17
Jan
2010
تحلیلی که در رابطه با وقایع این چند ماه نوشتم دارد شفاف تر میشود.
در تحلیل قبلی (نگاهی به پشت پرده!) نوشتم که سران جناح موسوی یا بهتر است بگویم هاشمی با دستگاه خلیفه در پشت پرده به توافق رسیدهاند و همین روزها نتایج آن به مرور هویدا خواهد شد. این روزها نشانههای این توافق دارد بیشتر هویدا میشود. از همه بدتر آن بخش از پیش بینی بود که نوشتم، برای ساکت کردم مردم به جان آمده هم سرکوبها را افزایش خواهند داد. حالا ببینید همین دیروز پنج انسان بیگناه را که بجز ابراز عقیده گناه دیگری نکردهاند را میخواهند به عنوان محارب به مجازات برسانند. همگی میدانیم حکم محاربه در حکومت آخوندی چیست. شوهای تلویزیونی هم که این اواخر راه انداختهاند نیز بر اساس همان تحلیل قبلی که نوشتم دارد اجرا میشود. به این معنی که ایجاد کمی فضای باز از یک سو و سرکوب از سوی دیگر.
اینجاست که نیروهای آزادی خواه واقعی باید به میدان بیایند و دستان کثیف اصلاح طلبان حکومتی را رو کنند و اجازه ندهند مردم را بازیچه دست خود کنند، تا با این وسیله بتوانند به ساختار قدرت بازگردند. همه میدانیم که این شعبده بازیهای اصلاح طلبان حکومتی چیزی نیست بجز سهم خواهی از قدرت و اگر میبینید این روزها تا این اندازه آزادی خواه(!) شدهاند به این دلیل است که جناح دیگر رژیم دارد در این پروسه اخیر گروه هاشمی/موسوی/خاتمی/کروبی را از ساختار قدرت اخراج میکنند. به همین دلیل هم یک شبه این شیادان، آزادی خواه شدهاند. همگی میدانیم که این شیادان شعبده باز از روز اول در حکومت دست داشتهاند و در همه جنایات رژیم شریک بودهاند. پس نباید توقع داشته باشیم که اینها با دستان خود ساختار حکومت اسلامی را تخریب کنند.
مگر نه اینکه اینها مدعی هستند که میخواهند حق ملت را از حکومت پس بگیرند!؟ خوب بفرمایند جلو و از این انسانهای بی گناه دفاع کنند! پس چرا حضرات در مقابل این جنایات موضع نمیگیرند و خفه خوان گرفتهاند؟ مگر این انسانها برای همان اهداف مشترکی که آقایان مدعی هستند به میدان نیامدهاند؟ خوب پس چرا آقایان کروبی و میرحسین موسوی و شرکا که تا همین چند هفته پیش شبانه روز گوش فلک را کر کرده بودند حالا خفه خوان گرفتهاند!؟
در این اوضاع سیاسی که روبروی ماست، نیروهای آزادی خواه واقعی باید دست شیادان اصلاح طلب که میخواهند خود را منجی ملت معرفی کنند را رو کنند و با تمام قوا برای دفاع از این بیگناهان که بازیچه دست قدرت طلبان شیاد شدهاند بپا خیزند و اجازه ندهند جان این انسانهای بی گناه فدای قدرت طلبی عدهای فرصت طلب شوند.
آری هموطن در میان آخوندها اصلاح طلب وجود ندارد، اینها همه قدرت طلبانی هستند که بنا به شرایط روز رنگ عوض میکنند. دسیسهگری این شیادان را باید برملا کرد و با تمام قوا در برابر آنها موضع گرفت.
در بخش: سیاسی
16
Jan
2010
یکی از بچههای فعال داخل ایران ای میلی برایم ارسال کرده بود. در آن لینک مطلبی بود که میخواست القا کند که تلفنهای همراه دستگاه جاسوسی است و الخ. خودتان بروید و مطلب را بخوانید و قضاوت کنید.
اینگونه ادعاها تنها میتواند از مغز بیمار دست اندرکاران امنیتی رژیم تراوش شود! چرا؟ توضیح میدهم.
شما فرض را بر این بگذارید که رژیم همه تلفنهای همراه مردم ایران را به دستگاه جاسوسی تبدیل کرده باشد (این یک حالت ایده آل برای رژیم است).
باز هم فرض کنید همه این تلفنها روزانه همه چیزهایی را که رژیم میخواهد بداند، شنود میکنند(ضبط میکنند) و به مرکز امنیت رژیم ارسال میکنند. (این چیزها بیشتر در فیلمهای جیمزباند قابل اجراست! در دنیای واقعی مسائل بسیار پیچیده تر است.)
حالا این جا چند سوال بسیار اساسی باید مورد بررسی قرار گیرد!
1. چند درصد از ملت ایران تلفن همراه دارند؟
2. حجم شنودهای این همه جمعیت روزانه چه مقدار است؟
3. چند صد هزار نفر برای بررسی و شنیدن این حجم عظیم از شنود نیاز است؟
یقینا تعداد تلفنهای همراه در ایران را باید یک چیزی بیشتر از 20 میلیون رقم زد. اگر هر کدام از این تلفنهای همراه روزانه ده دقیقه شنود برای رژیم تولید کنند! حجم کل این شنودها میشود 200 میلیون دقیقه. حالا خودتان با یک حساب سر انگشتی حساب کنید رژیم چند صد هزار نفر مزدور برای شنیدن این حجم عظیم شنود ها نیاز دارد؟
قبول کنید، در بهترین حالت هم رژیم حتی قادر نیست شنودهای جمع آوری شده از سران سیاسی مخالف رژیم را هم روزانه بررسی کند، چه برسد به مخالفین عادی رژیم و مردم کوچه و بازار. این ترفندهای امنیتی فقط برای ترساندن مردم است وگرنه عملا چنین فعالیتهای امنیتی اصلا امکان پذیر نیست. شاید بتوان صد یا هزار نفر را روزانه شنود کرد و از اطلاعات و دادهها استفاده امنیتی کرد، ولی همین که بخواهند تعداد بیشتری را کنترل کنند عملا این گونه عملیات امنیتی غیر ممکن میشود.
یک دلیل ساده دیگر هم وجود دارد که میتوان با استناد به آن ثابت کرد که، رژیم حتی فکر شنود گذاشتن روی تلفنهای همراه مردم عادی را هم به مغز معیوبش راه نمیدهد. وقتی حکومت تلفنهای همراه را در روزهای حساس از کار میاندازند به این دلیل است که نمیتوانند آنها را کنترل کنند، در نتیجه بهترین گزینه برای آنها از کار انداختن تلفنهای همراه است.
در بخش: سیاسی
12
Jan
2010
بیچاره کسی که در ایران امروز زندگی میکند. واقعا این روزها با شنیدن خبرها دل آدم میگیرد از اینکه در ایران امروز تا این اندازه جان آدمیزاد شده مصداق شعر زیبای شاملو که میگوید:
هراس ِ من باری همه از مردن در سرزمینی است
که مزد ِ گورکن
از بهای ِ آزادیِ آدمی
افزون باشد
بیچاره کسی که در آن مملکت زحمت میکشد، درس میخواند، تحقیق میکند و خلاصه در راه پیشرفت ایران کار میکند. ببینید رژیم اسلامی که قرار بود معنویات ما را بیشتر کند، روحیات ما را عظمت ببخشد!(گفته خمینی ملعون) چه به حال و روز ملت میآورد! کار بدانجا رسیده که هر کسی بتواند قدمی مثبت بردارد سربنیستش میکنند تا به اهداف پلیدشان برسند. پزشک بیچاره کهریزک را میکشند تا مبادا جنایاتشان را افشا کند. استاد دانشگاه را میکشند تا مبادا دانشجو را بر علیه آنها بسیج کند، غافل از اینکه همه این نوع خونریزیها را دیکتاتورهای قبلی هم انجام دادند و تنها نتیجه آن تسریع سرنگونی شان شد. جالب است بعضی هنوز سعی دارند اسلام ناب خمینی و خامنهای را حفظ کنند. نام شان را هم گذاشتهاند روشنفکران دینی! هنوز بر طبل توخالی اسلام ولایت فقیه میکوبند تو گویی که این رژیم تا حالا کم کشته و کم ایران را ویران کرده. تو گویی که تا امروز کسان دیگری حکومت کردهاند! گویا اینها یادشان رفته که این کشتارها امروز شروع نشده و این فجایع داستان امروز و دیروز ما نیست. این جنایات از روز اول به روی کار آمدن این حکومت بوده و تا روزی که اسلام را به طویله مساجد برنگردانیم در بر همین پاشنه خواهد چرخید. ایران سیاسی را باید از این ملاهای عمامه دار و بی عمامه تهی کرد تا شاید ملت ایران روی آسایش ببینید.
در بخش: جنایات رژیم
08
Jan
2010
دوم ژانویه مطلبی نوشتم بنام “آمیر حسین” و دو تحلیل مختلف از اوضاع را مطرح کردم و نوشتم تحلیل دیگری هم دارم که نیاز به وقت دارد، تا چند نکته دیگر روشن شود و کمی زمان از روی حوادث بگذرد، تا تحلیل خودم را برایتان بنویسم. حالا گمان میکنم نم نمک پردهها دارند کنار میروند، یا حداقل پردهها چنان نازک شدهاند که میتوان از پشت اتفاقات پس پرده را دید یا حداقل حدس زد.
این هم آن نشانه های که نشان از توافق پشت پرده دارد:
1. نماینده آیتالله خامنهای با خانواده علی حبیبی موسوی دیدار کرد
من تقریبا بعد از بیانیه شماره 17 موسوی دیگر شکی نداشتم که در پشت پرده، سران دو جناح شروع به بده و بستان سیاسی کردهاند. مشکل من از آنجا بود که شواهد کافی برای اثبات این مدعا نداشتم. امروز اما شواهد بیشتری برای این مدعای خود دارم. اولین و مهم ترین نشانه آن عیادت نماینده خامنهای از خانواده خواهرزاده موسوی است.
آنهایی که خامنهای را در سالها اخیر زیر نظر داشتهاند، به خوبی میدانند که کینه او کینهای است شتری و اگر او میخواست بر اساس خلق و خوی خود عمل کند، به هیچ عنوان حاظر نمیشد چنین انعطافی از خود نشان دهد و کسی از کسانش را به عیادت بفرستد. حالا اگر بپذیریم که او نمایندهاش را برای دلجویی از خانواده خواهر زاده موسوی فرستاده. این به آن معنی است که سید علی دارد پشت پرده مراوده میکند و این نشانهها نشانههای دشمنی نیست و درست بر عکس نشان از این دارد که دو جناح دارند به هم نزدیک میشوند و یا شاید حتی تا حالا به توافق رسیدهاند.
2. نکته دوم بیانیه 17 موسوی است:
بیانیه موسوی هم همان گونه که قبلا نوشتم، در بند اولش نه تنها مشروعیت دولت احمدی نژاد را زیر سوال نبرد، بلکه برعکس به آن اشاره کرد و دولت را چنین و چنان خواست و این خود تنها به این معنی است که او دولت احمدی نژاد را پذیرفته است، یا حداقل هژمونی خامنهای را پذیرفته.
3. عضو کمیسیون امنیت ملی: تمرد مرتضوی از دستور رهبر انقلاب محرز است
نشانه بعدی که دال بر این دارد که پشت پرده سعی دارند قیام مردم را بخوابانند و خاموش کنند، این است که یقینا پشت همان پرده به توافق رسیدهاند که یکی دو نفر را برای ساکت کردن مردم قربانی کنند. مثلا چه کسی بهتر از غازی مرتضوی برای قربانی کردن به پای رهبر! چرا این روزها یک مرتبه میگویند که مرتضوی از دستورات رهبر تمرد کرده!؟ این به آن منظور است که به مردم بگویند، رهبر در این کشتارها دست نداشته و تنها چند نفر خودسر از آن جمله مرتضوی خودسرانه این کشتارها را انجام دادهاند! یادتان هست چگونه غوغای قتلهای زنجیرهای را با همین روش خواباندند!؟ این بار هم از همان روش میخواهند استفاده کنند، شاید هم یک کاسه واجبی کافی باشد. همه اینها برای نجات خامنهای است. یقین بدانید اگر توافق شده باشد که مثلا احمدی نژاد را هم قربانی کنند به همین روش تمرد او را وسیله قرار خواهند داد تا دامن ناپاک خامنهای را پاک کنند.
4. استعفای روحالله حسینیان از نمایندگی؛ خود را سرخورده می بینم
نکته دیگری که باید آنرا در همین رابطه دید استعفای روحالله حسینیان و خصوصا این جمله او که در متن استعفای خود نوشته “خود را سرخورده میبینم”.
این بدان معنی است که قرار است چندتایی از تندروهای گروه اقتدارگرا ها را قربانی کنند. به همین دلیل است که روخ الله خان خود را باخته و سرخورده میبیند. شاید هم چندتایی از جناح مردم هم قربانی کنند(اینجا منظورم جناح اسهال طلب نیست ها منظورم مردم بی گناهی است که بازیچه دست این حرامی ها شده اند). مثلا همین حکم های ارتدادی که این چند روز گذشته از آن زیاد گفتهاند و روی آن مانور سیاسی داده اند. آخه توقع نداشته باشید که فقط با واجبی خور کردن چندتا از آن جناح همه چیز ساکت شود، برعکس ممکن است که این عمل باعث شود که مردم از این عمل نیرو بگیرند و حرکت قیام را تند تر کنند، در نتیجه باید برای سرکوب و ساکت کردن اوضاع چند نفر از این طرف را هم قربانی کنند. مثلا چندتا جوان بی گناه از جنبش سبز را هم گوشت قربانی بده بستان های پشت پرده خواهند کرد.
نگاه کنید زمینه سرکوبهای بیشتر را هم از همین امروز دارند آماده می کنند.:
دادستان عمومي و انقلاب تهران اعلام کرد: پنج متهمي که پرونده آنها به اتهام محاربه به دادگاه انقلاب ارسال شده است، جزو گروهک تروريستي منافقين هستند و بهايياني که اخيرا دستگير شده اند به اتهام سازماندهي آشوب هاي روز عاشورا بازداشت شده اند.
به سخنی دیگر با این ادعا میخواهند دامان اسهال طلبها را هم از درگیریهای چند ماه گذشته پاک کنند.اگر لینک بالا کار نکرد از اینجا ببینید
نشانه های دیگری هم هست ولی باز هم نیاز به زمان دارد برای مشاهده بهتر آنها.
در بخش: سیاسی
04
Jan
2010
در این نوشته می خواهم ثابت کنم که جمهوری اسهالی یکی از عدالت پرور ترین و با عطوفت ترین حکومتهای موجود در جهان است!
امروز در خبرها خواندم که احمدی امویی به هفت سال و چهار ماه حبس تعزیری و 34 ضربه شلاق محکوم شده است.
شما یک نگاه به این حکم بکنید. دقت در حکم آقای غازی بفرمایید! کجای دنیا را سراغ دارید که به این دقت و ظرافت حکم قضایی صادر کنند!؟
اگر حکومت آخوندی یک حکومت بی حساب کتاب بود و حکم های قضایی آن، همینطوری شکمی بود یقین بدانید که برای آقای امویی مثلا حکم هفت سال یا هشت سال زندان میبریدند نه هفت سال و چهار ماه! حتی در حکم ضربات شلاق هم جانب عدالت کاملا رعایت شده! بفرما! غازی حکم کرده 34 ضربه شلاق! اگر این غازی بی عدالت بود یا همین طوری شکمی حکم داده بود، یک حکم سرراست میداد. مثلا حکم میداد 30 ضربه شلاق یا 40 ضربه، نه اینکه بیاید متر بگذار و با دقت 34 ضربه شلاق حکم صادر کند. من یقین دارم که آقای غازی که خدا طول و عرض عمرش را زیاد کند، در همه احکامش اگر لازم باشد حتی احکام ثانیهای هم صادر خواهد کرد تا مبادا خدای ناکرده یک جو از حق مردم در حکومت عدل سید علی کم شود!
خبر دیگر امروز را نخواندید؟ همان که حاج آقا رادان فرمود هاند: به اندازه كافی فرصت داده شد(!) از این پس برخوردهای پلیس قهرآمیز و بدون اغماض است. میبینید ماشاالله ماشاالله عدل شان نه تنها در دنیا بی نظیر است! بلکه عطوفت شان از همه در جهان بیشتر است!(اینجا هم اتو فت منظور نظر هست ها!). بعد از اینکه ملت را در خیابان با گلوله لت و پار کردند، بعد از اینکه مردم را در خیابان با ماشین زیر گرفتند، بعد از اینکه در زندانها به مردم بی گناه تجاوز کردند، حالا تازه قرار است بدون اغماض دمار از روزگار ملت در بیاورند، ماشاالله ماشاالله به این عدل و انصاف و (اتوفت) حکومت عدل سید علی!
در بخش: حقوق بشر
02
Jan
2010
آمیر حسین آدم جالبی است! بیست و خوردهای سال مثل خرس به خواب زمستانی میرود و درست مثل خرس یک مرتبه بعد از بیست و چند سال در یک بهار از خواب زمستانی بیدار میشود و گرسنه و تشنه به میدان میآید.
وقتی از او میپرسند کجا بودی آن روزها که داشتند توی این مملکت خون جوانان را میریختند!؟ مثل همان خرس از خواب بیدار شده، خود را به بی خبری میزند و تنها میگوید من مسئول قوه مجریه بودم و نه قوه قضاییه! (نقل به مضمون).
باز هم درست مثل خرسی که تازه از خواب بیدار شده پس از تناول مقداری خوراک با قدرت یک خرس میزند به قلب دشمن و همه را لت و پار میکند، ولی متاسفانه باز آمیر حسین داستان ما مثل یک خرس که توانایی جدال طولانی مدت را ندارد یک مرتبه خسته میشود و باز هم مثل همان خرس گنده روی زمین پهن میشود، شاید هم برای 20 سال دیگر بخواب برود.
مشکل ما اینجا با آمیر حسین در این است که او درست مثل خرس به میدان آمده و با حرکتهای خرس گونه خود همه چیز را شکسته و بهم ریخته و حالا هم میخواهد دوباره برود بخوابد! غافل از اینکه این همه آدم در این جدال خرس گونه آمیر حسین تلف شدهاند، با عقب نشینی خرس عده بیشتری هم در آینده نزدیک شهید راه آمیر حسین خواهند شد. خسارتهایی در این دوران کوتاه ببار آمده، خوب چه کسی پاسخگوی این همه خون ریخته شده خواهد بود!؟
این از تحلیل اولیه، حالا بروم سراغ تحلیلهای پیچیدهتر موضع آمیر حسین.
بازی فوتبالی را در نظر بگیرید. دو تیم در مقابل هم قرار گرفتهاند. بازی یواش یواش به پیش میرود و یک مرتبه گردش بازی تند و تند تر میشود. مربی یکی از تیم ها میداند که اگر روند بازی به این تندی پیش برود، تیمش از نفس میافتد. او میداند که تیم مقابلش با بازیکنان قلچماقی که در اختیار دارد، در روند تند بازی با این شدت یقینا برنده بازی خواهد شد. در نتیجه تصمیم میگیرد حرکت بازی را کُندتر کند تا از ازنفس افتادن بازیکنانش جلوگیری کند. او میداند که اگر بازی کند شود بازیکنانش که بازیکنان تاکتیکی تکنیکی هستند راحت تر میتوانند حریف قلچماق را بزانو در آورند. در ضمن وقتی تیم قلچماق در نیمه اول نتواند گل بزند، درگیری روانی بین بازیکنان تیم بالا خواهد گرفت و انفعال درون تیم مقابل رخ خواهد داد. اگر او بتواند روحیه انفعال را در نیمه دوم بر تیم مقابلش تحمیل کند، میتواند آنها را به مساوی کردن قانع کند و با جایگزین کردن روحیه برد با روحیه مساوی در طرف مقابل، شاید در آخرهای بازی با کمی هشیاری و خستگی طرف مقابل، گل برنده شدن را وارد دروازه کند.
تحلیل دیگری هم دارم باشد برای روزهای آینده.
برای آنهایی که ممکن است جو گیر شده باشند بند اول بیانیه شماره 17 امیر حسین را اینجا میآورم:
۱- اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه به نوعی که از دولت حمایتهای غیرمعمول در مقابل کاستی ها و ضعفهایش نشود و دولت مستقیما پاسخگوی مشکلاتی باشد که برای کشور ایجاد کرده است. به یقین اگر دولت کارآمد و محق باشد خواهد توانست جواب مردم و مجلس را بدهد و اگر بی کفایت و ناکارآمد بود مجلس و قوه قضائیه در چهارچوب قانون اساسی با او برخورد خواهند کرد.
در این بند از بیانیه، آمیر حسین عملا دولت کودتا به رسمیت شناخته و آنرا مورد خطاب قرار داده.
در بخش: سیاسی
01
Jan
2010
سال سرنگونی حکومت الله بر ایران را به همه هموطنان تبریک میگویم. اول با خودم فکر کردم این پیام را باید در رابطه با سال شمسی نوشت نه سال میلادی، ولی هرچه فکر میکنم گمان نمیبرم با این بلبشویی که در ایران برپاست این رژیم بتواند تا سال تحویل شمسی دوام بیاورد و اگر دوام بیاورد وای بر ملت ایران، در آن صورت گمان نمیکنم به این زودیها این رژیم سرنگون شود. دلیل این مدعا این است که تضادها بین نیروهای سابقا خودی و این روزها غیر خودی و نیروهای سید علی چنان زیاد شده که هیچ امکان وصلت دوباره برای آنها در تصور من نمیگنجد. پس اگر این تضاد را بپذیریم، میتوانیم نتیجه بگیریم که یکی از این دو نیرو باید دیگری را حذف کند.
حذف سید علی آقا به نظر من محتمل تر بنظر میآید در نتیجه سرنگونی حکومت بزودی میسر خواهد شد و شاید حتی تا سال تحویل 1389 شمسی هم طول نکشد.
پس فعلا سال نو سرنگونی رژیم اسلامی تبریک تا بعد! اگر تا 22 بهمن اینها سرنگون نشدند همین متن تبریک را برای سال نو شمسی کپی خواهم کرد!
برای اینکه متوجه شویم از چه روی میگویم اینها بزودی سرنگون میشوند به تصویر زیر نگاه کنید. این رئیس جمهوری کشور قدرتمند(!) امام زمان است و آن یکی وزیر امور خارجه سومالی.
احمدی نژاد: شرایطی که امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی جریان دارد این ضرورت را ایجاب می کند که باید یک جبهه متحد قوی در برابر دشمنان تشکیل شود(خُسن آقا: جبهه قدرتمند با سومالی!؟ بابا این طرف خیلی بیچاره و مفلوک شده!)
نگاه کنید به چهره احمدی نژاد خوشحالی از هر ماهیچه صورتش فوران زده است. این نشان از تنهایی و مفلوکی دارد وگرنه این مردک وزیر امور خارجه سومالی تحفهای نیست که اینگونه برایش کسی نیشش را باز کند! اگر احمدی نژاد یک رئیس جمهور قدرتمند بود هیچگاه وزیر امور خارجه سومالی که هیچ حتی رئیس جمهوری سومالی را هم با این حالت تحویل میگرفت!؟ بروید از آنهایی که روانشناسی قدرت را میدانند بپرسید، این تصویر نشان از انسانی بسیار منفعل، بیچاره، مستاصل و مفلوک دارد نه یک انسان قدرتمند.
در بخش: گوناگون