Jun 21 2002

مصاحبه اختصاصی حُسن آقا با

نوشته:     :::       شما هم چیزی بگو

مصاحبه اختصاصی حُسن آقا با مدیریت پرشین بلاگ
آقایانی که میگویند ای بابا اینها چند جوان باهوش و استعداد هستند و … یا نمیدانند که از چه صحبت میکنند یا میدانند و از ترس اینکه رژیم گریبان خودشان را هم بگیرد سعی در لاپوشانی میکنند ویا از همه بد تر میدانند و شریک رژیمند. دوستان عزیز شخصی بنام “عطا” ادعا میکند که خیراندیشانه برای وبلاگنویسها دم و دستگاهی عریض و طویل بدون هیچگونه چشمداشتی باز کرده و زحمت هم کشیده و جا رزرو کرده برای تک تک ما باز هم ما انسانهای بی چشم و رو توی ذوغ جوانی اشان میزنیم و مزاحم کار این آقا ميشویم. همه این حرفها را باور داریم ولی، خواهشمندم “عطا” خان توجه کن چون این مطلب را دیگر تکرار نمیکنم و بعد از آن از شما جوان خوشتیپ و با قلب مهربان انقدر قهر میکنم که نگو، ما این خبرنگار ذلیل شدمون رو میفرسیم بسراغ شما و شما به سوالات ایشان پاسخ میدهی و بعد اگر ملت شهیدپرور وبلاگستان از تیپ شما خوششون اومد ماهم چیاکشی (اشتباه نخوانید ها این به زبان شیرازی یعنی اسباب کشی) میکنیم و برای همیشه میایم تو خونه شما مستاْجر میشیم. باشه؟ باشه.
مصاحبه خبرنگار حُسن آقا با جناب آقای “عطا نمیدانم چی چی”
خبرنگار: سلامون علیکم
عطا نمیدانم چی چی: سلام برروی ماه شما خبرنگار خوشگل و ملوس یك کمی هم لوس
خبرنگار: جناب آقازاده عطا نمیدانم چی چی(ميبخشید این خبرنگار ما هم هول شد میخواست بگه آقا گفت آقازاده) من قبلآ از طرف همه همکاران در جریده وزین حُسن آقا از شما تشکر میکنم که با این همه مشغله فکری و اینجورچیزا مارو به حضور پذیرفتید.
عطا نمیدانم چی چی: خواهش میکنم ما همه چيزمان را درطبق اخلاص گذاشته ایم تا این جوانان مامانی بتونن وبلاگبازی بکنن.
خبرنگار: خوب حالا از این تعارفات که بگذریم میخواستم بدونم این حرفهایی که پشت سر شما میزنن که شما بلانسبت زبونم لال جیره ومواجب بگیر رژیم هستید چه پاسخی به اینگونه ضد انقلاب میدید.
عطا نمیدانم چی چی: ببینید جان من ما از اول دوست نداشتیم که با ضد انقلاب دربیفتیم ولی خوب این فضول که معلوم نیست از کدوم جهنم دره ای پیداش شده اومده یک چیزهای ناصواب گفته که امیدوارم کامپیوترش یک روز کرش کنه و دیگه نتونه از این جور مزخرفات بنویسه، بعدشم این دختره سپهری و پلنگ خانوم و میلانی ولکن معامله نیستن.
خبرنگار: خوب خواهش میکنم به اصل مطلب بپردازید.
عطا نمیدانم چی چی: اصل مطلب همینه چیز دیگه ای نیست آقا ما گفتیم که میخوایم فقط خدمت کنیم.
خبرنگارسمج:خوب شما بفرماید که چرا رفتید Account برای مردم باز کردید بدون اجازه؟
عطا نمیدانم چی چی: ما فکر کردیم خدمتی به (خبرنگار حرف رو قطع میکنه)
خبرنگار: خب همه اینها رو که شما قبلآ گفتید و احتیاجی نداره دوباره تکرار کنید
عطا نمیدانم چی چی: نه خوب آخه میدونید این جوانان که خنگند ما تصمیم گرفتیم بجاشون فکر بکنیم خوب هرچی باشه ما خوشتیپیم ما با استعداد هستیم هرچی باشه ما بععععععععله.
خبرنگار: خوب حالا براشون رختخواب پهن کردید دیگه چرا توش خورده شیشه ریختید؟
عطا نمیدانم چی چی: والله ما خورده شیشه نریختیم اینا کار خودشون بوده اینا خودزنی میکنن بعد میندازن خر ما (يعني گردن ما).
خبرنگار بی چشم و رو: خوب حالا که وضع به اینصورت شده شما تصمیم دارید چکار کنید؟
عطا نمیدانم چی چی: خوب نشد که نشد فرق ما با ضد انقلاب همینه که ما از رونمیریم، اگه از در نشد از پنجره وارد میشیم.
خبرنگار: آیا پیغامی ميغامی (“ميغامی” این قافیه شیرازی هستا باز شما اهالی خنگ وبلاگستان اشتباه نخونید ها) هم دارین برای ملت همیشه در صحنه ی وبلاگستان؟
عطا قربونش برم: ما از مال و زندگیمون گذشتیم همه رو در طبق اخلاص گذاشتیم چوب حراج به مال ومنالمون زدیم خوب این ملت وبلاگستان هم محض رضای خدا بیان این تو بنویسن بخونن ما فقط همینو میخوایم.
خبرنگار : باشه بهش ميگم.

نوشته: در ساعت: 12:15 am در بخش: طنز

پیام  |           

پیام:

اجباری، نمایش داده نمی‌شود

Spam protection by WP Captcha-Free

اخبار و مطالب خواندنی