30 Dec 2009

حکومتی که به استدلال خود بی مشروعیت است

نوشته:     :::       10 پیام

بیانیه دولت : تظاهر کنندگان روز عاشورا گروهی از اراذل و بازماندگان گروهک های ضد انقلابی بودند
گرچه همگی می‌دانیم که اینها ادعاهایی توخالی بیش نیست، با این حال حتی اگر گفته‌های حکومت در این زمینه حقیقت هم داشته باشد، باز تنها دلیل دیگری است برای اینکه مدعی شویم که: “حقوق بگیران، طرفداران و سرکوبگران رژیم، چنان کم تعداد شده‌اند که دیگر حتی با توپ تانک و بسیجی مفت خور هم نمی‌تواند نیروهای مخالف حکومت خود را کنترل کنند”. و این نیز خود دلیل غیر قابل انکاری است بر ازدست دادن مشروعیت حکومتی غیرقانونی.
حالا فرق نمی‌کند نیروهای مخالف منافق باشند، یزدیدی یا هر نام دیگری که حکومت روی مخالفین خود بگذارد.
گروه‌های مخالف حکومت امروز در اکثریت مطلق هستند و همین مساله مشروعیت رژیم را ساقط می‌کند.
این بیانیه دولت اسلامی دقیقا به این معنی است که حکومت دیگر توانایی کنترل ضد انقلاب(بخوانید انقلابیون) را ندارد.
وقتی حکومت قتل‌های روزهای اخیر را به نیروهای اجنبی نسبت می‌دهد، این نیز خود دلیل واضح بر از دست دادن کنترل از سوی دولت است. دولتی که بر اوضاع کنترل ندارد طبیعتاً مشروعیت نیز ندارد.
نکته ای که حکومت درک نمی‌کند این است که درست همین گونه استدلال‌ها در روزهای پایانی رژیم شاه نیز از سوی رژیم پهلوی مطرح می‌شد. در آن روزها هم حکومت اول نیروهای مخالف خود را به *شدت سرکوب می‌کرد و چند روز بعد خود به کمک پول و نیروهای مزدور تظاهرات دولتی برپا می‌کرد. اگر آن ترفندها نتیجه بخش شد این ترفندها نیز نتیجه خواهد داد!
* من که شاهد زنده‌ای بر وقایع انقلاب 57 هستم، هیچ گاه ندیدم و نشنیدم که شدت خشونت آن دوران به اندازه امروز بوده. رژیم آخوندی دست همه دیکتاتورها را از پشت بسته و بیشتر از سلف خود استالین پیروی می‌کند. رژیم شاه را در مقابل این رژیم سفاک می‌توان به فرشته‌ای بیگناه تشبیه کرد.
پ.ن.: دلم نیامد این ویدئو را اینجا نگذارم
تظاهرات دولتی امروز 9 دی ماه
این همه لشگر آمده به عشق ساندیس آمده. پخش کیک و ساندیس در میان هموطنان گرسنه مان که برای رسیدن به تهران ساعتها در اتوبوسهای دولتی بودند, ۹ دی
یوتوب:

10 پیام   |    |     |     

29 Dec 2009

از کوزه همان برون تراود که در اوست

نوشته:     :::       6 پیام

این شوربای سیاست ایران چنان شور شده که آشپزهای مافنگی شوربا هم به شور بودن آن اذعان دارند. متاسفم در چنین شرایطی این چنین بی رودربایسی تسمه بر گرده ملت بی نوای ایران می‌نوازم! اصلا نمی‌خواستم در این روزها تحلیلی بنویسم! آخه مگر می‌شود این اوضاع را هم تحلیل کرد!؟ وضع چنان خر تو خر شده که سگ صاحبش را نمی‌شناسد. سه جناح سیاسی عمده در ایران هر کدام سعی می‌کنند از این آب گل آلود ماهی بگیرند، نیروهای خارجی هم که می‌بینند دروازه بدون دروازه بان است، دارند تند و تند گل وارد دروازه می‌کنند. کار به جایی رسیده که عراق فکسنی هم ادعاهای مرزی برایمان دست و پا کرده. فکرش را بکنید ایران و ایرانی چنان بدبخت شده‌اند که این مردک (هشیار زیباری) هم که بدون نیروی نظامی خارجی حتی قادر نیست 11 متر از خاک عراق را حفظ کند ادعای مرزی برای ما مطرح می‌کند.
بعضی بر این گمان‌اند که دارند انقلاب می‌کنند. بی رودربایستی بنویسم! جملگی غافل از این اند که این بار هم انقلاب دارد ما را می‌کند.
وقتی خبر رسانی ما در دست عراقی‌های مقیم تهران و سیدهای مقیم خارج (آسید ابراهیم نبوی و آشیخ محمد جواد اکبرین) و پیروان خط الاغ است، وضع مان از این که هست نباید بهتر باشد. این بار هم مجبوریم بین لجن و لجن تر، لجن را انتخاب کنیم. داستان ما شده داستان “از کوزه همان برون تراود که در اوست”. وقتی ملت افسار خود را بدست پتیاره‌های (پتیارَک‌های) سیاسی می‌دهد نمی‌توان منتظر معجزه بود.
خدا ذلیل کند این شیوای شرور که ما را وا می‌دارد حقایق از پرده بیرون بریزیم و دل دشمنان ملت را شاد کنیم.
با این حال هنوز دیر نیست اگر در این بل بشوی سیاسی نیروهای ملی (با ملی مذهبی اشتباه نشود ها!) دست در دست هم دهند، می‌توان در این وانفسا افسار قدرت را از دست عراقی های مقیم تهران و عرب‌های مقیم خارج ربود.

6 پیام   |    |     |     

27 Dec 2009

هدیه خُسن آقا به سالار شهیدان!

نوشته:     :::       19 پیام

این هم هدیه خُسن آقا به سالار شهیدان(!). هر سال ماه محرم که می‌شود، امت همیشه در صحنه شله زرد خور که بلد نیستند شله زرد درست کنند رو به اینترنت می‌آورند، به سراغ گوگل، یاهو و یا دیگر ماشین‌های جستجو گر می‌روند و دنبال طرز تهیه شله زرد می‌گردند. جالب است که بدانید در این روزهای خون و جنون، مراجعه کنندگان از جنس امت همیشه پای دیگ نذری به وبلاگ چنچنه چند برابر می‌شود.
دلم می‌خواست تکنولوژی مخصوص ثبت عکس العمل بازدیدکنندگان موجود بود، تا بتوان به وسیله آن وقتی که امت شله زرد خور چشمشان به دستور تهیه شله زرد شمری می‌افتد عکس العمل شان را ثبت کرد.

19 پیام   |    |     |     

25 Dec 2009

حکایت گوزیدن سعدی و شقیقه سید علی

نوشته:     :::       8 پیام

بیانیه رهبر در رابطه با مرگ منتظری را می‌توان مصداق گوز به شقیقه تشبیه کرد، باور ندارید الان اثبات می‌کنم تا باورتان شود!
حکایت سعدی را در رابطه با گوز شنیده‌اید؟ اگر نشنیده‌اید آنرا اینجا بخوانید تا بروم سر رابطه گوز و شقیقه ملوکانه!
حکایت سعدی :
یکی را از برزگان بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت و طاقت ضبط آن نداشت و بی اختیار از او صادر شد. گفت ای دوستان! مرا در آنچه کردم اختیاری نبود و بزهی بر من ننوشتند و راحتی به وجود من رسید شما هم به کرم معذور دارید.
شکم زندان بادست ای خردمند ندارد هیچ عاقل باد در بند
چو باد اندر شکم پیچد فرو هل که باد اندر شکم بارست بر دل
منبع
من با این استدلال سعدی کاملا مخالفم! آخه هم شهری، کاه از خودت نیست کاهدان که از خودت است! حالا گیرم آن گوز کذایی شما را خوش آمد! دیگران که دور و بر شما هستند چطور؟ آیا آنها هم مجبورند بوی گند گوز شما را تحمل کنند!؟
همین منطق را هم می‌توان برای رهبر و گوزیدن اخیر ایشان بکار برد و نوشت: آخه مردک به خودت رحم نمی‌کنی به دور و بریهایت رحم کن! اگر تا امروز قرار نبود رژیم دست پرورده‌ات سرنگون شود، بعد از این گوزیدن یقینا سرنگون خواهد شد. اول اینکه در ایران اکثر غریب به اتفاق بر این نظر اتفاق نظر دارند که پشت سر مرده نباید حرف زد، پس همین یک بیانیه شما کافی است تا مردم به شما پشت کنند.
من هر چه فکر می‌کنم، نمی‌توانم منطق رهبر در رابطه با بیانیه او در باره منتظری را درک کنم! ایشان یا اصلا هیچوقت شعور نداشته‌اند یا این اواخر آنرا بکلی از دست داده‌اند. حتی یکی از آن همه دکتر و مهندس‌های قلابی که دور و بر ایشان هستند نمی‌توانستند به ایشان توصیه کنند که نباید چنین بیانیه ای را صادر کند!؟ آخه مردک خر منتظری که مرد دیگر نمی‌توانست برای تو مشکلی ایجاد کند، به کدام منطق تصمیم گرفتی چنین بیانیه‌ای را برای او صادر کنی؟ آخه عقل کل! اگر یکی دو هفته خفه خون گرفته بودی شاید یواش یواش او هم مثل دیگر موارد شامل گذشت زمان می‌شد و مردم و سیاسیون یواش یواش ایشان را هم مثل دیگران فراموش می‌کردند، ولی گویا تو چنان گوزت با شقیقه‌ات متصل شده که نمی‌توانی تصمیم درست و حسابی بگیری. باور کن الدنگ جان، اگر من رهبر ایران بودم یقینا بخاطر این گلی که وارد دروازه خودی‌ها کردی، می‌دادم تو را از فلان جا دار بزنند تا سرمشق دیگر الاغ‌های بیت رهبری شود و این گونه به کاه دانی نزنند.
باور بفرمایید بیانیه اخیر رهبر درست مثل باد شکم حکایت سعدی است که بی محابا رها شده، بدون اینکه در نظر بگیرد چه بوی گندی دور و بر بیت رهبر را فرا خواهد گرفت

8 پیام   |    |     |     

22 Dec 2009

این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده!

نوشته:     :::       6 پیام

این شعاری بود که نوکران سینه چاک سید علی در مراسم خاکسپاری منتظری می‌داده‌اند. شعار از این قشنگ تر نمی‌شد ساخت! گرچه شعاری است توخالی مثل دیگر شعار های سیدعلی، ولی انصافا که سید علی و اوباش اش بهترین شعارها را در این 30 سال حکومت ننگین جمهوری اسهالی ساخته‌اند.
تفکری که بر ایران 30 سال گذشته حکمفرما بوده این بوده که اگر نتوانستی کسی را به دلخواه با خود همراه کنی با زور و اوباشی گری او را دنبال خودت روی زمین بکش، اینها ملت را هم به زور می‌خواهند به بهشت ببرند، حتی اگر مجبور باشند با زور آنها را روی زمین دنبال خود بکشند!
وقتی رهبر نمی‌تواند برای راه پیمایی هایش نیروی سیاهی لشگر بسیج کند، نیروهای دیگران را با شعاری به نفع خود مصادره می‌کند.
راستش را بخواهید این ارازل و اوباشی که بر ایران حکومت می‌کنند، تنها کاری که بلدند بکنند شعار دادن است. در عمل حتی اوباشی گری هم که حرفه اصلی شان است را هم به خوبی نمی‌توانند در عمل اجرا کنند. وگرنه اگر کسی بخواهد اوباش گری کند باید با اقتدار عمل کند. اینکه به گدایی در خانه یک مرده برود و نیروی طرفدار او را با شعاری توخالی به نفع خود مصادره کند به هیچ عنوان نشان از اقتدار ندارد. این هم مثل دیگر دوران زندگی سیدعلی گدا نوعی گدایی است. گدایی سیاهی لشگر آن هم در مقابل خانه یک مرده.

6 پیام   |    |     |     

20 Dec 2009

آزاده‌ای از میان ما رفت

نوشته:     :::       27 پیام

همه به وضوح مواضع مرا در برابر اسلام می‌شناسند. در این شکی نیست که مخالفت من با اسلام به این معنی نیست که با انسان‌های آزاده‌ای که بر حسب اتفاق مسلمان هم هستند دشمنی دارم.
گرچه مواضع او از اسلام سرچشمه گرفته بود و ثمره‌ای بود از آموزه‌های اسلامی ولی با این حال بارها در زندگی‌اش نشان داد که می توان مسلمان بود با این حال مواضع انسانی را سر لوحه زندگی قرار داد.
آیت الله منتظری یکی از این انسان‌ها بود. او با مواضع‌اش در مقابل جنایات خمینی و رژیم‌اش، نشان داد که انسانی است آزاده که شرف و وجدان را فدای قدرت دنیوی نمی‌کند و برخلاف اکثر آنهایی که شرف و وجدان خود را به مقام و جایگاه سیاسی فروختند و سر سپرده رژیمی شدند که جز جنایت و خیانت عمل دیگری در این 30 سال انجام نداده است عمل کرد و با ایستادگی و مقاومت با شرف زیست. جایگاه آیت الله منتظری در تاریخ ایران یقینا جایگاهی مثبت و انسانی ارزیابی خواهد شد.
فقدان این انسان آزاده را به آزادگان ایران تسلیت می‌گویم و آرزوی پیروزی آزادگان را آرزو می‌کنم.

27 پیام   |    |     |     

13 Dec 2009

سبز و سفید و قرمز

نوشته:     :::       15 پیام

انقلاب 57 دو مشخصه (موتور محرک) اصلی داشت که همه را فریب داد و به بیراه کشید.
محرک اول آن “همه با هم” بود، که اگر آنرا با لهجه خمینی ادا کنیم (هَمَه با هَم) جنبه کمدی تراژیک آن بیشتر مشخص می‌شود.
محرک دوم آن “شاه برود هر خری سر کار بیاید بهتر است”.
متاسفانه این روزها هم مجددا خواسته یا ناخواسته همین دو پدیده را می‌توانیم به وضوح ببینیم. “همه با هم” این روزها نه تنها در رفتار و کردار یکسان شده ما مشاهده می‌شود، که بدبختانه در رنگ لباس‌ها و علائم هم “هَمَه با هَم” شده‌ایم. شاید این بار بتوان گفت “هَمَه با هَم هَمرنگ” شده‌ایم!
مشخصه دوم را هم مجددا با همان روش کورکورانه داریم به اجرا می‌گذاریم، “خامنه‌ای جلاد” برود هر خری بیاید فرقی نمی‌کند! حتی اگر مجبور باشیم اکبر شاه دزد را لباس روحانی و پاکی و نجابت بپوشانیم و دنبالش راه بیفتیم هم اشکالی ندارد! اگر رئیس دولت قتل عام سال‌های 67 هم دم دست بود او را نجات بخش ملت کنیم و کورکورانه دنبالش راه بیفتیم و سینه زنی راه بیندازیم و شعار بدهیم “یا حسین میرحسین”.
متاسفانه این ساده انگاری‌ها باعث شده مشکلات عظیمی را که ملت ایران با آن دست و پنجه نرم می‌کند را ساده کنیم و با رفتن این و جایگزین کردن آن بخواهیم حل کنیم. آنهایی که دستی در ریاضیات دارند به خوبی می‌دانند که تبدیل کردن یک معادله 50 مجهولی به معادله یک یا دو مجهولی اگر غیر ممکن نباشد یقینا بسیار بسیار دشوار خواهد بود.
اگر در محاسباتمان کمی از دو رنگ دیدن دنیا دور شویم و حداقل آنرا سه رنگ کنیم، خواهیم دید که با رفتن حکومت سید علی (قرمزها) و آمدن میرحسین همراه با دیگر دزدان و راه زنانی که پشت هاشمی سنگر گرفته اند(سبزها) مشکل ما حل نخواهد شد. سوال اساسی این خواهد بود که وضع (سفیدها) این وسط چه خواهد شد. من و میلونها ایرانی که نه چشم دیدن قرمزها و نه سبزها را دارند و خود را سفید می‌دانند بعد از انقلاب سبز 88 جایگاه ایشان در آن جامعه فلک زده کجا خواهد بود؟
مدت‌ها بود می‌خواستم بنشینم و تحلیل خودم را از انقلاب سیاه و سفید قبلی بنویسم. گاهی اوقات کنار هم گذاشتن واژه‌ها و از آن معنا و مفهوم دلخواه ساختن کار چندان آسانی نیست. برای نوشتن تحلیل چنین وقایعی نباید تندنویسی کرد، باید وقایع را شناخت و عمق آنها را درک کرد و خصوصا باید با وسواس نوشت تا بتوان در باره آنها تحلیلی درست به دست آورد.
چند روز پیش تحلیلی از رخداد انقلاب سیاه و سفید 57 خواندم که شدیدا به برداشت و تحلیل خودم نزدیک است. این مطلب را حتما بخوانید و اگر تحلیل دیگری از رخداد انقلاب 57 دارید بنویسید، این روزها شدیدا نیازمند چنین تحلیل‌هایی هستیم تا مجددا از چاله به چاه نیفتیم.

15 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی