31
Jul
2005
در اخبار آمده بود که گندش درآمده آقایان مجلس نشین موادی تشریف دارند. زحمت کشیدهاند! عجب کشفی کردهاند اینها!! آقا جان مگر اینکه کور و کر باشید وگرنه کافی است به سخنرانیهای و برنامههای رسمی آقایان رهبر و هاشمی کمی دقت کنید تا ببینید که آقایان هم هر وقت در مجالس رسمی شرکت میکنند کیفور کیفوراند، حداقل اگر کمی به شواهد ظاهری دقت کنید خواهید دید که آقای هاشمی مدام دارد دماغ مبارک را میخاراند و همین را هم در مورد رهبر میتوانید ببینید البته رهبر چون از یک دست چلاق است و آن یکی دست را هم برای خاراندن خایههای نداشتهاش استفاده میکند در نتیجه نمیتوان خاراندن دماغش را زیاد مشاهده کرد.
اصلا چرا راه دور برویم قیافه آقایان اکثر نشان میدهد که عملی هستند. نگاهی بیندازید به قیافه آقایان حداد عادل، محمد رضا باهنر و یا همین رئیس جمهور منتخب!! قیاف همگی شان از صد کیلومتری داد میزند که بابا ما موادی هستیم. حالا چرا بند کردهاند به یک نماینده بدبخت معلوم نیست! تازه مگر نمیگویند که وقتی پیش نماز بگوزد پس نماز باید بریند!؟ خوب حالا گیرم که یک نماینده مجلس هم شیرهای یا تریاکی باشد! مگر ما همین چند ماه پیش عکس چند نماینده مجلس را اینجا نگذاشتیم و ننوشتیم که نگاه کنید همگی چرت میزنند!؟ اینها خمار یا بیدارشان برای ملت ضرر خالص است حالا چه فرقی میکند موادی باشند یا نه، خواب باشند یا بیدار تازه تصمیمها جای دیگری گرفته میشود و اینها که در مجلس مینشینند فقط سیاهی لشکراند و بس.
در بخش: سیاسی
30
Jul
2005
حتما در جریان هستید که از آن روزی که آقای کروبی در انتخابات شکست خورد از دبیرکل مجمع روحانیون مبارز استعفا داد و به صورتی با دیگر عمامه پوشان قهر و یک شبه موجودیت یک حزب ملی را اعلام کرد.
ایشان در یک مصاحبه با خبرگزاری کار ایران به صراحت میفرمایند:
با اعتقاد به اینکه دیگر “تشکیلات روحانی صرف” پاسخگوی فعالیت در فضای سیاسی ایران نیست، بر عزم جدی خود در ایجاد حزب مدرن و فراگیر اعتماد ملی تاکید کرد.
ترجمه سخنان ایشان چنین است:
دکان مذهب و اسلام دیگر منفعت چندانی ندارد از این ببعد دکان ایرانی برپا میکنیم. برپا کردن خزب (ببخشید دکان) هم که در جمهوری اسلامی فقط جزو حقوق خواص است و هر کس و ناکسی نمیتواند خودسر حزب راه بیندازد.
خودشان حزب میزنند خودشان هم اعتماد میخرند میچسبانند پشت اسم حزب شان! حزب میزنند انگاری میخواهند مغازه باز کنند! اسمش را هم میگذارند حزب اعتماد ملی، یکی نیست از اینها بپرسد حزب بجای خود ولی اعتماد ملی را از کجا آوردهاید!؟ این یکی را دیگر همینطوری بیخودی نمیتوانید پشت نام حزبتان بچسبانید. آخه اعتماد خریدنی نیست که شما بروید با پولهای دزدیتان چهار کیلو و نیم خریداری کنید که! از قدیم گفتهاند اعتماد بدست آوردنی است نه خریدنی. از همه خندهدارتر این هست که این آقایونی که اسامی و القاب ملی را این روزها مصادره کردهاند همان حرامزادگانی هستند که اوایل انقلاب، همان روزهایی که آقایان قدرت بیکرانی را رهبری میکردند، هر کسی حرف از ملی و میهنی و اینگونه میزد از تخم دارش میزدند و میگفتند ایران اسلامی است، ولی از زمانی که اسلامی تبدیل شد به “اسهالی” یعنی چنان ریدهاند به اسلام و مسلمانی که دیگر هیچ کس حاضر نیست حتی از کنارش هم رد بشود چون بوی گندش حتی مذهبیهای بوگندو را هم به سرگیجه انداخته. حالا دیگر کم کم این اراذل بجای استفاده از واژه اسلام، اسلامی یا روحانیت و .. درپیش و یا پس احزاب یا مغازههای دونبششان هم خودداری میکنند و بجای آن از واژه های ملی، میهنی و یا وطنی استفاده میکنند. آینها منفعت طلبانی ریاکارند که شیطان را درس میدهند و هرگاه بخواهند رنگ عوض میکنند. یقین بدانید که اگر روزی منفعتشان ایجاب کند لباس روحانیت را هم در خواهند آورد و بجای آن هر لباسی را که ناندارتر باشد خواهند پوشید.
در بخش: ملای حیله گر
29
Jul
2005
دستگاه فیلتر و سانسور ولایت وقیح یکی از سایتهای ضد فیلتری را که راه انداخته بودم پس از دوسال پیدا کرد( نگاه کنید به آمار سایت) بنازم به هوش و استعداد سانسورچی های دستگاه ولایت! دو سال طول کشیده تا آدرسی را که تقریبا همه توی وبلاگستان میشناختند اینها پیدا کنند.
چیزی را که آقایان نفهمیدهاند این است که هرگاه سایتی یا وبلاگی را از خُسن آقا سانسور کنند خُسن آقا دوتا بجای هر کدامشان راه اندازی خواهد کرد. اولش یک وبلاگ داشتم و مینوشتم یکی را سانسور کردند دوتای دیگه باز کردم بعد یکی دیگه را هم سانسور کردند دوتای دیگه باز کردم حالا گمان کنم شمارشان به هفت رسیده، حسابش از دست خودم هم در رفته چه رسد به دستگاه سانسور ولایت. خلاصه اینجا مبارزه بر خلاف روش عیسا مسیح که میگفت اگر یک سیلی زدند به گونهات آن طرف صورتت را هم بگیر تا یکی دیگر هم بزنند آنطرف رفتار میشود. بنده اگر کسی یک سیلی به من بزند یقین بدانید اگر چهارتا دریافت نکند حتما دوتا را دریافت خواهد کرد. باز هم به سردمداران سانسور ملایان میگویم و اخطار میدهم مچ پای خُسن آقا را نگیرید به نفع شما نیست.
آدرس دو صفحه ضد فیلتر جدید در بالای وبلاگم قابل دسترسی است. حالا شد سه عدد.
آقایان بچرخید تا بچرخیم.
در بخش: آزادی بیان
29
Jul
2005
کاری را که خاتمی با پشتیبانی 22 میلیون رای و یک لشکر اسهال طلب نتوانست و نخواست انجام بدهد یک مرد تنها همراه با همسر شجاعش در حال انجاماش هستند. عده ای بر این عقیده هستند که جوامع امروزی نیازی به قهرمان ندارند. این سخن حرف پوچی بیش نیست. جوامع امروز هم مثل قبل نیاز به قهرمان دارند و این قهرمانها هستند که ضربه آخر را فرود میآورند.
این مساله را در هریک از انقلابها و تحولات سیاسی در تاریخ معاصر نمونه های بسیاری را شاهد بودهایم و از این به بعد هم شاهد آن خواهیم بود.
آقایان خامنهای و شرکا با آن همه توپ و تفنگ و بسیجی میروند تا در برابر یک انسان تنها به زانو در آیند. تنها سلاح این انسان اراده پولادین اوست.
متن آخرین مصاحبه معصومه شفیعی با رادیو آلمان
در بخش: مبارزه با رژیم
28
Jul
2005
یکی از مسئولین به بند کشیده شدن گنجی در تلاش برای نجات گنجی است! عجب دنیایی شده! فرهنگ نادری یکی از نوچههای پدرخوانده هاشمی در مصاحبهای با رادیو فردا اعلام داشته که آقای رفسنجانی (پدرخوانده) در تلاش است تا عفو گنجی را بدست بیاورد. هنوز هیچکس از این آقایان نگفتهاند عفو برای چه؟ برای شرکت در یک کنفرانس یا نوشتن و افشاگری دزدیها و جنایات پدرخوانده؟ آیا شرکت در یک کنفرانس و یا نوشتن کتابی باید نتیجهاش سالها زندان و شکنجه باشد؟ چه کسی از چه کسی باید تقاضای عفو کند گنجی از پدرخوانده یا پدرخوانده از گنجی؟
گنجی در آخرین نامهاش به سروش که همین امروز منتشر شد حتی در شرایطی که دارد باز از افشاگری دست برنمیدارد و باز با صراحت رفتن خامنهای را تقاضا کرده او در این نامه با شهامت از دزدیهای یکی دیگر از حکومتیان نوشته این قسمت از نامه را بخوانید:
استاد عزیز
حتماً به یاد میآورید که آقا، فاشیستهای چماقدار را فرستاد تا در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران با مشت و لگد و میز و صندلی به جان شما بیافتند و اگر آن روز من و رضا تهرانی شما را در بر نگرفته بودیم و بخشی از کتکها را نخورده بودیم و شما به دست آنها میافتادید، امروز شما وضع دیگری داشتید. حتماً به یاد میآورید که یکی از سر دستههای واقعهی آن روز، اینک به تئوریسین شبکهی اول سیما تبدیل شده و هفتهای چند بار برای فاشیستها در سیما فلسفهبافی میکند و دن کیشوتوار به جنگ دنیای جدید میرود. تئوریسین خشونت و مدافع بردهداری، دشمن شما و دکتر شریعتی؛ در روزهای اول انقلاب فردی را میفرستد تا برایش دو سیر پنیر بخرد. وقتی آن فرد با سه سیر پنیر بازمیگردد، آقا با آن فرد بسیار دعوا میکند که من خرج زندگی تا آخر ماه را ندارم، آن وقت تو به جای دو سیر، سه سیر پنیر میخری؟ اینک دو فرزند تئوریسین خشونت میلیاردر شدهاند و خود این شخص حوالهی هفت میلیارد تومانی شکر را میگیرد و در بازار آزاد با چند میلیارد سود به فروش میرساند. میدانید که در شهر قم چه دم و دستگاهی به راه انداخته است. همهی اینها از ثمرات حمله به شما و دیگر دگراندیشان و دفاع از خشونت و ترور بدست آمده است. فکر میکنید بیجهت او را جانشین علامه طباطبایی و مطهری خطاب کردند. این یکی از موارد مبارزه با فساد اقتصادی رژیم است. یعنی شعار عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد اقتصادی سردادن و جیب عملهی ظلم و استعمار را پر کردن، دکتر سروش را از شغل محروم کردن و به جاهلانِ دِه شغل دادن.
همه آزادی خواهان امروز موظفاند که از تلاشهای گنجی حمایت کنند و نگذارند که رژیم او را نیز سربه نیست کند.
پ.ن.: آخرین وضعیت اکبر گنجی:
مدیر روابط عمومی بیمارستان میلاد: علایم حیاتی گنجی طبیعی است
گنجی با پزشکان همکاری نمیکند
مولایی: عدم همکاری او با پزشکان برای این است که خواستههایی دارد سرویس: فقه و حقوق – حقوق سیاسی
مدیر روابط عمومی بیمارستان میلاد اعلام کرد که علایم حیاتی گنجی طبیعی است ولی به این معنی نیست که در سلامتی کامل به سر میبرد.
سیروس تابش در تماس با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با بیان این که گنجی با پزشکان همکاری نمیکند و عملا پزشکان مداخلهای در درمان او انجام نمیدهند، افزود: مشکل اساسی او ضعف و بیحالی است که با خوردن چای و آب و نخوردن پروتئین و دیگر مواد، نیاز بدن روز به روز تشدید میشود و احتمال ایجاد اختلال الکترولیت (اختلالی که بر اثر کمبود سدیم و پتاسیم به وجود میآید) وجود دارد.
یوسف مولایی، وکیل مدافع گنجی در این زمینه به خبرنگار ایسنا گفت: در حال حاضر تمام نگرانی ما سلامتی گنجی است؛ عدم همکاری او با پزشکان به خاطر این است که خواستههایی دارد و برای درمان نیازمند برآورده کردن آنهاست.
وی خواستار این است که گنجی به عنوان یک بیمار درمان شود نه به عنوان یک زندانی بیمار و برای این درمان تمام امکانات در اختیار تیم پزشکی قرار گیرد.
در بخش: حقوق بشر
28
Jul
2005

بدون شرح
تصویر از ایسنا
در بخش: طنز
27
Jul
2005
گویا نیوز خبر میدهد که ساعتی پیش مامورین قاضی مرتضوی برای جلب عبدالفتاح سلطانی به منزل عبدالفتاح سلطانی وکیل اولیای دم زهرا کاظمی هجوم برده تا نامبرده را دستگیر نمایند. آنان با مراجعه به منزل مسکونی وی در حالیکه موفق به یافتن وی نشدهاند، به خانواده وی گفتهاند که برگ جلب وی را در دست دارند و برای بازداشت او آمدهاند. گزارش فوق حاکی است، سلطانی بطور اتفاقی در منزل حضور نداشته است.
آقای هاشمی عراقی از آن حیله گرانی است که شباهتاش با خاتمی ملعون بسی ملموس است. خاتمی نیز در روزهای بحرانی مدام با خندههای ژُکوند مانندش مردم و نخبگان را با جملاتی فاضلانه! فریب میداد تا بحران را حتی برای چند روز هم که شده به عقب بیندازد. او هم مدام وعده در باغ سبز را به ملت میداد درصورتی که در پشت آن در جهنمی خودنمایی میکرد.
آقای هاشمی عراقی نیز با همین روش هر از گاهی مظلوم نمایی میکند و قول بررسی پرونده گنجی و دیگران را میدهد درصورتی که در پشت پرده این مکاران فقط یک چیز میتوان یافت مکر و حیله برای به تعویق انداختن بحران.
آقای هاشمی عراقی نیز همزمان که در مطبوعات و دیگر رسانه ها با چهرهای مظلوم نما قول رسیدگی میدهد در پشت صحنه اما به سگهای خود دستور میدهد تا حلقههای محاصره را تنگ تر و تنگ تر کنند و مچ پا بگیرند و بدرند و ملت هنوز پس از نزدیک به 27 سال فریب این جانیان مکار را میخورد از همه بدتر نخبگان! جامعه هستند که هنوز پس از این همه فریب با نوشتن نامههای فدایت شوم به جلادان به گمان خود میخواهند هاشمی عراقی را به راه راست هدایت کنند این همان تفکر اصلاح طلبی است که مدتها ست نگارنده این سطور آن را اسهال طلب نامیده است.
روش و راه مبارزه با این مکاران تنها و تنها با همان روشی میسر است که گنجی مدتی است پیگیری میکند. تحریم، مبارزه طاقت فرسا و رویارویی مستقیم. آنها باید بروند از کوچک تا بزرگشان باید بروند و برای رسیدن به این هدف هیچ راهی بجز رویارویی مستقیم و شفاف کارساز نیست.
در بخش: حقوق بشر, مبارزه با رژیم