22
Nov
2010
من کم تر توی خط تلویزیون دیدن و خصوصا نشستن و از سر بیکاری سریال های بی سر و ته نگاه کردن هستم. سریال قهوه تلخ اما چیز دیگری است. مطلبی در این باره همان اوایل نوشتم و در توضیح آن نوشتم و گوشزد کردم که وقایع درون این سریال شدیدا شباهت زیادی به وقایع امروز ایران دارد، خصوصا از آن نظر که بی سوادی و بی تدبیری حکومت گران درون فیلم هم شباهتهای زیادی با حکومت آخوندی دارد. گرچه تهیه کنندگان این فیلم سعی کردهاند آنرا به دوران ماقبل قاجار ربط بدهند، ولی همه نشانهها و اشارهها به سوی حکومت امروز نشانه میرود. در آخرین شماره آن که دیگر شد نور علی نور! بعضی از سران را به زندان انداختند و آنها هم مجبور شدند نامه فدایت شوم و گه خوردن و غلط کردن برای پادشاه (سید علی آقای خودمان) بنویسند تا از زندان بیرون آیند. حالا از بس شواهد کم بود که بیخودی الملک دیلمی را هم مهدی خزعلی شبیه سازی کرده با مشایی. تو گویی یکی نشسته آن پشت مشتها و دارد سناریوی حکومت ایران را برای مهران مدیری مینویسد و او هم بر پرده میآورد. شاید هم خود آسید علی آقا است که سناریو مینویسد و میدهد دست ژوله و مهران برای اجرا و یک کپی آنرا هم میدهد دست دولتیها برای اجرای واقعی در اجتماع!
دست امیر مهدی ژوله و مهران مدیری درد نکند با این وقایع نگاری دقیق و زیبا. این کار را میتوانی چیزی مثل Déjà-vu تعریف کرد!
برچسبها: Déjà-vu, امیر مهدی ژوله, سریال, سیاسی, سیدعلی خامنهای, طنز, فیلم, قهوه تلخ, مهران مدیری
در بخش: اجتماعی, سیاسی, طنز
18
Nov
2010
بهمنی رئیس کل بانک مرکزی فرمودند: در ترکیب پیشنهادی جدید، انتخاب رئیس بانک مرکزی به وسیله اکثریت اعضا که همگی از بخش خصوصی یا اقتصاددان هستند، صورت میگیرد؛ در حالی که نمیشود کشور را بر اساس نظر اقتصاددانان اداره کرد.
هوووم!! به نظر شما منظور این بابا چی بود با این جمله!؟
نکنه منظور آقای رئیس کل بانک مرکزی این است که با دسته بیل میتوان مملکت ورشکستهای مثل ایران را اداره کرد!؟
آهان! حالا دوزاریم افتاد! یقینا منظور آقای بهمنی این است که مملکتی که امام امتاش خمینی ملعون فرمود “اقتصاد مال خَرَ” در نتیجه اقتصادش باید بوسیله یک خر چران یا گوسفند چران یا شاید هم بهمنی چران اداره شود!
برچسبها: اقتصاد, خرکی, طنز, مال خر
در بخش: اقتصادی
16
Nov
2010
چند روزی است در سایت بالاترین یسل یسل کشی شده. بحث هم بحث انتقادات مذهبی است. آقایان صاحبان بالاترین هم که از ایل و تبار اسهال طلب تشریف دارند این انتقادها را توهین میدانند و قرار بر این دارند که لینکهای به قول خودشان توهین به مذهب را اجازه ورود به صفحه اول به آنها ندهند. برادر گرامی ملاحسنی دامه برکاته هم برداشته مطلب زیبایی در نقد این کار قبیحه نوشته. تا اینجای کار امر خیری است که حضرت آیت الله ملاحسنی انجام دادهاند و در دفاع از آزادی بیان قلمفرسایی کردهاند، در این هیچ شکی نیست. چیزی که تعجب مرا بر میانگیزد این است که ایشان که چند تا تنبان بیشتر از آن جوانهای بالاترین پاره کردهاند و تجربه شان بیشتر از آن جوانها و حتی حقیر است، چرا وارد این بازیها میشوند! برادر جان شما برو نوشتههای مرا که همان روزهای اول تاسیس بالاترین نوشتم را بخوان ببین چه نوشتم! همان روزها نوشتم که این سایت یک سایت اسهال طلب است و عاقبت کار هم مثل دیگر کارهای اسهال طلبها ختم به این میشود که آقایان مجددا مردم را سرکار بگذارند، تشنه با پای خود تا کنار رودخانه میبرند ملت را و بدون دادن یک جرعه آب بر میگردانند (نقل به مضمون! اصل نوشته را پیدا نکردم، آخه این وبلاگ خُسن آقا چنان بی در و پیکر شده که سگ هم صاحباش را در این اقلیم نمیشناسد!).
اگر خواستی نظر مرا در باره این آقایان بدانی نگاهی بینداز به حساب حقیر که همان روزهای اول باز کردم و عضو بالاترین شدم و همان روزهای اول هم به ماهیت آقایان پی بردم و همان روزهای اول هم فعالیتم را قطع کردم.
برچسبها: آزادی بیان, اسلام, اسهال طلب, بالاترین, توهین, سانسور, ملاحسنی
در بخش: آزادی بیان
10
Nov
2010
امشب برخلاف خواست خودم مجبور شدم برنامه نوبت شما را از تلویزیون بیبیسی ببینم. اینکه میگویم برخلاف خواست خودم به این دلیل است که من اصولا به این برنامه هیچ باوری ندارم، چرا که یک برنامه منیپوله شده Manipulated (دستکاری شده) هست تا بوسیله آن افکار سازی که مد نظر بیبیسی و شرکا است را به مقصد برساند.
خنده دار تر اینکه اولین نفری که میهمان برنامه بود از بیروت بود و نامش هم سید حسن! نفر بعد هم سروش از تهران!
هر دو این تلفن کنندگان و همچنین دیگر شرکت کنندگان در برنامه چنان از زوایای سیاست ایران، لبنان و بازیهای سیاسی منطقه خبر داشتند، که چنین بنظر میرسید که بیبیسی متخصصین خاورمیانهای اش را برای ماست مالی کردن جسارت های حسن نصرالله به کمک گرفته. توجه داشته باشید که بیبیسی می خواهد چنین القا کند که تلفن کنندگان به این برنامه شهروندان عادی هستند و این برنامه با مردم کوچه و بازار تماس میگیرد! حداقل امشب که چنین نبود و اکثر کسانی که شرکت کردند همگی آگاهی شان از مسائل لبنان و اعراب و سیاست های منطق بیشتر از من و شما بود.
جالب اینجاست که برخلاف عکس العمل هایی که ایرانیان فعال در شبکههای اینترنتی بر علیه حسن نصرالله راه انداختند، اکثریت مطلق کسانی که در این برنامه بیبیسی شرکت تلفنی داشتند اصلا با سخنان نصرالله هیچ مشکلی نداشتند و اکثرا حتی از آن دفاع میکردند! تو گویی که اکثر این کسانی که بیبیسی برای این برنامه با آنها مصاحبه کرده بود یا نوادگان و فرزندان ملا کدیور بودن و یا مهاجرانی یا دیگر اسهال طلب های مقیم اروپا و آمریکا!
البته ناگفته نماند که بیبیسی مجبور شده بود اینجا و آنجا اندک اشارههای کوچک و محدودی به عکس العملهای شدیدی که در شبکههای اینترنتی بر سر این مساله مطرح شده بود هم داشته باشد.
خیلی سعی کردم بی طرفانه به این برنامه نگاه کنم، ولی هرچه سعی کردم نگاهم را به این برنامه مثبت نگاه دارم، نشد که نشد! آخه حضرات بدجوری سعی داشتند سخنان حسن نصرالله را ماست مالی بکنند. خلاصه هرچه بیبیسی سعی میکرد خود را بی طرف نشان دهد دم خروس از زیر عبا هویدا تر میشد. البته نباید از بیبیسی توقع بیشتری داشت! خصوصا حالا که قرار است در ایران دفتر باز کنند. از این به بعد باید منتظر خوش رقصیها بیشتری برای حکومت آخوندی باشیم!
در بخش: سیاسی
07
Nov
2010
بعد از ویدئوی حسن نصرالله که در آن تمدن ایرانی را انکار کرده و تمدن ایران معاصر را اسلامی عربی خوانده، سید علی و خمینی را هم چسبانده به دم عربها، سید علی آقا عصبی شده و طی نامهای محرمانه به حسن نصرالله فرموده:
مردک هیچی نفهم مثل اینکه تو یک چیزیت میشهها!
متن کامل نامه سید علی آقا به حسن نصرالله
بسم تعالی چه کرده ای تا حالا!؟
مردک مثل اینکه تو یک چیزیت میشهها! تو با این در افشانیهای اخیرت، همه پنبههای ما را رشته کردی! مردک عرب هیچی نفهم! الان مدتی است مشایی با گفتن اینکه “حکومت ایران اسلام ایرانی است” سعی دارد پوست موز زیر پای ولی امر مسلمین جهان بیندازد و مرا مجبور به اتخاذ موضع کند، ولی من با زرنگی مراقبت کردهام که پایم را روی این پوست موز نگذارم! حالا تو نه زیر گذاشتی و نه رو درست همان چیزی را گفتی که ملت ایران میخواهد بشنود “سید علی آقای رهبر یک عرب است”!؟ خدا ذلیلت کند! پاسخ این همه محبت و پول دادنهای ما این بود که تو اینجوری زیرآب ما رو بزنی!؟ نکند در این ماجرا هم دستان پلید رحیم مشایی در کار است و باز پول و پله به تو داده تا چنین بگویی!؟ پدرسگ نکند سفر احمدی نژاد به لبنان برای همین بود که آنجا دور هم بنشینید و برای سرنگونی من نقشه بکشید!؟ راستشو بگو این شیطنت اخیرت کار مشایی هست یا اکبر کوسه!؟
پدر سگ! اگر این حرفهای اخیرت را بی درنگ تکذیب نکنی، میدم سید حسن فیروزآبادی ناشتا بخوردت!
اول جمادی الجنب
یک پا در قم یک پا در تهران
سید علی خامنه ای دامن افاضاته
پ.ن.:
پاسخ این عرب های پا برهنه از زبان محمد نوری
مرسی والد بمانعلی عزیز
در بخش: سیاسی, طنز, ملای حیله گر
30
Oct
2010
هر دم از این باغ بری میرسد،تازه تر از تازه تری میرسد! این بار هم امنیت محله محور!
قیام سال گذشته و نشان دادن قدرت واقعی مردم در مقابله با نیروهای سرکوبگر، رژیم را بسیار نگران و وحشت زده کرده است. خصوصا اینکه در تحولات پیش رو(هدفمند کردن یارانهها) علاوه بر نیروهای پیشرو و سیاسی جامعه که در درگیریهای سال گذشته شرکت فعال داشتند، این بار رژیم مجبور خواهد بود با نیروهای کمتر سیاسی و حتی اصلا غیر سیاسی طبقه پایین جامعه هم روبرو شود. رویارویی این بار عظیم تر و غیرقابل کنترل تر خواهد بود.
قشر پایین جامعه که عموما بدنه نیروهای سرکوبگر هم از همین قشر دستچین میشوند، این بار وارد میدان مبارزه با رژیم خواهد شد و به همین دلیل هم هست که وحشت شدید نیروهای امنیتی حکومتی را باعث شده و آنها را مجبور کرده جنگ را به یک جنگ سنگر به سنگر تبدیل کنند.
رژیم میداند که روزی که قیام واقعی شکل بگیرد نیروهای رژیم بسیار سریع کنترل مناطقی از تهران را از دست خواهند داد و خصوصا اگر نقاط حساس امنیتی مورد حمله مردم قرار بگیرد، ممکن است بخشی از نیروهای رژیم ارتباط خود را با مراکز تصمیم گیری از دست بدهند. در نتیجه به خیال خودشان میخواهند با این استراتژی “امنیت محله محور” یا همان جنگ سنگر به سنگر این مشکل را برطرف کنند!
عجب خیال باطلی! دقیقا همین فکر را هم دیگر رژیمهای دیکتاتوری کردهاند و همگی هم پس از یک درگیری رژیمهای شان سرنگون شده است!
سود بردن از امنیت محله محور به این معنی خواهد بود که بعضی تصمیم گیریها هم به محلهها منتقل خواهند شد و در نتیجه نیروهای دون پایه تر امنیتی رژیم در شرایط حاد مجبور خواهند بود تصمیم های بزرگتر از مغزشان بگیرند که همین مساله کار دست رژیم خواهد داد.
قیام این مرتبه میتواند قیام کوری باشد که ریشه آخوند را از ایران برکند. انباشته شدن تنفر در جامعه زمینه یک انفجار و قیام کور و مهیب را آماده کرده است، در نتیجه رژیم خود را برای رویارویی نهایی آماده کرده و این امنیت محله محور چیزی نیست جز جنگ در مراحل پایانی یا همان جنگ سنگر به سنگر.
در بخش: مبارزه با رژیم
28
Oct
2010
زنگ زدم با مادرم صحبت میکنم در لابلای حرفها میپرسم با یارانهها چه میکنید! میگوید رفته بوده حساب یارانهای باز کند به او گفتهاند یارانه به شما تعلق نمیگیرد!
میپرسم برای چی!؟ برای اینکه مدیرکل هستی! و حقوق بگیر! یا اینکه حقوق بازنشستگی نداشته پدر از دنیا رفته باعث شده یارانه ندهند، یا اینکه پولهای دزدی که در بانکهای خارجی داری باعث تعلق نگرفتن یارانه شده!؟
میخندد و میگوید یارانه توی سرشان بخورد! چیزی ازمان طلبکار نشوند! ما چیزی از آنها نمیخواهیم!
گفتم حتما یارانه تو و دیگران را که نمیخواهند بدهند را قرار است بریزن به حساب کرزای، چاوز، سید حسن نصرالله، مورالس و هزار و یک مفت خور دیگر! میگوید مواجب آنها را از ارث پدرشان پرداخت میکنند!
میپرسم گرانی هم حتما کمر شکن شده! میگوید کمری دیگر برای کسی نمانده که شکسته شود!
در بخش: اقتصادی