26 Jul 2011

وقتی که ملت ایران بویی از قانون و قانون گرایی نبرده‌اند!

نوشته:     :::       10 پیام

این چند روز در پیگیری خبرهای مربوط به انفجار و کشتار تروریستی نروژ به سایت‌های ایرانی و فارسی زبان هم سر می‌زدم تا عکس العمل آنها را هم بخوانم.
در یکی از خبرها که از تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی پخش شده، یکی از هموطنان کرد که فرزنداش در بین جوانان مورد حمله قرار گرفته بوده، از پلیس نروژ گله‌مند است و برای خبرنگار بی‌بی‌سی گله‌مندانه توضیح می‌دهد که، چرا پلیس نروژ به او اجازه نداده تا خود شخصا به جزیره اوتویا (Utøya) برود و با تروریست مربوطه دست به جنگ بزند! او حتی از پلیس نروژ خواسته که به او اسلحه بدهند تا خود بتواند به جزیره برود و … باقی را خودتان می‌توانید در فیلم خبری بی‌بی‌سی در این لینک ببینید (از دقیقه 1:50 به بعد).

گویا هموطن عزیز ما حتی پس از مدتی اقامت در نروژ هم هنوز شناخت درستی از قوانین و رفتار ملت نروژ ندارد! گویا او هنوز در جنگل متوحش حکومت‌های خودکامه زندگی می‌کند و نمی‌داند که در مملکت‌های قانونمند هیچ شهروندی حق ندارد دست به اسلحه ببرد و خود قوانین را اجرا کند و این تنها وظیفه ارگان‌های رسمی است تا قوانین را اجرا کنند، از آن جمله درگیری مسلحانه یا غیر مسلحانه با متهم تروریست!
شاید بد نباشد برای این گونه هموطن‌ها توضیح بدهم که بعد از اینکه تروریست نروژی دستگیر شد، بلافاصله برای او وکیل مدافعی به انتخاب خودش معرفی کردند تا از او دفاع قانونی کند و از همان لحظه اول دستگیری این وکیل بر همه امور حقوقی مربوط به او نظارت و دخالت داشته!
در همین رابطه گوشه دیگری از وقایع این چند روز را توضیح می‌دهم شاید برای روشن شدن اذهان بد نباشد! در این چند روز به علت تعطیلات تابستان و کمبود نیروی پلیس در بعضی از امور مثل بستن خیابان‌های منتهی به مکان انفجار، پلیس از مامورین خصوصی امنیتی مثل شرکت‌های نگهبانی استفاده کرد. در این رابطه بلافاصله افکار عمومی با کمک رسانه‌ها به این عمل پلیس اعتراض کردند و پلیس توضیح داد که این نگهبانان تنها برای بستن خیابان‌ها استفاده خواهند شد و آنها در هیچ امر دیگری دخالت نخواهند کرد!
هموطن عزیز تنها رژیم ایران مقصر بی قانونی در ایران نیست! گاهی اوقات خود ما بزرگترین قانون شکنان هستیم و باید رفتار خود را اصلاح کنیم در غیر این صورت هیچگاه به یک کشور قانونمند نخواهیم رسید!
اصلاح را باید از خود شروع کنیم!

پ.ن.:
حالا که بحث قانونمندی شد این عمل دانشجویان بسیار مفید است برای قانومند کردن بعضی اشخاص. و خصوصا تشخیص شامورتی باز از انسان پاک و بی شیله پیله!

پ.ن. آخر:
با اجازه دوستان، هشت روز می‌روم جنوب فرانسه. گمان نمی‌کنم آنجایی که می‌روم اینترنت در اختیار داشته باشم، ولی اگر اینترنتی بود در خدمت خواهم بود

10 پیام   |    |     |     

22 Jul 2011

انفجار عظیمی اسلو را لرزاند

نوشته:     :::       5 پیام

انفجار بزرگی مرکز اسلو را لرزاند. ساعت 15:30 امروز صدای انفجار اسلو را از خواب تابستانی بیدار کرد.
انفجار در میدان اینار گرهاردسن (Einar Gerhardsens plass) اتفاق افتاده که چند ده متر بیشتر با دفتر نخست وزیر نروژ فاصله ندارد!
تا این لحظه کشته شدن دو نفر گزارش شده، ولی از تصاویری که تا این لحظه منتشر شده نشان از این دارد که تلفات جانی یقینا بیشتر از این خواهد بود.
از شواهد چنین به نظر می رسد که مواد منفجر در یک اتومبیل جاسازی شده بوده.
بی بی سی انگلیسی زبان از رسانه های نروژی سریع تر اخبار را منتشر می کند

پ.ن.:
حادثه‌ای دیگری در اطراف اسلو در حال اتفاق است. در یک همایش شعبه جوانان حزب کارگر نروژ، شخصی که لباس پلیس به تن دارد به طرف شرکت کنندگان این همایش تیراندازی کرده، باعث کشته شدن 4 نفر شده است. گفته می‌شود این حادثه با انفجار اسلو رابطه دارد!

پ.ن دوم:
وقتی که یک بیمار روانی مسیحی دست راستی می‌خواهد با آموزش از اسلام ناب محمدی و روش‌های شناخته شده آن تمرین ترور بکند، مثل گاو پیشانی سفید می‌زند به کاه دان!
واقعه از این قرار است یک بیمار روانی که گرایش به مسیحیت و راست افراطی دارد مسئول خونریزی عظیم دیروز نروژ معرفی شده، آدم تازه می‌فهمد که اسلام آقایان چه بلایی سر جهان امروز ما آورده! آره برادر! اگر آن گانگستر بازی‌های مسلمین نبود، یقینا این جوان نروژی هم امروز به کشتار به این سبک روی نمی‌آورد، اینها همه آموزه‌های مشعشع اسلام ناب محمدی است که به دیگر مذاهب سرایت کرده و گرنه مذهب مسیحیت رو به انقراض بود. بخش خنده و طعنه آمیز این داستان آنجاست که این آدم بیمار دو روز پس از وقوع انقلاب اسلامی متولد شده! تو گویی در روزهای اول انقلاب اسلامی متولد شده تا افکار پوسیده خمینی و اسلامیون ایران را در ردای مسیحیت به خورد مردم نروژ بدهد!

5 پیام   |    |     |     

20 Jul 2011

انتقال حکومت جادو و جنبل به دوران مدرن!

نوشته:     :::       8 پیام

در عجبم این مهران مدیری با اجازه چه کسی چنین بی محابا حکومت سید علی آقا را به ریشخند گرفته است!
تو گویی همه آن طعنه‌ها و نمایش خریت‌های حکومتی در ایران کم بود که در آخرین بخش قهوه تلخ، کل حکومت جهانگیر شاه را با همه عمله اکره‌اش به دوران جدید انتقال دهد!
حالا با این طنز، تازه درک می‌کنیم که چگونه امکان دارد حکومت قرون وسطایی آخوندی را از دوران جادو و جنبل به دوران امروز انتقال داد.

8 پیام   |    |     |     

02 Jul 2011

بوی ولایت

نوشته:     :::       6 پیام

boye_velayt.png

6 پیام   |    |     |     

01 Jul 2011

گفته بودیم رابطه نامشروع با آخوند عاقبت نداره‌ها! گوش نکردی آسید چاوز!

نوشته:     :::       5 پیام

در خبرها خواندیم که حاج هوگو چاوز سرطان گرفته! آخه مردک مگه ما نگفته بودیم که رابطه نامشروع با مسلمان‌ها عاقبت ندارد!؟ حالا دیدی سرطان گرفتی! آن هم کجا!؟ لگن خاصره! ای بابا گفته بودیم که نزدیکی با مسلمون‌ها در بهترین حالت سیفیلیس دارد! حالا جونت در آد! کی قراره ایشاالله حلوای شما رو بخوریم!؟ دست راست ات زیر سر سید علی آقا باشد ایشاالله!

با اجازه دوستان قراره از پس فردا برویم سفر! یک سر می‌زنیم کراکوف بعد هم مشرف میشویم به براتیسلاوا و عاقبت از راه آبی دانوب به وین خواهیم رفت. باشد که بیماری و گرفتاری سال گذشته را از بدن خارج کنیم و سرحال تر برگردیم خدمت شما! البته بعد تر آخرهای تابستان قراره یک سفر یک هفته‌ای هم برویم فرانسه!

5 پیام   |    |     |     

29 Jun 2011

درد بیضه ناب محمدی و پوست دستان ساب رفته امت همیشه در صحنه!

نوشته:     :::       4 پیام

اشرار در حکومت آخوندی هم بیشتر شباهت به انسانهای مفلوک و درمانده دارند تا اشرار واقعی. نه واقعا می‌گویم! چشمانتان را ببندید و تصویر یک فرد شرور را آنگونه که واژه القا می‌کند در فکر خود به تصویر بکشید، بعد چشمانتان را باز کنید. حالا بگویید کدام آدم‌ها شباهت بیشتری به اشرار تصویر کشیده شده در ذهن شما دارند! آنکه در جمهوری اسلامی به عنوان شرور دستگیر می‌شود یا آن نیروی انتظامی که دارد با شرارت ملت بیچاره را سرکوب می‌کند!؟

ashrar.jpg

اشرار! آه که واژه‌ها هم در جمهوری اسلامی مثل خود واژه “جمهور رژیم” معنا باخته‌اند و از معنی افتاده‌اند!
دارم خبر را می‌خوانم تا اینجای خبر را که می‌خوانم یک مرتبه فکرم می‌رود به جمله‌ای دیگر که جایی دیگر خواندم که یقینا جای نوشتنش اینجا نیست، آخوند ذوالنور فرموده “ذوالنور:مادر احمدی نژاد …

ماشا الله ماشا الله دستگاه‌های خبررسانی حکومت ولایت وقیح هم مثل دیگر چیزهای‌شان است. روزی ده تا خبرگزاری راه اندازی می‌شود. کار به جایی کشیده که دیگر اسم کم آورده‌اند و این اواخر نام دستگاه‌های خبررسانی حکومت شده کاج نیوز، مجمل نیوز، بنانیوز، فتنه نیوز! این ها نام‌هایی است که تا امروز بکار برده شده، یقین بدانید فردا که باز هم در ثبت نام بیشتر کم آوردند، حتما نام‌هایی مثل دست بُز نیوز، فلان خر نیوز و فلان عظما نیوز! راه اندازی خواهند کرد.
باور بفرمایید بوی تعفن حکومت ولایت چنان بلند شده که خودشان هم فهمیده‌اند، ولی ملت ایران هنوز در خواب است و نفهمیده! وگرنه رژیم را تا امروز سرنگون کرده بود.
اگر می‌پرسید چرا تیتر مطلب را چنین که خواندید انتخاب کردم؟ باید به عرض مبارک برسانم که دلیل‌اش این است که همین سایت‌های خبری که مثل علف هرز روزی ده تا از زمین سر بر می‌آورند، اکثرا هم دستمال یزدی به دست بیضه‌های عظما را می‌مالند بلکه پولی برسد تا آقایان بتوانند از قبل این سفره گسترده گدا پروری عظما امور بگذرانند!

4 پیام   |    |     |     

26 Jun 2011

نامه سیامک مهر از زندان به فرزند: من یک فرد نیستم ،یک فکرم.من یک شخص نیستم بلکه یک اندیشه ام

نوشته:     :::       7 پیام

منبع: وبلاگ ارتای سیمرغ: «« میترا‌ جان مطالبی هست که می‌خواهم بدانی. بیشتر از این نظر که اگر در اینترنت ویا در کانالهای ماهواره ای و رسانه ها پرسیدند آمادگی داشته باشی.شرایط من در زندان به گونه ای است که بیشتر از هر چیز از بی خبری رنج می‌برم.از 21 شهریور 1389 به مدت 35-45 روز که دقیقا نمی‌دانم من در اطلاعات زندان بودم و در این مدت به دلیل شکنجه های فراوان با شیشه عینکم اقدام به خودکشی کردم.با اینکه میدانی چشمانم خیلی ضعیف است و با تقاضای زیاد از طرف خودم 3ماه از دادن شیشه عینک وحتا یک عدد قرص به من خودداری میکردند.بیشتر توهین و شکنجه ای که در مورد مقاله هایم شدم در مورد مقاله :مقام زن در فاحشگی اسلام” بود گه گویا بدجور از این مقاله میسوزند.از تاریخ 15 اسفند89 مرا به سلول انفرادی وسپس به سلول فرعی در اندرزگاه5 انتقال داده اند.نه رادیو،نه تلویزیون ونه روزنامه نه کتاب و نه هیچ مسیر خبری در اختیارم نیست.با اینکه زندانیان سیاسی را به سالن12 اندرزگاه 4 انتقال داده اند ولی من تنها زندانی سیاسی هستم که ممنوع ملاقات،ممنوع تلفن،وبصورت کاملا ایزوله نگهداری می شوم. اخیرا احضاریه ای به زندان آورده اند که علیه من شکایت شده.نه شاکی مشخص است و نه از مورد اتهام حرفی زده شده.من احضاریه را امضا نکردم ونپذیرفتم.خودم حدس میزنم موضوع دادگاه رسیدگی به اتهام (سب النبی)باشد. به مسئله توهین به مقدسات.البته اتهام های دیگری هم ممکن است در میان باشد.من برای هر وضعیتی آمادگی کامل دارم و روحیه وانرژی ام در برابر اهریمن تباهی وپلیدی که قصد دارد سرانجام مرا ببلعد در حد بالا وعالی است.شاخ به شاخ با اهریمن خواهم جنگید.
میتراجان یادت باشد من یک فرد نیستم ،یک فکرم.من یک شخص نیستم بلکه یک اندیشه ام.اندیشه ای که در میان ایرانیان ریشه دارد ومن سخت امیدوارم که عاقبت براهریمن پروز میشود.بر عنصر ضد بشر،ضد آزادی وضدزندگی.بنابراین نابودی شخص من به معنی نابودی این اندیشه بالنده نیست.نام من ودیگر زندانیان سیاسی اینجا نیز چون مبارزاتی که جاودان شدند هرگاه یادی از رژیم اسلامی در تاریخ به میان آید،دوباره زنده خواهدشد.معنی(زنده یاد) که درباره درگذشتگان میگویند دقیقا همین است پس تو سرت را بالا بگیر ودرمقال اطرافان واسلامزده های عقب مانده واُمُل وبیمار محکم بایست و بی سوادی آنان را گوشزدشان بکن.حتا تحقیرشان کن از بابت جهل وخرافه ای که بیمارشان کرده است.اسلامزده هایی که در پیرامونت می بینی حتا از انسان های غارنشینی که بردیواره های غار آثار هنری خلق میکردند پس مانده ترند.زیرا در عصری زندگی می کنند که بشر متمدن وخردگراوآزاداندیش دوره روشنفکری را سپری کرده ورو بسوی آینده ای زیبا وشاد ومرفه با گام های استوار به پیش می تازد.اسلامزده های اطرافت همچنان در گنداب متعفن ومقدسات وباورهای جاهلانه مذهبی غرقند ونه حقوق وآزادی های خود را می شناسند ونه ازارجمندی وکرامت انسانی بهره مند هستند.باورهای جاهلانه مذهبی،آنان را متنفر از ازادی پرورس داده است هر سنک وچوب واستخوان مرده های هزاران ساله را که در بیابان های گرسنگی می یابند می پرستند.خرد خود،اندیش خویش را به هیچ می نگارند وچون الاغی و گاوی افسار به گردن خود انداخته،قلاده به خود بسته اندو یک سر قلاده را به دست شیاد وشارلاتانی مقدس سپرده اند تا در نهایت آنان را چون حیوانی بی ارده وبی اختیار به هر سو بکشد وبدوشد وبه مذبح ببرد.
میترا جان من به اندیشه هایم وبه درک خود از آزادی وارجمندی انسانیتم می بالم.من یه آنچه نوشته ام افتخار میکنم.مبارزی هستم که در جنک با اهریمن اسیر گشتم،اما اهریمن را نیز کلافه کرده است.این سکوت مطلقی که در رسانه های رژیم اسلامی درباره دستگیری واسارت وکلا موضوع من دیده میشود نشان از ترس رژیم دارد.این که مرا بصورت پنهانی و سکرت تا الان یازده بار به دادگاه بردند ومیآورند،اینکه دسترسی مرا به ارتباط با بیرون از زندان مطلقا مسدود کرده اند،نشانه های پیروزی من است.
میترا جان تنها امیدی که به کمک دارم از سوی ایرانیان همفکر ومخالفان جدی رژیم اسلامی است.حمایت آنها ورسانه ها ونهادهای حقوق بشری وفعالان حقوق بشر می تواند درسرنوشت من وفشار به رژیم موثر واقع شود نکته ای دیگر اینکه همانطور که گفتم عواطف واحساسات خودت رادر مورد من کنترل کن و با خردِ محض به موضوع من بیاندیش من هیچ امیدی به اینکه رژیم ددمنش اسلامی مرا زنده بگذارد ندارم.
من الان در سلول انفرادی هستم.اینجا به سلول انفرادی برای فریب مردم میگویند “سوئیت” ! علاوه بر سلولهای انفرادی در هر سالن عمومی اندرزگاه ها یک اتاق کوچک با حمام وتوالت هم هست که به آن “فرعی” می کویند و هر یک شماره ای دارد.
من در بین هفت هشت هزار زندانی تنها وتنها زندانی هستم که ممنوع ملاقات وممنوع تلفن و از هرگونه ارتباط محرومم.هرگاه یک زندانی ممنوع ملاقات میاید آنرا نیز به سلول من میآورند که معمولا از اشرار وجانیان است.اکنون که این مطلب را مینویسم در فرعی از سالن13 اندرزگاه 5 که زندان معتادین و جانیان وشرارتی های خطرناک است محبوسم.این اندرزگاه به(متادونی ها) مشهور است.سلول من حتا یک دریچه به بیرون ندارد که با کسی ارتباط داشته باشم.بنابراین احتمال اینه این نامه را به این زودی به بیرون بفرستم بسیار کم است.امروز که این مطلب را مبنویسم فقط می دانم که ماه اردیبهشت است ولی از تاریخ و ساعت وروزش اطلاع ندارم.چون من در سلول انفرادی هستم،بنابراین نمی توانم از فروشگاه خرید کنم.به ناچار کارت بانک را باید به دیگران بدهم تا برایم خرید کنند.اینجا همه دزدند.چه زندانی،چه زندانبان وحتا مدیر فروشگاه هم هر گاه کارت به دستش بدهی، فوری خالی میکند.شکایت هم سودی ندارد فکی رسیدگی میکند.این را هم بگویم که مدتی پیش یکی از همین جنایت کارها واوباش به من حمله ور شد که چون من کوتاه آمدم درگیری جدی پیش نیامد.اینها همیشه شی‌ءی بُرنده با خود حمل می‌کنند که به آن “تیزی” می گویند.در فرعی 17 اندرزگاه6، که بودم در داخل بند یک‌نفر با همین تیزی به خاطر چند گرم موادمخدر گردنش را بریدند وکشتند.در زندان موادمخدر از سیگار فراوان تر یافت میشور.کراک وشیشه اصلی ترین مواد مخدر مصرفی در زندان است.
امروز دوشنبه نوزدهم اردیبهشت 90 بعد از هشت ماه انفرادی به سالن 12 اندرزگاه 4(بند سیاسی) منتقل شدم.
سیامک مهر(محمدرضا پورشجری) زندان رجایی شهر کرج »»

7 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی