31 Aug 2009

عقب افتادگی فکری سید علی و علوم انسانی

نوشته:     :::       8 پیام

همان گونه که اطلاع دارید سید علی رهبر دیروز رفته منبر و فرموده:

آموزش علوم انسانی در دانشگاه ها منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی خواهد شد

گویا آنها که در آن جلسه بوده‌اند یا شعور نداشته‌اند یا لال بودند وگرنه باید سوال می‌کردند، کدام علم امروزی در دین مردم شک ایجاد نمی‌کند که علوم انسانی نکند!؟
اگر بر اساس خواسته سید علی بخواهیم عمل کنیم باید همه چیز را تعطیل کنیم و در مملکت را هم تخته کنیم و برویم با ابزار و باورهای 1400 سال پیش امور بگذرانیم.
یکی در آن جلسه نبود که از سید علی بپرسد، آخه مردک اگر تو شعور نداری و می‌خواهی از داده ها و علوم 1400 سال پیش استفاده کنی، این مشکل خودت هست، 70 میلیون ملت ایران می‌خواهند با زمان جلو بروند، اگر هم عده معدودی هستند که می‌خواهند مثل تو در عصر حجر بمانند، خوب به جهنم بمانند به ملت چه مربوط است!؟
حضرت رهبر در این روضه خانی در ادامه فرموده:

این مسئله نگران کننده است زیرا توانایی مراکز علمی و دانشگاه ها در زمینه کار بومی و تحقیقات اسلامی در علوم انسانی و همچنین تعداد اساتید مبرز و معتقد به جهان بینی اسلامی رشته های علوم انسانی در حد این تعداد دانشجو نیست.

یکی نیست به این مردک بگوید، خوب پس شما در این 30 سال گذشته چه غلطی می‌کردید!؟ مگر نه این است که شما مفت خوران وظیفه دارید تا جامعه و علوم امروز را با اسلام تطبیق بدهید!؟ مگر نه اینکه شما شیعیان گوش زمین و زمان را کر کرده‌اید و مدام می‌گویید که اسلام پیشرو ترین دین است، اسلام چنین است و اسلام چنان است و برای همه مسائل یک جامعه مدرن راه کار دارد!؟ خوب پس این چرندیاتی که مدام گوش مردم را با آن کر می‌کنید به چه منظور است!؟
از قرار معلوم علمای اسلام حکومت آخوندی در این 30 سال فقط به جمع آوری مال دنیا مشغول بوده‌اند وگرنه امروز می‌باید می توانستند پاسخگوی نیازهای جامعه امروزی باشند. دین پیشرو(!!) اسلام که می‌گویید همین است آقای سید علی فقیه!؟ دینی که واقعا آماده سرازیر کردن به زباله دان تاریخ است.
پ.ن.:
بد نیست به آقای رهبر گوشزد کنیم که اگر بنا باشد با علوم و جهانبینی اسلامی دنیا را ادراه کنیم نیاز به معلمینی مثل سردار زارعی داریم که متاسفانه تعدادشان کم است!! چیه به همین زودی سردار رشید اسلام یادتان رفت!؟

8 پیام   |    |     |     

28 Aug 2009

آزادی بیان از نان شب واجب تر

نوشته:     :::       13 پیام

وقتی می‌گوییم باید از آزادی بیان به هر قیمت و بدون قید و شرط دفاع کرد و اما و اگر در این مقوله وارد نکرد، دلایل زیادی برای آن داریم. اینکه عده‌ای تا گفتار یا نوشتاری کمی به طبع شان خوش نمی‌اید داد وانفسا سر می‌دهند و فریاد می‌زنند که توهین به این یا آن شده. عمق و ارزش واقعی آزادی بیان را درک نمی‌کنند. فرض بفرمایید کسی برای ابراز عقیده‌اش به من یا شما توهین کرد، خوب مگر آسمان به زمین آمده!؟ در عوض وقتی که با تنگ نظری جلو گفتار و نوشتار آزاد را می‌گیریم، جامعه ما دچار بیماری حادی می‌شود که عواقب آن هزاران مرتبه بدتر از این است که به کسی مثلا توهین شده باشد.
نگاه کنید به وضع اسفبار آزادی بیان در ایران! هنوز کسی چیزی نگفته یا ننوشته، کفن پوشان راه می‌افتد که چه شده!؟ به اسب شاه گفته‌اند یابود!
روزی که خمینی فرمان شکستن قلم را صادر کرد، ستون فقرات من به لرزه افتاد و از همان ثانیه فهمیدم که راه ما به ناکجا آباد ختم خواهد شد. دیدیم همگی که گرفتار جایی شدیم صد مرتبه بدتر از ناکجا آباد.
اوضاع امروز بیچاره ملت که نگو و نپرس! کار به جایی رسیده که اگر کسی به خر آخوند هم بگوید بالای چشمت ابروست چنان بلایی سر آن بیچاره که جرات چنین گفتاری را داشته خواهند آورد، که در بهترین حالت باید برود چند سالی زندان آب خنک بخورد.
مطلب افشاگرانه‌ای را امروز در رابطه با مدارک تحصیلی کامران دانشجو خواندم که مرا به نوشتن این مطلب ترغیب کرد. در این نوشته نگارند با استفاده از روش های جورنالیستی ثابت کرده که آقای دانشجو هم مثل کردان دروغ گفته و مدرک او نیز از زیر عبای ملا بیرون آمده و نه از دانشگاه‌های معتبری که خودش مدعی است.
فرض را بر این بگذاریم که نوشته این خبرنگار کاملا دروغ و کذب باشد! خوب مگر آسمان به زمین آمده که باید او را به سلابه بکشیم یا به غل و زنحیرش کنیم که به اسب شاه توهین کرده!؟
خیر عزیز دلم! حتی اگر در این نوشته عیب و ایرادی هم وجود داشته باشد در یک کشور آزاد آقای دانشجو می‌تواند به سادگی با ارائه مدارک ادله پسند، هم مدرک خودش را ثابت کند و هم مچ خبرنگار را بگیرد. در عوض در ایران چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر این روزنامه نگار با نام و نشان می‌نوشت، آنوقت باید مثل دیگران که به لقا الله پیوستند او هم با زندگی وداع می گفت.
خلاصه مطلب اینکه، اگر می‌خواهیم جامعه ما از این همه کلاشی و فریب، دزدی و نیرنگ و جعلیات و هزار عیب و ایراد دیگر رهایی یابد، باید با چنگ و دندان از آزادی بیان دفاع کنیم و پاسخ یاوه گویانی را که مدام مثل مگس وز وز می‌کنند و سعی دارند جلو جریان آزاد اطلاعات را با انگ زدن بگیرند را به یک تو دهنی محکم بگیریم.
پاسخی هم به یک استدلال دندان شکن:
آقای سروش در پای مطلب قبلی پیامی نوشته‌اند و به جمله بالای وبلاگ حقیر که نوشته‌ام “من یک وبلاگ نویس ملحدام و به الحاد خود افتخار می‌کنم” اعتراض کرده‌اند و نوشته‌اند “اصولا کافر دیگر کدام صیغه ای است؟ مهدور الدم کدام است؟”
درپاسخ باید به ایشان بگویم که حق با شماست دوست عزیز اگر و تنها اگر حکومت‌های خودکامه وجود نمی‌داشتند. تا وقتی این حکومت‌های خودکامه هستند ما هم مجبوریم با ادبیات آنها به جدالشان برویم.

13 پیام   |    |     |     

26 Aug 2009

گزارش تربچه نقلی از زندان

نوشته:     :::       7 پیام

نزدیک بود از خنده و تعجب بترکم! هیچوقت از ابطحی خوشم نیامده بود، اصولا از آخوند جماعت بسیار متنفرم، چونکه آنها را مفت خور و زالو می‌دانم. کسانی که از سادگی انسانهای دیگر سوء استفاده می‌کنند و با این وسیله زندگی خود را اداره می‌کنند.
همین آخوندها هستند که امروز از سر ناچاری همپالکی‌های خود را به غل و زنجیر کشیده‌اند تا به خیال خودشان بقای خود را تضمین کنند. یقینا حکومت گران از بیدادگاه‌های فرمایشی نتیجه‌ای را که می‌خواستند نگرفتند در نتیجه می‌خواهند از ممدعلی ابطحی و وبلاگ‌اش استفاده کنند تا به خیال خودشان تاثیر منفی را از افکار ملت بزدایند! عجب خیال باطلی! اینها نمی‌دانند که در باتلاقی گرفتار شده‌اند و هر چه دست و پا بزنند بیشتر فرو می‌روند.
خواستم در بخش پیامگیر وبلاگ ابطحی پیامی برای بازجوی او بگذارم نشد که نشد، البته توقع هم نداشتم که آقایان تا این اندازه میخ باشند. با این حال یقین بدانید تمام تحرکاتی را که در اطراف وبلاگ ابطحی اتفاق بیفتد زیر نظر دارند و به گوش بازجویان خواهد رسید. به همین دلیل هم این مطلب را نوشتم و این لینک را می‌دهم تا باعث شود حضرات بازجو رد پا را بگیرند و به اینجا بیایند و بیانات خُسن آقا را بخوانند.
آقای بازجو باور کن از تو باهوش‌تر هم بوده‌اند در تاریخ، از حکومت شما مستبد تر هم در این دنیا بوده و یقینا از سیستم ترور و وحشت شما هم وحشتناک تر در تاریخ وجود داشته، با این حال باید به شما نوید بدهم که جملگی از روی زمین محو شده‌اند. یقین بدانید شما هم دیر یا زود به همان زباله دان فرستاده خواهید شد، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
از قول من به ارباب‌ات سید علی یک دست بگو روز مرگ رژیم آخوندی نزدیک است.
به همه دوستان وبلاگ نویس پیشنهاد می‌کنم در همین رابطه بنویسند و به این مطلب ابطحی لینک بدهند تا جنایت کاران مزدور سید علی خامنه بدانند نظر ملت در باره آنها چیست.

7 پیام   |    |     |     

26 Aug 2009

دنیای دیوانه ما!

نوشته:     :::       8 پیام

در مملکتی که برای فرار از عواقب تجاوز جنسی، حکومتیان مجبور می‌شوند یکی از ستون‌های حکومت خود را تخریب کنند و رئیس پیشین مجلس قانون گذاری را مجنون معرفی کنند. در مملکتی که یکی از پایه گذاران و ستون‌های استوار آن دزدی مثل هاشمی باشد، در مملکتی که تئوریسین‌ها و اطلاعات چی‌های سابق آن بدست نیروهای جدید و جان بر کف امنیت و اطلاعات آن چنان شکنجه می‌شوند که همه چیز را انکار کنند و سفید را سیاه و سیاه را سفید جلوه دهند. در مملکتی که رئیس جمهورش وزیر برکناری را هلو می‌نامد و می‌خواهد او را بخورد! در مملکتی که چاه را بجای فاضلاب، خانه و مسکن عزیز ترین امام شان می‌کنند! در مملکتی که رئیس قبیله‌اش از صبح تا شام دروغ می‌گوید تا سر و ته امورات مملکتی را به بهم بیاورد.
آری عزیزان در چنین مملکتی عده‌ای بیمار روانی هم پیدا می‌شوند و از مردم می‌خواهند که بروند پای صندوق رای و برای بهتر شدن وضع رای در صندوق بیندازند!! آری عزیز در دنیای دیوانه ما، در دیاری که مبارزه نرم را با جسم سخت سرکوب می‌کنند، باید پاشنه‌ها را بالا کشید و سخت افزار دیگری دست و پا کرد.

8 پیام   |    |     |     

23 Aug 2009

وقتی که آقا نیک آهنگ بدون دست می‌گوزد!

نوشته:     :::       20 پیام

می‌خواستم برایش پیام بگذارم دیدم چه فایده اصلا نمی‌توان به مسلمان زاده اعتماد کرد، حتی دو خط انتقاد را هم بر نمی‌تابند و اگر انتقاد کردی انگ می‌زنند و تو و دیگر مخالفین عقایدشان را استالین و نوه استالین می‌نامند! غافل از اینکه کسی که سانسور می‌کند نوه که هیچ خود استالین هم که هیچ جوجه آیت الله ست! خواب نما شده‌اند باورشان شده خیلی دموکرات هستند و خصوصا خواب نما شده‌اند که مرکز جهان هستند. این‌ها که نوشتم توهین نیست ها! آخه چه افتخاری برای یک مسلمان زاده بیشتر از اینکه او را جوجه آیت الله خطاب کنند!
بخوانید ببینید چه می‌فرمایند آیت الله نیک آهنگ خان کوثر:
چند نفر از دوستان بازمانده از روزگار استالین و تفتیش عقیده کلیسا از آن کامنت‌ها گذاشته بودند که چرا اصلا چنین چیزی نوشته‌ام و … من هم البته چون با نوه نتیجه‌های استالین که ارتباط روانی با او را منکر می‌شوند خیلی حال می‌کنم، کامنت‌هایشان را منتشر نکردم:)
برادر کاری نکن که به وضع حسین درخشان گرفتار شوی ها! همین نوع ادبیات را هم حسین درخشان استفاده می‌کرد و همین هشدارها را هم من قبلا به حسین آقای درخشان داده بودم، گوش نکرد به غضب علیم استالین گرفتار شد!! از این‌ها که بگذریم بروم سر پاسخ‌های من به فتواهای جدیدی که با کمک گرفتن از آیت الله حسین علی خان منتظری صادر فرموده‌ای.
آی خدا تو را به جهنم بفرستد!! این ناسزا و توهین نیست ها! چونکه من نه به جهنم اعتقادی دارم و نه به خدا!
برادر مکتبی حضرت آیت الله نیک آهنگ کوثر کانادایی دامن افضاته! این چه جور سوالی است که کردی!؟ اولا توهین یعنی چه!؟ شما باید اول مرز بین توهین و غیر توهین را مشخص کنید، بعد چنین سوالی را از ولی فقیه بپرسی! اصلا تو با این نوع سوال کردن داری به همه دنیا می‌گویی که شغل شریف تو (کاریکاتور کشیدن) توهین کردن است و در نتیجه نان تو از راه توهین به دیگران تامین می‌شود!! جل الخالق! عجب استدلالی!
ببین در مملکتی که گوزیدن هم توهین به اسلام و علما و رهبر معظم تعریف می‌شود، اصلا این سوال شما بی معنی است. همان گونه که در پاسخ منتظری هم خواندی نوشته توهین به هر کسی جایز نیست، فرقی هم نمی‌کند آیت الله باشد یا آیت بدون الله! این پاسخ ایشان به حضرت عالی به این معنی است که از این به بعد تو حق نداری کاریکاتور احدی را بکشی (البته به تعبیر خودت که کاریکاتور را توهین تلقی کرده بودی!!!) نگو که کاریکاتور را توهین تلقی نمی‌کردی وگرنه دلیل نداشت که این سوال را اصلا مطرح کنی.
خلاصه که اگر خواستی هنرمند باشی!(من در این یکی اصلا شک دارم!) هنرمند محدودیت نمی‌شناسد و با هنرش مرزها را عقب می‌راند، اصلا یک هنرمند خوب، خودش حد و مرز تعیین می‌کند، خودش توی دهن دولت که هیچ توی دهن زمین و زمان می‌زند و خصوصا خودش توی دهن علما و آیت الله‌های ریز و درشت می‌زند و خودش هست و خودش. یعنی محدودیت هنرمند با خلاقیت او محدود می‌شود و نه فتوای آیت الله! با این اوصاف تو تصمیم داری خودت را در مرزهایی که گذشتگان ترسیم کرده‌اند گرفتار کنی! در چنین شرایطی تو می‌شوی کپی بردار گذشتگان یا چمی‌دانم ماشین فتوکپی. این هم باز به خودت مربوط می‌شود، فقط من این موضوع را می‌دانم که اگر خواستی هنرمند باشی و خلاقیت داشته باشی، باید خودت مرزها را خودت ترسیم کنی نه اینکه یک آیت الله یا هر کس دیگری مرزهای تو را مشخص کند.
از ما گفتن بود از تو نشنیدن و به راه بیراهه رفتن. در ضمن در پیام گیر ما به روی همه باز است، به قول معروف آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
پ.ن.: این پیام را پای مطلب نیک آهنگ نوشتم چون به نظر می‌رسد که تیغ سانسور از غلاف بیرون کشیده و به جرگه سعید مرتضوی پیوسته، کپی آنرا اینجا هم می‌گذارم:
گاهی اوقات شک می‌کنم که آدم بالغی باشی!
تو فرق چندانی با دیگر مسلمانها نداری! آنها هم زیر چادر اسلام هزار فسق و فجور می‌کنند و بعد هم یک کفاره می‌دن همه چی تمام!! خوشا به سعادت ما که نه خداشناسیم و نه تزویر می‌کنیم در کردار و گفتار خود. همه چیزمان هویداست بجز نام مان که آن هم از ترس مسلمانان است!

20 پیام   |    |     |     

22 Aug 2009

آیا حکومت ایران نظامی است!؟

نوشته:     :::       4 پیام

عده زیادی از تحلیل گران اوضاع سیاسی ایران بر این عقیده هستند که حکومت ایران نظامی شده. من اما اصلا بر این باور نیستم. اول از همه به این دلیل که این افرادی که از سپاه پاسداران به پست‌های سیاسی آمده‌اند را به هیچ عنوان نظامی نمی‌دانم. دوم به این دلیل که اصلا آنها را سوار بر قدرت نمی‌بینم.
در مورد اول بسیار ساده و مشخص است، یک نظامی همیشه پیرو قوانین خشک و مستقیم نظامی است به این معنی که همیشه زیر دستان کورکورانه از بالا دستی ها اطاعت می‌کنند و هیچ اما و اگری هم در کار نیست. همه می‌دانیم که در یک سیستم نظامی واژه چرا، اما و اگر وجود ندارد، اوامر کورکورانه باید اطاعت شوند در غیر این صورت کل سیستم از هم خواهد پاشید. در سیستم نیروهای نظامی سپاه پاسداران بیشتر یک نوع آنارشی حکمفرماست و خصوصا اینکه معمولا یک ملایی (نماینده ولی فقیه) را در هر مرکز نظامی گذاشته‌اند تا تصمیم های اصلی را او بگیرد و دیکته کند. در نتیجه از این منظر باید دنبال پاسخ دیگری گشت. از نظر من نیروهایی که از سپاه به صندلی های سیاسی منتقل شده‌اند اعضای باند مافیایی هستند که به مرور زمان پست‌هایی از قدرت سیاسی را در دست گرفته‌اند و همگی هم تنها پاسخگوی منافع شخصی خود هستند و به هیچ عنوان برای کل سیستم حاظر نیستند منافع خود را فدا کنند. چنین گروهی به هیچ عنوان قادر نخواهد بود مثل یک سیستم نظامی یکپارچه عمل کند و در یک جدال و قدرت نمایی درونی هر لحظه ممکن است این سیستم بطور کلی از هم بپاشد.
در مورد دوم اینکه گفته می‌شود اینها(نظامیان) قدرت را در دست دارند، اصلا اینچنین نیست. اگر فرض را بر این بگذاریم که نیروهای نظامی قدرت را در ایران بدست گرفته‌اند باید ثابت کنیم که دستورهای اصلی از جانب نیروهای نظامی و سران آن داده می‌شود و بصورت نظامی و کورکورانه تا پایین ترین رتبه‌ها اطاعت می‌شود. چنین وضعی حداقل هنوز در ساختار قدرت ایران بوجود نیامده. توجه داشته باشید که در شورش‌های خرداد ماه تا زمانی که خامنه‌ای در نماز جمعه دستور حمله را صادر نکرده بود، هیچ درگیری رخ نداد و خونریزی از آن زمان آغاز شد که سید علی دستور آنرا صادر کرد. این خود نشاندهنده نظامی نبودن حکومت است. به گمان من این مساله (دولت نظامی) را خود رژیم دارد شایع می‌کند و این عمل هم به دو هدف انجام می‌شود. هدف اول این است که می‌خواهند مردم را بترسانند و دوم اینکه می‌خواهند تمرکز نگاه‌ها را از روی خامنه‌ای دور کنند.
ببینید برای اینکه یک سیستم نظامی قدرت خود را اعمال کند نمی‌تواند به هیچ وجه از غیر نظامیان دستور بگیرد و همان گونه که همه شاهدیم تمام نظامیان چه آنها که در پست‌های سیاسی هستند چه آنهایی که در پست‌های نظامی هستند، همگی به دست بوسی آیت الله های ریز و درشت می‌روند و به شکلی مشروعیت و قدرت خود را از آنها کسب می‌کنند. ممکن است این افراد نظامی قدرتی داشته باشند ولی این قدرت به آن معنی نیست که قدرت آنها مطلق است. برای اداره یک مملکت به صورت نظامی باید قدرت دستور دهندگان نظامی مطلق باشد.
مثالی می زنم تا منظورم را بهتر تشریح کرده باشم.
همگی ما نمایش‌های روحوضی را دیده‌ایم. در این نمایش‌ها نوکر خانه که معمولا هم یک غلام سیاه است، از قدرت زیادی برخوردار است و معمولا با اینکه نوکر خانه هست ولی بیشترین تاثیر را در روند تصمیم گیری‌ها دارد. نظامیانی که امروز وارد قدرت سیاسی شده‌اند از همین نوع هستند، با اینکه نظامیان قدرتی دارند، ولی این قدرت همراه با دست بوسی است و اصلا بر آن نمی‌توان نام قدرت مطلق نهاد، همان قدرت نظامی مطلقی که برای یک حکومت نظامی نیاز است. سپاه پاسداران یک نیروی شبه نظامی است و همیشه هم یک نیروی شبه نظامی باقی خواهد ماند. فراموش نکنیم که ترس از ارتش بود که باعث شد ملاها این سپاه را در مقابل نیروی ارتش منظم برپا کنند تا مبادا کودتایی در ایران اتفاق بیفتد. یقین بدانید همان ملاهایی که این نیرو را بوجود آوردند خودشان هم قادرند آنرا کنترل کنند.
همه اینها که نوشتم به این معنی نیست که در آینده حکومت ایران حکومت نظامیان نخواهد شد. یقینا باید مواظب بود تا چنین حالتی پیش نیاید.

4 پیام   |    |     |     

21 Aug 2009

آیا کسی هنوز این مزخرفات را باور می‌کند!؟

نوشته:     :::       15 پیام

اینکه عده‌ای در حاشیه این دنیا، در پس کوه قاف، یا چمی دانم در دور افتاده ترین جنگلها، به علت نبود تاثیر دنیای مدرن، هنوز به این گونه مزخرفات باور داشته باشند! شاید امری پذیرفته شده باشد! ولی اینکه تلویزیون مملکتی که ادعای مدیریت جهان را می‌کند! بنشینند بحث تلویزیونی در باره جن و کوفت و زهر مار راه بیندازد، باور کنید آدم را تا سر حد مرگ عصبانی می‌کند. گمان می‌کنند با این روش‌ها می‌توانند ملت را عقب مانده نگاه دارند!؟ من در این عجبم که در مملکتی که بیش از سی چهل سال پیش چنین عقایدی را مردم کوچه و بازار هم حتی به تمسخر می‌گرفتند، حالا باید به این روز بیفتیم که یک آدم مشنگی بتواند با وقاهت کامل بیاید در تلویزیون چنین عوام فریبی کند!؟
گمان می‌کنم آخرین باری که در باره جن شنیدم وقتی بود که نمایش شهر قصه اثر بیزن مفید را دیدم، چیزی حدود سی چهل سال پیش بود.
جيم دوزبر جن و دو زير جن و دو پيش جن
.
.
خرس: جن آمده !
شتر: جن؟ نه بابا؟
خاله: کوش؟… کجا رفت؟
خرس: بگمانم که زير عباي ملا رفته است .
روباه: ( با وحشت ) چي؟ زير عباي من ؟
واي ! واي !
همه: جن جن جن

بلانسبت خر، در دنیای ما گویا آدم خر به وفور پیدا می‌شود. اگر شما هم جزو این طایفه هستید! علوفه بیشتر در این مکان پیدا می‌شود.

15 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی