تلاشی برای روشنگری

نوشته:     :::       44 پیام

وبلاگی را با عنوان گفتگو راه اندازی کردم به این امید که با مطرح کردن بحث‌های اساسی و جمع آوری نوشته‌هایی در باره و نقد اسلام، بتوانیم با هم یک منبع مفید بسازیم تا جوانان سرگردان در جو مسموم ایران اسلام زده بتوانند با مراجعه به آن به عنوان یک مرجع کسب اطلاعات دقیق و صحیح راه خود را در دنیای مسموم اسلام بیابند و از چنگال این بیماری که نامش اسلام است رها شوند.
منظور از راه اندازی این وبلاگ این نیست که من بنویسم و دیگران بیایند و بخوانند، برعکس منظور من این است که همه بنویسند و همه بخوانند.
پس اگر علاقمند به نوشتن در این وبلاگ هستید با ارسال مطلب برای من از طریق ای‌میل یا از طریق پیام گیر در نگارش این وبلاگ همراهی کنید. متاسفانه به خاطر اینکه سرور این وبلاگ در منزل من هست نمی‌توانم اجازه نگارش مستقیم در آن را به کسی بدهم در غیر این صورت ممکن است کل سرور به خطر بیفتد.

44 پیام   |    |     |     

30 Sep 2008

انشای دوم خُسن آقا “چرا خاتمی بیاید؟» یا/و «خاتمی چگونه بیاید؟!!”

نوشته:     :::       23 پیام

اسهال طلب‌ها دوباره راه افتاده‌اند تا بلکه ملت بیچاره از همه جا رانده شده را هشت سال دیگر سرکار بگذارند. به همین منظور هم چند سایت اینترنتی راه انداخته‌اند و از همه خنده دار تر تازگی‌ها ترانه هم ساخته‌اند تا بلکه مجددا ملت بیچاره را سرکار بگذارند. در همین راستا از وبلاگ نویس‌ها هم خواسته‌اند تا مطلب بنویسند و توضیح بدهند که خاتمی چگونه بیاید!
ما هم که از هر نوع انشاء نویسی خوشمان می‌آید، دعوت اسهال طلب‌ها را لبک می‌گوییم و انشاء می‌نویسیم.
راستش را بخواهید وقتی که مطلب را خواندم یادم افتاد به انشاء‌های دوران دبستان که همیشه هم یک موضوع یکنواخت و بی ارزش داشت به این مضمون “علم بهتر است یا ثروت” حقیر هم که همیشه حتی در دوران کودکی دنده‌ام می‌خواریده و دوست داشته‌ام با ارباب قدرت دست به یقه بشوم این بار هم به روال گذشته انشاء می‌نویسم تا کور شود هر آن که نتواند دید.
چرا خاتمی باید بیاید!؟ چونکه اگر او نیاید پس چه کسی بیاید تا بهتر از او بتواند بیضه اسلام (بخوانید بیضه نداشته سید علی) را حفظ کند. اگر خاتمی نیاید ملت یقینا چنان فشار به آن چه نه بدترش خواهد آمد و یک وقتی دیدی ریخت توی خیابون و آنوقت است که باز هم بیضه اسلام ناب محمدی (باز هم بخوانید بیضه نداشته سید علی) به خطر خواهد افتاد، شاید هم بیضه چنان به خطر بیفتد که یک وقتی دیدی خدای ناکرده زرده و سفیده این بیضه با هم قاطی بشود و آنوقت است که دیدی هر چی عمامه به سر هست را توی خیابان پهلوی سابق قطار کنند کنار خیابان و یکی یکی از درخت آویزون بکنند درست مثل پاندول ساعت.
اگر خاتمی نیاید چه کسی بیاید که بهتر از او بتواند منافع غرب و بخصوص اروپایی‌ها را حفظ کند، درست مثل همان 8 سال قبل که ایشان آمد و خنده تحویل مردم داد و هی رفت اروپا و قرار داد امضا کرد و هی پول نفت را بجای آوردن سر سفره مردم برد سر سفره اروپایی‌ها.
خدا وکیلی اگر سید مممد چاخان نیاید، پس چه کسی بیاید تا بتواند به این خوبی ملت را سرکار بگذارد و بعد از 8 سال سرکار گذاشتن مردم، باز مثل دوران قبل بگوید عده‌ای نمی‌گذارند!
حالا خدا وکیلی یکی برود به این الاغ‌های اسهال طلب بگوید، خوب الاغ‌ها اگر سید مممد بی خایه غلطی می‌توانست بکند در آن 8 سال قبلی کرده بود، چرا باید دوباره ملت 8 سال دیگر سرکار گذاشته شود.
آهان یادم رفت بنویسم خاتمی چگونه بیاید!
به نظر بنده خاتمی اگر با الاغ بیاید خیلی بهتر است، چونکه این طوری هم با محیط زیست سازگاری دارد و هم می‌تواند وقتی رفت در طویله ولایت خرش را همانجا ببندد در آخور ولایت.

23 پیام   |    |     |     

27 Sep 2008

انشای خُسن آقا “اگر من یک روحانی بودم…”

نوشته:     :::       20 پیام

توی وبلاگ چنچنه یکی از اراذل و اوباش اسلامی پیامی گذاشته که در زیر می‌خوانید و در پس آن هم به خواسته این نوکر سید علی لبیک گفته و انشای خُسن آقا در رابطه با موضوع می‌آید.
ایشان می‌نویسند:
سلام دوست عزیز
شما می توانید در مسابقه وبلاگ نویسی سایت آسمانیان ثبت نام نموده و با گذاشتن حد اقل یک پست به عنوان “اگر من یک روحانی بودم…….. تا تاریخ 28 ماه مبارک رمضان در قرعه کشی مسابقه شرکت نموده و از جوایز آن بهره مند گردید .
http://www.asemanian.com/fa/reg
با تشکر مدیریت سایت آسمانیان

انشای خُسن آقا برای شرکت در مسابقه!!
به جهت اینکه یقین داشتم اگر در آن خراب شده چیزی بنویسم یقینا منتشر نخواهد شد، مطلب را همین جا می‌گذارم اگر مسئولین سایت خواستند جایزه‌ای به حقیر بدهند می‌توانند جایزه را لوله کنند بچپانند توی آن چه نه بدتر سید علی چلاق.
اگر بنده یک روحانی بودم چه می‌کردم؟
اولین کاری که می‌کردم یقینا این بود که عبا و عمامه را در می‌آوردم و می‌انداختم توی مستراح و پس از آن یکی دو ساعت می‌رفتم زیر دوش و با چند نوع مواد ضد عفونی بدنم را از این کثافت پاک می‌کردم تا شپش‌ها و موجودات موزی دیگری، را که به علت این بیماری خانمان سوز بدن مرا آلوده کرده بزدایم. پس از دوش، با یکی از روانشناسان حاذق ملاقات می‌کردم تا بلکه با کمک ایشان روانم را هم از این بیماری لاعلاج رها سازم.
بعد از اینکه دو پروسه بالا انجام گرفت، یک ندامت نامه می‌نوشتم و از ملت ایران و جهان طلب بخشش می‌کردم و وقتی که روح و روانم از این اسارت آزاد می‌شد، یک طناب کلفت می‌خریدم، می رفتم زیر یک درخت تنومند و آنرا از درخت آویزان می‌کردم و با آویزان کردن این تن و روان فاسد جهانی را از شر این کثافت آسوده می‌کردم.

20 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی