Jun 27 2002
حُسن آقاجون، جان مادرت هر
حُسن آقاجون،
جان مادرت هر وقت كه جنگ اينترنتيتون تمام شد يك خبري هم به ما بديد كه دو سه كلمه حرف حساب بزنيم.
اين اواخر هر وقت كه با جعفر آقا آمديم در خونه تون ديديم چاقو چاقو كشي اينترنتي هست. همش فكر ميكرديم كه شعبون بي مخ را مينيم.از يكطرف يك بابايي داد هك كردن و سر بريدن كامپيوتري ميداد و زبان ميبريد و قلم ميشكست و از طرف ديگه هم ايهالناس در دام تنور داغ جنگ و جدال و جارو جنجال افتاده بودند و نفس كش ميطلبيدند. اون جعفر آقاي بيچاره هم حسابي زرد كرده بود. خلاصه هر وقت كه جنگتون تمام شد و ناطران صلح بين المللي براي ايجاد صلح و اعلام اينكه ما عملاْ به تنهايي قادر به گفتگوي بدون جنگ در ميان خود نيستيم آمدند و مابينتان ميانجيگري كردند و اوضاع براي ادامه بحث خلاقه مهيا شد، لطفاْ اعلام كنيد كه ما هم هر از گاهي حرف داريم.
راستي اينجا زمين لرزه آمده. به كسانيكه دلشون ميخواد و امكاناتش را دارند و پيش از هرچيزي آدم مطمئني را اينجا ميشناسند، بگو كه بيك طريقي كمكهاي خودشون را از مردم بيچاره دريغ نكنند. يادم مياد زمين لرزه شمال كه آمده بود، حتي به خبرنگاران اجازه ورود به مناطق آسيب ديده را نميدادند و بالنتيجه مردم بيچاره هم بي پناه و آواره باقي ماندند. چند سال بعدش زلزله اي شبيه اون در تركيه اتفاق افتاد كه با پخش خبر به سراسر جهان و تحريك حس همدردي مردمان ديگر و جلب كمكها و همكاري آنها، مناطق آسيب ديده را چند بار بهتر از قبلش درست كردند. ولي بين خودمون بمونه، دست اندركاران هم نامردي نكردند و كم خوردند و بردند و مردم هم نااميد نشدند و نگفتند كه اگر بفرستيم ، خورده ميشه و به اينطريق يك نوع تفاهم و حس همبستگي بوجود آوردند.
بيغرض