27 Jun 2002

حُسن آقاجون، جان مادرت هر

نوشته:     :::       Comments Off on حُسن آقاجون، جان مادرت هر

حُسن آقاجون،
جان مادرت هر وقت كه جنگ اينترنتيتون تمام شد يك خبري هم به ما بديد كه دو سه كلمه حرف حساب بزنيم.
اين اواخر هر وقت كه با جعفر آقا آمديم در خونه تون ديديم چاقو چاقو كشي اينترنتي هست. همش فكر ميكرديم كه شعبون بي مخ را مينيم.از يكطرف يك بابايي داد هك كردن و سر بريدن كامپيوتري ميداد و زبان ميبريد و قلم ميشكست و از طرف ديگه هم ايهالناس در دام تنور داغ جنگ و جدال و جارو جنجال افتاده بودند و نفس كش ميطلبيدند. اون جعفر آقاي بيچاره هم حسابي زرد كرده بود. خلاصه هر وقت كه جنگتون تمام شد و ناطران صلح بين المللي براي ايجاد صلح و اعلام اينكه ما عملاْ به تنهايي قادر به گفتگوي بدون جنگ در ميان خود نيستيم آمدند و مابينتان ميانجيگري كردند و اوضاع براي ادامه بحث خلاقه مهيا شد، لطفاْ اعلام كنيد كه ما هم هر از گاهي حرف داريم.
راستي اينجا زمين لرزه آمده. به كسانيكه دلشون ميخواد و امكاناتش را دارند و پيش از هرچيزي آدم مطمئني را اينجا ميشناسند، بگو كه بيك طريقي كمكهاي خودشون را از مردم بيچاره دريغ نكنند. يادم مياد زمين لرزه شمال كه آمده بود، حتي به خبرنگاران اجازه ورود به مناطق آسيب ديده را نميدادند و بالنتيجه مردم بيچاره هم بي پناه و آواره باقي ماندند. چند سال بعدش زلزله اي شبيه اون در تركيه اتفاق افتاد كه با پخش خبر به سراسر جهان و تحريك حس همدردي مردمان ديگر و جلب كمكها و همكاري آنها، مناطق آسيب ديده را چند بار بهتر از قبلش درست كردند. ولي بين خودمون بمونه، دست اندركاران هم نامردي نكردند و كم خوردند و بردند و مردم هم نااميد نشدند و نگفتند كه اگر بفرستيم ، خورده ميشه و به اينطريق يك نوع تفاهم و حس همبستگي بوجود آوردند.
بيغرض

Comments Off on حُسن آقاجون، جان مادرت هر   |    |     |     

26 Jun 2002

وای از نیرنگ وای از

نوشته:     :::       Comments Off on وای از نیرنگ وای از

وای از نیرنگ وای از دروغ
این مساله ی پرشین وبلاگ مثل اینکه خیال نداره مارو ول کنه میپرسید چرا!؟ باور کنید که من دیگر فکر کرده بودم که به اندازه کافی این موضوع زیر رو رو شده بحث شده بر این گمان بودم که ساعت 16 روز یکشنبه میلی را از آزاده سپهری دریافت کردم مضمون میل چنین است :
rasti in ahmad karimi karimionline.persianblog.com ro mishnasid?
“ایا این شخص را میشناسی: karimionline.blogspot.com”
پس از چند دقیقه میل دیگری بساعت 16:38 دقیقه دریافت کردم سپهری در این میل از من سوال میکرد ” in chi boode? ” مطلب گویا از این قرار بود که زمانی که آزاده سپهری مشغول چت کردن بوده PC ش مورد حمله یک ویروس یا شاید چیز دیگری واقع میشود و firewall اون یک پیغام اخطار میدهد، پس از اینکه من توضیحی به او میل کردم میل دیگری دریافت کردم از او که توضیح میداد:
” in vaghti etefagh oftad ke dashtam ba karimi_ahmad@yahoo.com chat mikaradam”
این وقتی اتفاق افتاد که داشتم با احمد کریمی چت میکردم.
با دریافت این میل سعی کردم از طریق blogspot دنبال اسم این شخص “احمد کریمی” بگردم پیدا نکردم سری به پرشین بلاگ زدم اسمش را آنجا پیدا کردم. سعی کردم روی اسم کلیک کنم ولی بجای باز شدن صفحه IExplorer به من یک Prompt داد به این معنی که File مورد نظر را save کنم، متعجب شدم ولی آن را در هارد ضبط کردم بعدآ آن را بوسیله notepad باز کردم تا ببینم چگونه file ی هست چون فیل بدون extension بود. پس از باز کردن فیل متوجه شدم که html است. آن را تغیر نام دادم و بوسیله IExplorer بازکردم محتویاتش با صفحات پرشین بلاگ فرق میکرد و در وسط صفحه این مطالب نوشته شده بود:





وب سايت اميد بهرامي
براي فروش!!!!
قيمت پايه 2500 ريال مي باشد
afriend1380@yahoo.com



در این موقع بود که مشکوک شدم چون میل یاهو را شناختم همان کسی بود که برای من و دیگران پیقام Hack کردن پرشین بلاگ را داده بود.
بایافتن این اطلاعات مطمئن شدم که این شخص همان احمد کریمی است که با دو اسم خود را به ما معرفی کرده است.
پس از کمی پیگیری به این وبلاگ رسیدم با پیگیری لینک آدرس در قسمت لینکای این صفحه به این صفحه رسیدم و در این موقع بود که تصویر کامل شد. باری کسانی که علاقه به خواندن آخرین میل او هستند میتوانند به وب لاگ امید میلانی مراجعه کنند.
نتیجه گیری:
این مساله پرشین بلاگ ما را به جایی کشاند که خود گمانش را نمیکردیم. چند نکته که قابل تامل است این است که

  • آیا پرشین بلاگ در این امر دخالت داشته؟ بگمان من بله وگرنه هیچ دلیلی ندارد که شخصی که خود طرفدار پرشین بلاگ است و آنرا حتی بوضوح در مطلب 19 زوئن خود اذعان میکند تصمیم به حک کردن آن کند. بریده ای از مطلب را برایتان می آورم:
    “يك گلايه: حتماً از پرشين‌بلاگ خبر داريد. نمي‌دانم بعضي دوستان، البته با گرايش‌هاي فكري خاص و اغلب در خارج از كشور، چه اصراري به سياسي جلوه دادن موضوع دارند. شايد بهتر باشد بجاي دچار شدن به توهّمِ مبارزه، در فضايي به دور از غرض ورزي‌ها و فُحش‌هاي سياسي حرف‌مان را بزنيم. فكر مي‌كنم اينجور بيشتر همديگر را بفهميم.”
    این دوست گرامی توضیح نمیدهند که غرض و مرض ما داریم یا ایشان که قصد Hack کردن پرشین بلاگ را داشته اند!؟

  • آیا پرشین بلاگ حک شده است!؟ و این صفحه ای که من اولین بار در این لینک دیدم همان حک شدنی بود که afriend1380@yahoo.com حرفش را زده بود . این پاسخ را فقط کارگذاران پرشین بلاگ میتوانند بدهند چون آنها هستن که به log های سرور دست رسی دارند و با آگاهی از اینکه حد اقل یکی از این دست اندرکارن خود ادعای حکر بودن را دارد جالب است باید دید آیا پاسخی خواهند داد یا خیر!؟
  • Comments Off on وای از نیرنگ وای از   |    |     |     

    24 Jun 2002

    افشاگری چیزهای جالبی را پیگیری

    نوشته:     :::       Comments Off on افشاگری چیزهای جالبی را پیگیری

    افشاگری
    چیزهای جالبی را پیگیری میکنم که درحال پایان یافتن است پسفردا روی نت میگذارم اول باید کسی را که میخواهم سکه ی یک پول کنم سر عقل بیاورم اگر قبول نکرد که خود اطلاعاتش را در اختیارتان بگذارد بعد خودم به مسلخ خواهم بردش این رشته کنکاشی است که در پی یافتن این حرامزادگان دست نشانده پیدا کردم، یکی شان را حتی عکسش را پیدا کردم به او تا پایان تحقیقاتم امان میدهم اگر خودش خودش را معرفی کرد که خوب از افشای عکسش خوداری میکنم اگر نه عکسش را هم روی نت خواهید دید او همان کسی است که به من ، امید میلانی ، سپهری و احسان میل داد که میخواهد Perisanblog را hack کند ولی ما دستش را خواندیم و پس از پیگریهایی آدرس خانه اش را هم پیدا کردم. بدبخت خود فروخته با ملت بازی نکن عاقبتش را دیگران دیدن تو هم خواهی دید. او با حداقل دو اسم مینویسد وبا اسم سومی به من و دیگران که مخالف رژیم هستیم میل داد تا مثلآ ما را سکه یک پول کند. دمت در تله ی من است بیچاره ، امشب برایت در سه آدرس مختلف پیقام فرستادم تا بدانی که دستت رو شده تو مهره سوخته ای. قرار من و تو 25 زوئن 2002 .

    تکرار مکررات
    امروز تصمیم داشتم که یک بحث جدیدی رو شروع کنم که متاسفانه نامه ای دریافت کردم که مرا مجبور کرد مجددآ به همان موضوع قبلی برگردم . دوباره مثل یک صفحه سوزن خورده تکرار مکررات بکنم ولی چه باک تا زمانی که نیاز به اینگونه صحبتها باشد حُسن آقا هم اینجاست و اگر لازم باشد مثل صفحه سوزن خورده خواهد خواند. بهتر است نامه این دوست عزیز را باهم بخوانیم و بعد برگردم سر ایراداتم به این نامه.



    براي بار دوم خدمت شما دوست عزيز سلام عرض ميكنم! اميدوارم اينبار متوجه عرايضم بشي، ولله راستشو بخواين من فقط ميخواستم عرض كنم كه اگه امكان داره حد اقل شما بيخيال اين پرشين بلاگ بشين . چون همه دوستان عوض اينكه به حرف هاي قبلي شون برسن و اون مطالب دوست داشتني شونو بنويسن ، دارن در مورد اين سايت مزخرف مينويسن و اين خيلي دردناكه كه يك نويسنده نوشتن شو ول كنه و خواننده ها رو در انتظار نوشته هاي قشنگ بذاره . منم اينبار يونيكد نوشتم . اميدوارم متوجه شده باشي. خدا حافظ.


    دوست عزیز نوشته اید دونامه باور بفرمایید من فقط همین را دریاف کردم البته دوتا نامه بود ولی محتوای هر دو یکی بود و هر دو بصورت یونیکد. دوست عزیز مینویسند که بی خیال باشیم، دوست عزیز برای شما که در جنوب آمریکا زندگی میکنید شاید خیلی ساده باشه که ما بی خیال باشیم ولی گمان نمیکنم اون جوانی که در ایران هرروز با مشکلات عدید دست و پنجه نرم میکنه با شما هم عقیده باشه. همانطوری که این دوست عزیز میدونن امروز اطلاعاتی رو که در عرض 1 دقیقه ناقابل از میل ایشون استخراج کردم و آن را برای خودشان میل کردم، شاید این اطلاعات از نظر یک استفاده کننده عادی از کامپیوتر بی ارزش باشه ولی برای کسانی که دنبال شناسایی افراد هستند اطلاعات فوق العاده خوبی هست. و با آگاهی از اینکه رژیم ISP ها را در ایران مجبور به ثبت ساعات و اسامی استفاده کنندگان کرده، در آنصورت شناسایی افراد کار ساده ای خواهد بو. باز هم گوشزد میکنم این را برای ترساندن افراد نمیگویم چون در آنصورت همان کاری را کرده ام که رژیم میخواهد. با کمی دقت میتوان جلو اینجور چیزها را گرفت.
    در انجا میخواهم چند نکته را همرا با چند تکنیک ساده برا جلوگیری ار شناسایی یادآوری کنم.
    برای جلوگیری از شناسایی بهترین کار استفاده از کافی نت ها است مخصوصآ اگر مطالب را از قبل ویرایش کنید و آنها رو بر روی یک فلاپی ضبط کرده به یک کافه نت بروید و آن را بر روی نت قرار دهید. چنانچه در خانه خود اینتر نت دارید در صورت امکان نوشته هارا بصورت offline انجام دهید و بعد از پایان online شوید مطالبتان را بر روی نت بگذارید و مجددآ offline شوید با اینکار زمان قرار گرفتن روی نت خیکی کوتاه میشود و در ضمن با online و offline شدن IP شما عوض میشود و امکان ردیابی را مشکل میکند. درصورت امکان بین کارهای معمولی خود و کارهای سیاسی همیشه یک online و offline انجام دهید. هنگام سوار کردن برنامه های کامپیوتر از دادن اسم واقعی خود خوداری کنید، مثالی میزنم تا منظور خود را بهتر بیان کنم. چنانچه قصد سوار کردن Windows را دارید حتمآ اسم و مشخصات خود را غلط به Windows بدهید، زمان سوار کردن دیگر برنامه ها هم از همین روش استفاده کنید. در windows های امروزی گاهی اوقات از شما سوال میشود که آیا میخواهید نام و Password خود را در ضبط کنید یا از اینکار خوداری نمایید یا اسامی غلط بدهید. درمورد میل حتی اگر ISP شما آدرس میلی در اختیارتان میگذارد از این ادرس فقط برای کارهای شخصی استفاده کنید. و حتمآ برای کارهای سیاسی از میلی در یاهو (Yahoo) و یا هات میل (hotmail) استفاده کنید. من روزانه 1300 تا 1600 میل را روانه ایران میکنم همگی این میلها سیاسی هستند و همگی را با Yahoo و hotmail ویا میلهای دیگر با نام و ادرس غلط میفرستم، امکانات زیاد است پس نیازی به پرشین بلگ نیست از قوه خلاقیتتان استفاده کنید، روشها بسیارند و بخاطر همین موضوع است که رژیم روز بروز ذلیل تر و ذلیل تر میشود. یک موضوع فنی دیگر خواهشمندم مکاتبات را با روش یونیکد UTF-8 بنویسید. دو تا نظر هم توی نطرخواهی ما (من و حُسن آقا) بود که خیلی جالب بود دوست داشم به آنها هم پاسخ بدهم.
    اولی این است “خیلی بیمزه بود” خوب این که بستگی به سلیقه داره من هم که ادعا نکردم که بتوانم به سلیقه همگان بنویسم و این یکی یک کمی گنگ است “kheily boughy! chand sale iran nabody?” دوست عزیز زمانی که شما توضیح نمیدهید که چی چی من بوق هست چطور بنده میتوانم خودم را اصلاح کنم، میپرسید چند سال در ایران نبوده ام دوست عزیز 25 سال ولی باور بفرمایید اشخاصی را در ایران شخصآ میشناسم که حتی نمیدانند نماینده شهرشان در مجلس چه کسی است . پس قبول بفرمایید که بنده همچین بوق بوق هم نیستم ولی در هر صورت متشکرم از نظری که دادید ولی کمی توضیح شاید مرا بهتر قانع میکرد.
    البته گمان نکنید که فقط نامه های اینجوری دریافت میکنم ولی من عادت دارم فقط انتقادات را پاسخ گوباشم نامه های تشویقی را برای خودم نگاه میدارم و آنها را فقط با تقاضای نویسنده اش روی نت میگذارم.
    درخاتمه ی این مطلب با اجازه از فضول از وبلاگش کپی کردم این را هم از آنجا داشته باشید که چندروزی است نمینویسد و امید و آرزو دارم که دوباره بنویسد چون ایران به اینگونه جوانان نیاز دارد.
    ٭ ما در روزگاری هستيم هليا، که بسياری چيزها را ميتوان ديد و باور نکرد و بسياری چيزها را نديده باور کرد.
    هليا! يک سنگ بر پيشاني سنگي کوه خورد . کوه خنديدو سنگ شکست . يک روز کوه ميشکند . خواهي ديد.
    هليا! خشم زمان من بر من مرا منهدم نميکند. من روح جاری اين خاکم .
    من روان دائم يک دوست داشتن هستم .
    ……



    سلطان بهرمان
    در نماز جمعه این هفته مجددآ مشخص شد که جایگاه هاشمی بهرمانی کجاست همانطور که باز ملت از سالها پیش میدانست و امروز هم میداند، که هاشمی جایگاهی برتر از قانون، برتر از مجلس و حتی برتر از ولی فقیه دارد و به چیزی کمتر از پادشاهی قانع نیست. این ملت با بودن هاشمی در صحنه سیاسی ایران هیچ گاه نخواهد توانست حتی یک دمکراسی نیم بند را هم بدست آورد. اینرا هم ملت بخوبی میداندکه سخنان این جمعه هاشمی نشان از آن دارد که بازگشت یزدی و سکوت مرگ بار به اصطلاح اصلاح طلبان چیزی نیست جز توافق پشت پرده با آمریکا و به حراج گذاشتن باقیمانده هستی ملت. پس امید است که روشنفکران کودن این آب و خاک همچون ملت لحضه ای از خواب 1300 ساله خرگوشی خود بیدار شوند و بجای لاس زدن با این یا آن گروه، با اتحاد و انسجام گریبان هاشمی و باقیمانده این رژیم منحوس را گرفته و تا قبل از بنابودی کشیدن و تجزیه ی ایران او و دیگران را از صحنه گیتی پاک کنند.

    Comments Off on افشاگری چیزهای جالبی را پیگیری   |    |     |     

    22 Jun 2002

    چند توضیح و چند پیشنهاد

    نوشته:     :::       Comments Off on چند توضیح و چند پیشنهاد

    چند توضیح و چند پیشنهاد
    چند نفری برای من نامه(میل) فرستاده اند و از من انتقاد کرده اند که چرا با نام خود مطلب نمینویسم. امروز تصمیم گرفتم که به این موضوع و چند موضوع دیگر بپردازم. چند نفری به نوشته های من ایراد گرفته اند که چرا از لغات رکیک استفاده میکنم و چند نفری هم به املاء و انشاء بنده ایراد گرفته اند، البته از نامه هایی که از سرسپردگان رژیم میرسد چیزی نمینویسم چون خود را به هیچ گونه پاسخگوی آنها نمیدانم.
    اول: چرا با اسم و مشخضات خود نمینویسم، برعکس آنچه عده ای گمان میکنند من از رژیم هیچ ترسی ندارم و چنانچه درپی یافتن اسم و رسم من هستید آن را میتوانید در اعتراضهای رسمی که اینجا و آنجا نوشته میشود به جمهوری اسلامی پیدا کنید. یکی از دلایلی که به این اسم و رسم مینویسم مربوط میشود به اینکه نگارنده خود را در ردیف حُسن آقا نمیداند بخاطر همین از اینکه خود را بجای حُسن آقا غالب کند خوداری میکند، حُسن آقا همیشه چند صد قدم از من جلوتر است. دلیل دیگرش به بازی گرفتن نیروی جمهوری اسلامی است چنانچه اینکار حتی اگر یکنفر از اوباش جمهوری اسلامی را یک بار درماه را 1 ساعت هم صرف پیداکردن من کند خود ضربه ای به این سیستم است، این کار را به دیگران هم پیشنهادمیکنم.
    دوم: بکار بردن لغات رکیک از این جهت است که
    1. من از تحقیر کردن سران رژیم لذت میبرم.
    2. میدانم که کسانی هستند که با خواندن اینگونه مطالب یک کمی بقول معروف دلشان خنک میشود، برای آنها مینویسم.
    سوم: درمورد نگارش من این ربطی به حُسن آقا نداره ها ، من از بیماری Dyslexia رنج میبرم و این خود باعث آن شده بود که تا قبل از انقلاب انفرماتیک کمتر جرعت نوشتن را میکردم، ولی با بکار گیری کامپیوتر توانسته ام کمی از این مشکل بکاهم و این روش را به همه کسانی که از این بیماری رنج میبرند پیشنهاد میکنم. برای ااطلاعات بیشتر از این بیماری میتوانید به لینکهایی که گذاشته ام مراجعه کنید، مخصوصآ به کسانی که از این بیماری رنج میبرند. خواهشمند کسانی هم که اطلاعی از لینکهای این بیماری به زبان فارسی دارند به من اطلاع دهند تا آنرا در اختیار دیگران هم بگذارم. درضمن اگر کسی از کسان معنی این لغت را به فارسی هم میداند به ما هم بگوید تا هم ما و هم حُسن آقا هم یاد بگیریم.
    پیشنهاد: من خودم مدتهاست به این فکر بوده ام که این وبلاگ نویسی را رها کنم و بکار وبلاگ “جمع آوری” کردن روی بیاورم، چون در روزگار انفورماتیک مشکل بتوان این همه مطالب را خواند حال اگر کسی بتواند مطالبی را که از یک موضوع هستند بخواند و روزانه مطالب جالب آنها را در وبلاگی قرار دهد کار فوق العاده خوبی است. البته اینکاری که در وبلاگ عمومی میشود کار خوبی است ولی سیستماتیک نیست، بهتر میبود که این گزارشها کاتگوریزه میشد و مثلآ حُسن آقا کل پز میرفت در قسمت کله پز خانه کله مورد علاقه اش را پیدا میکرد و میپخت. درضمن خواهشمندم از این سیستم نظز خواهی ما استفاده کنید و بما بگید حتی اگه فحش خواهر و مادر باشه ما والله اون رو هم جواب میدیم.
    آخرین پیشنهاد اینکه بابا یک اتحادیه متحادیه ای درست کنید که آدم بدونه کی چی چی میگه کی چی چی میخواد یک اتیکتی یک چیزی.
    درخاتمه برای اینکه دنیا را خیلی جدی نگیرید بازجویی حُسن آقا را در زندان 59 از زبان نگارنده میخوانید.
    روز خوش



    حُسن آقا در زندان 59
    حُسن آقا با خودش: ای بابا چه به روز خود آوردی دیدی آخر گفته های پدر به حقیقت پیوست، و دادی سرسبز بباد بخاطر این زبان سرخ. و تخم خودت را گذاشتی حالا چگونه از این سوراخی رهایی خواهی یافت!؟ مردک آخر نانت نبود آبت نبود ترا چه به انقلابی گری، در مهد تمدن زندگی میکردی بیخودی زندگی را ول کردی دنبال انقلاب راه افتادی، باز فریب این زبان را خوردی و بجای مغز از زبان کمک گرفتی!؟ حد اقل حالا کمی از مغز کمک بگیر و آن زبان سرخ را غلاف کن تا شاید از این سوراخی بیایی بیرون و دیگر هم از این گوه خوری ها نکنی ها.
    صدای باز شدن در حُسن آقا را بخود میآورد و بیچاره چهار متر از جایش میپرد، از قرار معلوم گویا همین الان هست که کار زار شروع شود.
    مامور: پاشو مرتیکه بشین روی این صندلی.
    حُسن آقا (هنوز فکر میکنه در اروپاست): آقا چرا توهین میکنید، من از شما به مافوقتان شکایت میکنم(خنده ی تمسخر آمیز مامور).
    مامور: جاکش همچی مافوقی بهت نشون بدم که دیگه از این غلطها نکنی( پس گردنی مامور حُسن آقا رو کمی روشن میکنه).
    حُسن آقا (زیرلبی): خوارکسه چرو میزنی.
    حُسن آقا: آقا چرا میزنی این برخلاف کنوانسیونهایی هست که جمهوری اسلامی امضاء کرده!
    مامور: جاکش اگه یکدفعه دیگه از این گوه خوری ها کردی میدم از تخم دارت بزنن.
    حُسن آقا خودش رو کمی جمع و جور میکنه تازه فهمیده که این توبمیری از اون توبمیری ها نیست. سعی میکنه استراتژیش رو کمی عوض کنه و بیشتر از سر سبزش استفاده کنه تا از زبون سرخ.
    حُسن آقا: آقا ما که منظوری نداشتیم فقط میخواستیم گوشزد کنیم که ما هم یک حق و حقوقی داریم.
    مامور: حرامزاده ضد انقلاب که حقی ندارد (توگوشی محکم)، بگو ببینم از کی دستور میگیری رابط تو با اسراییلی ها کی هست.
    حُسن آقا: آقا ما رابطه ای با اسراییلیها نداریم.
    مامور: خر خودتی، خواهی دید که بعد از اینکه کار من تموم شد هم مامور اسراییل میشی هم آمریکا هم اینگلیس.
    حُسن آقا: والو آقو ما تو نروژ زندگی میکنیم هیچ وقت هم نه اسراییل رفتیم نه آمریکا، تازه ما میخواستیم بریم آمریکا ویزا هم به ما ندادند.
    مامور: ما میفرستیمت آمریکا قرمساق ( دوتا کشیده ی جانانه)
    پس از گوشمالی کافی حُسن آقا قبول میکنه که مامور اسراییل بوده و جیره خوار آمریکا و برای اینگلسی هم مفت و مجانی جاسوسی میکرده، درضمن با خود فکر میکند که شاید هنوز بشود بازی را چندی ادامه داد تا شاید فرجی بشود و از این مخمصه رهایی یابد.
    مامور: اسم و رسم تو میگی تا توی پرونده ی دیوثت بنویسیم. اسم؟
    حُسن آقا: خسرو
    مامور: (پس گردنی شدید) جاکش وقتی میپرسم اسم یعنی همه رو باید بگی. اسم فامیل؟
    حُسن آقا: خسرو گلسرخی.
    مامور: (تلفن را برمیدارد و شماره ای میگیرد) قربان اسم و رسمش را گفت، اسمش خسرو است و فامیلش هم گل سرخی.
    مخاطب: صبر کن بدم از توی قسمت اطلاعات مشخصات کاملش رو دربیارن. … الاغ جان این مردک دستت انداخته گل سرخی توی سیستم پیدا نمیشه، سعی کن اسمش را از پشت گردنش دربیاری تا من هم ببینم میتوانم اطلاعات بیشتری از این گل سرخی پیدا کنم.
    مامور بسراغ حُسن آقا میآید و شروع به فحش دادن و زدن میکند، مافوق مامور دنبال کسب اطلاعات بیشتر میرود، چند ساعت بعد…. تلفن زنگ میزند مامور گوشی را برمیدارد.
    مامور: الو بله، چشم، قربان پدری از این مادر قحبه در آرم که دیگر ما را دست نیندازد و (با عصبانیت گوشی را میگذارد) و شروع به فحاشی میکند و …
    مامور: جاکش اسم مردگان را بخورد ما میدهی گمان میکننی ما خریم؟
    حُسن آقا (زیرلبی): خوارکسه خر در برابر تو پروفسور هست به خر توهین نکن.
    حُسن آقا: نخیر قربان این اسم ماست والله ما اسممان را عوض کردیم توی اروپا.
    مامور: دیوث اسم اصلیتو میگی یا برم جعفر میرغضب رو بیارم.
    حُسن آقا: (با کمی مکث) حُسن آقا.
    مامور پس گردنی محکمی به حُسن آقا میزند و بطرف در حرکت میکند که خارج شود حُسن آقا مامور را صدا میزند.
    حُسن آقا: والله آقا بخدا اسم ما حُسن آقا بوده قدیما.
    مامور: دیوث حُسن آقا هم شد اسم نه فامیلی نه چیزی فقط حُسن آقا تو ما را خر فرض کردی.
    حُسن آقا: قربان بلانسبت (زیرلبی) خر
    مامور: اسم کوچک؟
    حُسن آقا: حُسن
    مامور: فامیل؟
    حُسن آقا: آقا
    مامور: جاکش …

    Comments Off on چند توضیح و چند پیشنهاد   |    |     |     

    21 Jun 2002

    مصاحبه اختصاصی حُسن آقا با

    نوشته:     :::       شما هم چیزی بگو

    مصاحبه اختصاصی حُسن آقا با مدیریت پرشین بلاگ
    آقایانی که میگویند ای بابا اینها چند جوان باهوش و استعداد هستند و … یا نمیدانند که از چه صحبت میکنند یا میدانند و از ترس اینکه رژیم گریبان خودشان را هم بگیرد سعی در لاپوشانی میکنند ویا از همه بد تر میدانند و شریک رژیمند. دوستان عزیز شخصی بنام “عطا” ادعا میکند که خیراندیشانه برای وبلاگنویسها دم و دستگاهی عریض و طویل بدون هیچگونه چشمداشتی باز کرده و زحمت هم کشیده و جا رزرو کرده برای تک تک ما باز هم ما انسانهای بی چشم و رو توی ذوغ جوانی اشان میزنیم و مزاحم کار این آقا ميشویم. همه این حرفها را باور داریم ولی، خواهشمندم “عطا” خان توجه کن چون این مطلب را دیگر تکرار نمیکنم و بعد از آن از شما جوان خوشتیپ و با قلب مهربان انقدر قهر میکنم که نگو، ما این خبرنگار ذلیل شدمون رو میفرسیم بسراغ شما و شما به سوالات ایشان پاسخ میدهی و بعد اگر ملت شهیدپرور وبلاگستان از تیپ شما خوششون اومد ماهم چیاکشی (اشتباه نخوانید ها این به زبان شیرازی یعنی اسباب کشی) میکنیم و برای همیشه میایم تو خونه شما مستاْجر میشیم. باشه؟ باشه.
    مصاحبه خبرنگار حُسن آقا با جناب آقای “عطا نمیدانم چی چی”
    خبرنگار: سلامون علیکم
    عطا نمیدانم چی چی: سلام برروی ماه شما خبرنگار خوشگل و ملوس یك کمی هم لوس
    خبرنگار: جناب آقازاده عطا نمیدانم چی چی(ميبخشید این خبرنگار ما هم هول شد میخواست بگه آقا گفت آقازاده) من قبلآ از طرف همه همکاران در جریده وزین حُسن آقا از شما تشکر میکنم که با این همه مشغله فکری و اینجورچیزا مارو به حضور پذیرفتید.
    عطا نمیدانم چی چی: خواهش میکنم ما همه چيزمان را درطبق اخلاص گذاشته ایم تا این جوانان مامانی بتونن وبلاگبازی بکنن.
    خبرنگار: خوب حالا از این تعارفات که بگذریم میخواستم بدونم این حرفهایی که پشت سر شما میزنن که شما بلانسبت زبونم لال جیره ومواجب بگیر رژیم هستید چه پاسخی به اینگونه ضد انقلاب میدید.
    عطا نمیدانم چی چی: ببینید جان من ما از اول دوست نداشتیم که با ضد انقلاب دربیفتیم ولی خوب این فضول که معلوم نیست از کدوم جهنم دره ای پیداش شده اومده یک چیزهای ناصواب گفته که امیدوارم کامپیوترش یک روز کرش کنه و دیگه نتونه از این جور مزخرفات بنویسه، بعدشم این دختره سپهری و پلنگ خانوم و میلانی ولکن معامله نیستن.
    خبرنگار: خوب خواهش میکنم به اصل مطلب بپردازید.
    عطا نمیدانم چی چی: اصل مطلب همینه چیز دیگه ای نیست آقا ما گفتیم که میخوایم فقط خدمت کنیم.
    خبرنگارسمج:خوب شما بفرماید که چرا رفتید Account برای مردم باز کردید بدون اجازه؟
    عطا نمیدانم چی چی: ما فکر کردیم خدمتی به (خبرنگار حرف رو قطع میکنه)
    خبرنگار: خب همه اینها رو که شما قبلآ گفتید و احتیاجی نداره دوباره تکرار کنید
    عطا نمیدانم چی چی: نه خوب آخه میدونید این جوانان که خنگند ما تصمیم گرفتیم بجاشون فکر بکنیم خوب هرچی باشه ما خوشتیپیم ما با استعداد هستیم هرچی باشه ما بععععععععله.
    خبرنگار: خوب حالا براشون رختخواب پهن کردید دیگه چرا توش خورده شیشه ریختید؟
    عطا نمیدانم چی چی: والله ما خورده شیشه نریختیم اینا کار خودشون بوده اینا خودزنی میکنن بعد میندازن خر ما (يعني گردن ما).
    خبرنگار بی چشم و رو: خوب حالا که وضع به اینصورت شده شما تصمیم دارید چکار کنید؟
    عطا نمیدانم چی چی: خوب نشد که نشد فرق ما با ضد انقلاب همینه که ما از رونمیریم، اگه از در نشد از پنجره وارد میشیم.
    خبرنگار: آیا پیغامی ميغامی (“ميغامی” این قافیه شیرازی هستا باز شما اهالی خنگ وبلاگستان اشتباه نخونید ها) هم دارین برای ملت همیشه در صحنه ی وبلاگستان؟
    عطا قربونش برم: ما از مال و زندگیمون گذشتیم همه رو در طبق اخلاص گذاشتیم چوب حراج به مال ومنالمون زدیم خوب این ملت وبلاگستان هم محض رضای خدا بیان این تو بنویسن بخونن ما فقط همینو میخوایم.
    خبرنگار : باشه بهش ميگم.

    شما هم چیزی بگو   |    |     |     

    19 Jun 2002

    پاسخی به پرشین وب لاگ

    نوشته:     :::       Comments Off on پاسخی به پرشین وب لاگ

    پاسخی به پرشین وب لاگ
    آقا ببین مارو به چه کارهایی وامیداره این رژیم، بابا ول کنید دیگه، حتی خرفت ترین شما هم فهمیدند که این رژیم رفتنی ست، اینهمه تلاش و تقلا برای چه نوکرتم!؟ بابا جان والله اگه رژیم شاه بود تاحالا ده بار رفته بود، مگه اینا ولکن معامله هستند. دوست عزیز مگر شما گمان میکنید که میتوانید این ملت را فریب بدهید! دوران فریب سپری شده. مطلب زیر رو از توی جارچی کپی کردم تا ببینید که حیله و مکر تا کجا به اعماق روح آقایان رسوخ کرده. جناب admin.persianblog.com شما اگر توضیحی داشتید بایستی به کسانی میدادید که منتقد شما بودند نه اینکه به کسی که خود متهم است که در زیر همان چتری قرار دارد که شما و حضرت ولایـت قرار دارید.
    این مطلب را از جارچی بخوانید:



    Monday, June 17, 2002
    ٭٭٭ بازهم خبري از پرشين بلاگ !
    ايــــن هم درددلهاي مدير سايت پرشين بلاگ كه انگار دلش خيلي خونه ! آخ دلم واسش كباب شد ! ايشون اول از اينكه مامور نظام تلقي شدند كمي تا قسمتي ابراز دلخوري كردند و بعد فرمودند كه :
    « کاربران عزيز PersianBlog.com ما را به خاطر مشکلاتی که در شروع کار وجود دارد و بسياری از آنها نيز از طرف سرور طرف قرارداد است (که به ما بسيار لطف دارند)،
    خواهند بخشيد و ديگه اينقدر به گروه ضد حال نزنن (من ميرم – به همه ميگم برن – من ديگه قهرم – چرا اينجا نوشابه نميدن – آب از آسياب بيفته من Logo رو بر ميدارم و …). ما انتظار داريم حالا که مفت و مجانی وقت و پول ميزاريم تا شما مشکلی نداشته باشيد، شما هم به ما کمک کنين و از يک کاری کاملا ايرانی و برای ايرانی حمايت کنين.»
    و در ادامه ميفزايد : « اگه مشکلی بود ميل برنين به روی چشم درست ميکنيم – فقط فحش ندين » (!)
    آخه راست ميگه بچه ديگه ! چرا فحش ميدين ؟ چرا ضدحال ميزنين به اين پسرهاي خوب ماه ِ دسته گل ؟!!
    08:13 | ابهامِ «سايه – روشن »


    جان من شما گلایه کرده اید که یک وب لاگ ملی درست کرده اید و ما نمیگذاریم، شما میدانید مشکلتان چی است؟ مشکلتان این است که همچون ولایت فقیه مردم را “صغیر” میپندارید و رفتید برای “همه” جا رزرو کرده اید، وخود نپرسیده “قیم” ملت وبلاگستان شده اید، حال توقع دارید ملت وبلاگستان شما را نوکر ولایت نخوانند!؟ شما اگر نوکر ولایت هم که نباشید افکار و کردارتان ولایتی است وقتی که خود را مجاز میدانید که برای این و آن وب لاگ درست کنید.
    این هم توضیحی از یکی از دست اندرکاران پرشین وبلاگ بنام عطا:


    ما نميدونيم چيکار کنيم، شما بگين
    ::عطا::
    آقا ما تازه فهميديم که با کی طرفيم. آقای هوشنگ ما برای اينکه کسی به نام شما مطلب ننويسه، وبلاگتان را رزرو کرديم و براتون شناسه کاربری و کلمه عبور هم فرستاديم. اگه شما تا حالا اينو نفهميدي، بعيد مي دونم با توضيحات من هم بفهمي. اگه ميخوای پاک کنيم، خيلی خوب پاک می کنيم، تبعاتش با خودت.
    خانم آزاده سپهری، ما اصلا شما را قابل ندونستيم که وبلاگ شما رو رزرو کنيم. امروز مطمئن شديم که کار درستی کرديم. ما از دوستی که وبلاگی به نام ايشان درست کرده می خواهيم خودش رو خراب نکنه. به دليل زير:
    قابل توجه دوستان پرشين بلاگ من نامه ايشان را با عرض عذرخواهی فراوان نقل می کنم تا ببينيد ما با چه کسايی طرفيم:
    کس کش های بی شرف، يا سريعا وبلاگم رو از آدرستون حذف کنيد يا خوارتون بدجوری گاييده س!


    چند توضیح و باقی قضاوت رو به خودتان واگذار میکنم. عطا خان میفرمایند“آقا ما تازه فهميديم که با کی طرفيم. آقای هوشنگ ما برای اينکه کسی به نام شما مطلب ننويسه، وبلاگتان را رزرو کرديم و براتون شناسه کاربری و کلمه عبور هم فرستاديم”. نگفتم توی نوشته ی قبلیم که ممکنه این آقایون ایده آلیست باشند!؟ از قرار معلوم هم همین هست، باور بفرمایید آقای عطا مشکل شما ما نیستیم مشکل شما توضیحات خود شماست، چون استدلالهای شما یک کمی “کم وزن” هست، یک کمی “درون تهی” هست، یک کمی هم “بوی نمناک” توی بازار تهران را به مشام میرساند.
    مردم آن به که مرا مست و غزلخوان بينند       اشک در چشم من است و همه باران بينند

    Comments Off on پاسخی به پرشین وب لاگ   |    |     |     

    19 Jun 2002

    پاسخی به مطلب تـــــوهیـــــن آمیز

    نوشته:     :::       Comments Off on پاسخی به مطلب تـــــوهیـــــن آمیز

    پاسخی به مطلب تـــــوهیـــــن آمیز خانم ندا
    هموطن وب لاگ نویس عزیزم
    با عرض سلام، با اینکه سعی میکنم خودم رو درگیر اینگونه بحث و جدلها نکنم ولی این چیزی رو که بتاریخ 16 ژوئن 2002 روی وب لاگ شما خوندم مرا برآن داشت که این مطلب رو بنویسم و از شما تقاضا کنم که انرا به عنوان یک پاسخ در وب لاگ خودتون منتشر کنید، چون من آنرا بر روی وبلاگم خواهم گذاشت.
    ● نکته اول: من مطلب آقای درخشان را نخواندم و چون رفرانسی رو هم برای اون توی مطلبتون ننوشته بودید و در ضمن چیزهایی را خود اظهار نموده بودید مرا مجبور کرد جوابیه را به شما بفرستم.
    ● نکته دوم : دوست عزیز شما در وب لاگتان نوشته اید، البته از قول آقای درخشان که “با نوشتن مطالب به انگليسی به غربيها بفهمونيم که ما ترقی کرديم” ، آیا شما به محتوا و معنی نوشته تان آگاه هستید!؟ مگر ملت ایران نیاز اینرا دارند که مثلآ فلان آمریکایی بگوید “بارکلا چه ایرانی ناز و ملوسی” دوست عزیز مينويسم زمانی که ایرانی فرهنگ و تاریخ داشت این حضرات توی غار زندگی میکردند، البته اروپایی ها شون رو میگم ها، آمریکایی ها که هنوز از نطفه تاریخ در نیومده بودند. ديزراييلي نخست وزير يهودي كه در قرون وسطا در اروپا زندگي ميكرد و بخاطر يهودي بودنش مورد تحقير قرار ميگرفت در دادگاهي در دفاع از نسب و نژاد خويش گفت زمانيكه اجداد من معبد سليمان را ميساختند و تاريخ را مينوشتند، اجداد شما (منظور اروپاييان است) وحشي هاي غارنشيني بيش نبودند كه روز را با وحشيگري و جدال با يكديگر به شب ميرساندند و وحشيان گمنامي در يك جزيره بيش نبودند. میگويند روزي یک توریست ژاپنی رفته بود آمریکا. از یک آمریکایی پرسید: آثار باستانی شما را کجا میتونم پیدا کنم آمریکایی از همه جا بیخبر گفت: نداریم ولی در حال ساختن آثار باستانی هستیم. دوست عزیز اگرشما و آقای درخشان بخاطر حقارت هایی که در غرب میکشیدو از این موضوع ناراحت هستید، نباید مشکلتون رو به سر ملت بدبخت ایران بکوبید که جان من. البته اگر شماهم مثل اين حقیر 25 سال در غربت زیسته بودید و به فريبهاي ظاهري آن پي برده بوديد، شاید! مثل من فکر میکردید. در مورد افكار ايرانيان نيز شايد برايتان تذكر اين نكته لازم باشد، كه افكار ايرانيان عقب مانده نيست، بلكه عقب نگاهداشته شده است وگرنه اگر شرايطي كه در غرب فراهم است بوسيله حكومتها براي ايرانيان نيز فراهم ميگشت، آنوقت مباحثه من و شما جالب ميشد ولي افسوس.
    ● نکته سوم : من این کلمه(پرايد) در جمله “ولی چرا اين موضوع اينقدر به شخصيت پرايد سوار شما آسيب رسونده؟؟؟؟؟” شما رو نفهمیدم ولی با علامت سوالهایی که گذاشته بودید فهمیدم که باید بار منفی زیادی توش باشه. دوست عزیز جمله های بعدیتان را تکرار نمیکنم چون آنها دیگر آنچنان توهین آمیزند که جای بحث ندارد. بروید خدا را شکر کنید که ملت دربند ایران یک رژیم درست و حسابی ندارد كه از حقوق حقه شان دفاع كند (و بخاطر همين هم مملكتي كه روزگاري يك سرش به مرزهاي چين ميرسيد و سر ديگرش به رود دانوب چنان آب رفته كه اگر دو موش در آن با هم دعوا كنند سر يكيشان به ديوار ميخورد، هنوز منشور آزادي بشر و حقوق افراد كورش بزرگ كه اولين آن در تاريخ بشريت بحساب ميآيد و در موزه لندن نگاهداري ميشود قابل تماشا كردن است) وگرنه میتوانست شما را بخاطر توهین به یک ملت به دادگاه احضار کند و و و….
    ● نکته چهارم : بگمان من شما هنوز راه درازی در پیش دارید تا به مرحله درک دمکراسی برسید. چون در همان غربی که شما سنگش را به سینه میزنید بشما این اجازه را نمیدهد که چنین توهین آمیز با ملتی سخن بگویید. میگویید نه، با همین روش نگارش به زبان فرانسه در یکی از روزنامه های سوییس مثلآ در مورد اینکه خانم های سو یيسی تا همین اواخر حق رای دادن را نداشتند و اینها چقدر عقب افتاده هستند و … انتشار دهید تا بر شما مشخص شود که چقدر در اشتباهید و یک من ماست چقدر کره میدهد. به زبان ساده چنان نفستان را با حملات كلامي بند مي انداختند تا ديگر بخود جراءت توهين به آن ملت را ندهيد.
    پیروز باشید

    Comments Off on پاسخی به مطلب تـــــوهیـــــن آمیز   |    |     |     

    « نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

    اخبار و مطالب خواندنی