27
Nov
2006
قانون که در مملکتی برقرار شد همه چیز سر جای خودش قرار خواهد گرفت و اگر بی قانونی برقرار شد سنگ روی سنگ بند نمیشود.
سال 1978 و 1981 دادگاهی در نروژ شخصی بنام فریتز موئن (Fritz Moen) را به اتهام 2 فقره قتل و تجاوز محاکمه و محکوم کرد. او را 18 سال در زندان نگه داشتند. عدهای بر این باور بودند که این بیچاره را که کر و لال هم بود غیر عادلانه محاکمه کردهاند و او بیگناه است. در طول این سالها و همچنین پس از اینکه او از زندان آزاد شد. یک گروه وکلای انسان دوست در نروژ پیگیر کار او بودند و عاقبت موفق شدند دادگاه تجدید نظر دیگری را برای او تقاضا کنند و زیر فشار این افراد دادگاه برقرار شد و با شواهد جدیدی که بدست آمده بود (سال گذشته یک مرد در بستر مرگ به این دو قتل اقرار کرده بود) او را از اتهام تبرئه کردند. پارسال Fritz Moen بیچاره مرد ولی وکلای او از پا ننشستند و به تحقیقات خود ادامه دادن، داستان را کوتاه کنم. حالا نه تنها Fritz Moen را از اتهام قتل و تجاوز تبرئه کردهاند بلکه میخواهند گریبان قضاتی هم که او را محکوم کردند را بگیرند و آنها را به سزای خود برسانند. هرچه باشد این بیچاره بیش از 18 سال از عمر خود را برای گناهی که مرتکب نشده در زندان بوده و این تنها بخاطر بی توجهی قضات دادگاه و دیگر دست اندرکاران سیستم قضایی نروژ است.
حالا اوضاع ایران ما را مقایسه کنید با این جا تا عمق فاجعه را بهتر مشاهده کنید. دانشجویی را در خیابان به جرم اینکه با دختری هم صحبت شده، مامورین فاشیست حکومتی سلاخی میکنند، آب هم از آب تکان نمیخورد.
مطلبی در همین باره به انگلیسی
در بخش: حقوق بشر
22
Nov
2006
این وبلاگ نویسی هم برای عدهای خوب دکان دو نبشی شده ها! خصوصا این بچه مذهبیهای خارجه نشین، که هم از توبره میخورند و هم از آخور.
هم هوای حکومت چیها را دارند تا بتوانند حق و حقوق خودشان را در ایران حفظ کنند و هم کمی تا قسمتی نقش اپوزیسیون را بازی میکنند تا بتوانند در جوامع خارجی دکانشان را با منافع مربوطه بچرخانند، هم عرق غربیها را میخورند و هم شله زرد نذری حسین شهید را! به این میگویند کاسب کار حرفهای!
هم از دولتهای خارجی بودجه برای مبارزه با حکومت آخوندی میگیرند و هم با این و آن چهره قدرتمند داخل لاس میزنند تا مبادا منافعشان درصورتی که آخوندها بر قدرت باقی ماندند در آینده به خطر بیفتد. کاسبکار از این بهتر!؟
این جماعت در طول سال با شعبده بازی هاشان چهرهای مخالف رژیم برای خود دست و پا میکنند و درست هنگام انتخابات یک مرتبه میبینی شروع میکنند به تبلیغ برای این یا آن کاندیدا یا حزب آخوندی. در طول سال هم گاهی اوقات با هم جنگ زرگری راه میاندازند یا شاید هم جنگ واقعی بر سر منافع کوتاه مدت، ولی یک شبه میبینی جنگ زرگری شان را فراموش میکنند شمشیرهای چوبی شان را غلاف میکنند و در یک جبهه به مبارزه!! میپردازند، به این میگویند همزیستی کاسبکارانه.
یکی آفتابه بدست دنبا کون رهبر راه میافتد، آن یکی هم با دستمال یزدی، فلان هاشمی و مافیوزهای اطرافش (اسهال طلبها) را میمالد.
این یکی از دویچه وله حق و حقوق میگیرد، آن یکی کاسه گداییاش را پیش هلندیها میبرد. این یکی از بازار تهران سهم و باج میگیرد آن یکی از روابط پنهانیاش در پاریس و لندن حقوق مکفی میگیرد. این وسط هم ماندهاند عدهای جوان نا بالغ که طبق معمول به راحتی فریب این حرفهایهای کاسب کار را میخورند و بدون اینکه از خود بپرسند که آیا شرکت در شعبده بازی رژیم انتخابات نام دارد!؟ به دام این دامداران کاسبکار میافتند.
این بیچارههای فریب خورده دنباله رو هنوز معنی انتخاب را نمیدانند وگرنه نام شعبده بازیهای رژیم آخوندی را انتخابات نمیگذاشتند. این شعبده بازی ممکن است برای کاسبهای تورنتو انتخابات باشد ولی یقینا برای ملت ایران که اسیر و منتر دست این کلاشان شدهاند فریبی بیش نیست.
پس بشتابید بیخبران! به معرکه گیری شعبده بازان و کاسبکار حرفهای
پ.ن:
یک آدم!! روزنامه نگار!:
نمی شود آدم در کار رسانه باشد و آن رسانه هم فارسی زبان باشد اما ایران نرود. سفر به ایران قبلا هم نوشتم که برای همه ما خارج نشینان ایرانی واجب است اما برای کسانی مثل من واجب تر. آدم روزنامه نگار نمی تواند و نباید از ایران دور بماند. خوشحالم که هر چند دیر و محدود اما به هر حال از ایران دیدن کردم.
اولین چیزی که در ایران توجه کسی را که بیش از یک دهه است در آنجا نبوده جلب می کند نوسازی است. ایران به نحوی پیگیر و گاه خیره کننده در حال نوسازی است. همه جا در حال ساخت و سازند. ساختن هزینه بر است. ایرانی ها از دولت و ملت پولدار شده اند. خوب خرج می کنند.
ماشین ها نونوار شده اند. جاده ها دو سه بانده و اتوبانی شده است. پلها و زیرگذرها و خیابانهای جدید از شمار بیرون است. همه جا برج ها سر برآورده اند.
این اراجیف را یکی بقول خودش “آدم!! روزنامه نگار” مینویسد!
باید طرف کور و کر باشد که ایران را به این شکل دیده است. طرف یادش رفته برود مناطق فقیر نشین را ببینید. طرف یادش رفته که به قول خودش روزنامه نگار است و باید ایران را با دیده یک منتقد ببیند نه یک مامور رژیم. ایشان فراموش کردهاند بروند به همان مناطقی که شهروندان کلیه فروش در آن مسکن دارند، آن مناطقی که دختران خود را برای سیر کردن شکم خود میفروشند، آن مناطقی که برای یک وعده غذا رای شهروندی خود را برای سیر کردن شکمشان میفروشند، تا آقایان برج ساز برج بسازند و آقای روزنامه نگار برود آنجا و “عیاشی و شکمچرانی” کند و بیاید اروپا و چرندیات به خورد ملت بدهد. همان مناطقی که شهروندانش یک بار حکومت ننگین 2500 ساله شاهنشاهی را به زباله دان تاریخ فرستادند.
این اراجیف را کسی مینویسد که مزد بگیر دولتهای سلطه طلب شده تا هم از توبره بخورد و هم از آخور. شرم بر تو و آنهایی باد که برای گذران زندگی از این ابزار استفاده ابزاری میکنید.
در بخش: انتخاباتی
21
Nov
2006
روز 27 آبان توحید غفارزاده یکی از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد سبزوار، به ضرب چاقوی یک دانشجوی عضو بسیج دانشجويی کشته شد. به همین راحتی فرزندان آن دیار اسلام زده را سر میبرند و سلاخی میکنند هیچ کس هم عکسالعملی نشان نمیدهد
محسن فلاحیان فرزند آخوند علی فلاحیان وزیر اطلاعات دولت رسمنجانی در یک درگیری لفظی با یک گروهبان بیچاره که در خیابان نظام آباد صورت میگیرد گروهبان ارتش به نام بیگی توسط چندین گلوله که بوسیله محسن فلاحیان شلیک شده بود کشته میشود. تحقیقات عدالت خانه آخوندی نشان داد که محسن فلاحیان پسر آخوند فلاحیان وزیر اطلاعات دولت رفسنجانی میباشد و دادگاه عدل اسلامی پس از یکسال محسن فلاحیان را به دلیل دفاع از خود تبرئه میکند!
آقایان هر بلایی که بخواهند سر ملت میآورند و هچی قدرتی هم نمیتواند حتی از آنها بپرسد چرا؟
حادثه متروی کرج که روحانی نیروی انتظامی (بسیجی)، جوان 20 سالهای را به نام علی احمدی پور به قتل رساند را به خاطر دارید؟ ملای جلاد، جوان 20 ساله را در برابر چشمان مردم در روز روشن سلاخی میکند و حکمی شبیه به این میگیرد. تازه با شناختی که از دستگاه عدالت خانه عدل علی داریم اینکه حتی این حکم نیز اجرا شده باشد بعید مینماید
عاطفه رجبی را که حتما بخاطر دارید!؟ همان دختر بیچاره 16 سالهای که بوسیله قاضی و مامورین انتظامی نکا مورد تجاوز قرار گرفته بود و مامورین دولت عدل علی برای اینکه کسی از این ماجرا با خبر نشود با سرعت تمام دخترک بیچاره را به جرم فحشا اعدام کردند. عدل علی را می بینید!؟
از این بدتر قاضی القضات حکومت آخوندی سعید مرتضوی با دستان خود ژورنالیست بی دفاع زهرا کاظمی را در زندان به قتل میرساند باز هم آب از آب تکان نمیخورد. با عرض پوزش از اشتباه من! آب از آب تکان میخورد! قاضی مرتضوی به خاطر این خدمت شایان از پست قاضی معمولی به پست قاضی القضاتی حکومت عدل علی ارتقاء درجه مییابد. این همه جنایت تنها گوشههای کوچکی از جنایات این رجالهها ست، اینها سر سوزنی است در کنار جنایاتی که ملاها در این 27 سال انجام دادهاند. قتل های زنجیره ای را به خاطر دارید!؟ قتل عام سالهای 67 را چطور!؟
میگویند وقتی که مغولها به ایران حمله کرده بودند، تعدادی از جنگجویان مغول در بین راه چند ایرانی را میگیرند و چون سلاح همراه نداشتهاند به آنها میگویند همین جا بایستید تا برویم و شمشیر بیاوریم و سر شما را ببریم، فلاکت زدههای ایرانی هم همان جا میایستند تا سربازان بروند و شمشیر بیاورند و سرشان را ببرند.
آیا به نظر شما شرایط امروز مثل آن دوران نشده!؟ آیا زمان آن نرسیده که در مقابل این همه بی عدالتی و جنایت بایستیم و اجازه ندهیم این چنین این اعراب بدوی هم میهنان ما را سلاخی کنند؟
در بخش: حقوق بشر
18
Nov
2006
لس آنجلس تایمز در مقاله ای به قلم کیم مورفی مینویسد: ایران از خروج آمریکا از عراق نگران است.
در این مقاله از قول پیروز مجتهد زاده گفته میشود، برخلاف سیاست رسمی ایران که خواستار خروج نیروهای آمریکا از عراق است، عدهای نیز شدیدا نگران خروج زودرس آمریکا از عراق هستند. این نگرانی از آنجا سرچشمه میگیرد که با خرج آمریکا از عراق اوضاع غیر قابل کنترل عراق رو به وخامت گذارد و باعث سرایت به منطقه و خصوصا ایران شود. ( نقل به مضمون)
گویا این غربیها پس از بیش از 27 سال بازیهای سیاسی با حکومت آخوندی هنوز به سیاست مکارانه حکومت ایران آشنا نیستند و هنوز مثل 27 سال گذشته به راحتی از سیاست بازان حکومت آخوندی، به قول معروف پولتیک میخورند و مثل موش به تله میافتند! این حضرات گویا هنوز نمیدانند که رژیم گاهی چراغ راهنمای دست چپ را میزند و یک مرتبه به راست میپیچد، این تاکتیک را رژیم بارها بکار برده و هنوز بعد از 27 سال حضرات به این حقه ساده رژیم آشنا نیستند.
هنوز گویا سیاستمداران آمریکا و غرب بر این خیال باطل هستند که اغتشاشات در عراق بواسطه عملیات القاعده است! آیا واقعا غرب گمان میکند که گروه تروریستی مثل القاعده قادر است چنین عملیات پیچیدهای را رهبری و اداره کند!؟ اصلا با هیچ استدلالی نمیتوان به این نتیجه رسید که گروه القاعده قادر باشد عملیاتی با چنین پیچیدگی را ادراه کند. عملیاتی که در عراق انجام میشود نیاز به یک سیستم لوجیستیکی بسیار پیچیده دارد تا بتواند روزانه با این ابعاد عملیات تخریب انجام دهد. تازه اگر فرض را بر این بگذاریم که این گروه تروریستی قادر به عملیاتی در این ابعاد باشد سوالی که مطرح می شود این است که، چرا همین عملیات را پیش تر در افغانستان به اجرا نگذاشت!؟ به طور کلی عملیات تروریستی در افغانستان بسیار ساده تر و قابل اجرا تر بود تا در عراق از همه مهم تر نیروهای القاعده در افغانستان ریشه دوانده بودند و از قدرت عملیاتی بالاتری برخوردار بودند، حالا چگونه است که امریکا و غرب به این باور رسیدهاند که عملیات تروریستی در عراق به اراده القاعده انجام میشود!؟ الحق که این غربیها یا خیلی ساده انگار هستند یا در حال بازی سیاسی در پشت این ظاهر هستند. به نظر بعید میآید که این همه دستگاه دیپلوماسی و این همه دفتر و دستکهای تحقیقاتی و جاسوسی نتوانند ببینند که عملیات در عراق حداقل بیشترین بخش آن به وسیله ایران انجام میشود.
توی نروژ با یک گروه کرد عراقی رابطههایی دارم، همه این بچههای کرد متفق القول هستند که عملیات تروریستی در عراق بوسیله ایران انجام میشود. این بچه ها اکثرا با گروه های کرد عراقی در رابطه هستند و اطلاعات محلی دقیقی از اتفاقات در عراق دارند.
به نظر من تلاش ایران در عراق به دو دلیل انجام میشود دلیل اول و عمده، جلوگیری از پیروزی آمریکا در عراق است زیرا با پیروزی آمریکا در این نبرد یقینا هدف بعدی ایران خواهد بود و دلیل دوم که در پی شکست خواهد آمد، اگر آمریکا در عراق شکست بخورد رژیم ایران عاقبت به آرزوی 27 ساله خود که همانا صادرات انقلاب اسلامی باشد خواهد رسید، و انقلاب اسلامی را به عراق صادر خواهد کرد. فراموش نکنیم که شیعیان که بخش عمده نیروهای عراق را تشکیل میدهند، سالهاست که نان خور حکومت آخوندی بودهاند و یقینا به آن مدیون هستند، همچنین نیروهای کرد عراقی نیز سالها زیر پرو بال حکومت آخوندی زیستهاند و در این میان تنها نیروهای سنی عراقی هستند که با ایران و حکومت آن مخالفاند تاز این گروه هم به واسطه مخالفت با مداخله آمریکا می توانند در شرایطی با ایران هم سیاست بشوند. برای آخوندها چه اتفاقی میتواند میمون تر از شکست آمریکا و در نتیجه خروج آن از عراق باشد؟
در بخش: ملای حیله گر
13
Nov
2006
بر اساس خبری که روزنامه نروژی VG از قول خبرگزاری نروژی NTB منتشر کرده، آقای بوش و بلر خواستار کمک از ایران و سوریه برای حل بحران عراق شدهاند.
این از این
از طرف دیگر قلدر منشی رژیم روز به روز در حال افزایش است و یقینا با این وضعی که در عراق پیش آمده آمریکا و متحدانش بیش از پیش برای خروج از بنبست عراق به حکومت ملاها نیاز خواهند داشت، در نتیجه تحولات منطقه مجبور خواهند شد از شدت فشارهای خود به رژیم بکاهند و حتی با ملاها وارد مذاکره شوند و چنین مذاکرهای تبدیل شود به اهرمی در دست رژیم برای تثبیت خود.
این هم از این
گروه های مخالف رژیم را اگر بر دو دسته عمده تقسیم، گروه اول همیشه بر این اصل پافشاری کردهاند که رژیم را باید خود مردم ایران سرنگون کنند و نباید به دولتهای بیگانه اجازه دخالت در امور داخلی ایران را داد.
گروه دوم تا امروز تنها دل به این بسته بودند که حکومت ایران را نیروهای خارجی (آمریکا و احیانا متحدانش) سرنگون کنند و بعد از اینکه ملاها را سرنگون کردند کلید را بدهند دست آنها.
دسته اول از اینکه آمریکا دیگر توان دخالت در امور داخلی ایران را ندارد یقینا خوشحالند، تنها نکته مهمی که در این میان باقی میماند و حتی تشدید میشود مساله نیاز آمریکا به ملا ها برای حل بحران عراق است که این نیاز خود میتواند نگرانیهایی را برای این گروه بوجود بیاورد به این معنی که ممکن است آمریکا برای خلاصی از باتلاق عراق مجبور شود به ملاها باج بدهد و در نتیجه به تثبیت حکومت کمک کند. این مساله نیز دخالت در امور داخلی ایران محسوب میشود و وضع را به حالت قبل بر میگرداند که دخالت نیروهای بیگانه در ایران باعث تداوم حکومتهای دیکتاتوری شود.
پس چه باید کرد؟
نکته قابل تامل در این معادله این است که رژیمهایی که مشروعیت ندارند و همچنین از محبوبیت داخلی برخوردار نیستند به مرور زمان حتی اگر قدرتی فوق العاده داشته باشند سقوط خواهند کرد.
تاریخ معاصر این را بارها و بارها به نمایش گذاشته. از انقلاب ایران بگیر تا سرنگونی رژیم های کمونیستی اروپای شرقی. همه این حکومتها هنگام سرنگونی به خیال رهبرانشان کنترل کامل بر اوضاع داشتهاند تا اینکه یک روز یک مرتبه همه چیز دگرگون شده.
آیا کسی باور میکرد که حکومت کمونیستی شوروی سابق یک مرتبه سرنگون شود و آن همه سلاحهای اتمی و مخرب و آن همه قدرت کاگب (KGB) و آن همه نیروهای خود فروخته یک شنبه به زیر کشیده شوند!؟
گره کور ملت ایران تنها با دستان خود ملت باز خواهد شد و اگر کسی برخلاف این ادعا کرد یقین بدانید که این راه نیز درست مثل انقلاب 57 به بنبست منتهی خواهد شد.
چاره کار ما مبارزه، افشاگری و باز مبارزه و افشاگری است روزی که طبقه پایین و زیر ستم جامعه چشمانش را بر روی مشکلات باز کرد و مسببین این فلاکت را شناخت، یقین بدانید آن روز جرقهای کافی است تا کاخ ظلم حکومت آخوندی را به کوخی مبدل سازد. آن روز دیگر نه کمک آمریکا مشکلی از رژیم حل خواهد کرد و نه نیروهای چماقدارش و نه دولتهای کوچک و بزرگی که رژیم در این سالها با باج دهی با خود همراه کرده. مگر حکومت شاه بوسیله کارتر جزیره ثبات نامیده نشد!؟ پس چه عاملی باعث شد که آن جزیره ثبات یک شبه به جزیره بی ثبات تبدیل شود!؟
دست روی دست گذاشتن و منتظر منجی نشستن دردی را از کسی دوا نمیکند، همه گروهای خواهان سرنگونی رژیم باید دست به دست هم بدهند و در این راه هم آهنگ عمل کنند در چنین حالتی و زمانی که اکثریت 70 میلیونی جمعیت ایران از خواب بیدار شد، حکومت آخوندی یک شبه پودر خواهد شد.
در بخش: بحران اتمی، جنگ
10
Nov
2006
در کشورهایی که دموکراسی برقرار است معمولا وقتی کسی به پستهای سیاسی بالا دست یافت، دیگر هیچگاه او را در پستهای پائین تر نمی بینید. به این معنی که اگر طرف دیگر برای پست و مقامی در سطح آن پستی که داشته رای نیاورد امکان ندارد خود را برای پستهای پائین تر کاندید کند. همچنین اگر کسی خود را برای مقامی کاندید کرد و رای نیاورد دیگر برای بار سوم و چهارم چنین عملی را انجام نخواهد داد. در حکومت آخوندی این مساله اصلا مطرح نیست، هاشمی را ببینید با اینکه سه چهار بار ملت با اردنگی حتی در آن سیستم غیر دموکراتیک بیرونش انداختهاند باز از پنجره وارد شده. حالا هم برای این اَنتخاباتی که در راه است لیست اسهال طلبها را که میبینی خندهات میگیرد. آقایان وزرای دولت اسهال طلب بعد از اینکه با اردنگی مردم روبرو شدند حالا رو به شورای شهر آوردهاند برای این اراذل پست های حکومتی چنان نان و آبدار است که حتی اگر از پست ریاست جمهوری هم بیرونشان بیندازید حاظراند در پست آبدارچی شهرداری مقامی را دست بگیرند، چون هرچه باشد حتی در ردههای پایین هم چنان بخور بخوری رواج دارد که آقایان حاظراند برای کسب پست مقامها، دل و روده یکدیگر را در آورند.
لیت اسهال طلبان داوطلب را ببینید:
1- محمدعلی نجفی (وزیر سابق آموزش و پرورش)
2- احمد مسجدجامعی (وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی)
3- اسحاق جهانگیری (وزیر سابق صنایع)
4- معصومه ابتکار (معاون سابق رئیس جمهور و رئیس سابق سازمان حفاظت محیط زیست)
5- اشرف بروجردی (معاون اجتماعی سابق وزیر کشور)
6- محمدحسین مقیمی (معاون عمرانی سابق وزیر کشور)
7- علی میرلوحی (معاون حقوقی سابق وزیر کشور)
8- علی محقر (معاون اقتصادی سابق وزیر کشور)
9- پنجه فولادگران (استاندار سابق مازندران)
10- حسین بیغم (معاون سابق سیاسی استان زنجان)
11- اعظم نوری (شهردار سابق یکی از مناطق سابق تهران)
12- خانم نژاد بهرام
13- شاپوریان (شهردار سابق منطقه 3 تهران)
14- خلیلی (شهردار سابق منطقه 9 تهران)
15- پیروز حناچی (معاون سابق وزیر مسکن و شهرسازی)
16- خیرآبادی
17- احمد حکیمیپور (عضو سابق شورای شهر تهران)
18- محمدحسین لطفی (عضو سابق شورای شهر تهران و خانه کارگر)
19- الحسینی (معاون سابق آموزش و پرورش)
20- جواهریپور (رئیس سابق آموزش و پرورش شهر تهران)
21- تقیزاد خامسی
22- محمود علیزادهطباطبایی
23- ابراهیم اصغرزاده (عضو سابق شورای شهر تهران)
24- علیمحمد غریبانی (استاندار سابق آذربایجان شرقی)
منبع فارس نیوز
در بخش: انتخاباتی
09
Nov
2006
وقتی که آقای بوش و شرکا بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهاو مشکلات خاورمیانه و سیاست این منطقه وارد جنگ با عراق شدند بارها این طرف و آن طرف نوشتم که عراق باتلاقی برای ارتش آمریکا خواهد شد. دلیل این امر هم مشخص بود. رژیم تهران میدانست که کنترل عراق بوسیله آمریکا زمینه حمله به ایران را فراهم خواهد کرد، در نتیجه همه توان خود را بر این مساله متمرکز کرد تا از پیروزی آمریکا جلوگیری کند. رژیم تهران با هشیاری از مهرههای شیعه خود در عراق استفاده کرد و حمام خونی را راه انداخت که باعث مستأصل شدن آمریکاییها و افزایش کشتههایشان شد و همه این عوامل شکست بوش و دست راستیها را فراهم ساخت.
نتیجه این چالش سیاسی را امروز با شکست جمهوریخواهان بخوبی مشاهده میکنیم.
تسلط دموکراتها بر کنگره و برکناری دانلد رامسفلد وزیر دفاع آمریکا شروع مشکلات عدیده سیاسی بوش و شرکا در داخل خود آمریکا را هم استارت زده است، باید منتظر شد تا شکل و شمایل کنگره جدید آمریکا نمایان شود تا بعد بتوان نتیجه گیری کرد که آیا در گیری آمریکا با ایران ادامه پیدا خواهد کرد یا آمریکا شکست را خواهد پذیرفت و با پذیرش این شکست سر میز مذاکرهای خواهد نشست که نتیجه آن چیزی بجز تحقیر هر چه بیشتر آمریکا در مقابل ملاها را به ارمغان نخواهد آورد. بی دلیل نیست که آقای لاریجانی این چنین مغرور از موقعیت بوجود آمده شروع به *) کرکری خواندن کردهاند تا به خیال خود پیروزی حکومت ملاها را با روسها جشن بگیرند.
پس از حمله آمریکا به عراق عدهای ساده انگار نیز بر این باور بودند که آمریکا در عرض چند روز عراق را تصرف خواهد کرد و بعد از آن نوبت ایران خواهد شد و چنین استدلال میکردند که در نتیجه چنین حملهای رژیم تهران سقوط خواهد کرد و همه چیز به خیر و خوشی تمام خواهد شد! غافل از اینکه خواب و رویا با واقعیات تفاوت بسیار دارد. همین تحلیل غلط باعث شده بود که عامه ملت هم به خیال اینکه منجی از بیرون آنها را از دست آخوندهای خونخوار نجات خواهد داد دست از مبارزه واقعی بردارند و در نتیجه این خیال خام نیروهای بالقوه داخلی مخالف رژیم را نیز تضعیف کند.
البته همانگونه که در بالا نوشتم باید منتظر شد و دید که آیا واقعا تغییری در سیاست آمریکا حاصل خواهد شد، یا حتی درصورت تغییر سیاست دولت آمریکا، رژیم اسرائیل نیز از چنین تغییر سیاستی پیروی خواهد کرد یا باز باید منتظر جنگی خانمان سوز باشیم.
*) کرکری های آقای لاریجانی قبل از سفر به مسکو
آمریکا در منطقه در باتلاقی گیر کرده است که هیچکس جز ایران نمیتواند این وضعیت را برایش حل کند. علی لاریجانی با تاکید بر این نکته که «ما حتی اعلام کردیم در زمینه همكاریهای منطقهای و حل و فصل مسایل مشکلی نداریم» افزود: اگر بحث جامعی با ایران صورت گیرد، ایران آمادگی کامل برای تفاهم را دارد. منبع سایت آفتاب
در بخش: بحران اتمی، جنگ, روابط خارجی