25 Sep 2008

یک پیام، یک واقعیت

نوشته:     :::       14 پیام

دیدم این پیام از چنان استحکام و استدلال قویی برخوردار است که دلم نیامد در پیام گیر بماند و خوانده نشود. استدلالهای این پیام درست همان گونه استدلالهایی است که سالها پیش برای خودم کردم و باعث شد که از اسلام دور شوم، شاید این نوشته باعث شود عده دیگری را هم آگاه سازد.
این پیام در زیر مطلب روز قبل نوشته شده:
ویرایش دوم
با عرض پوزش از حسن آقا برای اینکه از سایت شما برای این مطالب استفاده میکنم.
جناب مجتبا (مجتبی)
چون احساس میکنم که میخواهی بیاموزی و در عین حال جرات نداری که از اعتقاداتی که به قول خودت در گوشت گفته اند فاصله بگیری. برایت چند مطلب کوچک را میگویم. برای درک اینها و فهمیدن درستی و نا درستیشان احتیاج به مدرک تحصیلی بالا و یا تحقیقات نیست. فقط کمی به آن بیاندیش.
1- خداوند همه جیز را میداند. بنابراین در دینی که بوسیله او آورده شده باشد. نباید مرتب خداوند خودش را اصلاح کند. یا نظرش را عوض کند. و یا اینکه احتیاج داشته باشد که بندگانش اشتباهات اورا اصلاح کنند. شما در قرآنتان چندین آیه ضد و نقیض دارید وحتی در یک مورد خداوندتان دوتا از آیه هایی را که آورده بود پس گرفت. اگر شمای بنده خدا میفهمید که بریدن دست و پاغلط است. پس چرا خدایتان نمی فهمد؟
2- کتابی که توسط خدا فرستاده میشود (قرآن – انجیل – تورات) برای راهنمایی بندگانش است که باید به آسانی و بدون بدون هیچ شک و شبهه ای دستورات او را بفهمند و اجرا کنند. بنا براین این کتاب نمی تواند مثل کتاب معما باشد که هر کسی آن را یک جوری بفهمد و تفسیر و اجرا کند. ما میدانیم که در کلیه کشورهای مسلمان دستورات قطع اعضای به یک گونه تفسیر شده است. پس اگر این تفسیر اشتباه است نشان دهنده یک نقص بسیار بزرگ در کتاب است و خدایی که آن را آورده. او در آوردن چننین کتابی اشتباه کرده است.
3- آیا اسلام یک دینی است که برای همه مردم و در همه زمانها آمده است؟ اگر جوابتان بله است. پس بفرمایید که مردم قطب شمال و مردم شمال کشورهای اسکاندیناوی چگونه باید فرامین اسلام را که بیشتر بر اساس حرکات سماوات است اجرا کنند؟ در قطب شمال شش ماه روز است و شش ماه شب. پس همه این روزی چندین بار نماز خواندن قبل از آفتاب و بعد از غروب و غیره تبدیل میشود به اعمال سالیانه. و روزه گرفتن هم بر اساس حرکات ماه اصلا میسر نخواهد بود. اگر جوابتان خیر است. پس چرا قرآن بطور واضح نمیگوید که این دین برای مردم بدبخت این منطقه است و بقیه مردم دنیا میتوانند زندگی خوب وبی دغدغه ای داشته باشند. مگر اینکه خدای شما از گرد بودن کره زمین اطلاع نداشته که در اینصورت خدایتان خدا نیست. بلکه انسان شیادی بوده که به اسم دین و با وحشت دادن مردم از جهنم و امید دادنشان به بهشت از آنها سوئ استفاده کرده است.
4- اگر شما قرآنتان را نخوانده اید که بتوانید جواب من را بدهید . من آن را خوانده ام. در یک مکان نوشته شده که این دین برای مردم هم زبان محمد است. پس لطفن ما ایرانیان پارسی زبان و متمدن را آسوده بگذارید و حشیگری ها و جنایات و دزدی اعراب به عهده خودشان بگذارید.
5- میدانم که با دیدن جملات بالا رگهای گردن اسلامیتان سیخ شده است. اجازه بفرمایید توضیح بدهم. به دلایل زیر, اسلام دین قتل و دزدی و تجاوز و دروغگویی و وحشیگری و بت پرستی و حماقت است.
ا- اولین اقدام بزرگ مسلمانان غارت کاروان مکه بود. یعنی سرقت مسلحانه از مشتی بازرگان و کشتن آنها که از مالشان در برابر محمد دزد (محمد امین !!) و پیروان غارتگرش دفاع میکردند. محمد در 63 غزوه شرکت داشت که سه تای آنها دفاعی بود و شصت تای آنها تهاجمی. توجه داشته باشید که غزوه حرب نیست. حرب جنگ دو لشگر است. غزوه سرقت مسلحانه است که مشتی دزد به مردم شبیخون میزنند.
ب- محمد تجاوزگر بود. من فقط به تجاوز او به دخترک کوچکی مثل عایشه اشاره نمیکنم. برای آنها که نمیدانند، عایشه 9 ساله نبود. عایشه 9 ساله به سال قمری بود که میشود 8 سال و 7 ماه. اشاره من به بقیه زنانی است که محمد به آنها تجاوز کرد. مثل آن زن یهودی زیبایی که محمد شوهر و پدر او را کشت و در همان شب او را به عقد خود در آورد. مگر نه اینکه اسلام میگوید که زن شوهردار باید 3 ماه عده نگه دارد تا مشخص شود که او حامله نیست؟ پس چرا محمد عده او را نگه نداشت؟ آیا هیچ زنی حاضر است با کسی که همانروز شوهر، پدر و بقیه قبیله اش را قتل و عام کرده ازدواج کند؟ اگر زنی با میل خود ازدواج میکرد، روز بعد که محمد از چادرش بیرون می آمد، همه صورت و بدنش از جای ناخن هایی که به او کشیده شده بود خونین نبود.
پ- دروغگویی. علاوه بر اینکه تقییه یکی از واجبات اسلام وبخصوص شیعه گری است. کلیه اسلام بر اساس دروغ هایی که سلمان پارسی اختراع کرد و به محمد آموخت ساخته شده است. این بحث بسیار مفصلی است که وبلاگ حسن آقا محل آن نیست. ولی شما آثار دروغگویی را همه داستانهای اسلام و وعده های داده شده و عمل نکرده را در همه جا میتوانید ببینید.
ت- وحشیگری مسلمانان احتیاجی به توضیح ندارد. از سنگسار و چشم کور کردن و قطع عضو و سر بریدن بگیر و برو تا ظلمهایی که به زنان میشود برسی.
ث- بت پرستی. محمد بت پرست به دنیا آمد و بت پرست از دنیا رفت. هنوزهم رفتار مسلمانان بت پرستانه است. معنی آلله و اکبر خدا بزرگ است نیست. این را از هر عرب زبانی میتوانید بپرسید. معنی آلله و اکبر، الله بزرگترین است میباشد. الله بزرگترین بت خانه کعبه بود ( میگویند حجر ال اسود – سنگ سیاه- همان الله است). خانواده محمد پرستندگان الله بودند و به همین دلیل اسم پدر محمد عبدالله بود که معنیش بنده الله است. سال اولی که محمد به مدینه رفت، برای زیارت سالانه الله به مکه باز گشت و مکییان او را راه ندادند و گفتند که تا دست از دزدی و غارتگری و مسلمانی بر نداری نمتوانی به زیارت الله بیایی. محمد برای اینکه بتواند وظایف دینیش را انجام دهد، لشگر جمع کرد و به مکه حمله کرد. و پس از فتح مکه همه بت ها شکست بغیر از سه بتی که دختران الله بودند. اگر به مراسم امروز حج دقت کنید آثار بت پرستی را بطور کامل می بینید. مردم بدور خانه الله طواف میکنند. شما با عقل خود بمن بگویید، چگونه خانه خداوندی که این جهان پر عظمت و زیبا را ساخته میتواند یک اتاق کوچک سنگی وسط بیابانهای بی آب و علف عربستان باشد؟ سنگ انداختن به شیطان هم در حقیقت سنگ انداختن به بت رقیب الله بوده. هفت بار از کوهی به کوه دگر رفتن هم در حقیقت هفت بار از بتی که در بالای هر کدام از این کوه بوده به بت دیگر رفتن بوده.
ج- باور داشتن به دینی که هیچ از آن ندانید و فقط از آن کور کورانه و با تعصب پیروی کنید دلیل حماقت است. اجداد ما به ضرب شمشیر و از ترس کشته شدن بوسیله عرب وحشی که با شمشیر آغشته بدر خانه شان آمده بود و میگفت یا مسلمان شو یا کشته میشوی و زن و بچه هایت به بردگی میروند مسلمان شدند. مسلمان یعنی تسلیم شده. آنها کسانی بودند که تسلیم شدند و قبول کردند که جزیه و خمس و ذکات بدهند تا کشته نشوند. و بعد اعراب ممنوع کردند که ما به زبان پارسی صحبت کنیم و یا هر چیزی از آداب خود را داشته باشیم و کم کم این دین پلید در کشور ما خانه پیدا کرد. و مردم ما چیزی نمیدانستند بجز جفنگیاتی که آخوند بخوردشان میداد. حتی آخوندها مجبورشان کردند تا قرآن را به عربی بخوانند تا نفهمند چه مزخرفاتی در آن نوشته شده. ولی در زمان حال که بیشتر مردم سواد دارند و قرآن ترجمه شده است، فقط احمق ها باور دارند که کتابی که میگوید زمین پهن است و کوهها را روی آن گذاشته اند تا آن را برسر جایش نگه دارد و خورشید شبها به داخل لجن می نشیند، از طرف خدا آمده است. قرآن کتابی است پر از غلط های انشایی و بی سر و ته که بر خلاف آنچه که میگویند هیچ کس نمیتواند نظیر آن و به فصاحت آن را بنویسد، هر بچه دوازده ساله عرب زبان میتواند نظیر آن را بنویسد. با این تفاوت که بچه دوازده ساله اشتباهات فاحشی مثل غروب خورشید در لجن و باران از کوهی در آسمان میریزد روی ابر را نمیکند.
چ- بر خلاف نوشته شما، علم پزشکی معتقد است که روزه گرفتن برای انسان ضرر دادن و بدن را دچار شوک میکند. و ننوشیدن آب برای ساعتها بخصوص در فصل تابستان و دفع نکردن سمومات بدن از طریق آبی که مینوشیم برای بدن و کلیه ها بسیار زیان بار است. این هم یکی دیگر از مزخرفاتی است که تحویلتان داده اند و شما هم تحقیق نکرده قبول کرده اید.
من یکبار دیگر از حسن آقا و بقیه خوانندگان بلاگش برای نوشتن کامنت به این بلندی پوزش میطلبم.
ارادتمند پیلتن پاکزاد

14 پیام   |    |     |     

24 Sep 2008

ای کفار دست از سر بندگان خدا بردارید!

نوشته:     :::       13 پیام

بابا چه خبره اینجا!؟ ما دو روز و نصفه‌ای رفتیم مسافرت، مثل این می‌مونه که سیل اومده اینجا! این همه فحش خواهر و مادر به مسلمین بدبخت ندین بابا! بدخبت‌ها خودشون تو سری خورده و خدا زده هستند(بنده خدا هستند) نیاز نیست شما هم این همه توی سرشون بزنید!
آقا مجتبی من مسلمون‌های بی سواد مثل شما زیاد دیدم، نمونه‌اش رو هم توی مطلب قبلی برات مثال زدم. من واقعا دیگه با این گونه مسلمین بحث نمی‌کنم، یعنی همین که دیدم سطح سوادشون به اندازه شما هست، دیگه ولشون می‌کنم در خماری بمانند، چونکه با بحث کردن با مسلمین نمونه شما توهین به شعور خودم کردم. آخه حیف ما ها نیست وقت با ارزش خودمون رو صرف این (بندگان خدا) بکنیم!؟ بابا اینها با تمام وجود و بدون هیچ قید و شرطی (unconditional) خودشان را بنده خدا می‌دانند، با چنین آدم‌هایی که نمی‌شود بحث کرد که! بابا اینها مجنون‌اند بر انسان مجنون هم هیچ حرجی نیست.

13 پیام   |    |     |     

19 Sep 2008

مذهب یک پدیده ژنتیک

نوشته:     :::       74 پیام

یکی برام میل فرستاده و نوشته:
اگر شما مخالف مذهب هستید چرا این لینک (اخبار زرتشتیان) را در قسمت لینک‌ها قرار داده‌اید. فکر می‌کنید مذهب زرتشتی بهتر از اسلام هست؟
(متن از فینگلیسی به فارسی برگردانده شده). از متن میل ایشان چنین به نظر من رسید که نگارنده نگران گریز مسلمانان از دین اسلام به دیگر ادیان هستند.
اولین نکته این که، قرار دادن یک لینک در این وبلاگ به معنی تایید یا رد محتویات سایت یا وبلاگ مربوطه نیست. همان گونه که مشاهده می‌کنید در بالای لینک‌ها نوشته‌ام “وبلاگ‌هایی که می‌خوانم” این به آن معنی است که من این وبلاگ‌ها را می‌خوانم، اصلا به این معنی نیست که من به هر نوشته‌ای که می‌خوانم را باور می‌کنم!
دوم اینکه اگر هم که به فرض محال فکر کنیم که گذاشتن این لینک باعث تبلیغ برای مذهب زرتشتیان می‌شود چه باک بهتر از این است که اسلام دین عربی مچ پای ملت را بگیرد.
دوست عزیز اگر قرار باشد عده‌ای از هموطنان من دین گرا باشند، ترجیح می‌دهم پیرو یک دین ایرانی باشند تا یک دین خارجی.
یک چیزی رو می‌دونی دوست عزیز؟ من به این عقیده رسیده‌ام که مذهب یک پدیده ژنتیک یا چیزی در همین حدود است. یعنی بعضی انسانها هر بلایی سرشان بیاوری، اینها با یک دین به دنیا می‌ایند و با همان دین یا یک دین دیگر هم از دنیا خواهند رفت و اگر هم من و شما دنیایی مبارزه کنیم و یا دنیایی افشاگری کنیم و یا حتی دنیایی توی ملاج خنگ این افراد بزنیم، عاقبت مثل گربه مرتضی علی چهار چنگول میفتند پائین.
یک ماجرایی را که همین دو هفته پیش برایم اتفاق افتاد را تعریف کنم تا بهتر درک کنید که چه می‌گویم.
سه نفر از نزدیکان برای چند روزی میهمان ما بودند. این دوستان خارج از ایران زندگی می‌کنند و از دست نابسامانی‌های ایران و از دست رژیم آخوندی فرار کرده‌اند وگرنه با شناختی که از آنها دارم گمان نمی‌کنم علاقه چندانی به زندگی در غرب داشته باشند.
این دوستان (فامیل) از دوران کودکی مسلمان بوده‌اند، نه اینکه مسلمان سفت و سخت، ولی در حد اکثر ایرانی‌ها، یعنی بدون خدا نمی‌توانند زندگی کنند.
در یک بحثی که داشتیم بعد از استدلال‌های من، ایشان و همسرشان فرمودند:
ما اعتقاد به خدا داریم، کاری هم به کار اسلام نداریم، اصلا ما اسلام را قبول نداریم.
مجبور شدم از ایشان سوال کنم، خوب به من بگویید از کجا شما این خدا را پیدا کرده‌اید، وقتی که می‌گویید اسلام و محمد را اصلا قبول ندارید!؟
یک مرتبه از دهان این دوستان خارج شد که: “از قران”!! باور کنید در همان لحظه، بحث را متوقف کردم و رفتم یک بطر شراب باز کردم ریختم توی گیلاس یکی دادم دست هر کدامشان و خودم هم یک گیلاس برداشتم. با خودم فکر کردم در چنین جو بی منطقی بهتر است مست شویم تا شاهد این همه ناهنجاری‌های فکری نباشم!
پ.ن.:
کسی می‌تواند این معما را برای من حل کند؟
از روزی که ماه رمضان شروع شده، آمار وبلاگ چنچنه 30 تا 40 درصد افزایش نشان می‌دهد!! پارسال هم یادم می‌اید همین وضع بود. با این اوصاف چنین به نظر می‌رسد که مسلمین در ماه رمضان بدجوری به خوردن روی می‌آورند.

74 پیام   |    |     |     

15 Sep 2008

تجربه‌های گذشته شکست‌ها و پیروزی‌ها

نوشته:     :::       14 پیام

پیشنهادهای که دکتر لائیک مطرح کردند و نظر دوستان را با دقت خواندم. حالا می‌خواهم کمی از تجربیات خودم در این مدت وبلاگ نویسی و همچنین از تجربه زندگی که در توشه دارم چند نکته‌ای را مطرح کنم تا هم نظر خودم را گفته باشم و هم دوستان دیگر با مطرح کردن نظرهایشان به شفاف سازی موقعیت‌ها کمکی کرده باشیم.
برای اینکه زیاد تئوریک نشود(آخه من آدم زیاد تئوریکی نیستم) از پروژه کانون وبلاگ نویسان ایران چند نکته مطرح خواهم کرد. این پروژه کار گروهی بود که بسیار خوب شروع شد و به نتیجه‌های بسیار ملموس و ثمر بخشی هم رسید، ولی متاسفانه به علت کم تجربگی ما در کار گروهی و عجله بعضی از دوستان به سرعت بخشیدن به روند پروسس رشد کانون، باعث متوقف شدن و شکست آن پروژه شدیم. بزرگترین تجربه‌ای که من از پروژه کانون بدست آوردم این بود که ما اکثرا قادر نبودیم مشکلات را بررسی کنیم و راه کارهای موثر و مفید ارائه دهیم، در بحث‌های طاقت فرسا گرفتار می‌شدیم و از همه بدتر قوانینی که خود نوشته بودیم، بعضی مواقع دست و پاگیر می‌شد و باعث زمین گیر شدن ما و کانون می‌شد. این مساله را کمی بیشتر توضیح می‌دهم تا شک و شبهه‌‌ای باقی نماند.
معمولا در پروژه‌های بزرگ برای اینکه پروژه قابل کنترل و عملی کردن در آید، آن پروژه را به قطعات کوچکتر تقسیم می‌کنند(چندین پروژه کوچکتر) تا هم اداره آن آسان تر شود، هم مشکلات به راحتی قابل رویت شوند و همچنین برای تقسیم کار و تقسیم مسئولیت قابل اجرا تر باشد.
نکته دیگری که در هر نوع پروژه‌ای مهم است این است که زحمات هر چه سریع تر به نتیجه برسند و خصوصا اگر زحمات زود به نتیجه برسد پویایی پروژه بهتر و موثر تر خواهد شد. دقیقا به همین دلیل هم هست که پروژه‌های بزرگ را به قسمت‌های کوچکتر تقسیم می‌کنند، تا هم زودتر به نتیجه برسند و هم بتوان برآوردی از نتیجه کار ارائه داد، و با ارائه بیلان مثبت باعث شادمانی دست اندرکاران شد و تحرک و پویایی گروه را افزایش داد.
مثلا وقتی ما برای نجات یک زندانی سیاسی فعالیت می‌کردیم، باید سرعت پروژه چنان می‌بود که در کمترین مدت نتیجه‌ای قابل لمس حاصل شود، در غیر این صورت فعالین در گروه دلسرد می‌شدند و همین مساله باعث شکست و عاقبت باعث رخوت کانون می‌شد و دقیقا همین مسائل هم عاقبت کانون را به بن‌بست کشاند.
حالا اگر می‌خواهیم پروژه‌ای را راه بیندازیم، به نظر من باید این گونه مسائل را در نظر بگیریم و به قول معروف لقمه بزرگتر از دهانمان نگیریم که باعث شود در گلویمان گیر کند و ما را قبل از به نتیجه رسیدن خفه کند.
حتی اگر ما Ambition (متاسفانه معنی این واژه را به فارسی نمی‌دانم) بالایی داریم باید یواش یواش قدم برداریم و تنها پروژه را تا آن اندازه بزرگ کنیم و وسعت بدهیم که قادریم آنرا اداره کنیم و به هدف برسانیم، خصوصا اینکه باید نتایج زود بدست آیند و قابل اندازه گیری باشند.
تا نظر دوستان چه باشد.
پ.ن.:
متن زیر رو دکتر لائیک در پایم گیر گذاشتند:
دومين خواهش (ميشه اين متنو بالاي كامنت نظريات در تاپيك جديدتون هم بزاري؟؟)
‌چكامه رهائي براي پروژه رهائي
خسن جان ما مخلصيم…
هدفِ پيشنهادِ من رعايت وزنه تعادل بود ، در واقع نه هيجان(شور بيشتر از شعور) و نه
خمود(بي حركتي و رسوب) ونه حركت بي مسير يابي( هزليات و هجوگوئي ) درواقع
هدف مند كردنِ اين مجموعه گفتمان، باعث ميشه نه محضا فضا خسته كننده كليشه مبناي
“تئوريك/تاكتيك” باعث بي حالتي اين وبگاه بشه ونه هزليات تكراري برخي از دوستان باعث
پوچي و توقف ، و وقت تلف كردن و دافعه فرهيختگان و بي محتوايي نظريات(من تو اين چند
سال، حس ميكنم شما هم دنبال همين تعادليد) چون دوستان عزيز اين سايت به نظر من در 3 گروه قابل دسته بندي اند:
1- دوستانِ هيجاني كه خشمِ بجاشونو، بصورت الفاظ ركيك به شخصيتها بكار ميبرند(حوصله
اين نوع حرفايِ ما رو هم ، ندارند) شايد بشه به دسته مكالمات انتقادات “پا منقلي” گفت.
2- دوستاني كه نظر انتقادي دارند ولي زياد علاقه ندارند بنويسند يا برخي ملاحظات را ميكنند
يا همياري نميكنند ……
3- دوستاني كه اهل تئوري و مطالعه اند و مسئوليتشونو در روشنگري ميبنند….
* عده ديگري هم هستند مراجعه كنند به اين سايت هستند يا نفوذي اند و يا تخريبچي”كه در زمره دوستان ما نيستند و مشتني مزدور احمقِ اس هولِ جمهوري اسلاميند”!!
اما يه گروه عمده جاشون خاليه( نه اينكه نباشن اصلا) …….”دانشجويان”
خسنِ عزيز منظور من از پيروزي شروع حركت هست …من هدفِ پيشنهادام افزايش هيت ريت دسته سوم فوق ، نسبت به گروه اول و دوم است ….. و آمدن گروههاي فعال هست
حركت ، باعث شكستن اين ركود مرگبار در جامعه است كه نتيجش واپسگرائي و سقوط به منجل آبِ 1400 سال پيشي مردم بدوي گرسنه و بي فرهنگ عربستان آن موقع است
….ببين اين شروع شده ….منهم تجربياتي دارم و اما نه در حد شما …باز هم ميگم وبينار را صورت يك لينك در صفحه اصلي اضافه كن اما با چارت تشكيلاتي ذيل مديريت كن ….
1- گروه تبليغات و روابط عمومي( با شرح وظيفه معرفي ماموريتها و سايت شما در ديگر مامن ها)
2- گروه توسعه و طرح و برنامه ( تحقيقات موضوعي در پر بار تر نمودن مطالب و تنظيم و ظرفيت سازي مخاطبين)
3- گروه پژوهش و نظريه پردازان(اين افراد مسئول شناخت نكات كليد و معرفي به شما هستند)
ميدوني خسن جان؟ منم ميبينم بچه ها “تابو” و “بت شكني “شكني ميكن و بي محابا فحش ميدم به بخش فاندامنتال اين كون نشور هاي اسلامي ، كلي حال ميكنم اما بعضي وقتا ميبيم
: شما يه موضوع جالبو شناسائي و مطرح ميكنيد و از مجموع 1000 كلمه كامنتي كه بچه ها ميزارن 700 كلمش، فحشه؟!؟!
اين شبيه كار حزب الهي مادر جنده(اوپس ، خودمم فحش دادم!!- رطب خورد منع رطب كي كند؟)
در اوايل انقلاب و بعد آن ان است………
من ميخوام دانشجو بيان اينجا …. ببين ريت سني نظر دهندگان بالاست ….بايد جذابيت هاي خودشه داشته باشه اين سايت
… ما نميخواهيم چرخو دوباره اختراع كنيم …چون شما ظرفيتهائي داريد ، ميخوايم
از اين پتانسيلها بايد خوب استفاده بشه ………..همين. قرار نيست به جنگ جمهوري اسلامي بريم( نميتونيم هم بريم) چون اينجا اينا مسلح به ساليانه 270 ميليارد دلار پول يامفت بي دردسر نفت هستند و 60 ميليون بع بعي اسلحه بدست …. خسن آقا فقط يه سايت داره……..اما ، اما روشنگري از اين دو ماژور برنده تره
**************ما ميخواهيم جراحي كنيم …..نه قصابي******************
لطفا اين حركت را نهادينه و بزارين اين ارتعاش از بين نره به گوش جهان برسه…..نتايج خوب هميشه از يه سري نوينگرائي شروع ميشه”………………………..دير هست اما دور نيست”
اميد وارم حرفام خسته كننده نشده نباشه!

14 پیام   |    |     |     

14 Sep 2008

پیشنهاد برای همیاری

نوشته:     :::       14 پیام

دوستان عزیز هم شما مرا می‌شناسید و هم من بعضی از شما را می‌شناسم. ما بجز نجات ایران هیچ هدف دیگری نداریم. نه نوشتن من در این وبلاگ یک دینار برای من ثروت می‌آورد و نه خواندن چرندیات من یک دینار به ثروت شما می‌افزاید، در عوض از نظر فکری هم برای من که می‌نویسم اینجا محل درامدی معنوی شده و همچنین امیدوارم برای شما چنین باشد.
متن زیر را دوست عزیز دکتر لائیک نوشته‌اند. آنرا بدون هیچ تغییری و هیچ اظهار نظر می‌گذاریم اینجا. متن را مطالعه کنید و نظر خود را بنویسید. شاید توانستیم با کمک و همفکری یکدیگر راه چاره ای برای فلاکت خود پیدا کنیم:
خسن جان،درست ميگي. من نميخوام مثل اين اس هولهاي حزب الهي هتاكي كنم به پيشينه مون، منتها اينكهِ ميخونم آواز نيست، بلكه فرياده ……………بدبيني هم نيست يه فكته – اما منهم مثل شما ميگم چه بايد كرد؟
اين متن را (يعني متن بعد از خط چين) 3 ماه پيش من براي شما بصورت كامنت ارائه كردم – شما هم فرموديد كه دست همكاري همديگر را ميفشاريم، شما گفتيد بنده در تئوريزه كردن هم افزائي كنم….بعدش بحث سفر شما به فرانسه پيش اومد و فاصله افتاد ……
باشه بيا هدف مند باشيم ….من ميتونم كار كنم. لطفا متن زيرو يه بار ديگه بخون ، اگه احساس خوبي براي ارتقاء براي همه ايجاد كرد دوباره بهم بگو…..اوكي؟(حوصله كن و متن بخون دوباره)
—————————————
* پيشنهاد به خسن آقا جهت برگزاري : وبينار تحت عنوان “مانيفست(مرامنامه) رهائي ”
خسن آقا دلم ميخواد يه روز پاشم ببينم همه اين بد بختيائي كه الان توش هستيم فقط يه كابوسه ….
مذهب در كشور هاي با تاريخ كهن يك مزبله و دلق فكري است. اين مثل يه پهلواني كه وارد ميان سالي شده هم ميخواد زورش مثل جوونيش باشه و هم هم مثل فرزانه ها احترام همگان را داشته باشه و لي نتيجش بي شك هيچكدامه! ، لذا دنبال تخدير و مخدر ميگرده . در مورد جوامع اين چنيني بهترينش مذاهب من درآوردي بالاخص مذهب مخ تعطيل كن لاشي مبنا اسلام هست ( دروغ بگو ، زنا بكن ، دو در بكن ، ترتيب بچه را بده اما براي اينكه نمازت درست باشه يه پولي كفاره به آخوندك محله بده )…. استالين هم حتي درست ميگفت اين مخدر توده ست …نه مسلك ارتقا معنوي.
انتظاري بيداري سياسي در لايه آكتيو ايران در اين شرايط فقط يه سراب هست ، چراكه هيچ جريان هدف مندي نميتونه بعنوان طبقه سمبل ساز ، قهرمان پروري كنه كه خود لازمه جريانهاي فرگشت مبناست!!!!!
خسن آقا شما يه بار خطاب به بنده نوشتيد كه پاسخ به لفظ” شير دلالان دانشجو” بكار رفته من بود ……و در آخر نظر شما اشاره روشن بودن آخر كار اين حركتها بود ….. من نميخوام پاسخ بدم چراكه چه چيزي بهتر از مثبت انديشي؟؟؟
ما خودمان ميخواهيم يك مزبله ذهني درست كنيم و مثل آدامس بجويمش، جريان دانشجوئي در ايران در واقع تاسف بار هست – ملغمه اي از حركتهاي خورده بورژوازي مابانه همراه با رفتار هاي زير زميني دختر پسر، اينكه منتقدان خيلي اميدوارن به اينكه آخر كار چه ميشود ؟ جريان بي هدف و بي سمبل و بي ارزش چي از توش در ميايد هيچ…..
افعي هيچگاه كبوتر نميزايد…..
، بهشت يك دانشجوي ايراني ميدوني چيه ؟ نگم بهتره (من 14 سال مدرس دانشگاهيم) اما بزاريكم بگم …. بعداز ليسانس با توجه به رابط گرفتن هاي دوره دانشجويي و استخدام در يك بنگاه معاملات مسكن …خريدو فروش زمين بيابانها و آخرش رسيدن به هدف “مكان” يا خونه خالي جهت ارضا اميال سركوب شده جنسي و بي بندو باري و اداي فان درآوردن شده تا 35 سالگي……..بعدش چزي كه ميمونه؟! : افسردگي و خستگي و بي هويتي
– اگه ميخواهيم خوب بشيم بايد الگو سازي كنيم و مسير يابي
پس به خودمون دروغ نگيم ……
چون دروغ ابزار مذهب براي درماليه ….
حكومت چرا دروغ ميگه ؟ چون شرح وظايفش اين هست و مردم دارند با دروغ عشق ميورزند زندگي ميكنند، دوستي ميكنند ، اعتراض براي توهين به دختر خوشگله كلاس انجام ميدن ، قيمت زمين را به گران ترين مبلغ در كائنات ميرسونن و…..ميدوني چرا احمدي نژاد دورغ ميگه؟؟؟
چون دروغ یکی از فضائل بندگان خداوند است. بله! دروغ در چارچوب ادیان ابراهیمی از فضائل مؤمنان به شمار می‌رود. برای اثبات این امر باز می‌گردیم به سرچشمة ادیان ابراهیمی، به کتاب مقدس و شخص ابراهیم! به عبارت دیگر باز می‌گردیم به ریشه‌های «فرهنگی» نیچه و دیگر بندگان خداوند ابراهیم، تا بربریت و زشتی را از نزدیک مشاهده کنیم. طبق اظهار بی‌بی چسونه ‌های دینی، در «کتاب آفرینش» آمده ‌است که ابراهیم ترک دیار کرده، به مصر رفت تا از قحطی در امان بماند. آنحضرت وقتی به مصر می‌رسند به همسرشان سارا چنین می‌گویند: تو زن زیبائی هستی و اگر مردان بدانند که تو همسر منی، ممکن است به خاطر تصاحب تو قصد جان من کنند. پس بهتر است به کسی نگوئی که همسر من هستی. و منهم به همه خواهم گفت که تو خواهر منی. به این ترتیب کسی به خاطر تو مرا نخواهد کشت و جان من در امان خواهد بود! بله، فراموش نکنیم که این موجود شگفت، پدر یهودیت، مسیحیت و اسلام هم به شمار می‌آید!
آوازة زیبائی سارا دهان به دهان گشت تا به گوش فرعون رسید. و فرعون فرمان داد تا این مهروی مه پیکر را به دربار بیاورند. و چون وی را نزد فرعون آوردند، وی از خود سخاوتمندی فراوان نشان داد و به ابراهیم تعداد قابل توجهی گاو و گوسفند و الاغ و شتر و غلام و کنیز اهداء کرد. پس از اینکه ابراهیم از قبل زیبائی سارا به نان و نوائی رسید، «یهوه» به خاطر سارا، بیماری و بلا بر دربار فرعون نازل کرد! اینهم «عدالت» خداوند ابراهیم است که بجای مجازات ابراهیم دروغگو، فرعون از همه جا بی‌خبر را تنبیه می‌کند! ظاهراً یهوه به فرعون می‌گوید که چرا چنین بلائی بر او نازل کرده! چون آنوقت‌ها، یهوه گویا مستقیماً با همه «گپ» می‌زده، و خدم و حشم و جبرئیل نداشته. بله، فرعون پس از اینکه در جریان قرار می‌گیرد، خشمگین شده، ابراهیم را احضار می‌کند و از او می‌پرسد، چرا نگفتی که سارا همسر توست؟ چرا او را خواهر خود معرفی کردی؟ من حتی می‌خواستم او را به همسری اختیار کنم! و چون حضرت ابراهیم در پاسخ فرعون خفقان گرفته بودند، فرعون به ایشان می‌گوید: بیا همسرت را بردار و برو! فرعون برای اینکه از کم شدن شر آنحضرت اطمینان حاصل کند، به سواران خود فرمان می‌دهد تا ابراهیم و بانو را به همراه خدم و حشم تا دروازه‌های مصر همراهی کنند. و به این ترتیب بود که ابراهیم که از قحطی گریخته بود، با ثروت فراوان به دیار خود بازگشت! و داستان پدرسوختگی خود و بدجنسی یهوه را برای همة هم‌ولایتی‌های‌اش نقل کرد. به همین دلیل است که دروغ، تبدیل به یکی از ارکان ادیان ابراهیمی شده، پس ما به خودمون دروغ نگيم…………………………چون ميشم مثل چريك فدائي خلق كه تو ايران 6 ميليون هوادار براي خودش رقم ميزد!!! …..
خسن آقا پيشنهادي دارم : بيا تا با كمك بچه هاي خوب اين فروم، يه مانيفست را پيشنهاد بديم ….بذار هم افزائي كنيم و از اين همهمه تو اين سايت و جاهاي ديگه خذر كنيم
يه وبينار بذار ….
يه وبينار تحت عنوان “مانيفست(مرامنامه) رهائي ”
با ذكر هدف و برنامه راهكار ي غير رمانتيك…..
بذار بچه ها براي ذهنيت عصبانيشون هدف داشته باشن – بذار اطاق فكر داشته باشيم …. يه ددلاين هم بزار مثلا 20 روز ديگه بذار اين وبينار هر چند با ابزار ساده وبلاگ شما كار كنه
اين ارتعاش ميتونه سازنده باشه تا اينكه بچه بيان فحش خوار مادر كه زيبنده دهان مسلمانان است را نثار دژخيمان مرده بكنند – مثلا بگو در 10 سطر بيايين نظرتونو بگين راجع به چگونگي ظرفيت سازي و فرهنگسازي حركت بزرگ رهائي – روش فكر كن

14 پیام   |    |     |     

13 Sep 2008

آثار حکومت مستضعفین

نوشته:     :::       17 پیام

روزی که خمینی ملعون صحبت از حکومت مستضعفین می‌کرد اکثر چپ ها و حتی دیگر اقشار جامعه این برداشت را از صحبت‌های او می‌کردند که حکومت او حکومتی خواهد بود که کنترل آن در دست طبقات تهی دست خواهد بود و یقینا آنهایی که برای تشکیل یک جامعه برابر تلاش می‌کردند تناقضی در به روی کار آمدن چنین حکومتی با خواسته‌هایشان نمی‌دیدند و همین فریب باعث شد کل جامعه را فریب دهد و دنباله رو خود کند.
چیزی را که قیام کنندگان سالهای 50 از آن بی خبر بودند این بود که خمینی و شرکاء می‌خواستند حکومتی را برقرار کنند که همه اقشار جامعه مستضعف باشند و عده معدودی (ملاها) صاحب همه چیز چه قدرت و چه ثروت شوند، تا بوسیله این دکترین بتوانند اسلام ناب محمدی شان را تا دروازه بهشت هدایت کنند. تئوری خمینی یک تئوری کامل بود و نتیجه آن هم کاملا همان شد که او می‌خواست، جامعه‌ای غرق در فقر و فلاکت که شهروندان آن هیچ فکر و ذکری بجز جان کندن برای یک لقمه نان نداشته باشند. چنین جامعه‌ای حتی فکر خلاص شدن از دست ملاها را به مغز خود نیز خطور نخواهد داد، چه رسد به اینکه قیام کند، چنین جامعه‌ای چنان فرسوده می‌شود که دیگر نای هیچ حرکت مثبتی را نخواهد داشت. چنین جامعه‌ای برای هر نیاز روزمره خود باید دست گدایی بسوی قدرتمداران و صاحبان ثروت(ملاها) دراز کند. به همین منظور هم بود که از روز اول همه ثروت‌هایی را که از دست سران حکومت و سیستم قبل از خود بیرون کشیدند را در دستگاه‌های گدا پرور مثل بنیاد مستضعفین، بنیاد شهید و هزار و یک بنیاد بنیان کن دیگر متمرکز کردند، تا بتوانند با پرداخت مبلغی از این ثروت باد آورده به تک تک شهروندان، آنها را گوش به فرمان خود نگاه دارند. وقتی ملتی گدا شد مجبور است دست تکدی بسوی هر کس و ناکسی دراز کند.
نتیجه چنین سیاستی را امروز می‌توان در همه طبقات جامعه دید.
فعلا تا رسیدن به حوریان بهشتی این پیش پرداخت را داشته باشید تا در آن دنیا دستتان به لعبتکان بهشتی برسد!!
اگر فیلم زیر را نمی‌بینید می‌توانید آنرا داونلود کنید فورمت آن از نوع فیلم تلفن همراه است(3gp)

با سپاس از شیوا که این ویدئو را در اختیارم گذاشت.

17 پیام   |    |     |     

10 Sep 2008

دو نکته انتخاباتی

نوشته:     :::       27 پیام

اول اینکه انتخابات استارت زده شده. در این زمینه باید گفت که آیت الله محمد خاتمی هم گویا قرار است شرکت بفرمایند (انشاالله!!!). ایراد نگیرید بابا! می‌دانم که ایشان حجت السهالی هم از سرش زیاد است، ولی خوب این که نوشتم آیت الله از آن جهت است که اگر ایشان رئیس جمهور شدند به لحاظ این خایه مالی بنده، سهم حقیر از چپاول ملت را به حساب بانکی واریز کنند!!
نکته دوم اینکه ضرب المثلی داریم که می‌گوید: پای خر یک بار توی یک سوراخ می‌رود، مرتبه دوم حضرت خر هم حتی مراقبت می‌کند پایش حداقل در همان سوراخ قبلی نرود. حالا گویا ملت بیچاره ایران از خر هم یک پله عقب تر است! می‌پرسید چرا!؟ عرضم به حضورتان که تا امروز ملت (خر) دوبار پایش در سوراخ خاتمی (آیت الله خاتمی!!) فرو رفته! حالا اگر برای بار سوم مجددا پایش در همان سوراخ آیت الله خاتمی فرو رود وای به حال ملت! در آن صورت ملت را باید خر به توان سه به حساب آورد. آنوقت است که باید پالانها را از روی خرهای ایران زمین برداریم و روی گرده ملت ایران بگذاریم، گرچه این پالان سی سال است که خواسته و نخواسته بر گرده ملت بوده.

27 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی