Nov 07 2010
نامه آیت الله علی خامنه ای به حسن نصرالله!
بعد از ویدئوی حسن نصرالله که در آن تمدن ایرانی را انکار کرده و تمدن ایران معاصر را اسلامی عربی خوانده، سید علی و خمینی را هم چسبانده به دم عربها، سید علی آقا عصبی شده و طی نامهای محرمانه به حسن نصرالله فرموده:
مردک هیچی نفهم مثل اینکه تو یک چیزیت میشهها!
متن کامل نامه سید علی آقا به حسن نصرالله
بسم تعالی چه کرده ای تا حالا!؟
مردک مثل اینکه تو یک چیزیت میشهها! تو با این در افشانیهای اخیرت، همه پنبههای ما را رشته کردی! مردک عرب هیچی نفهم! الان مدتی است مشایی با گفتن اینکه “حکومت ایران اسلام ایرانی است” سعی دارد پوست موز زیر پای ولی امر مسلمین جهان بیندازد و مرا مجبور به اتخاذ موضع کند، ولی من با زرنگی مراقبت کردهام که پایم را روی این پوست موز نگذارم! حالا تو نه زیر گذاشتی و نه رو درست همان چیزی را گفتی که ملت ایران میخواهد بشنود “سید علی آقای رهبر یک عرب است”!؟ خدا ذلیلت کند! پاسخ این همه محبت و پول دادنهای ما این بود که تو اینجوری زیرآب ما رو بزنی!؟ نکند در این ماجرا هم دستان پلید رحیم مشایی در کار است و باز پول و پله به تو داده تا چنین بگویی!؟ پدرسگ نکند سفر احمدی نژاد به لبنان برای همین بود که آنجا دور هم بنشینید و برای سرنگونی من نقشه بکشید!؟ راستشو بگو این شیطنت اخیرت کار مشایی هست یا اکبر کوسه!؟
پدر سگ! اگر این حرفهای اخیرت را بی درنگ تکذیب نکنی، میدم سید حسن فیروزآبادی ناشتا بخوردت!
اول جمادی الجنب
یک پا در قم یک پا در تهران
سید علی خامنه ای دامن افاضاته
پ.ن.:
پاسخ این عرب های پا برهنه از زبان محمد نوری
مرسی والد بمانعلی عزیز
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 8:54 am در بخش: سیاسی,طنز,ملای حیله گر
13 پیام |
پارسیگوی عربدانی پیدا می شود که کلام محمد نوری شهریار آواز ایران را به گوش این شیخ و همه شیخان دیگر امت واحده فرو کند:
«ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس؛ چه سفرها کرده ایم ، چه سفرها کرده ایم …
ما برای بوسیدن خاک سر قلهها؛ چه خطرها کرده ایم ، چه خطرها کرده ایم …
ما برای آنکه ایران ‘خانه خوبان’ شود؛ رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم…
ما برای آنکه ایران ‘گوهری تابان’ شود؛ خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم …
ما برای بوییدن بوی گل نسترن؛ چه سفرها کردهایم، چه سفرها کردهایم …
ما برای نوشیدن شورابههای کویر؛ چه خطرها کردهایم، چه خطرها کردهایم …
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک؛ رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم …
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک؛ خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم …
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس؛ چه سفرها کرده ایم ، چه سفرها کرده ایم …
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها؛ چه خطرها کرده ایم ، چه خطرها کرده ایم …
ما برای آنکه ایران ‘خانه خوبان’ شود؛ رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم…
ما برای آنکه ایران ‘گوهری تابان’ شود؛ خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم …
ای ایران» … ای جاودان!
http://www.youtube.com/watch?v=3Ejv9Nu-_Qo
حسن آقای عزیز
آن کلمه آیت الله را از جلوی آن مردک خامنه ای بردار. مثل این است که به کردان بگویی دکتر کردان!
گويا گفته در ايران چيزي به نام تمدن ايراني وجود ندارد
يه جورايي ميبينم راست گفته از 1400 سال قبل چه مستقيم مانند دوران خلفاي عباسي و چه غير مستقيم مانند عصر قجر زير سلطه فكري و اعتقادي و فرهنگي اعراب بوده ايم
میدونی چرا رو آوردم به کس شعر نویسی ؟ برای اینکه از این مردم , از تحول , از همه چی نا امید شدم ! بهتره کلاه خودمو بگیرم باد نبره تا اینکه بشینم غصه این جماعت نفهم رو بخورم . فقط یک موردش رو برات مینویسم تا تو هم عاقل باشی ترک اینها کنی ..
اتوبوس زمان شاه یک قرون گرون شد و مردم ریختن شورش کردن . امسال اتوبوس 20 تومن بود بعد شد 50 تومن بعد شد 125 تومن مردم تازه میگن خوب شد هزار تومن نشد ها ! باید رید سر این ملت . برای اینها جون و وقتم رو بذارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ملا حسنی عزیز اتفاقا برای من فرقی بین آیت الله و الاغ نیست. پس چه نیازی به حذف کلمه ایت الله است. کسی که خدا را قبول ندارد برای آیت الله همان اندازه ارزش قائل است که برای یک خر، پس زیاد سخت نگیر آملا
خسن اقا خدا بگم چکارت نکنه مردم از خنده خیلی با حال بود خوبه بعضی وقتها طنز بنویسی بد نمیشه ها!!!!!!
can i tell you something even worse? we are more ARAB than many arab countries. MOLLA! people like Mohammad Noori are great ,but let see it with open eyes we are so down Molla we are so forgotten
من از اسرائیل خوشم نمیاد او هم نماینده دین یهود و فاشیسم خودش رو داره اما تنها با سقوط حکومت جمهوری اسلامی میشه یک درس درست و حسابی به سید حسن نصرالله داد
وقتی پول نفت و اسلحه برای حیاتش نداشته باشه آنوقت میفهمه ایرانیها عرب هستن یا تمدن خودشون رو دارن
چگونه ايرانيان همانند آمريکاييان خواهند توانست کشورشان را باز پس بگيرند؟.
پرزيدنت اوباما با اين برنامه به کاخ سفيد رفت تا باب مذاکره بيشتری را با رهبران مذهبی تهران باز کند. برای اينکه سردمداران جمهوری اسلامی نمی خواستند درگير گفتگوبشوند آن برنامه در هم پيچيده شد و همچنين بدليل با شکست مواجه شدن رستاخير غير منتظره مردم در ماه جون 2009 که در پی ادعای تقلب در انتخابات آغاز شده بود تغيير جهت مردم بجای طرفداری از بخشی از لايه نظام به سمت سرنگونی کل نظام دگرگون شد. از آن زمان دولت آقای اوباما مجبور شد برنامه های خود را در بسياری از موارد ظريف و مسايلی که به «اسلام» مربوط می شد از نوطراحی کند زيرا به اين باور بود که ايران «سکولار» قدرتی کليدی در منطقه به حساب می آيد.
اين هفته با برنده شدن يک جنبش ريشه ای درون آمريکا در انتخابات ميان دوره ای بنياد برنامه های آقای اوباما يکبار ديگر لطمه خورد و در نتيجه آن برنامه های او به حال تعليق در آمد. نتيجه انتخابات ميان دوره ای آمريکا نه تنها برای مردم آمريکا حاثز اهميت بود بلکه برای شهروندان ديگر کشور ها که زندگی آنها با سياست های مستقيم و غير مستقيم آمريکا ارتباط دارد از اهميت ويژه ای برخوردار است.
در پی اين تحولات، نه تنها آمريکایی ها مايلند بدانند تا نتيجه «استخدام ويا اخراج» برخی سياست پيشگان اداره امور در واشنگتن چه حاصلی خواهد داشت، بلکه همپيمانان آمريکاو مخالفان آنها نيز مايلند بدانند اين حرکت در سطح بين المللی چه معنای ويژه ای خواهد داشت. گذشته از آن، بدور از نقطه نظر های امور اداری در داخل آمريکا، بسياری از مردم ديگر کشور ها، که در گوشه کنار جهان برای بدست آوردن حقوق مدنی خويش مبارزه می کنند، از جمله اکثريت مردم در ايران، آمريکا را منبع مفيدی برای کمک به حرکت های ملی خود می بينند و از خود می پرسند حالا چه خواهد شد؟
انتخابات ميان دوره ای آمريکا به روشنی نشان از آن داشت که مردم آمريکا از کل برنامه های اداری به تنگ آمده اند گرچه مسله آنها بيشتر داخلی بود، اما نمی توان غافل شد که در کنارمسئله مهم داخلی از جمله مشکلات اقتصادی، نه تنها در خاک آمريکا بلکه در سرتاسر جهان در پی عملياتی تروريستی دچار وقفه ورکود شده است. نبايد فراموش کرد که پشتيبانی های نظامی در جنگ عراق و افغانستان بسيار گران تمام می شود و بهترين استراتژی هماره اين مسئله را ياد آوری میکند که جنگ آن زمان ايدآل است که به فوريت به نتيجه مطلوب برسد.
نتيجه انتخابات اخير، شکست اوباما را بخوبی نمودار می سازد، نمايانگر يک شکست سياست خارجی و همچنين سياست داخلی او از هر لحاظ بود. بطور نمونه، آقای اوباما هرگز پيشرفتی در مسئله برخورد با اسراييل، ايران، افغانستان، پاکستان و دولت چين حاصل نکرده است. روش پرزيدنت در برابر تروريسم دچار شکست شده است و دولت او نتوانسته است حتا به سياستی شبيه دوران بوش عقب گرد کند. حتا همپيمانان اروپایی و افکار جهانی، بطور کلی، اعتماد خود را نسبت به اين دولت ونقطه نظر های آن از دست داده اند. يک رهبر، که درحل مسايل داخلی ناکام و عاجز باشد، هرگز در ميان جهانیان جدی گرفته نخواهد شد.
حالاکه جمهوريخواهان صاحب قدرت شده اند می توانند کوشش های پرزيدنت را با اينکه ايشان هنوز قدرت وتودارد متوقف کنند و راه اورا سد نمايند. پرزيدنت اوباما ديگر قادر نخواهد بود اسراييل را تحت فشار قرار دهد. بنظر می رسد که پرزيدنت اوباما به سوی سياست های راست ميانه گرايش پيدا کند تا بتواند به ترتيبی برخی قوانين را از مجلس بگذراند يا حتا اميد اينرا داشته باشد تااندازه ای قدرت دموکراتيک خود را تا سال 2012 حفظ کند. در اين گذر مهم از تاريخ رياست جمهوری، فقط ميتواند درمورد مسايل مهم بين المللی به ويژه ايران تمرکز کند زيرا آن هنگام که رهبران آمريکا در سياست داخلی با مشکل روبرو شوند توجه شان به مسايل بين المللی معطوف می گردد و شانس خود را در سياست خارجی آزمايش می کنند.
از آنجا که تروريست های اسلامی فعاليت های خويش را در هفته های اخير افزايش داده اند، مذهبيون در تهران همچنان هدف اتمی و مجهز شدن به اسلحه اتمی را دنبال می کنند، از جمله ازگروه های تندرومنطقه پشتيبانی می نمايند. در اين راستا می توان پرسيد نتيجه انتخابات آمريکا چه تاثيری در روابط با ايران خواهد داشت؟ آيا خواهد توانست موجب اتحاد منسجم وهمبستگی ايرانيان در يک رستاخير برعليه رژيم اسلامی گردد و حتا به صلح جهانی کمک کند، آيا جهان قادر خواهد بود اين رژيم را در کوتاه مدت به ترتيبی زمينگير کند؟
دکتر اسد همايون، ديپلمات پيشين و پرزيدنت بنياد آزادگان، بر اين باور است که در مورد ايران گزينه های زيادی وجود دارد، مذاکرات ديپلماتيک را ممکن است ادامه دهد، ولی نتيجه ای از آن نخواهد گرفت. تحريم مهم است وبه ايران لطمه های زيادی زده ولی زيان آن بيشتر متوجه مردم ايران است و سبب ناراحتی های زيادی هم شده. ولی متحدين جمهوری اسلامی مثل چين، روسيه و ترکيه به ايران کمک میکنند، بنابراين تحريم ممکن است اثر قاطع نداشته باشد. ايرانيان چه در داخل و چه در خارج فکر نمی کنند که اين گزينه سبب سرنگونی رژيم باشد.
بايد گفت که گزينه جنگ هنوز جدی است، ودر برنامه آمريکا قرار دارد به ويژه اکثريت کنگره آمريکا و افکار همگانی اروپا از آن پشتيبانی می کنند. اخيرا سناتور متنفذ جمهوری خواه ليندسی گراهام در نطق اخير خود در اجتماع امنيت بين المللی در هاليفاکس گفته است آمريکا بايد جمهوری اسلامی را خنثی کند و با توسل به اقدام نظامی مخصوصا عليه پاسداران با نيروی دريایی وهوایی جلوی جمهوری اسلامی را برای دسترسی به سلاح اتمی بگيرد. همچنين عده زيادی از مفسرين مهم آمريکا نيز اخيرا طرفدار جنگ شده اند که پيشتر تاکيدی در اينمورد نداشتند. ولی بايد گفت حمله های نظامی هوایی به رژيم منفور و جنايتکار تنها کشور ايران را در معرض خطر قرار خواهد داد بعلاوه اين حملات سبب بالکانيزه شدن خاور ميانه منقلب می گردد واثرات منفی دراز مدت برای منطقه دارد، که بايستی از آن پرهيز کرد.
بنظر دکتر اسد همايون، ايران نيز گزينه هایی برای حل مشکل در پيش رو دارد. ايدآل اين است که مردم ايران بدور رهبری قوی و نيرومند جمع شوند. رهبری که ملی و ميهن پرست باشد و بتواند احترام مردم و جامعه بين المللی را حفظ و اين رژيم را ساقط کند، با نبود چنين رهبری ايرانيان هنوز می توانند خود را نجات دهند. و آن اقدام از طريق نيرو های سلاح دار ايران ميسر است.
دکتر همايون روی سپاه پاسداران حساب می کند. وی معتقد است اين نيروی نظامی تمام ارکان کشور را زير کنترل دارد، و تنها قدرت قاهر کشور است. می تواند عليه ديکتاتوری ملايان و بنام مردم ايران و حمايت از ملت ايران و حفظ کشور دست به کار شود. اگر چه سپاه پاسداران اکنون بصورت سپر رژيم منفور عمل میکند ولی اکثريت اعضای آن احساس مسئوليت ملی میکنند، بسياری از آنان در نقض حقوق بشری مردم ايران دست نداشته اند.
دکتر همايون می گويد در زمان جنگ عراق با ايران (1980-1988) سپاه پاسداران نقش مهمی در دفاع از نيا خاک داشت و ازسرزمين ايران در برابر تجاوز صدام جانانه دفاع کرد. عده زيادی در ميان سپاه پاسداران وطن پرست هستند. اما سپاه بايد بداند در صورت حمله نظامی آمريکا، که امکان آن زياد شده، آنها آماج اصلی هستند. سپاه نبايد بصورت روبات به نفع رژيم منفور وعليه مردم عمل کند. اگر سپاه از جنبش ملی مردم ايران حمايت نکند عاقبت به سرنوشت گارد صدام عراق و گارد چايوشسکو رومانی دچار خواهند شد. بنابراين سپاه بايد بخود آيد و برای حفظ کشور وجلو گيری از تجزيه احتمالی و حفظ خودشان و تاريخ و فرهنگ ملت ايران وارد عمل شوند. در اينجاست که می تواند با يک حرکت قهرمانی نه تنها ايران را نجات دهد و احترام ملت ايران را جلب کنند بلکه، در مسير سياست بين المللی اثر گذاشته و آنرا دگرگون کند.
با در نظر داشتن اهميت ويژه سکولاريسم در يک ايران معتدل در منطقه ای بسيار متشنج اميد آن می رود که پرزيدنت اوباما و کنگره تازه ومحافظه کار که در آمريکا بر سر کار آمده، انرژی و وقت خود را در جهتی سرمايه گذاری کند که مردم ايران را تشويق میکند تا در پشت رهبری ملی و سکولار چه از درون و چه از ميان اوپوزيسيون تبعيد شده يا از ميان پاسداران، کسی که آرمان نهایی او امنيت و رساندن کشور به ساحل نجات است گرد آيند. در اين راستا، بهترين و منطقی ترين گزينه برای آمريکا آن خواهد بود که از مردم ايران به ترتيبی پشتيبانی کند که در نتيجه آن از جمله جهت تحول بنيادين در مسايل داخلی آمريکا چرخش کرده، و به آن چيزی که مردم به روشنی خواستار آن شده اند بازگردد.
منظور از بازپسگيری آمريکا، اشاره به انتخابات ميان دوره ای آمريکا است که مردم آمريکا قدرت را از پرزيدنت اوبا ما سلب کرده و در اختيار مجلس قرار دادند.
خسن آقا جان
الان داشتم این نظرات رو که در قسمت صدای شمای بی بی سی منتشر شده میخوندم دلم گرفت بعضی ها ببین چطور سنگ اسلام رو به سینه میزنند:
http://newsforums.bbc.co.uk/ws/fa/thread.jspa?sortBy=2&forumID=12979&#paginator
گاهی اوقات فکر میکنم حق این ملت همین جمهوری اسلامیه
چند نسل باید قربانی بشن تا این جماعت نادان از خواب بیدار بشن؟
من میخواهم شمشیر زورویی خودم را در کون رهبر عزیزلم بکنم به من بگویید آیا کون گشاد ایشان تحمل میکند یا اصلا متوجه نمیشود