17 Nov 2008

آزادی بیان، بدون هیچ حصر و استثنا

نوشته:     :::       11 پیام

بر اساس شایعاتی، گفته می‌شود حسین درخشان را دستگیر کرده‌اند. از این رژیم بعید نیست که خودی‌ها را هم دستگیر کند، چه حکومت‌های خودکامه عادت دارند خودی‌ها را هم ببلعند. مگر این جمله معروف را نشنیده‌اید که می‌گوید “انقلاب فرزندان خود را می‌بلعد”!؟ اگر در باره دیگر انقلاب‌ها این جمله صحت نداشته باشد یقینا در مورد انقلاب اسلامی آخوندی صد در صد صحت دارد.
کسانی که وبلاگ خُسن آقا را در این شش سال و اندی تعقیب کرده‌اند می‌دانند که هر کجا نیاز به دفاع از آزادی بیان بوده از هیچ تلاشی دریغ نکرده‌ام. فرقی هم نمی‌کند برای دفاع از این طرفی‌ها باشد یا آن طرفی‌ها، آزادی بیان آزادی بیان است و شرط و شروط ندارد. آزادی بیان بی حد و استثنا است و حداقل برای من تنها در این حد است که معنادار می‌شود.
همچنین همگان می‌دانند که از روزهای اولی که اینجا شروع به نوشتن کردم با حسین درخشان هیچگاه همراه و هم عقیده نبوده‌ام و درست همیشه 180 درجه بر عکس راه و روش او عمل کرده‌ام. دلیلش را همه آنها که من و او را می‌شناسند به خوبی می‌دانند، نیازی به توضیح نیست.
همه این اختلافات اما باعث نمی‌شود که من امروز به وظیفه خود عمل نکنم و دشمنی‌ها یا دوستی‌ها را ابزار کار کنم. روزهای گرم تابستان 2004 زمانی که تلاش می‌کردیم تا کانون وبلاگ نویسان را راه اندازی کنیم، جمله‌ای در همه مکاتبات آن روزهای ما بیشتر از دیگر جملات خودنمایی می‌کرد. آن جمله را در زیر می‌آورم، همان جمله‌ای که در آغاز منشور کانون وبلاگ نویسان ایران به عنوان بند اول منشور نوشته شده.
1. آزادیِ اندیشه و بیان و نشر در همه‌ی عرصه‌های حیات فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حق همگان است.
افسوس که یکی از کسانی که آن روزها همه سعی خود را کرد تا از پا گرفتن کانون وبلاگ نویسان ایران جلوگیری شود، همین حسین درخشان بود. باز هم افسوس که کانون دیگر فعال نیست تا بتوان از آن برای دفاع از حسین درخشان استفاده کرد. با این حال هنوز هستیم آنهایی که به آزادی بیان اعتقاد داریم و خواهان آزادی بیان هستیم حتی برای دشمنان خود.
دوستان بیایید برای یک بار هم که شده این حرکت اخلاقی را رایج کنیم و بدون در نظر گرفتن جایگاه افراد و بدون در نظر گفتن عقایدشان برای آزادی بیانشان از آنها دفاع کنیم.
پ.ن.:
امروز خبر دستگیری حسین درخشان به شکلی تایید شد.

11 پیام   |    |     |     

16 Nov 2008

استراتژی تحریم

نوشته:     :::       16 پیام

گروه های سیاسی که در جامعه جایگاهی دارند، همگی از سه لایه تشکیل می‌شوند. این سه لایه تشکیل می‌شود از لایه استراتژیست(نخبگان یا همان سواره نظام)، لایه دوم(میانی) انتقال دهنده استراتژی به لایه پائین‌تر است (پیاده نظام یا پستچی) و آخرین لایه هم سیاهی لشکر است(طبقه رای دهنده، یا عوام یا هر نام دیگری که بر آن بگذاریم).
این سه لایه که گفتم شامل همه گروه‌های سیاسی می‌شود چه گروه اسهال طلب‌ها، چه گروه اقتدارگراها، چه گروه‌های پراکنده درون رژیم و چه گروه های اپوزیسیون.
گروه‌های درون جمهوری اسلامی برای به دست گرفتن قدرت در هر مرحله از تقسیم قدرت با ورود نیروهای استراتژیست خود به میدان مبارزه، شروع به انتقال ایده‌ها، کنش‌ها و واکنش‌های خود به لایه میانی می‌کنند و زمینه را برای بدست گرفتن قدرت مهیا می‌کنند و با انتقال ایده‌های خود به لایه میانی پیام خود را به لایه سیاهی لشکر منتقل می‌کنند و اگر در این نقل و انتقال‌ها موفق شوند و بتوانند نیروی سیاهی لشکر را تحت تاثیر قرار بدهند قدرت را بدست می‌گیرند.
متاسفانه درون نیروهای اپوزیسیون به علت پراکندگی و غیر متمرکز بودن، این سیستم کارایی کافی را ندارد و به همین دلیل هم هست که عموما از انتقال ایده‌های خود به سطح جامعه عاجز هستند و همین مساله باعث می‌شود که نیروهای درون حکومتی قدرت را بین خود تقسیم کنند و هر کدام به نوبه در مرکز قدرت قرار بگیرند.
مهم ترین این سه لایه برای کنترل قدرت لایه میانی است، این لایه مثل پستچی عمل می‌کند و پیام استراتژیست‌ها (راس هرمی‌ها) را به سیاهی لشکر منتقل می‌کند و هرچه این لایه در عمل خود موفق تر باشد، امکان برنده شدن گروه خود را افزایش می‌دهد.
لایه میانه که منتقل کننده استراتژی به لایه های پائینی است عموما از قشرهای دانشجویی و نیمه نخبه تشکیل می‌شود. این گروه را معمولا می‌توان در هر بزنگاهی مثل انتخابات از یک جناح به جناح دیگر جا بجا کرد. این جابجایی بستگی دارد به قدرت نخبگان و استراتژیست‌های راس هرم هر گروه و اینکه این لایه چگونه عملکردی داشته. آیا این لایه توانسته پیام را آنچنان که موثر واقع شود منتقل کند یا نه. اگر لایه نخبه بتواند جماعت بیشتری از پستچی‌ها را برای رساندن پیام خود به لایه سیاهی لشکر جذب کند یقینا پیروز میدان خواهد شد.
حالا ممکن است کسی بگوید در دنیای مدرن امروزی تلویزیون و دیگر رسانه‌ها کار لایه میانی را انجام می‌دهد! در پاسخ چنین استدلالی باید گفت که تله‌ویزیون در حکومت آخوندی یک وسیله غیر قابل اعتماد شده و دیگر آن کارایی و مشروعیت قبلی را ندارد و به علت سوء استفاده بیش از حد رژیم از این وسیله دیگر کارایی واقعی خودش را ندارد.
اگر می‌بینید گاهی اوقات گروه کوچک موسوم به ملی مذهبی‌ها می‌توانند حرکت‌هایی را در دانشگاه‌ها بوجود بیاورند به این دلیل است که در تاثیر گذاری بر این طبقه موفق‌تر عمل می‌کنند و درست به همین دلیل هم هست اگر می‌بینید یک مرتبه نیروهای طرفدار احمدی نژاد دانشگاه ها را اشغال می‌کنند. این نیز نشان از همین تاثیر گذاری این لایه بر کل اجتماع دارد. اگر می‌بینید اکثر انقلاب‌ها و تغییرات مهم از دانشگاه‌ها شروع می‌شود، علت‌اش دقیقا همین ساختار است. لایه های استراتژیست معمولا پشت پرده عمل می‌کنند و نیروهای میانی معمولا نیروهایی هستند که جرقه اولیه هر حرکتی را می‌زنند و به همین علت هم هست که این گروه اکثرا آسیب پذیرتراند و بیشترین آسیب‌ها را هم در درگیری‌های اجتماعی می‌بینند.
اگر می‌بینید که خاتمیست‌ها در آخر دوران‌شان یک مرتبه با یک رویارویی دانشجویی روبرو می‌شوند این همان علتی است که بعد تر باعث باخت اسهال طلب‌ها می‌شود و نیروهای دیگر وارد بازی می‌شوند.
این که می‌بینید حکومت آخوندی هنوز بعد از 30 سال می‌تواند قدرت را در چنگال خود نگاه دارد، این مساله است که اپوزیسیون حکومت قدرت تاثیر گذاری بر لایه میانی را ندارد و اگر هم در مقاطعی داشته در مقاطع کوتاهی بوده و قدرت کافی برای سرنگونی را نداشته است.
ادامه این مطلب را در نوشته یکی دو روز آینده بخوانید.

16 پیام   |    |     |     

13 Nov 2008

چپول‌های نوستالژیک

نوشته:     :::       14 پیام

یک خانم نروژی رو سالهاست که می‌شناسم. شغل این خانم معلمی است و از سر اتفاق دروسی را که تدریس می‌کند، تاریخ، علوم اجتماعی و سیاست و گاهی هم زبان است.
مدت‌ها ست که او را می شناسم، اون روزهایی که توحش مسلمانان به اوج خود رسیده بود، ایشان بی محابا از مسلمانان دفاع می‌کرد، در دفاعیاتش هم مدعی می‌شد که این نژاد پرستی است که بدون دلیل به خاطر چند مسلمان جنگ طلب همه مسلمانان را با همان چوب برانیم و الخ.
یک روز تصمیم گرفتم بجای بحث کردن بی نتیجه با او هرچه بر علیه اسلام پیدا می‌کنم به خوردش بدهم، بدون اینکه با او بحث کنم. می‌دونید گاهی اوقات بعضی از این رادیکال‌ها، نوستالژیک هم هستند و درست مثل کمونیست‌هایی که نا آگاهانه از عمو استالین و مائو دفاع می‌کردند به این خیال خوش که دارند در راه آزادی طبقه کارگر و زحمت کش جامعه و الخ، جان فشانی می‌کنند. غافل از اینکه این احساسات نوستالژیک و چپ روی‌های چپول گونه، بیشتر تیشه به ریشه کارگر و طبقه زجر کشیده می‌زند تا آنها را نجات دهد. دفاع‌های بی حساب و کتاب این خانم از مسلمونها هم درست به همان شکل، بیشتر یک حالت نوستالژیک و کورکورانه داشت تا از روی شناخت واقعیات.
داستان را کوتاه کنم. با خودم استدلال می‌کردم که این خانم حداقل روزانه به 30 تا 40 دانش آموز دبیرستانی را درس می‌دهد و با این تفکری که او دارد بطور کلی انسانی خطرناک است و می‌تواند افکاری را در مغز جوان‌های دبیرستانی بکند که بعد‌ها غیرقابل اصلاح باشد.
از همان روز تصمیم گرفتم بطور مدام این بانوی، چپ، نوستالژیک و ضد نژاد پرستی را کمی با فکت‌های دنیای اسلام آشنا کنم بلکه چشمانش باز شود.
هر نوع نوشته و فیلم و خلاصه هر چیزی که بدستم می‌رسید که می‌توانست مغز این خانم را کمی بر روی واقعیات باز کند برایش تهیه می‌کردم و به خوردش می‌دادم. هر نوشته‌ای که می توانست موثر واقع شود را برایش میل می‌کردم، حتی بعضی نوشته‌هایی که به زبان فارسی بود را هم برایش ترجمه می‌کردم و به خوردش می‌دادم. این پشتکار و پی‌گیری‌ها این روزها شدیدا اثرگذار شده و او چنان دنیای اسلام را پی‌گیری می‌کند تو گویی که یک پزشک است و دنبال ویروس خطرناکی می‌گردد.
باور کنید هر کسی را می‌توان تغییر داد، حتی آنهایی که در باورهای‌شان نشان از هیچ سستی پیدا نمی‌کنیم. رادیکال‌ترین انسان‌ها را می‌توان با کار منطقی و پی‌گیری مدام تغییر داد و آنها را تبدیل کرد به انسانهایی منطقی.
به زبان ساده هر انسان رادیکال نوستالژیک و بی منطقی را می‌توان تبدیل کرد به انسانی آگاه و هم زمان رادیکال.

14 پیام   |    |     |     

09 Nov 2008

انتخاباتی

نوشته:     :::       11 پیام

خمینی ملعون علیه وقتی می‌خواست به جناح های درون رژیم هشدار بدهد، اغلب هشدار می‌داد که باید مراقب اسلام آمریکایی بود و از آن پرهیز کرد. او در مقابل اسلام آمریکایی اسلام ناب محمدی را مطرح می‌کرد.
حالا بعد از گذشت 30 سال از حکومت اسلامی آخوندی، پرده‌ها کنار رفته و هر دو اسلام روبروی ما قرار گرفته.
اسلام ناب محمدی همین هست که خامنه‌ای و عمله اکره‌اش آنرا نمایندگی می‌کنند و اسلام آمریکایی هم همان است که ما آنرا اسهال طلب می‌نامیم. جالب اینجاست که همان ها که سفارت آمریکا را اشغال کردند امروز خود از همه غرب گرا و آمریکایی تر شده‌اند و حاضرند در صورت تضمین ماندن در قدرت به دامان آمریکا هم بخزند.
فرق این دو جناح رژیم را بعد از 30 سال همگی به خوبی می‌شناسیم و اکثر ملت ایران هم امروز فقط منتظر یک راه برون رفت از این دو نکبت هستند.
آقای سعید حجاریان که متعلق به شاخه اسلام آمریکایی رژیم است، در این تحلیل خود به این نتیجه رسیده است که باید به هر شکل ممکن خاتمی را از 7 خوان عبور داد و او را مجددا به قدرت رساند. یکی از هفت خوان‌های حجاریان هم تحریمی‌ها هستند. متن پیام او بسیار صریح و بدون لاپوشانی است و به وضوح توضیح می‌دهد:

در دوم خرداد جنبش دانشجویی به شدت فعال بود و یکی از علل مهم جمع‌آوری رأی برای خاتمی همین جنبش بود. اما اکنون این جنبش دیگر وجود ندارد. در عوض، تحریمیون وجود دارند که معتقدند نظام، تصمیم خود را برای بقای احمدی‌نژاد گرفته است و هر تلاشی بیهوده است. از نظر آن‌ها شاید بهتر باشد که احمدی‌نژاد چهار سال دیگر زمام امور را به دست بگیرد تا نظام به آستانه سقوط نزدیک‌تر شود. این گرایش شکست‌طلبی امروزه در میان بخشی از جوانان رایج است و گمان می‌کنند که سقوط نظام راه را برای توسعه و دموکراسی هموار خواهد کرد و وجود امثال خاتمی این سقوط را به تأخیر می‌اندازند.

این تحلیل بسیار درست و دقیق است و درست به همین دلیل هم هست که عمله اکره رژیم مدام روی همین نکته مانور می دهند و با شل کن سفت کن هایشان در مسائل اجتماعی، سعی می‌کنند از رویارویی بیشتر با جامعه خودداری کند. چه به خوبی می‌دانند که فشارهای بیشتر می‌تواند جامعه را به سوی یک شورش کور و یا حداقل یک نافرمانی عمومی سوق دهد. اداره کنندگان رژیم به خوبی می‌دانند که یک تحریم همه گیر بسیار سریع آنها را از قدرت به پایین خواهد کشید. دلیل شعبده بازی‌های انتخاباتی هم درست در همین نکته نهفته که رژیم به افکار عمومی القا کند که شعبده بازی انتخابات روزنه‌ای است برای مردم تا بتوانند از این بن‌بست خارج شوند. حکومت به شکلی همیشه “در بهشتی” برای خوش باوران باقی می‌گذارد تا با عوام فریبی ساده دلان را در این گمان نگاه دارد که با رای دادن به این یا آن گروه می‌توان رفتار رژیم را تغییر داد!
ما که خواهان سرنگونی رژیم هستیم به خوبی می دانیم که همه این بازی‌های سیاسی، انتخاباتی و جناحی برای خریدن وقت است و فرار از سرنگونی.
در این میان ما که خواهان سرنگونی رژیم هستیم باید بدون هیچ تردیدی این بازی را بهم بزنیم و اجازه ندهید این حکومت مجددا هشت سال دیگر ملت بیچاره را دنبال نخود سیاه بفرستد و به حکومت ننگین خود ادامه بدهد. وظیفه ماست تا با افشاگری مانورهای حکومت آنها را خنثی کنیم. وظیفه ماست تا با مبارزه با این بازی که آنرا انتخاب بین بد و بدتر گذاشته‌اند مبارزه کنیم و با صدای بلند فریاد تحریم را به گوش ملت برسانیم.

11 پیام   |    |     |     

08 Nov 2008

حلقه سرهنگ‌های باز نشسته ملکوتی!

نوشته:     :::       1 پیام

توضیح: در متن اصلی که من دیشب خواندم از واژه سرهنگ برای رئیس جدید زمانه استفاده شده بود که در متن جدید حذف شده. به گمان حقیر تماس وکلای زمانه با حلقه ملکوت باعث تغییر در متن اولیه و حذف بعضی واژه‌های دردسر ساز شده است. در ضمن در متن جدید ملکوت هم به تغییر متن اشاره شده است.
حلقه ملکوت ترکمان زده و تازه بعد از یک سال و اندی همان چیزی را کشف کرده که ما روزهای اول سبز شدن رادیو زمانه در اینترنت کشف کردیم و در باره آن گفتیم و نوشتیم.
مگر ما نگفتیم و ننوشتیم که بودجه زمانه از دولت‌های استعماری تامین می‌شود و در نتیجه این رسانه را یک رسانه دست نشانده نامیدیم، مگر ننوشتیم کسانی که در آن کار می‌کنند مزدور بیگانه هستند!؟ جل الخالق گویا آقای “داریوش میم” شق القمر فرموده‌اند و تازه از خواب بیدار شده‌اند و تازه دوزاری شان افتاده است که یک سال آزگار خودشان و دیگر شرکاء حقوق سرهنگی از دولت‌های بیگانه می‌گرفته‌اند!! البته نباید ساده انگار بود و گمان کرد که ایشان و آن کسی که به ایشان حقوق می‌دهد نمی دانسته‌اند که این نشریه نشریه سرهنگ‌ها ست، فقط ایشان از این موضوع گچی و جری هستند که دیگر آنهایی که بودجه سرهنگ‌ها را تامین می‌کنند حاضر نیستند به ایشان و شرکاء بدون دلیل حقوق بدهند. از من نپرسید چرا! بنده علم غیب ندارم، اینها حدسیاتی است که زده‌ام، شاید هم آن رئیس جدید همان که می‌گویند صرب است، کمتر از این عمله اکره قبلی زمانه حقوق می‌گیرد و ارزان تر مزدوری می‌کند و سر به راه تر است و یا حداقل نمی‌تواند مستقیما از طهران دستور بگیرد. (این تهران را که با طا می‌نویسم هم خودش حکمتی دارد که رندان درک خواهند کرد!)
ما فکر می‌کردیم حلقه ملکوت چنان که دست اندارکارانش می‌گویند حلقه‌ای است از این دست:

این وبلاگ از مجموعه وبلاگ های حلقه ی ملکوت است و آداب و زبان مناسب و سنجيده مانع از نشر مطالب حاوی استهزاء و سخنان سخیف است. اگر مطلبی از جنس استدلال دارید، لینک آن را زیر همین مطلب بگذارید تا منتشر شود.
با این وجود، لینک شما در لینکدونی قرار داده شد تا اگر کسی مایل است آن را در وبلاگ خود شما بخواند.
(نقل از عمله اکره حلقه سرهنگ‌های سابق!)
البته این را تا دیشب گمان می‌کردیم، ولی دیشب وقتی متن زیر را خواندیم متوجه شدیم حد و مرز استهزاء و سخیف بودن نوشته هم کمی آن طرف تر رفته است و رسیده است به اینجا:
برگرفته ازملکوت دیشب:

عجب حماقت بزرگی! نويسنده، یا واقعاً سواد انگليسی ندارد، يا هوش و حواس‌اش به جا نبوده! مگر همه‌ی کسانی که امکان دارد آن کار را به عده بگيرند، «مذکر» هستند که ايشان از ضمير مذکر استفاده می‌کند؟ يعنی از قبل تعيين کرده‌اند که چه کسی بايد این کار را به عهده بگيرد؟ (يا از ميان چه کسانی فرد مورد نظر بايد انتخاب شود؟)

نگفتیم آقایان ملا نقطه‌ای و قرون وسطایی هستند!؟ آخه فلک زده‌ها فکر می‌کنید اگر زمانه می‌خواست نمی‌توانست از خود ناف لندن یک نفر را بیاورد برای شما به “کوئین انگلیش” انگلیسی بلغور کند!؟ آخه بدبخت‌ها مفلوک مگر همه چیز در نوشتن خلاصه می‌شود!؟ مگر ملاهای خودمان بد می‌نویسند یا غلط می‌نویسند!؟ آخه عقب افتاده‌های فکری، مگر می‌شود مشکلات دنیا را با دستور زبان حل کرد و با یک متن ملا نقطه‌ای نوشتن مشکلات دنیا را حل کرد!؟
نه خیر قربان این آقایان، ببخشید این سرهنگ‌های بازنشسته به زبان و فرهنگ یا سرهنگ بودن رئیس زمانه نیست که اعتراض دارند، خیر! این سرهنگ‌های بازنشسته از غیر دموکراتیک بودن زمانه هم نگران نیستند، چه خودشان تا همین دیروز حقوق سرهنگی می‌گرفتند و برای اجنبی پا می‌کوبیدند. نگرانی و ناراحتی و گریان شدن سرهنگ‌های باز نشسته از این منظور است که دیگر قدرت هنگ در دست ایشان نیست و از چندی پیش این هنگ به سرهنگ‌های زبده تری سپرده شده است.
رفرانس:
این هم متن کامل نامه‌ای است که سرهنگ جدید هنگ زمانه صادر کرده‌اند.

1 پیام   |    |     |     

05 Nov 2008

حلقه ننگین ملکوتی

نوشته:     :::       22 پیام

هر چه می‌خواهیم زیر سبیلی در کنیم، نمی‌شود که نمی‌شود!
درگیری و شیون و زاری که در رابطه با زمانه راه افتاده را قصد نداشتم اصلا وقعی بنهم، چه رسد به اینکه وقتم را صرف آن کنم. ولی اینجا خاک اینترنت است و چه بخواهیم و چه نخواهیم از یک لینک به لینک دیگری هدایت می‌شویم و عاقبت می‌خوانیم آنچه دوست نداریم بخوانیم و گاهی باعث می‌شود که خونمان بجوش بیاید و یک جمله‌ای را برای خالی نبودن عریضه بنویسم. ولی هیهات که بعضی حتی همین یک ابراز عقیده‌های یک جمله‌ای ما را هم بر نمی‌تابند. اینها از نژاد حلقه ملکوت هستند! درست انگاری که آسمان ترکمان زده و فقط همین حلقه از آن بالا تالاپی افتاده پائین.
بعضی از این آقایان جملگی از نژاد همان‌هایی هستند که در این مطلب به آن پرداخته‌ام. تولید کنندگان تفکر عقب افتاده قرون وسطی. هیچ چیز نو و خارج از تفکرات خود را بر نمی‌تابند.
داستان از آنجا شروع شد که از این لینک به آن لینک از این آدرس به آن آدرس از اینجا سر در آوردم. بعد از خواندن مرثیه و شیون و زاری آقایان، مجبور شدم یک جمله! باور کنید فقط یک جمله بنویسم، و در پائین جمله لینک یکی از طنزهای ملاحسنی را هم گذاشتم، این هم آن جمله کذایی و لینک مطلب ملاحسنی:
شما همیشه عادت دارید فقط نظر موافقین را بنویسید!؟
http://mollah.blogspot.com/2008/11/blog-post.html
بعد از نوشتن این جمله دیگر حتی یادم رفته بود که چنین جمله‌ای نوشته بودم، تا اینکه دیشب میلی دریافت کردم که مرا به این آدرس هدایت کرد.
وقتی جملات پایین را زیر نوشته خودم دیدم، نزدیک بود از خشم آتش بگیرم.

این وبلاگ از مجموعه وبلاگ های حلقه ی ملکوت است و آداب و زبان مناسب و سنجيده مانع از نشر مطالب حاوی استهزاء و سخنان سخیف است. اگر مطلبی از جنس استدلال دارید، لینک آن را زیر همین مطلب بگذارید تا منتشر شود.
با این وجود، لینک شما در لینکدونی قرار داده شد تا اگر کسی مایل است آن را در وبلاگ خود شما بخواند.

عجب! طنز از نظر آقایان سخنان سخیف محسوب می‌شود!! فکرش را بکنید کسانی که حتی یک جمله ساده مخالفین خودشان را هم نمی‌توانند تحمل کنند و با استدلال اینکه سخنان ” استهزاء و سخنان سخیف” است حذفشان می‌کنند با این حال ادعاهایشان در باره آزادی بیان کون آسمان و زمین را پاره می‌کند. باور کنید آن یک جمله را هم تنها برای این نوشتم که نکند یک وقتی آقایان امر برشان مشتبه شود که فقط خودشان می‌توانند نفس بکشند.
آهای اهالی اینترنت! اینجا خاک پاک و آزاد اینترنت است، شما که کوچکتر از آن هستید، حتی حکومت ننگین تان هم نمی‌تواند ما را از اینجا بیرون کند ما آمده‌ایم که بمانیم.
اگر یکی از شما شهامت آنرا داشتید که مثل من در سیستم پیام گیر خودتان را واز و ولنگ بگذارید تا هر رهگذری خواست نظر بدهد، آنوقت بیایید اینجا نسق آزادی بیان بگیرد، تا آن روز بروید در کون مبارک ملکوتی‌تان را بگیرد.
پایان پیام!

22 پیام   |    |     |     

04 Nov 2008

توهم قدرت

نوشته:     :::       11 پیام

majless_kordan.jpgبعضی ها وقتی سوار موج می‌شوند اگر حد و اندازه خودشان را نشناسند گاهی قمارهایی می‌کنند که عاقبت آن شبیه به ماجرا کردان می‌شود. ضرب المثلی است که می‌گوید : دزد نگرفته پادشاه است . حکایت کار کردان مفلوک از این دو جنبه قابل بررسی است. ایشان تا زمانی که گیر رندان رند تر از خودش نیفتاده بود، بر موج سوار شد و یکه تاز تا مقام وزارت کشور پیش رفت. همزمان در محاسبه‌اش این اشتباه را کرد و نمی‌دانست که هر وقت به نوک هرم قدرت نزدیک شدی آنوقت دیگر مثل پائین پلکان قدرت نیست، آنجا در اوج قدرت درست مثل یک موج سی چهل متری می‌ماند که در اقیانوس بالا و پائین می‌رود و اگر موج سوار خوبی نباشی یقینا سقوط خواهی کرد و به قعر اقیانوس خواهی رفت.
حکومت آخوندی چنان بی در و پیکر هست که هر شیادی کافی است، دستمال یزدی بدست بگیرد و دور و بر آنهایی که بر قدرت سوار هستند بچرخد و هر از چندی با دستمال یزدی فلان مبارک این یا آن آخوند را پالیش بدهد، تا کم کم پلکان ترقی را طی کند. کافی است صبر و حوصله داشته باشد و در پروسه مالش و ماساژ خایه علما از خود عجله به خرج ندهد. وقتی شخصی مثل علی کردان (یا همان عوضی علی کردان) از زندان (غیر سیاسی) قبل از انقلاب آزاد می‌شود و در یک پروسه 30 ساله بر مسند وزارت کشور یعنی یکی از مهم ترین پست های وزارت می‌نشیند، این پدیده دو حقیقت را برای ما آشکار می‌سازد.
حقیقت اول این است که اکثر آقایانی که پلکان قدرت را در حکومت آخوندی طی کرده‌اند روزی به همین آسانی از اریکه قدرت پرت خواهند شد و مثل کردان از همه چیز به هیچ تبدیل می‌شوند. این اتفاق اجتناب ناپذیر است، وقتی که بر موجی به این بلندی سوار شدی یا باید موج سوار خوبی باشی یا نابودی ات حتمی است.
حقیقت دوم اینکه این حکومت چنان بی در و پیکر شده که شخصی مثل علی کردان می‌تواند تا آن حد بالا برود. ساختار خود حکومت هم در این پروسه 30 ساله درست مثل زندگی سیاسی علی کردان است. آقایان روزی که به قدرت رسیدند حتی خوشبین ترینشان هم فکر نمی‌کردند بتوانند حکومت را 30 سال نگهدارند. کل حکومت هم امروز دچار همان دردی شد که کردان به آن گرفتار است و آن چیزی نیست بجز توهم. توهم موج سواری بدون اینکه قانون اقیانوس را بدانند. دلیل گلاویز شدن حکومت آخوندی با قدرت‌های بزرگ هم از همین توهم سرچشمه می‌گیرد. صدام حسین و ملا عمر هم همین توهم را داشتند، هیتلر هم دچار همین توهم بود و بلاخره سید علی هم مثل دیگر دیکتاتورها دچار همین نوع توهم است. توهمی که عاقبت این نادانان را به قعر اقیانوس سرنگون خواهد کرد، توهم قدرت.
این فایل صوتی را گوش کنید و قدرت توهم را ببینید!
عکس کنار وضع موجود در ایران را به خوبی به تصویر کشیده است. اگر علی کردان دکترا نداشت به نظر من وضع این نمایندگان صد مرتبه از عوض علی کردان بدتر است. انگاری گله گوسفندان دور بزی که هدایت کننده گله است جمع شده‌اند.
صدای کردان در مجلس
بنا به گفته کردان در مجلس امروز، اکثر قضات در جمهوری اسلامی به همین سبکی که کردان لیسانس و فوق لیسانس گرفته لیسانس گرفته‌اند.
پ.ن.:
گروه کیوسک رو خیلی دوست دارم، این گروه واقعا یکی از بهترینی هستند که در این سالهای اخیر ظهور کرده اند. این یکی به نظرم بسیار به وضع امروز ما هموخانی بسیار دارد.
Peragmatism e eshghi

11 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی