Jul 30 2005
دگردیسی روحانیت
حتما در جریان هستید که از آن روزی که آقای کروبی در انتخابات شکست خورد از دبیرکل مجمع روحانیون مبارز استعفا داد و به صورتی با دیگر عمامه پوشان قهر و یک شبه موجودیت یک حزب ملی را اعلام کرد.
ایشان در یک مصاحبه با خبرگزاری کار ایران به صراحت میفرمایند:
با اعتقاد به اینکه دیگر “تشکیلات روحانی صرف” پاسخگوی فعالیت در فضای سیاسی ایران نیست، بر عزم جدی خود در ایجاد حزب مدرن و فراگیر اعتماد ملی تاکید کرد.
ترجمه سخنان ایشان چنین است:
دکان مذهب و اسلام دیگر منفعت چندانی ندارد از این ببعد دکان ایرانی برپا میکنیم. برپا کردن خزب (ببخشید دکان) هم که در جمهوری اسلامی فقط جزو حقوق خواص است و هر کس و ناکسی نمیتواند خودسر حزب راه بیندازد.
خودشان حزب میزنند خودشان هم اعتماد میخرند میچسبانند پشت اسم حزب شان! حزب میزنند انگاری میخواهند مغازه باز کنند! اسمش را هم میگذارند حزب اعتماد ملی، یکی نیست از اینها بپرسد حزب بجای خود ولی اعتماد ملی را از کجا آوردهاید!؟ این یکی را دیگر همینطوری بیخودی نمیتوانید پشت نام حزبتان بچسبانید. آخه اعتماد خریدنی نیست که شما بروید با پولهای دزدیتان چهار کیلو و نیم خریداری کنید که! از قدیم گفتهاند اعتماد بدست آوردنی است نه خریدنی. از همه خندهدارتر این هست که این آقایونی که اسامی و القاب ملی را این روزها مصادره کردهاند همان حرامزادگانی هستند که اوایل انقلاب، همان روزهایی که آقایان قدرت بیکرانی را رهبری میکردند، هر کسی حرف از ملی و میهنی و اینگونه میزد از تخم دارش میزدند و میگفتند ایران اسلامی است، ولی از زمانی که اسلامی تبدیل شد به “اسهالی” یعنی چنان ریدهاند به اسلام و مسلمانی که دیگر هیچ کس حاضر نیست حتی از کنارش هم رد بشود چون بوی گندش حتی مذهبیهای بوگندو را هم به سرگیجه انداخته. حالا دیگر کم کم این اراذل بجای استفاده از واژه اسلام، اسلامی یا روحانیت و .. درپیش و یا پس احزاب یا مغازههای دونبششان هم خودداری میکنند و بجای آن از واژه های ملی، میهنی و یا وطنی استفاده میکنند. آینها منفعت طلبانی ریاکارند که شیطان را درس میدهند و هرگاه بخواهند رنگ عوض میکنند. یقین بدانید که اگر روزی منفعتشان ایجاب کند لباس روحانیت را هم در خواهند آورد و بجای آن هر لباسی را که ناندارتر باشد خواهند پوشید.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 1:21 pm در بخش: ملای حیله گر
8 پیام
|
سلام . اول بگم برای من که قسمت کامنتا فیلتر شده یه کاری بکنید .. دوم اگر همین امامه به سر به خاطر همین کارش فردا زندانی شد بعد از چند روز همه پشتیبانش میشند هرجا که میری مینویسند کروبی آزاد باید گردد ….. من مرده شما زنده قبول چشمک . هنوز جواب این رو نگرفتم که آیا پشتیبان جوانان مهاباد باید بود اگر جواب بله هستش به چه دلیل …. ممنونم
گنجي و خايه هايش . گنجي70كيلوخايه هايش 5 كيلو گنجي65كيلوخايه هايش 10كيلو گنجي60كيلو خايه هايش15كيلو گنجي55كيلوخايه هايش20كيلو گنجي……..و اينك خايه هاي اكبر !! سنگينتر از رهبر
بحر طویل زالوی جماران
ای مردم ایران ای مهد دلیران … که نشستید و ندانید چه ها میگذرد بر دل آن اکبر گنجی این مرد خردمند که زندان بوُدش خانه … حق گوید و حق جوید حق پوید …
ندارد ره دیگر بجز آن زخم زبانش وَ به گردن نگرفتست ره ظلم و ستم را!
مردی که گذشتست ز جان و نکند کرنش و تکریم به خان و ندهد گوش به فرمان جهاندار جماران … که ببرده شرف امت سامان خراسان!
مردی که تمسخر کند و خنده زند بر ملک الموت و گزیدست رهایی … از این زندگی دون و نترسد ز فرومایگی رهبر ملعون و …
گوید نکنم گوش بر آن مردک الدنگ قرمساق … آن لولی غماز … آن ملای پفیوز و جلمبر که ز مردم ببریدست و نهادست خدا بر پس آیت و کند دعوی پیغمبری و تقیه و بدعت بودش راه رهایی!
باید تو بدانی که خداوند جهان نیستی ای .. جفنگ سالوس .. ای آخوند منحوس …
که ز ملایی و دریوزگی و فقر و فلاکت برسیدی به خلافت و نهادند ترا نام …
“رهبری مطلقه ملت ایران!”
ای لامذهب وافوری … که تپاندی تو بزندان همه پیر و جوان را …
ارث پدرت نیست چنین منزل و این جاه و جلال و جبروتی که به ارزانی یک کاه بدادند ترا ملک کیان را !
ای مردک دجال که سبقت بری از زالو و خونخوار تر از ببر دمانی … ارهابی و آدمکش و ضحاک زمانی …
دانم که ز چنگیز رسیدست پیامی و بکردست تعجب ز تو ای مردک دجال که …
“تو خونخوار تر از قوم مغول مانی و … به یاسا تو زکی داده ای …
وَ به پاکی بزدودی … و برحمت بستودی .. صفت و نام من قاتل بی نام و نشان را!”
ایضأ …
یکی نامه سربسته رسیدست ز هیتلر و نهادست ترا راس” داخائو” وَ بگفته ست
” وکیلی و توانی بکشانی همه مرد و زن و کور و کچل … پیر و جوان … کرد و عرب … ترک و عجم را”
القصه ؛
اگر آیی به سر عقل …
فرستی تو یکی چاپار مخصوص به میلاد و رها سازی تو آن اکبر گنجی … آن مرد ستم دیده رنجور و شکیبا و دلاور که ببردست ز تو آبرو و داده ترا انگول و کردست ترا زشت در انظار جهانی!
کافی و بس است این روش مسخره آمیز که اسلام و عدالت تو برش نامش نهادی! …
وَ لهذا به فلاکت بکشاندی همه ملت ایران و جهان را .
يک سوال ديگه
http://rokgoo.blogspot.com/2005/07/blog-post_30.html
Gorg zade gorg shavad gar che ba adami bozorg shavad.
والله چی عرض کنم؟!!!
دوست دارم کمی به این گفتههای نوام چامسکی و برجینسکی توجه کنی و بعد عقل ناقص خودتو به مضحکه بزاری….داداش واسه تو شرم باید داشته باشه که ندونسته گفته های کسی رو به چالش بگیری….اگه سوواتش رو داری با هم مناظره میکنیم ولی بی فحش و جفنگیات رایج وبلاگت.
بمبگذاريهاي اخير لندن در 7 جولاي، اين نكته را يادآور شد كه
جنگ عليه تروريسم، همچنان بايد ادامه داشته باشد.با كمي چشمپوشي، ميتوان ردپاي همه
اعمال تروريستي را در خاورميانه ديد و آمريكا نيزاين منطقه را براي مبارزه خود انتخاب كرده
است. اما اين داستان جذابي براي آمريكاييها نيست.
آمريكا هماكنون خود را در حال دست و پا زدن در باتلاق مرگبار خاورميانه ميبيند. به رغم
تكنولوژي نظامي پيشرفته اين كشور، آنان باز هم بسياري از نيروهاي خود را به شكلي
غيرمنتظره در عراق و افغانستان از دست ميدهند؛ منطق پشت اين قضيه، يكي از پرسشهاي
قابل طرح در مقابل واشنگتن است که تنها ايران ميتواند دست امرکا را بگيرد و از باتلاق بيرون
بکشد….به عقده اکثر کارشناسان در يک رويارويي با تمدن ايراني نه تنها آمريکا از برج ابر قدرتي
به زير کشيده ميشود بلکه جهان اسلام کل جهان غرب را ميبلعد. در جرات وجسارت ايراني
همين مثال کفايت ميکند که در دوره جنگ سرد ودر حضور ابرقدرت شوروي اين ايران بود که
پرچم سينه به سينه شدن با امريکا را از شوروي ربود ودر اقدامي متحورانه سفارت آمريکا را
اشغال نمود و با اينکه از بيرون با دشمني که کل جهان را پشت خود داشت در نبرد بود و از داخل
با موج عظيم ترور مواجه بود، با اين اقدام جسورانه که خصلت ذاتي تمدن پارسي است پنجه در
پنجه آمريکا انداخت.
مقامات آمريكايي و در رأس آنان رامسفلد و بوش كه شديدا به پيشرفت نقشهها در عراق
پافشاري دارند، عراق را با افغاستان مقايسه ميكنند و تجربه انتخابات افغانستان را در
عراق نيز تكرارشدني ميدانند؛ در حالي كه اين دو كشور هيچ شباهتي با هم ندارند. آنها
چيزي جز مجموعهاي از چند طايفه و قبيله نيستند كه هر كدام، ساز خود را ميزند. اين
مدل آمريكا، همان مدلي است كه در اوايل اين ماه، هجده مأمور ويژه آمريكا را به كام
مرگ كشاند، اما راه فرار از باتلاق عراقي ـ افغاني، در ديپلماسي با ايران آشكار است.
مدت زيادي است كه ايران و آمريكا ـ اين دو رقيب قديمي ـ در جهتي حركت ميكنند و هر
دو منافع مشتركي دارند، هر دو خواستار ثبات قيمت نفت هستند و در مورد تنگه هرمز،
سياستهاي مشابهي دارند. هم ايران و هم آمريكا، هيچكدام نميخواهند كه عراق تجزيه
شود و علاوه بر اينها، هر دو كشور در حال مبارزه با جريان تجارت مواد مخدر در منطقه هستند.
به رغم همه اين منافع و سياستهاي مشترك، آمريكا مصرانه خواستار زده شدن برچسب
«حامي تروريسم» و «محور شرارت» بر ايران است. البته ايران هم در اين زمينه با
زيرکي اين بحران را مديريت کرده ونا باورانه شاهد اين هستيم که ايالات متحده به گوشه
رانده ميشود.
ايران به عنوان يك قدرت منطقهاي، بارها در برابر خواستههاي آمريكا قد علم كرده است كه
آخرين مورد آن، مقاومت ايران در برابر اتهامات هستهاي آمريكاست كه البته ايران نيز
اين اتهامات را رد كرده و به تعدادي از كشورهاي خاورميانهاي ديگر در اين زمينه اشاره
و برنامه هستهاي آنها را مطرح ميكند؛ چرا اين اتهامات در مورد اسرائيل، پاكستان و
هند مطرح نميشود؟ براي مثال اسرائيل حتي معاهده ممنوعيت آزمايشهاي هستهاي را نيز
امضا نكرده است.
((سوال اينجاست که ما نميدانيم ايران داراي بمب هسته اي هست يا نه و
مقامات ايران سياست ابهام را زيرکانه تر از اسراييل پياده ميکند و همين پايه هاي غرب را
در مواجهه ايران لرزان ميکند.))
ايرانيها به خوبي دهه 80 را به ياد ميآورند كه چگونه به تنهايي در برابر نيروهاي
متجاوز صدام حسين ايستادند. آنان هنوز عكسهاي رونالد ريگان و دونالد رامسفلد
را در سال 1983 به ياد دارند كه لبخند مليحي در حال دست دادن با صدام بر لب داشتند.
همين آمريكا و ديگر قدرتهاي جهاني كه در آن زمان، همه تلاش خود را براي حمايت از
صدام ميكردند، هماكنون ايران را به فعاليتهاي نظامي متهم ميكنند.
اتهامات حقوق بشري ايران نيز زمينه ديگري است؛ انتخابات اخير ايران، خواستههاي مردم
اين كشور را نشان داد و محمود احمدينژاد ـ يك تكنوكرات محافظهكار ـ توانست هاشمي
رفسنجاني را شكست دهد. احمدينژاد تبليغاتش را بر محور حمايت از مردم فقير و بيبضاعت
بنا كرده و او معتقد بود كه انقلاب ايران از مسير اصلي منحرف شده و بايد اصلاح شود.با توجه به
سخنراني جسورانه اي در مقابل سران دنياايراد کرد وحمله شديد به سياستهاي آمريکا نه تنها
ناسيوناليسم ايراني را به هيجان آورد بلکه تحسين اکثر سران دنيا و حتي متحدان کاخ سفيد را
در پي داشت.((اين را از دست زدن ممتد حاضران ميشد فهميد))
وي كه از حمايت آيتالله خامنهاي، رهبر ايران، نيروهاي سپاه پاسداران و شوراي نگهبان
نيز برخوردار است، در اظهارات اخيرش مدعي شد كه متمايل به تعقيب بعضي برنامههاي
اصلاحطلبان نيز هست. به اين ترتيب، اين توسعه سياسي، شانس كمي را براي آمريكا به
منظور ايجاد يك ديپلماسي خلاق با ايران به وجود آورده است.
اگر آمريكا بتواند، روابط گسسته خود را با ايران ترميم كند، آنگاه اين شانس را دارد تا
بتواند از مرداب عراق فرار كند. از نظر تاريخي، ايران و عراق، چرخهاي تعادل سياسي
بودهاند و با تشويق آمريكا، اين اميد وجود دارد كه اين سيستم قدرت دوباره شكل بگيرد.
نيروهاي ايراني جايگزين مناسبي براي آمريكاييها هستند، اما اعمال چنين ديپلماسي،
بسيار دشوار و بهتر است به راههاي ديگري انديشيد.
ايران از نظر پيشينه تاريخي نيز تسلط كاملي بر عراق دارد. در جنگ ايران و عراق، نخست
عراق از بمب شيميايي عليه ايران استفاده كرد و در جريان جنگهاي داخلي عراق پس از
جنگ با ايران، ايران حدود ششصد هزار نفر از آوارگان عراقي را در مرزهاي خود پذيرفت و
شانس كار و رفتن به مدرسه را نيز براي آنان فراهم كرد.
روابط ايران با شيعيان عراق و همچنين كردهاي اين كشور و به ويژه حمايتهاي سابق وي
از جلال طالباني، رئيسجمهور كنوني عراق، آينده روشني را در نقشآفريني ايران در عراق
به وجود آورده است و حتي اگر زماني نيز عراق تجزيه و به سه منطقه كرد، شيعه،
و سنينشين تقسيم شود، ايران با نفوذ در دو منطقه اول، مشكلي را نخواهد داشت.
جمهوري اسلامي در خليج فارس نيز مهرهاي تعيينكننده است؛ جمعيت اين كشور به تنهايي،
دو برابر جمعيت همه كشورهاي حوزه خليج فارس است. هيچ معاهدهاي بدون حضور ايران
امضا نميشود، هيچ معاملهاي انجام نميشود و هيچ راهحلي پيشنهاد نميشود، مگر اينكه
ايران نيز در آن حضور داشته باشد. اين در حالي است كه عراقيها، افغانيها و آمريكاييها،
هنوز در حال كشتن يكديگر در جنگي هستند كه پاياني ندارد.
هماكنون زمان آن است كه ايران و آمريكا براي حل مشكلات خليج فارس نيز اتحادي
نيرومند تشكيل دهند.
در پايان ياداور ميشود که ايران هنوز بازوان خود را در جهان منقبض نکرده ودر صورت اين عمل
بايد کابوس آرماگدون را شاهد باشيم.
آقا سیا دمت گرم واقعا پشتمو لرزوندی با این نوشتت آفرین به غرور ایرانیت…این فراریا که کنار گود نشستن میگن لنگش کن همه ناموس و غیرتشون رو ازشون گرفتن….نمونشون استاد فرهنگ و تمدن فاحشه تموم عیار (((شیوا))س
اینم سایتشهhttp://shima.blogspot.com/
اگه سایت داری واسم میل کن ممنون میشم