Nov 17 2008
آزادی بیان، بدون هیچ حصر و استثنا
بر اساس شایعاتی، گفته میشود حسین درخشان را دستگیر کردهاند. از این رژیم بعید نیست که خودیها را هم دستگیر کند، چه حکومتهای خودکامه عادت دارند خودیها را هم ببلعند. مگر این جمله معروف را نشنیدهاید که میگوید “انقلاب فرزندان خود را میبلعد”!؟ اگر در باره دیگر انقلابها این جمله صحت نداشته باشد یقینا در مورد انقلاب اسلامی آخوندی صد در صد صحت دارد.
کسانی که وبلاگ خُسن آقا را در این شش سال و اندی تعقیب کردهاند میدانند که هر کجا نیاز به دفاع از آزادی بیان بوده از هیچ تلاشی دریغ نکردهام. فرقی هم نمیکند برای دفاع از این طرفیها باشد یا آن طرفیها، آزادی بیان آزادی بیان است و شرط و شروط ندارد. آزادی بیان بی حد و استثنا است و حداقل برای من تنها در این حد است که معنادار میشود.
همچنین همگان میدانند که از روزهای اولی که اینجا شروع به نوشتن کردم با حسین درخشان هیچگاه همراه و هم عقیده نبودهام و درست همیشه 180 درجه بر عکس راه و روش او عمل کردهام. دلیلش را همه آنها که من و او را میشناسند به خوبی میدانند، نیازی به توضیح نیست.
همه این اختلافات اما باعث نمیشود که من امروز به وظیفه خود عمل نکنم و دشمنیها یا دوستیها را ابزار کار کنم. روزهای گرم تابستان 2004 زمانی که تلاش میکردیم تا کانون وبلاگ نویسان را راه اندازی کنیم، جملهای در همه مکاتبات آن روزهای ما بیشتر از دیگر جملات خودنمایی میکرد. آن جمله را در زیر میآورم، همان جملهای که در آغاز منشور کانون وبلاگ نویسان ایران به عنوان بند اول منشور نوشته شده.
1. آزادیِ اندیشه و بیان و نشر در همهی عرصههای حیات فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حق همگان است.
افسوس که یکی از کسانی که آن روزها همه سعی خود را کرد تا از پا گرفتن کانون وبلاگ نویسان ایران جلوگیری شود، همین حسین درخشان بود. باز هم افسوس که کانون دیگر فعال نیست تا بتوان از آن برای دفاع از حسین درخشان استفاده کرد. با این حال هنوز هستیم آنهایی که به آزادی بیان اعتقاد داریم و خواهان آزادی بیان هستیم حتی برای دشمنان خود.
دوستان بیایید برای یک بار هم که شده این حرکت اخلاقی را رایج کنیم و بدون در نظر گرفتن جایگاه افراد و بدون در نظر گفتن عقایدشان برای آزادی بیانشان از آنها دفاع کنیم.
پ.ن.:
امروز خبر دستگیری حسین درخشان به شکلی تایید شد.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 7:30 pm در بخش: آزادی بیان
11 پیام |
حسن آقا شما دیگه چرا باور کردی؟ کارد دسته خودشو می بره؟
کیمیا جان من چیزی را باور نکردهام! تنها یک چیز را میدانم و آن اینکه اگر حتی یک درصد هم چنین امکانی وجود داشته باشد که به نظر من وجود دارد، باید عکس العمل نشان داد.
عجیب است شماهم درتله این روشنفکران همکارجمهوری اسلامی افتاده اید ازادی بیان باازادی اندیشه های فاشیستی خمینی وشیوع نفرت اسلام وایدولوژی توتالیترش فر ق دارد من ازادی بیان برای فاشیستها دفاع نمی کنم
خُسن آقای گرامی من بعنوان یکی از خوانندگان همیشگی وبلاگ شما بخوبی آگاهم که آزادی بیان تا چه
اندازه برای شما با اهمیت بوده و این آزاد اندیشی شما قابل تقدیر است ولی در مورد حمایت از حسین درخشان با نظر شما همراه نیستم چرا که تجربه نشان داده که هر نوع تفکری بی زیان نیست و حق شنیده شدن بدون در نظر گرفتن آسیبهای احتمالی که از ذهنی بیمار انتقال داده میشه بی خطر نیست، به نظر من این
موضوع رو هم تاریخ ثابت کرده و هم در زمان حال شاهدش هستیم برای مثال گروههای افراطی راست گرا در کشورهای شمال اروپا یا چپ در جنوب یا ناسیونالیستها و یا نئو نازی ها اینها تماماً افکار خطرناکیست که
اگر کنترل نشوند بذر کینه و نفرت میکارند و آرامش و امنیت کشور رو مختل میکنند، در واقع از آزادی و آزادانیشی استفاده میکنند که از میانش بردارند! حدود ۸ یا ۹ سال قبل یک فرد لبنانی به اسم ابوجاجا به دلیل نامعلومی به یکی از کشورهای شمال اروپا پناهنده شد از دولت یکی دو سالی
حقوق و مزایای بیکاری گرفت و زبان اون کشور رو بخوبی یاد گرفت، در ارتباط با مسلمان در مسجد که عموما در آن کشور بیکار و تن پرور و هیچ
زبانی جز عربی بلد نیستند چند نفری رو دور خودش جمع کرد و بعنوان نما ینده جامعه مسلمانان ایشون رو شب و روز آوردند رادیو و تلویزیون برای مصاحبه که چطور ما میتونیم با شهروندان مهاجر و مسلمانمون بهتر ارتباط برقرار کنیم ، عکس ایشون مدتها هر روز در روزنامه ها چاپ میشد و سخنرانیها و نظراتش
انعکاس داده میشد تا اینکه این شخص قدرتی گرفت قدرتی که رسانه ها به او دادند،
سفرهای این آقا از مرز کشوری که زندگی میکرد به کشورهای همسایه رسید،
همراه با بادی گاردهای جوان و بیکارش که همیشه نئشه از حشیش مراکشی از شمال
به جنوب با ایشون همراه بودند و البته تماما با هزینه دولت کافر میزبان! تا اینکه
ایشون پاش رو فراتر گذاشت و دولت رو تهدید کرد و مسلمانان رو در خفا تشویق به مزاحمت برای جامعه یهودی و آتش زدن کنیساها و در گیری و شورش با
پلیس و به آتش کشیدن خودروهای دولتی و حتی این اوخر صحبت از جهاد و قدرت مسلمین در اروپاکه بلافاصله دولت به اشتباهش پی برد و اخبار آقای ابوجاجا منعکس نشد و رفته رفته این قدرت کاذب و درعین حال خطرناک از او گرفته شد. به نظر من حمایت وداشتن حق آزادی بیان مشروط به این است که مخرب و به زندگی گروه یافردی با تفکر دیگر لطمه ای وارد نکند، که عقاید حسین درخشان اینچنین نیست.
برقرار باشی
———-
پاسخ:
دوست عزیز اول باید به او آزادی بیان را داد و بعد بر اساس قانون اگر به حریم دیگرات تجاوز کرد جلو او را گرفت. اینکه کسی را فقط بخاطر اینکه چیزی نوشته به زندان بیندازیم باعث خواهد شد که دیگر سنگ روی سنگ بند نشود.
درضمن اگر یک دولت قانونمند او را گرفته بودم اشکالی نداشت. فراموش نکنید که دولت جمهوری اسلامی حتی به قوانین خودش هم پایبند نیست.
Marefateto…baba ey val.
++++
پاسخ:
دوست عزیز این مساله ربطی به معرفت ندارد این بیشتر بر اساس پرنسیپ است و نه معرفت.
اگر بنا باشد به آزادی بیان بها بدهیم باید از این جور مواقع شروع کنیم، نه اینکه هر وقت آزادی بیان خود ما مخدوش شد داد و فریاد وا مصیبتا سر بدهیم.
خیلی بعیده که حقیقت داشته باشه ولی بر فرض محال برای مدت کوتاهی است و بعد هم می شود یار غار برادر بازجو حسین آغای کیهانی و با این جری که خودشو داده عین بذرپاش سریعا پیشرفت میکنه !
خیلی ناراحتش نباش اون جاش راحته! بالاخره فاحشه گری سیاسی یه کم باید عوارض داشته باشه!
از مارمولكهايي مثل حسين درخشان هيچوقت خوشم نيومده. اصولا وجود اينها براي بشريت مضره. اينجور آدمها (اگه اسمشونو آدم بذاريم) فقط بفكر نفع شخصي هستند و بهيچ كس نفعي نميرسونن. افكارشون و تراوشات مغزي شون مشمئز كننده است.
با وجود همه اينها، با حسن آقا موافقم. آزادي بيان رو حتي براي يك نفر هم نميشه محدود كنيم، اگر چه احمقي مثل حسين درخشان باشه. هر گونه محدوديتي بهانه اي ميشه براي جلادان آزادي بيان.
در اينجا، ميتونيد به هر كسي هر چي ميخواهيد بگيد. اگه حرفتون درست و منطقي باشه مردم هم دورتون جمع ميشن و تشويق و تاييد ميكنند، اگر موافق نباشند هم كه فقط رد ميشن و ميرن، اگه هم چرت و پرت بگيد بهتون ميخندن، ولي كسي جرآت نداره كه جلو حرف زدنتون رو بگيره حتي اگه حرفهاتون مخرب، زشت و يا توهين باشه.
رژیم برای کسب اعتبار برای خودی ها ، آنها را به زندان می اندازد ولای خودی ها در زندان راحتند مگه برادر رفیق دوست در اوین عیاشی و پول پارو نمی کرد؟
حسن آقا جان درست است که باید از حق آزادی اندیشه و بیان مخالفانمان دفاع کنیم اما آخر من فردا به سازمانهای حقوق بشری در دفاع از درخشان چه بگویم؟ بگویم به خاطر یکی بودن عقایدش با جمهوری اسلامی به زندان رفته؟ بگویم به خاطر آدم فروشی ها و خوش خدمتی هایش به جمهوری اسلامی حبس شده؟ برای اینکه سنگ آخوندها را به سینه میزده و عکس خمینی را میگذاشته سر در وبلاگش یا به احمدی نژاد میگفته آهنگرزاده شجاع؟؟؟؟آخرخودت بگو از چه چیزی دفاع کنیم؟ از آزادی بیانی که داشته؟؟؟
من نه حالا و نه بعدا باور نمیکنم او واقعا و نه نمایشی به زندان افتاده باشد. چند سال پیش که به خامنه ای فحاشی می کرد آمد ایران و کاری اش نداشتند حالا که شده دایه مهربانتر از مادر چکارش می توانند داشته باشند؟
درود به خــُسـن آقا و دوستان گرامی
مطلب زير رو دوستی بزای من فرستاده و البته نامی از منبع هم ذکر نشده خوندنش برای دوستانی که تا قبلا نديدن
چند ثانيه ای لطف داره
رئیس جمهور آنها: باراک حسین اوباما
نام: حسین
محل تولد: هونولولو
محل تولد والدین: پدر (کنیا)، پدر بزرگ( اندونزی)، مادر( آمریکایی با ریشه آلمانی و ایرلندی)
رابطه با پدر: پدرش را از دو سالگی به بعد فقط یک بار دید و در موردش یک کتاب نوشت.
سن: 44 سال
نوع انتخاب: رقیبش نظامی بود، به همین دلیل انتخاب شد.
قد: ده سانت بلند تر از قد متوسط مردم
نوع عینک: عینک ندارد
نامه نویسی: هر هفته به بیست نامه علاقمندانش و دو نامه رهبران جهان پاسخ می دهد.
لباس: توسط بهترین خیاط شهر دوخته شده است و مشاور تشریفاتش آن را ست کرده است.
نوع لباس همسر: کت و دامن، خوش لباس ترین زن سال.
تحصیلات: لیسانس و فوق لیسانس پنج سال، دکترای هاروارد سه سال، دوازده سال تدریس.
واکنش در مورد خاورمیانه: ابتدا نرم ترین موضوع را داشت، بعد بتدریج موضع تندی گرفت.
نحوه تصمیم گیری: با حضور ده مشاور
یک روز پس از انتخابات: همه مردم احساس قدرت می کردند و از خوشحالی می رقصیدند.
موضوع پایان نامه: نقش قانون اساسی در توسعه دموکراسی و آزادی مدنی
حقوق بشر: یکی از موضوعات مهم زندگی در ده سال گذشته.
برنامه روزهای آخر هفته: ماندن در کاخ سفید و آشپزی برای همسر و بچه ها.
مهارت های فردی: بسکتبال، نواختن گیتار، آشپزی، رقص، تفریح با همسر و فرزندان.
جلوی دوربین: دوربین را نمی بیند و همان کار معمول اش را می کند.
آرایش مو: معمولا موهایش به اندازه یک سانتی متر بلند است.
موضوع جالب دوران دانشگاه: رئیس نشریه تخصصی بخش حقوق دانشگاه هاروارد بود.
آخرین فیلم دیده شده: هفته قبل یک فیلم وسترن دید.
بیماری یا نارسایی جسمی: در سن ده سالگی زمین خورد و پایش شکست..
وضع سابق خانواده: اعضای خانواده پدری اش در آفریقا و اعضای خانواده همسرش در یک محله قدیمی شیکاگو هستند.
وضع کنونی خانواده: اعضای خانواده پدری اش در آفریقا و اعضای خانواده همسرش در یک محله قدیمی شیکاگو می مانند.
رئیس جمهور ما: محمود احمدی نژاد
نام: محمود
محل تولد: ارادان
محل تولد والدین: پدر و پدربزرگ ( ارادان)، مادر( ارادان)
رابطه با پدر: همیشه با پدرش بود و هیچ وقت درباره اش حرفی نمی زند.
سن: 51 سال
نوع انتخاب: رقیبش غیرنظامی بود، به همین دلیل انتخاب شد.
قد: بیست سانت کوتاه تر از قد متوسط مردم
نوع عینک: عینک طبی در جلسه، عینک دودی در سخنرانی
نامه نویسی: دفترش هر هفته صد هزار نامه مردم را بدون پاسخ بایگانی می کند و سالی ده نامه اش برای رهبران جهان بدون پاسخ می ماند.
لباس: توسط مسوول تشریفاتش در چهار اندازه خریده شده و هر بار یکی از آنها را با جوراب سفید می پوشد.
نوع لباس همسر: عینک دودی
تحصیلات: لیسانس در هشت سال، فوق لیسانس پنج سال، دکترا در بیست دقیقه، دوازده سال تدریس در تهران در هنگام فرمانداری در اردبیل.
واکنش در مورد خاورمیانه: ابتدا تندترین موضوع را می گیرد، بعد به زور وادار می شود کاملا عقب نشینی کند.
نحوه تصمیم گیری: در حضور ده هزار نفر در هنگام سخنرانی در یک شهرستان
یک روز پس از انتخابات: همه مردم احساس وحشت می کردند و نمی دانستند چه خاکی به سرشان بریزند.
موضوع پایان نامه: نقش سوراخ و تونل در شهرسازی
حقوق بشر: یکی از مهم ترین مشکلات دوره ریاست جمهوری.
برنامه روزهای آخر هفته: سفر به آمریکای لاتین یا سخنرانی در مشهد و قم و شهرستان.
مهارت های فردی:
فوتبال، دروغ گفتن بدون اینکه تغییر حالت دهد، محاسبه بودجه کشور بدون نیاز به کامپیوتر و ماشین حساب، داستان پردازی در حین سخنرانی، سووال کردن از خبرنگاران.
جلوی دوربین: غیر از دوربین هیچ چیز را نمی بیند..
آرایش مو: معمولا موهایش به همان حالتی است که صبح از خواب بیدار شده است.
موضوع جالب دوران دانشگاه: در دوره فوق لیسانس استادانش موفق به دیدنش شدند
آخرین فیلم دیده شده: فیلم محمد رسول الله را چهار سال قبل برای نهمین بار دیده است.
بیماری یا نارسایی جسمی: بی اشتهایی، ناراحتی عصبی، بی خوابی، احساس خستگی مفرط، کم خونی، ضعف، مشکل توهم، آلزایمر انتخاباتی، پارانویا، وسواس.
وضع سابق خانواده: اعضای خانواده اش در یک روستای اطراف گرمسار زندگی می کردند.
وضع کنونی خانواده: اعضای خانواده اش در دفتر ریاست جمهوری مشغول به کارشده و در تهران زندگی می کنند
حسن آقا کارت درسته اگر خبر درست باشد باید واکنش نشان داد. ما می بایست به شعارمان پای بندی نشان دهیم. این همان چیزی است که مرز آزادی با دیکتاتوری دروغ را مشخص می کند.
خوش باشی