23 May 2007
چرا این بگیر و ببندها؟
بستن جو جامعه در یکی دو سال اخیر و خصوصا این یکی دو سه هفته آخر به دلایلی انجام میشود که اکثرا به آن توجه نمیشود و تحلیلهایی میشود که با واقعیات همخوانی ندارد. عدهای حتی از برخورد با اوباش و اراذل خوشحال شدهاند، غافل از اینکه همین گروه میتواند در شرایط حساس یک مهر خوب برای بازی باشد. اوباش را معمولا رژیمهای خودکامه به عنوان ابزار فشار خود به خدمت میگیرند، ولی بعضی از این گروه چنان غیر قابل کنترلاند که حتی رژیم های فاشیستی مثل جمهوری اسلامی هم در به کنترل در آوردن و کارگیری آنها عاجز هستند.
بگیر و ببندهای این اواخر، اول با ضرب و شتمهای کارگران و معلمین شروع شد و به دستگیریهای رهبران این گروه ختم شد و بعد نوبت به دانشجوها رسید، سپس به سراغ زنها رفتند و در آخر هم نوبت به آن دسته رسید که رژیم آنها را اوباش و اراذل مینامد. یک اتفاق دیگر هم افتاد که شاید توجه کمتری را به خود جلب کرد، این آخری اخراج افغانها بود. در پشت پرده، سیاستی که رژیم به اجرا گذاشته، همه این برخوردها برای یک هدف انجام میشود، همگی از یک آبشخور سرچشمه میگیرند و همگی برای پیشگیری از شورشی است که در راه است. درست مثل زمانی است که طوفانی در راه است و هر آدم عاقلی میرود و در و پنجره را میبندد تا از طوفان در امان باشد.
بگیر و ببند کارگران و معلمین برای این بود که توان متشکل شدن را از این گروه بگیرند. رژیم از حرکت معلمین در دوران انقلاب 57 تجربه دارد و میداند که این گروه میتواند، بسیار خطرناک باشد، در نتیجه با زندانی کردن شاه مهرههای این گروه رژیم به خیال خود آنها را خنثی کرده است.
گروه بعد دانشجویان بودند. این گروه همیشه نه تنها در ایران که در تمام جوامع در حال قیام پیش رو هر حرکت اجتماعی هستند. دلیل بگیر و ببند در دانشگاهها نیز از ترس همین مساله بود. ترس رژیم از این است که در صورت یک درگیری نظامی با آمریکا این گروه بتواند جنبشی را هدایت و رهبری کند. با دستگیر کردن رهبران و شاه مهرههای دانشجویی، رژیم به خیال خود این گروه را هم فلج کرده است. گروه بعد عظیم ترین گروه است. زنان بیشترین دلیل را برای سرنگون کردن این رژیم دارند و در یکی دو سال گذشته نشان دادهاند که میتوانند در شرایطی باعث دردسرهای زیادی برای رژیم شوند. حالا ممکن است عدهای بپرسند پس آن دو گروه آخر برای چه سرکوب و اخراج شدند!
این دو گروه هم به همان دلایل قبلی مورد هجوم قرار گرفتند. فراموش نکنید که در کودتای 28 مرداد، آمریکا با یک سرمایه گذاری بسیار محدود توانست عدهای از این به قول رژیم اوباش و اراذل را به خدمت خود درآورد و حکومت مصدق را سرنگون کند. اینکه یک دولت خارجی بتواند با پرداخت مقداری پول صد تا دویست نفر از این گروه را بخرد میتواند مثلا در تهران جرقه اولیه یک انفجار عظیم را فراهم کند. معمولا در همه شورشهای اجتماعی تعداد معدودی که شهامت درگیر شدن با حکومتهای مستبد را دارند، حرکتی را شروع میکنند و این جرقه بعدا به انفجاری غیر قابل کنترل تبدیل میشود، خصوصا در جامعه ای که ملت آن از هر نظر آماده انفجار است. پس چرا افغانها را رژیم از ایران اخراج کرد؟ این گروه هم به دو دلیل مورد هجوم قرار گرفتند. اولین دلیل این است که با این وسیله رژیم میخواهد دولت آمریکا را در افغانستان زیر فشار قرار دهد و همزمان از یک استفاده ابزاری از این گروه بوسیله آمریکا در یک درگیری احتمالی جلوگیری کند. فراموش نکنید که افغانها نیز میتوانند به آسانی بوسیله نیروهای آمریکایی خریداری شوند و در شرایطی از آنها به عنوان همان گروه جرقه زن استفاده شود. عبور از مرزهای شرقی، آوردن اصلحه و هزار دردسر دیری که همین گروه آخر می تواند در شرایط حساس برای رژیم بجود بیاورد.
چیزی را که رژیم فراموش کرده این است که فقر بیش از حد در قشر بسیار عظیمی از ایرانیان (به قول خود رژیم ده میلیون) میتواند در روزهای حساس بنزینی باشد بر آتش افروخته. فقر میتواند زمینهای شود برای حرکتهای غیر قابل کنترل، خصوصا اگر نیرویی برای هدایت آن و جود داشته باشد. همان نیروهایی که رژیم این روزها دارد سرکوب میکند.
نتیجه نهایی اینکه، این بگیر و ببندها نشانهای از قدرت نیست و درست برعکس اینها همه نشانههای ترس رژیم و آگاهی نیروهای امنیتی آن از اینکه، طوفانی در راه است و باید با همه توان پنجرهها را بست. فقط باید دید این طوفانی که در راه است آیا در و پنجرههای رژیم در مقابل چنین طوفانی مقاومت خواهد کرد یا اینکه دودمان رژیم با این طوفان برباد خواهد رفت.
ستون پنجم رژیم هم به همین دلیل است که سعی در مایوس کردن ملت دارند. آنها نیز برای همین دوران ماموریت دارند تا از جرقههای امید در ملت جلوگیری کنند.
12 پیام
|
|
|