Aug 23 2009
وقتی که آقا نیک آهنگ بدون دست میگوزد!
میخواستم برایش پیام بگذارم دیدم چه فایده اصلا نمیتوان به مسلمان زاده اعتماد کرد، حتی دو خط انتقاد را هم بر نمیتابند و اگر انتقاد کردی انگ میزنند و تو و دیگر مخالفین عقایدشان را استالین و نوه استالین مینامند! غافل از اینکه کسی که سانسور میکند نوه که هیچ خود استالین هم که هیچ جوجه آیت الله ست! خواب نما شدهاند باورشان شده خیلی دموکرات هستند و خصوصا خواب نما شدهاند که مرکز جهان هستند. اینها که نوشتم توهین نیست ها! آخه چه افتخاری برای یک مسلمان زاده بیشتر از اینکه او را جوجه آیت الله خطاب کنند!
بخوانید ببینید چه میفرمایند آیت الله نیک آهنگ خان کوثر:
چند نفر از دوستان بازمانده از روزگار استالین و تفتیش عقیده کلیسا از آن کامنتها گذاشته بودند که چرا اصلا چنین چیزی نوشتهام و … من هم البته چون با نوه نتیجههای استالین که ارتباط روانی با او را منکر میشوند خیلی حال میکنم، کامنتهایشان را منتشر نکردم:)
برادر کاری نکن که به وضع حسین درخشان گرفتار شوی ها! همین نوع ادبیات را هم حسین درخشان استفاده میکرد و همین هشدارها را هم من قبلا به حسین آقای درخشان داده بودم، گوش نکرد به غضب علیم استالین گرفتار شد!! از اینها که بگذریم بروم سر پاسخهای من به فتواهای جدیدی که با کمک گرفتن از آیت الله حسین علی خان منتظری صادر فرمودهای.
آی خدا تو را به جهنم بفرستد!! این ناسزا و توهین نیست ها! چونکه من نه به جهنم اعتقادی دارم و نه به خدا!
برادر مکتبی حضرت آیت الله نیک آهنگ کوثر کانادایی دامن افضاته! این چه جور سوالی است که کردی!؟ اولا توهین یعنی چه!؟ شما باید اول مرز بین توهین و غیر توهین را مشخص کنید، بعد چنین سوالی را از ولی فقیه بپرسی! اصلا تو با این نوع سوال کردن داری به همه دنیا میگویی که شغل شریف تو (کاریکاتور کشیدن) توهین کردن است و در نتیجه نان تو از راه توهین به دیگران تامین میشود!! جل الخالق! عجب استدلالی!
ببین در مملکتی که گوزیدن هم توهین به اسلام و علما و رهبر معظم تعریف میشود، اصلا این سوال شما بی معنی است. همان گونه که در پاسخ منتظری هم خواندی نوشته توهین به هر کسی جایز نیست، فرقی هم نمیکند آیت الله باشد یا آیت بدون الله! این پاسخ ایشان به حضرت عالی به این معنی است که از این به بعد تو حق نداری کاریکاتور احدی را بکشی (البته به تعبیر خودت که کاریکاتور را توهین تلقی کرده بودی!!!) نگو که کاریکاتور را توهین تلقی نمیکردی وگرنه دلیل نداشت که این سوال را اصلا مطرح کنی.
خلاصه که اگر خواستی هنرمند باشی!(من در این یکی اصلا شک دارم!) هنرمند محدودیت نمیشناسد و با هنرش مرزها را عقب میراند، اصلا یک هنرمند خوب، خودش حد و مرز تعیین میکند، خودش توی دهن دولت که هیچ توی دهن زمین و زمان میزند و خصوصا خودش توی دهن علما و آیت اللههای ریز و درشت میزند و خودش هست و خودش. یعنی محدودیت هنرمند با خلاقیت او محدود میشود و نه فتوای آیت الله! با این اوصاف تو تصمیم داری خودت را در مرزهایی که گذشتگان ترسیم کردهاند گرفتار کنی! در چنین شرایطی تو میشوی کپی بردار گذشتگان یا چمیدانم ماشین فتوکپی. این هم باز به خودت مربوط میشود، فقط من این موضوع را میدانم که اگر خواستی هنرمند باشی و خلاقیت داشته باشی، باید خودت مرزها را خودت ترسیم کنی نه اینکه یک آیت الله یا هر کس دیگری مرزهای تو را مشخص کند.
از ما گفتن بود از تو نشنیدن و به راه بیراهه رفتن. در ضمن در پیام گیر ما به روی همه باز است، به قول معروف آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
پ.ن.: این پیام را پای مطلب نیک آهنگ نوشتم چون به نظر میرسد که تیغ سانسور از غلاف بیرون کشیده و به جرگه سعید مرتضوی پیوسته، کپی آنرا اینجا هم میگذارم:
گاهی اوقات شک میکنم که آدم بالغی باشی!
تو فرق چندانی با دیگر مسلمانها نداری! آنها هم زیر چادر اسلام هزار فسق و فجور میکنند و بعد هم یک کفاره میدن همه چی تمام!! خوشا به سعادت ما که نه خداشناسیم و نه تزویر میکنیم در کردار و گفتار خود. همه چیزمان هویداست بجز نام مان که آن هم از ترس مسلمانان است!
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 8:17 am در بخش: فرهنگ و هنر
20 پیام |
that’s why you are the only persian blog
that I read every day thank you and keep up the good work
ممنون بابت این مطلب زیبا و روشنگرانه. خود من هم وقتی اون تاپیک را در سایت نیک آهنگ دیدم و استمنأ از منتظری کرده بود شاخ در آوردم.
خسن آقاي عزيز اين نيك مرد در جواب كامنت من نوشته من هنرمند نيستم ولي روزنامه نگاري هستم كه هنر ابزار كارم است. زياد به نيك آهنگ سخت نگير . وبلاگ نيك آهنگ ميون وبلاگهاي اصلاح طلب تنها وبلاگي است كه ميخوانم براي همين گاهي شك ميكنم اطلاح طلب است. بهر حال انسان شريف و دوست داشتني است و به نظر من بعضي كارهايش ارزش هنري زيادي داردو در مورد هنرمند نبودنش شكسته نفسي مي كند. من هميشه دلم ميخواست نيك آهنگ يك اردشير محصص دوم باشد كه كارهايش برود روي جلد تايمز و نيوزويك ولي ظاهرآ خودش ميخواهد همين جا در جا بزند.
ميداني يك نظريه آبدوغ خياري ميان هنرمندهاي ايران بوجود آمده كه محدوديت موجب تعالي هنر مي شود. اينها هم توهم گرفتتشان كه اين محدوديت موجب بوجود آمدن هنرمندهاي بزرگ مي شود. نميدانم كدام دهاتي اينرا توي كله اينها كرده تا آنجا كه من ميدانم آزادگي دروني موجت تعالي هنر است و نه محدوديت محيطي. زيبايي كارهاي حافظ و شكسپير نه بدليل محدوديت هاي محيطي آنها بلكه بدليل آزادگي ذاتي آنها بوده.
امروز فعلآ يك رفسنجاني كشيده كه خيلي با نمك است بازهم دستش درد نكند.
حسن آقا سلام
من در این لینکهائی که شما به آنها اشاره کرده بودید چیز بدی ندیدم یا اینکه من نمیفهمم
من از همون موقع که نیک آهنگ گفت بخاطر احترام به مقلدین خ.ر یا همان خامنه ای کاریکاتور او را نمیکشد, انتقادهای شما و وبلاگ ملا و وبلاگ آینده ما که اتفاقا آن بنده خدا با اسم و فامیلی وبلاگ مینویسد را به نیک آهنگ دنبال کردم. نیک آهنگ هم بجای جواب دادن به انتقادها کلی طفره رفت و حرف بی ربط زد و منتقدین خودش را غیر واقعی معرفی کرد!
الان هم از این بحث خسته شدم حسن آقا بجاش میرم گویا نیوز یا سایتهای مشابه کاریکاتور خامنه ای را در ابعاد مختلف میبینم و کیف میکنم. بگذار این یارو هی از مراجع استفتا کنه
سلام
چند تا ایراد عمده به این پست شما دارم:
1. صرف مسلمان بودن و اعتقاد داشتن به خدا ایرادی ندارد که شما همه مسلمان ها و مسلمان زاده ها را به فسق و فجور متهم می کنید. این تفکر شما فرقی با همان تفکر استفاده ابزاری از دین ندارد. تفکر شما اگر روزی تفکر حاکم بر کشور شود فقط مسیرتان متفاوت با حکومت فعلی خواهدبود و به همان ترکستان خواهد رفت.
2. باز گذاشتن در کامنت دانی برای ارسال انواع فحش و توهین به سابر افراد نشان دموکراتیسم نیست. خدا را شکر که شما هم در همینطرف دنیا زندگی می کنید و می دانید که قانونا می شود چه شکایتی راه انداخت و پوست کله طرف را کند. این رفتار شما به اعتثاد من فرقی با رفتار حکومت در ایجاد گروههای فشار ندارد. با همان منطق بی مسئولیتی.
3. نیک آهنگ کوثر سالیان سال است که کاریکاتور می کشد، انتقاد می کند، با نگاهی بدیع که به نظر من منحصر به فرد است. ایشان به نام خود مطلب منتشر می کنند و مسئولیت تمامی مطالبی که می نویسند و کامنت ها را بر عهده می گیرند. شما که نه به نام خود می نویسید و نه مسئولیتی در قبال کامنت های بلاگ خود بر عهده می گیرید به اعتقاد من در جایی نیستید که این گونه صحبت کنید.
اگر روزی به نام حقیقی خود مطلب انتقادی نوشتید و توانستید مودبانه و بدون توهین کردن به کسی این کار را بکنید این بحث را با کمال میل با شما ادامه خواهم داد.
امیدوارم آن روز خیلی دور نباشد.
خایه مالان در جهان صنعتگرند روی پل منتظر کیر خرند
زمان: 12 هزار سال بعد از بعثت خاتم
مکان: صحرای محشر
درست 7 سال از زمانی که اسرافیل در صور دمیدن آغاز کرد می گذرد اما جهان همچنان در خون و آتش می سوزد گویی هنوز جهان در احاطه ظلم است و عدالت از بشر دور!
در این سالها جهان هستی به امر باری تعالی به هفت هزار قطعه تبدیل شد هر قطعه ای هفتاد برابر زمین تا عدالت نزدیک شود و ظلم دور!
پس خداوند عرش خود را گستراند و مظالم آشکار شد و در این مدت خون های مظلومان جوشیدن گرفت تا آنگاه که حق ها ستانده شد. مقرر شد هفتاد سال اول به خونهای ریخته شده توسط فرزند آدم رسیدگی شود و در ادامه به اعمال دیگر جن و انس…
مکان: عرش خداوند قطعه 257
حاضران: به امر باری تعالی تمام فرشتگان از جمله حضرت میکائیل و عزرائیل حاضرند و همچنین جمعیت زیادی از جن و فرزندان آدم.
شاکی: ندا صالحی ملقب به ندا آقا سلطان
متهم: آقا
ندا با کفن خونین در سمت راست عرش خداوند ایستاده است کفن تمام بدنش را پوشانده جز حفره ای کوچک روی سینه اش. از زمانی که به فرمان خداوند اسرافیل در صور دمید از دهانش خون جاریست و کفنش غرق در خون است…
صدایی از جنبنده ای شنیده نمی شود سکوت کر کننده ای بر قطعه 257 حکم فرماست میکائیل ایستاده بر روی جایگاه مخصوصش نظاره گر محاکمه است تمام فرشتگان دیگر نیز به احترام او ایستاده نظارگر وقایع هستند خاتم پیامبران و سلاله پاکش نیز حاضرند.
سکوت، کر کننده تر میشود دیگر کسی حرکتی هم نمیکند گویی قرار است ندایی از عرش کبریایی صادر شود…
باری تعالی ندا میدهد: باءی ذنب قتلت؟ (پس به کدامین گناه کشته شد؟)
صدا از بنی بشری در نمِی آید! سکوت همچنان بر قطعه 257 حکمفرماست.
باز از سوی حضرت باری تعالی ندا می رسد: باءی ذنب قتلت؟ (پس به کدامین گناه کشته شد؟)
هیچکس توان پاسخگویی ندارد!
متهم (آقا) به اطرافش نگاه می کند کسی اطراف او نیست تنش می لرزد (با خودش زمزمه میکند پس لباس شخصی ها و چماقداران ما کجا هستند!)
حاضران همچنان در سکوتی مرگبار احاطه شده اند! تا اینکه برای بار سوم حضرت حق از عرش کبریایی ندا سر می دهد: باءی ذنبٍ قتلت؟ (پس به کدامین گناه کشته شد؟)
سکوت جان فرسا همچنان حاکم است تا اینکه به فرمان او صیحه ای از عذاب الهی از عرش فرود می آید و نماد نخوت و ظلم نابود می شود.
در جواب ان کسی که گفت
. باز گذاشتن در کامنت دانی برای ارسال انواع فحش و توهین به سابر افراد نشان دموکراتیسم نیست!!!
باید بپرسم تو اینترنت شما یک سایت اسلامی پیدا کن که بتونی راحت بری ابراز عقیده کنی و نظرت رو چاپ کنند؟
آقای عزیز؛ شما در سایت اسلامی حق گفتن کلامی بر ضد آنچه که می پسندند رو نداری در صورتیکه در سایت های آزاد حالا چپ یا ضد اسلامی به راحتی می نویسی..پر رویی هم حدی داره که آمدی در سایتی راحت نظرتو میدی بعد میگی اینجا نشانی از آزادی نیست!! راست میگی برو خودت سایتی بزن و مطلب بنویس ؛ لازم هم نیست با نام خودت باشد که نامت مهم نیست ولی ببین اینجنین سایت پر بیننده ای خواهی داشت یا خیر؟
شما از پر رویی سهمی بیش از دیگران دارید.
نگاهی به این سایت
نشون دهنده سواد شخصی است که مطالعه میکنه و منبع اخبارش از سایت های اسلامی گرفته تا چپ و غیره و پیوند ها هم همینطور همه آزادند که هر چه می خواهد دل تنگشون بگن.
مورد بعدی نوشتی : صرف مسلمان بودن و اعتقاد داشتن به خدا ایرادی ندارد که شما همه مسلمان ها و مسلمان زاده ها را به فسق و فجور متهم می کنید.
آقای عزیز من در دهه بیست و چند سالگی هستم و همه مسلمان ها که هیچ پدر و مادر خودم رو متهم میدونم که اگه کمی در کنار سیر کردن شکم من به خواسته های فکری من اهمیت میدادند و پیروی کورکورانه رو از اسلام نه ملاک خودشون میدونستند نه ملاک برای فرزندانشون الانه بنده و خیلی های دیگر سالها جلوتر از آنی بودیم که هستیم.
شما هم بهتون بر نخوره؛ با کمی مطالعه به جای از کوره در رفتن های سنتی با منطق از اسلامت دفاع کن..اسلام همان وسیله ای است که الان همون عده که به قول شما صرفا مسلمان هستن و اعتقاد به خدا دارند رو قتل عام میکنه!
این اسلام عزیز به شما که صرفا مسلمانی چه داده که سنگش رو به سینه می زنی؟
رئیس آواره تو که لالائی بلدی چرا خوابت نمیبره؟ مگه تو اسم و هویت خودت را توی وبلاگ نوشتی که به حسن آقا میگی درصورتیکه اسم بنویسد و مسئولیت به عهده بگیرد و… ؟
تو یه تخم حرومی که معلوم نیست مادرت به کی داده تو اینجور شدی
رئیس آواره ببین این آزاد اسلامی چه کامنت محترمانه ای گذاشته!! می بینی به این میگن اسلام ناب محمدی!
من، یک ایرانی، وصیت می کنم
——————————————————————————–
پس از مرگم، نامم به مسجد مبرید
بر سر پیکر بی جانم آخوند و ملا مبرید
مسجدی که لانه آدم کُشان است، پشت بامش پناه اهریمنان است، نه شایسته ما ایرانیان است.
پیکرم به دشت و کوه بَرید، به دور از شهر انبوه بَرید
بگذارید جسمم از خاک شود، چناری از آن قد برآرد به بلندی پیروزی و با هزاران برگ سبز فریاد بزند: زنده باد آزادی!
مرا به گورستان آخوند ها مبرید، به جهنم زهرا و رضا مبرید، نمی خواهم جسم مرده ام این نامردمان را نفعی برساند.
مرا به نوحه خوان نیازی نیست. مرا به شیاد ریا کار نیازی نیست. مرا با خرافه و نیرنگ کاری نیست.
همان یادی که دوستان از من کنند، وگر به بدی و کژی یاد کنند ، به از کاری است که نوحه خوانان کنند.
گر ندیدید پیکر پاره پاره ام، ور از شما مال طلبیدند، تا ببینید جِسمم و بیندیشید چاره ام، رهایم کنید:
همان به که این پیکر خونین رها شود، خوراک سگان و شغالان شود
به هر جا افکنند این جسم بی جان – چو بیرون می شود روح من از آن
زنم فریاد تا یابم عزیزان – کجایی اشکان، سهراب، ندا جان
درشبستان مسجدی دو طلبه مشغول مبادله بودند، که ناگاه صدای گوشخراش موذنی از گلدسته مسجد به گوش رسید، و عیش آنان را منقص کرد. یکی از آنان گفت؛ وه چه صدای انکرالاصواتی، و دیگری گفت؛ در شهری که من و تو معمم آن باشیم، موذن خوش صدا تر از این نمی شود! وقتی دو طلبه به نوبت با هم لواط کنند به این کارشان اصطلاحاً مبادله می گویند.
بیش از پنجاه سال است که اکبر هاشمی بهرمانی معروف به رفسنجانی، و سید علی حسینی خامنه ای، رفیق گرمابه و گلستان یکدیگر هستند، و با یکدیگردر حال مبادله و معامله می باشند.
پیش از انقلاب، یک خانه دو طبقه در خیابان نایب السلطنه، نزدیک مدرسه علوی اجاره کرده بودند که در طبقه اول آن هاشمی ها زندگی می کردند، وسید علی خامنهاى رهبر فعلی و خانوادهاش در طبقه دوم بودند و با هم زندگی می کردند. بگفته هاشمی رفسنجانی هر روز یکی از آن ها برای هر دو منزل نان خریداری می کرد.
خامنه ای در خاطراتش گفته است که زمانی که با خانواده اش در همسایگی هاشمی رفسنجانی زندگی می کرد چند بار ناچار شده برای پرداخت اجاره اش از رفسنجانی قرض بگیرد. خامنه ای از راه شهریه طلبگی، و روضه خوانی در ماه های محرم و صفر امرار معاش می کرد.
سید علی خامنه ای در پیش از سال پنجاه و هفت و نیز هفته های اول انقلاب نام آشنایی برای مردم نبود و در اوایل انقلاب در مشهد یکی از آ خوند های زیر دست آیت الله واعظ طبسی ( نماینده ولی فقیه در خراسان و تولیت آستان قدس رضوی) بود . آیت الله خمینی به سفارش هاشمی رفسنجانی که با سید علی خامنه ای دوستی دیرینه داشت او را از مشهد به تهران فراخواند ، و پس از چند ماه او را به عضویت شورای انقلاب گماشت,,,baghiye ye in matlab ro az in link bekhanid
http://ettelaat.net/09-augusti/news.asp?id=40485&sort=Rahbari
IRAN LAND’S REPORT گزارش به خاک ایران
——————————————————————————–posted by سیامک مهر
Thursday, August 20, 2009
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
واقعیت و وجود شکنجه های اهریمنی در زندان ها و بازداشتگاه های جمهوری اسلامی که تداوم و قدمتی سی ساله داشته و این روزها مانند دملی چرکین سرباز کرده و در سطح جامعه به گفتگوی همگان تبدیل شده است، ریشه هایی اسلامی و قرآنی دارد و توسط الله به دقت مورد توجه بوده، توجیه و تئوریزه شده، و جهت اعمال بر مخالفان الله و رسولش به دفعات توصیه گردیده است.
در نزد مؤمنان، شکنجه و آزار و قتل کافران و مشرکان و مخالفان و دگراندیشان، امری پذیرفته شده و ایمانی و اعتقادی و الهی است. قتل و خونریزی نیز در نظر مؤمنان به صورت « به حق و به ناحق» تقسیم گردیده. خونی به ناحق نباید ریخته شود. اما مانند علی که در پی حق شمشیر می زد، می توان به حق آدم کشت و خون هزاران تن را در راه الله و حق بر زمین ریخت. در اسلام قتل یک نفر به مثابه قتل نوع بشر مذموم شمرده شده، اما قتل هزاران نفر در راه الله به اندازه قتل یک نفر هم اهمیت ندارد که هیچ، پاداش دنیوی و اخروی نیز دربر دارد.
,,,,,
edameh dar in link
http://khakeiran.blogspot.com/
بغض تاج زاده را ببینید و گریه کنید:
http://i27.tinypic.com/rvjdk9.jpg
خسن آقا اینقدر اسلام مسلمین نکن.ببین همشهری نروژی روانیت با ماشینم چیکار کرده
http://i31.tinypic.com/ilejgn.jpg
این کسی که اینکار رو کرده خودشو زده به روانپریشی و من اونو خوب میشناسم یک نروژی دیوث خره.این اتفاق همین چند شب پیش وقتی خواب بودم افتاد.وقتی اومدیم نروژ این پناهنده ها میگفتن نروژ کشور دیوونه هاس.ما میخندیدیم فکر میکردیم مسخره میکنند.سالها گذشت و فهمیدیم نصف جمعیت نروژ روانی تشریف دارند و قرصی هستند.در داگبلادت خوندم دادگاه ها 450 پرونده که متهمانش روانپریش بودند را بسته اند زیرا بر طبق قانون یک روانی را نمیتوان محاکمه کرد.پلیس میگوید این فرد روانی ست میگم روانی ست ببریدش تیمارستان چرا ماشین بدبخت من باید تاوان روانپریشی مردم شما را بدهد.این روانپریش ها را جمع کنید.نه میتوان غرامت گرفت و نه دادگاهیش کرد.طرف مدارک پزشکی داره یه کتابخونه و آزاد میچرخه.خسارت وارده 6هزار کرون بوده واسه تعویض شیشه.تو ایران پلیس روانی شیشه میشکنه اینجا هم نروژی روانی.البته روانی نیستند واسه خارجی روانی میشن.وگرنه این نروژی خرروانی هم زن داره و هم بچه چرا اونها رو نمیزنه؟
یک ماجرای خنده دار
هفته گذشته با خانمم رفته بودیم پاریس برای مرخصی. ساعت یکربع به هشت صبح در بین راهمان از ایستگاه مترو به سمت برج ایفل از خیابانی رد میشدیم که متوجه تعدادی پلیس مسلح جلوی ساختمانی شدیم. به ساختمان که نگاه کردیم آرم عقرب جمهوری اسهالی را روی آن دیدیم و متوجه شدیم که اینجا سفارت ایران است. از عرض خیابان گذشتیم و جلوی ساختمان که رسیدیم یک اتومبیل بنز پیچید که به داخل سفارت برود. من فریاد زدم “ریدم به هیکل خامنه ای” (با عرض معذرت از خوانندگان) رانده بنز که گویی درست نشنیده بود چه میگویم شیشه اش را کمی پایین کشید. من دوباره فریادم را تکرار کردم. تازه دوزاریش افتاد. شیشه را بالا کشید و پا روی گاز گذاشت. بعد من رو به پنجره ای که باز بود و چند تا آدم توی اتاق بودند اینبار به زبان فرانسه که پلیسها بفهمند چه میگویم فریاد زدم قاتلهای خائن. پلیسها گویی دقیقن میدانستند چه اتفاقی دارد میافتد و قبلن هم این صحنه را دیده اند. فقط خیلی مودبانه از من خواستند که بروم و ما هم براهمان ادامه دادیم. سی یا چهل قدمی رفته بودیم که مردک کوتاه قد و فربه ای را دیدم که از سمت جلو به طرف ما می آید و با چشمان وحشت زده ما را مینگرد. فهمیدم که او هم از چاقوکشان سفارت است. بسمت او رفتم و در صورتش فریاد کشیدم “ریدم به هیکل خامنه ای”. او که بخوبی درک کرده بود اگر دهانش را باز کند استخوانهایش را خورد خواهم کرد با سرعت به سمت پلیس ها فرار کرد. ولی وقتی که به آنها رسید و حالا میدانست که من حتی اگر دنبالش هم بکنم خواهد توانست که خود را به داخل سفارت بیاندازد ایستاد و چیزی داد زد. که البته چون ما هم به راهمان ادامه داده بودیم و فاصله بیشتر شده بود نشنیدیم که چه گفت. فقط با علامت بین الملی به یکدیگر شفت حواله دادیم و براهمان ادامه دادیم. و بقیه روز هروقت قیافه وحشت زده مردک را بخاطر می آوردیم کلی مخندیدیم.
ادب مرد به ز دولت اوست