01 Mar 2009

وقتی که شرافت بازیچه دست فروشان بازاری می‌شود

نوشته:     :::       23 پیام

وقتی چهار سال پیش مجتبی سمیعی نژاد دستگیر شد عده ای از بچه‌های وبلاگ نویس خصوصا بچه های کانون وبلاگ نویسان ایران فعالیت زیادی کردند تا او آزاد شود. در آن روزها آقای حسین درخشان بچه های فعال را متهم می کرد به اینکه وبلاگ نویسان چپ برای پسر خاله هایشان فعالیت می‌کنند تا برای آنها در اروپا پناهندگی سیاسی دست و پا کنند(نقل به مضمون).
دست تقدیر گویا قرار است درسی به بعضی از ما بدهد، ولی گویا ما کور و کر تر از آن هستیم تا نشانه ها را ببینیم و از گذشته خود پند بگیریم.
این روزها آقای سمیعی نژاد هستند که دست به پاتک و انتقام جویی زده‌اند و دقیقا به همان سبک دارند حسین درخشان را مورد حمله قرار می‌دهند. افسوس که در این میان چیزی که بیشتر از همه فدا می شود و آسیب می‌بیند حقوق بشر است. همان حقوقی که قرار است از هر دوی این افراد دفاع کند.
وقتی این نوع پلیدی‌ها را می‌بینم به این باور می‌رسم که خلایق هر چه لایق! شاید ملت ایران با این نگرش به حقوق انسانها حقشان است که چنین سرکوب می‌شوند و یکی از سرکوبگر ترین حکومت‌های دنیای امروز را تجربه می‌کنند.
آیا واقعا ما تا این اندازه از انسانیت دور افتاده‌ایم که یک انسان را برای اهداف خود فدا کنیم!؟
آقای سمیعی نژاد حسین درخشان هر که یا هر چه باشد، عاقبت امر یک انسان است و همین مساله من و شما را موظف می‌کند به اینکه از حقوق انسانی او دفاع کنیم.
به آقای سمیعی نژاد و دیگران پیشنهاد می‌کنم، قبل از اینکه دست به حمله و پاتک بزنند به چند نکته اساسی توجه کنند.
1. هنوز کسی ثابت نکرده که این عکس‌ها اصل هستند، گویا دوستان از قدرت فتوشاپ و پیروان امام امت بی‌خبراند!
2. گیرم که این عکس‌ها هم واقعی باشند، مگر نه اینکه عده زیادی قبل از حسین درخشان زیر شکنجه مجبور به اعتراف به هزار و یک جور جرم ناکرده شده و حتی در مقابل دوربین‌های تلویزیون مجبور به اقرار هزاران گناه شده‌اند!؟
3. نکته اساسی تر اینکه حتی اگر همه پیش بینی‌های شما حقیقت محض باشد! آیا گمان نمی‌کنید ما که خواهان ایرانی بهتر هستیم، باید انسان تر از حکومتگران اوباش ایران باشیم؟

23 پیام   |    |     |     

27 Feb 2009

چهار عامل سقوط دولت‌ها

نوشته:     :::       19 پیام

عواملی که باعث سقوط دولتها می شوند زیاد هستند ولی چهار عامل مهمترین هستند این چهار عامل عبارت اند از:
1. نارضایتی عمومی
2. اقتصاد ورشکسته
3. بن‌بست سیاسی (مشکلات سیاسی داخلی و خارجی)
4. وجود یک اپوزیسیون قوی
این چهار عامل مهمترین هستند و گاهی حتی با فراهم شدن یکی از این چهار عامل دولت‌ها می توانند سقوط کنند.
نگاهی به انقلاب‌ها و سرنگونی‌های دولت‌ها نشان می‌دهد که در هر کدام از نمونه‌های سقوط دولت‌ها، یکی یا چند مورد از این چهار عامل موجود بوده است.
نگاهی به ایران قبل از سال 55-56 می‌بینیم که تقریبا هیچ یک از شرایط چهارگانه به شدت امروز وجود نداشت، تنها نشانه‌هایی از بحران اقتصادی مشاهده می‌شد ولی آن هم در دو سال آخر دوران شاه تشدید شد. اپوزیسیون تقریبا سرکوب شده بود و روابط خارجی هم بسیار بهتر از امروز بود. با این حال حکومت شاه در کمتر از 3 سال سرنگون شد.
آیا در ایران امروز این شرایط وجود دارد؟
به یقین و وضوح می‌توان سه عامل اول از چهار عامل ذکر شده را در ایران امروز مشاهده کرد.
1. نارضایتی عمومی مدت‌ها ست که در ایران وجود دارد، نارضایتی حتی قبل از سال 76 هم به اندازه کافی در جامعه ایران برای سرنگونی رژیم وجود داشت. شاید بتوان گفت تنها دو دلیل باعث شد رژیم سرنگون نشود، هشیاری رژیم در بکار گیری حربه اصلاح از درون بود و دومین دلیل هم خشونت رژیم باعث شده بود که مردم از ابراز مخالفت ترس داشته باشند و همزمان هم اپوزیسیون قوی برای ایجاد تحرک وجود نداشت، در نتیجه حکومت توانست از آن بزن‌گاه بگریزد.
2. به نظر من عامل اقتصادی هم مدت زیادی است که وجود دارد، فقر بیش از حد معمول برای ایران، تورم سرسام آور، بیکاری شدید، خصوصا فرار سرمایه و کمبود سرمایه گذاری خارجی. با این حال اگر باز هم عده‌ای مدعی شوند که اقتصاد ایران هنوز به درجه بحران حاد نرسیده، می توان استدلال کرد که ورشکستگی اقتصادی اگر تا کنون مشاهده نشده در چند ماه آینده می‌توان منتظر چنین وضعی بود. وقتی کشورهای ثروتمند در بحران شدید گرفتار هستند، نباید توقع داشت که همین بحران به ایران هم نرسد. تازه افزون بر اقتصاد جهانی اقتصاد ایران بدون بحران خارجی هم آماده ورشکستگی بود و یقینا این اتفاق بدون در نظر گرفتن بحران جهانی هم میسر می‌شد.
3. عامل سوم “بن بست سیاسی” را هم دیگر حتی خود رژیم و نیروهای درونی‌اش نمی توانند منکر شوند. چه از نظر داخلی، چه از نظر خارجی. در هر دو زمینه رژیم جای پای آبادی برای خود باقی نگذاشته، حتی دولت‌های اروپایی هم که منافع‌شان با بودن حکومت آخوندی تامین می‌شد، این روزها نگران منافع بلند مدت خود هستند و در نتیجه با تغییر رژیم نمی‌توانند مخالفت چندانی داشته باشند. انزوای سیاسی رژیم حتی در بین کشورهای مسلمان همپالکی هم به درجه جوشش رسیده. همین دیروز بود که گروه‌های متخاصم فلسطینی هم دریافتند که نمی‌توانند روی ایران حساب باز کنند و در نتیجه حماس متحد اصلی ایران هم مجبور به پذیرش توافق با دیگر گروهای فلسطینی شد.
4. متاسفانه مهم ترین عامل سرنگونی حکومت‌ها یک اپوزیسیون قدرتمند و منسجم است که در ایران وجود ندارد و پراکندگی نیروها را شاید بتوان تنها عاملی دانست که باعث طول عمر این رژیم شده است.
با این حال اگر تنها انقلاب ایران را هم مورد بررسی قرار دهیم و هیچ نمونه دیگری را در محاسباتمان مد نظر قرار ندهیم، باز هم می‌بینیم که در سالهای پیش از انقلاب هم نیروی قابل توجهی در مقابل شاه وجود نداشت و نیروها فقط در یک دو سه سال آخر دوران شاه شکل گرفتند. عموم نیروهایی که قبل از انقلاب وجود داشت نیروهایی بودند که جملگی در اوایل سالهای 50 سرکوب شده بودند. گفته‌های کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا را بخاطر بیاورید که ایران را جزیره ثبات نامید!
با استدلال‌های بالا من به این نتیجه رسیده‌ام که اگر نیروهای پراکنده مخالف رژیم کمی منسجم تر عمل کنند، تحولات چند ماه آینده می‌تواند رژیم را از جا بکند و سرنگون کند. بیاد داشته باشید که دولت مقتدر روسیه حتی نیمی از شرایط بحرانی رژیم ایران را هم نداشت، با این حال در یک بزنگاه از جاده قدرت خارج شد.
تحریم رژیم در انتخابات بهار آینده اگر گسترده باشد، همراه با بحران اقتصادی پیش رو و بحران انتخابات همراه با بحران اتمی رژیم این شرایط را فراهم خواهد کرد تا تلنگری نهایی باشد برای فرستادن رژیم به سراشیبی سقوط.

19 پیام   |    |     |     

26 Feb 2009

پدیده مذهب

نوشته:     :::       15 پیام

مدت زیادی است که روی این موضوع فکر کرده ام، شاید این موضوعی باشد که بیشتر از هر موضوع دیگری مغز مرا به خود مشغول داشته.
همیشه از خودم این سوال را پرسیده ام، چرا انسانها با اینکه بر اساس داده های تاریخی و شواهد غیر قابل انکار مذهب را که بیشترین جنگ ها، بدبختی ها و فقر و فلاکت ها را بر سر انسان آورده باز هم دنباله رو آن هستند. فکرش را بکنید مذهب اسلام با شمشیر به ملت ایران تحمیل شد با این حال اکثریت ملت ایران آنرا عزیز می دارند. سی سال حکومت وحشت و جنایت خمینی هم نتوانسته هنوز ملت را بیدار کند. مساله خنده داری که نظر مرا در این مقوله بیشتر از همه چیز به خود جلب می کند این موضوع است که وقتی انسانی از یک مذهب نا امید می شود و آنرا ترک می کند، بلافاصله به یک مذهب دیگر روی می‌آورد، تنها عده معدودی مذهب را برای همیشه ترک می‌کنند، از خودتان پرسیده‌اید چرا چنین است!؟
واقعا چه معجزه‌ای در مذهب وجود دارد که انسانها را چنین به خود جذب می‌کند؟ بطور کلی هیچ یک از مذاهب موجود در دنیا بر اساس منطق برپا نشده‌اند. اکثر داده‌های مذهبی گاهی اوقات نه تنها منطقی نیستند که بر عکس خیلی هم مسخره و خنده‌دار هستند(برای ورود به بیت الخلا باید اول پای چپ را پیش گذاشت!!)
نگاهی سطحی به همین اسلام خودمان هر انسان آگاهی را از خنده روده بر می‌کند که چگونه این همه انسان (بیش از یک میلیارد و سی صد و چند میلیون) می‌توانند پیرو این قوانین خنده دار و بی سرو ته باشند!؟ کافی است شما کمی از مذهب فاصله بگیرید تا کلیه قوانین آن مذهب برای شما خنده دار شود.
نگاه کنید به وضع زنان در اسلام، بعد از خود بپرسید چگونه انسانی می‌تواند پیرو مذهبی باشد که او و هم جنس‌های ش را نصف یک مرد به حساب می‌آورد، تازه این نصف هم در عمل به ربع هم کمتر تقلیل می‌یابد.
واقعا چرا چنین است!؟
گاهی اوقات فکر می‌کنم مکانیزم ترس که در مذهب تعبیه شده (ترس از دوزخ و الخ) باعث می‌شود که انسانها از خروج از مذهب دوری می‌جویند. آیا واقعا این تنها دلیل است!؟ گمان نمی‌کنم. پدیده مذهب قوی تر از آن است که تنها با این یک ابزار بتوان این همه انسان را تحت کنترل در آورد. باید مکانیزم دیگری هم باشد.
موضع دیگری که در اسلام خصوصا در فرقه شیعه نظر مرا به خود جلب کرده مساله نماز و عزاداری است.
وقتی انسانی مجبور شد روزانه 5 مرتبه عملی را انجام دهد باعث خواهد شد که این پدیده تبدیل به عادت شود و همگی می‌دانیم که ترک عادت موجب مرض می‌شود! مگه نه!؟ فکرش را بکنید شما هر روز 5 بار کاری را تکرار کنید، یقین بدانید که بعد از مدتی دیگر اگر آن کار را ترک کنید احساس کمبودی در وجود شما احساس خواهد شد، حالا فرق نمی‌کند آن عمل شما چه باشد، باور ندارید آزمایش کنید! به همین دلیل است که یکی از گمانه زنی های من دور محور نماز و عبادت های دیگر در مذاهب دیگر جلب می‌شود. اینکه انسان را مجبور کنند روزانه یک عملی را هر چقدر مسخره تکرار کند باعث می‌شود که طرف به آن عمل معتاد شود.
می‌گویند حتی اعتیاد به مواد مخدر هم یکی از عوامل آن عادت به مصرف آن هست نه فقط تاثیر شیمایی آن. حتی اگر تاثیر شیمایی مواد مخدر زیاد تر از تاثیر عادتی آن باشد، باز هم مساله عادت به این عمل مشکل ساز می‌شود اگر خواسته باشیم اعتیاد را ترک کنیم.
خلاصه اگر شما هم مطلبی برای رمزگشایی این پدیده خانمان سوز به فکرتان می‌رسد به ما هم بگویید.
یک نگاهی هم به این مطلب خیلی قدیمی بیندازید چونکه ربطه تنگاتنگی با پدیده اسلام دارد.

15 پیام   |    |     |     

23 Feb 2009

نفاق بینداز و حکومت کن

نوشته:     :::       9 پیام

یکی از شاخصه‌های اصلی حکومت آخوندی از روز اول بوجود آمدن این بوده که نفاق بیندازد و حکومت کند. در این پروسه حکومت بسیار هم خوب عمل کرده. اگر به روزهای اول انقلاب برگردیم می‌بینیم که همین روند باعث شد تا گروهای مختلف را اول در مقابل هم قرار دهند و بعد یکی یکی حذفشان کنند.
امروز رژیم آخوندی بیشتر از قبل نیاز به این شگرد دارد. یکی به این دلیل که تقریبا می توان گفت رژیم در بین تمام اقشار مردم بجز نیروهای سرکوبگرش، بین همه اقشار دیگر منفور شده و همین مساله ترسی در دل سردمداران انداخته و همین ترس باعث شده که روند نفاق بینداز و حکومت کن را تند تر کرده، این تند شدن گاهی اوقات ممکن است حتی نیروهای درون رژیم را هم در همان آتش بسوزاند.
نکته‌ای که باعث شد این مطلب را بنویسم مساله دفن تابوت‌های خالی در دانشگاه‌ها ست. در این درگیر اخیر اینجا و آنجا خوانده‌ام که بعضی از دانشجوها این استدلال را مطرح می‌کنند که رژیم با دفن این تابوت‌ها در دانشگاه‌ها می‌خواهد بوسیله آن پای نیروهای سرکوبگرش را به داخل دانشگاه باز کند. این استدلال و تئوری به نظر من غلط است. اول از همه رژیم هیچگاه برای ورود به جایی نیاز به دعوتنامه یا دلیل نداشته، هر جا که خواسته، مغول وار وارد شده. پس چرا این درگیری بوجود آمده!؟ به نظر من همانگونه که نوشتم این دفن کردن‌ها پس از بیش از 20 سال بعد از جنگ چه معنی دارد!؟ و چرا رژیم روی این مساله پافشاری می‌کند و حتی حاضر است این همه هزینه برای آن بپردازد، و حتی کار را به جایی می‌کشاند که خود سید علی چلاق هم وارد معرکه می‌شود!؟ این پروژه به نظر من برای این طراحی شده که بین دانشجوها که طبقه رهبری کننده جامعه هستند را با آن طبقه‌ای که عزیزانشان را در جنگ از دست داده‌اند رو در رو قرار دهند، توجه داشته باشید که این تابوتها با اینکه همگی می‌دانیم تابوت‌های خالی بیش نیستند، ولی برای عامه مردم اینها سمبل مقاومت جنگ با عراق است. همه می‌دانیم که حتی آنهایی که در جنگ خون داده‌اند و مملکت را حفظ کردند و از طرفی هم باعث دوام رژیم شدند هم با این رژیم مخالف‌اند. مگر نمی‌بینید که هر از چندی معلولین جنگ بخاطر فقر و دیگر مشکلات زندگی دست به اعتراض می‌زنند؟ حتی یکی از آنها خود را همین ماه در مقابل مجلس به آتش کشید(حجت الله فرزاد جانباز شیمیایی). حکومت می‌داند که ماه‌های آینده، ماه‌های بسیار حساسی است و به خوبی می‌داند که جو جامعه شدیدا متشنج است، تشنجی که از یاس سرچشمه می‌گیرد، تشنجی که از وضع بد اقتصادی سرچشمه می‌گیرد، تشنجی که از رویارویی‌های سیاسی ریشه می‌گیرد و یک جرقه کافی است تا کل خرمن آخوندی را به آتش بکشد. به همین دلیل گمان می‌کنم که ملاها دست به این مانورها می‌زنند تا در بین اقشار مختلف اختلاف بیندازند و به خیال خودشان بتوانند به عمر رژیم بیفزایند.
برعکس تحلیل بعضی دانشجویان فعال گمان من بر این است که مخالفت با این شعبده تابوت بازی‌های رژیم و مخالفت آنها باعث خواهد شد که ملاها به وجحه‌ای حق به جانب دست به سرکوب بیشتر دانشجوها بزنند و همزمان موفق شوند در بین اقشار مختلف جامعه شکاف و نفاق ایجاد کنند.
همین پروژه را هم به طریق دیگر رژیم در برابر نیروهای بیرون از ایران و درون ایران دامن می‌زند. نمی‌بیند هر جا خارج نشین‌ها بحثی راه می‌اندازیم، یک عده مجهول الهویه یک مرتبه سبز می‌شوند و دعوای حیدری نعمتی راه می‌اندازند که چرا شما که از ایران “فرار” کرده‌اید در کار ملت ایران دخالت می‌کنید و الخ.
خلاصه مطلب اینکه باید هشیار بود و اجازه نداد که رژیم طبقات مختلف ملت را در مقابل هم قرار بدهد.
در عوض اگر ملت هشیار باشد می‌تواند بین نیروهای آخوندی نفاق بیندازد و با مانور دادن روی این تئوری رژیم را از درون تضعیف کند.

9 پیام   |    |     |     

22 Feb 2009

همکاران و شرکای گوبلز را بشناسید!

نوشته:     :::       23 پیام

جماعتی که از نظر فکری و سیاسی یا ورشکسته سیاسی هستند یا مواجب می‌گیرند تا دوباره آتش بیار تنور انتخابات خاتمی شوند باز دور هم جمع شده‌اند. این جماعت یا چنان از همه چیز و همه جا بیخبراند و نمی‌دانند چه جنایاتی همین خاتمی و شرکا در آن دست داشته‌اند، یا می‌دانند و بمزد می‌نویسند تا اموراتشان بگذرد. این ناپاکان دست به راه اندازی یک وبلاگ زده‌اند تا به خیال خودشان وبلاگ نویس‌ها را فریب دهند و به تبلیغات چی گوبلز تبدیل کنند. در این مکان از وبلاگ نویسان خواسته‎اند تا تبلیغات چی خاتمی شوند!
من هم به سهم خودم نظرم را در این رابطه می‌نویسم.
والله دروغ چرا آقایان و خانم های از همه جا بیخبر(!!) ما حافظه تاریخی مان بلند مدت تر از 8 سال یا حتی 12 سال است. دروغ چرا تا قبرآ آ آ آ ما به خون برادران و خواهران به خون خفته خود قسم خورده‌ایم و تعهد کرده‌ایم که به هیچ قیمتی با قاتل آنها دست برادری و اخوت ندهیم. ما به خون آنها تعهد کرده‌ایم که تا خون در رگهایمان جریان دارد این رژیم جنایت پیشه را تا سرنگونی به حال خود رها نکنیم.
دروغ چرا جماعت مزد بگیر، ما آگاه تر از آن هستیم که به این راحتی برای هزارمین بار و پس از قرن‌ها دروغ گفتن و حیله کردن آخوندها باز مجددا با طناب پوسیده آنها به ته چاه برویم.
اصلا دروغ چرا ما از ریخت و قیافه اینها هم متنفریم چه رسد به سیاست آنها. دلیل بیشتری هم می‌خواهید!؟
توقع نداشته باشید که انسانهای آگاه و با شرف بیایند و با جلاد دست دوستی و برادری بدهند.

23 پیام   |    |     |     

18 Feb 2009

مشروعیت آقای گوبلز و ملت ایران

نوشته:     :::       23 پیام

من مانده‌ام در این مقوله که برای این جماعتی که از اسهال طلب‌ها و گاهی هم از کل رژیم دفاع می‌کنند چگونه استدلال کنم! چگونه آنها را از خطری که ایران را تهدید می‌کند آگاه سازم. واقعا این قوم زبان نافهم را با چه ابزاری باید بیدار کرد!؟
رژیمی که هزاران انسان بی گناه را قتل عام کرده، نه تنها مشروعیت ندارد بلکه یک رژیم جنایت کار است به همین دلیل هم، هر کس که به طریقی به این رژیم کمک کند شریک جرم محسوب می‌شود، رای دادن به این رژیم هم یک نوع کمک کردن به این جانیان است. به چنین اشخاصی رای دهنده نمی‌گویند به چنین اشخاصی شریک جرم می‌گویند. شما که به این رژیم رای می‌دهید و بوسیله این آرا به آن مشروعیت می‌بخشید، شریک جرم هستید، به همین سادگی. ملت آلمان به خاطر جنایات حکومت هیتلر سالهاست که دارند کفاره پس می‌دهند.
مگر نه اینکه خاتمی در دوران جنگ مسئول ستاد تبلیغات جنگ بوده(گوبلز اسلامی)!؟ مگر نه اینکه در آن جنگ از جوانان زیر 18 سال استفاده شده!؟ در قوانین بین المللی استفاده از سربازان زیر 18 سال غیرقانونی است و بر اساس قوانین بین المللی جرم محسوب می‌شود. همین آقای اسهال طلب که نامش خاتمی است یکی از مهره‌های این عمل غیر قانونی و غیر اخلاقی بوده، حالا چطور بعضی می‌توانند بروند پای صندوق‌های رای و او را به عنوان یک اصلاح طلب به ریاست جمهوری برگزینند!؟
*Yussef al-Qaradawi آخوندی است مصری در اروپا، که بالاترین مرجع فتوا در اروپا محسوب می‌شود و میلیونها مسلمان مقیم اروپا پیرو او هستند. هفته گذشته او گفت که هولوکاست مجازاتی است از طرف خدا در حق یهودیان ، و یک هولوکاست دیگری را هم مسلمانان راه خواهند انداخت (نقل به مضمون). پس از این اظهار نظر همه عکس‌العمل نشان دادند و یک جمعیت مسلمانان در نروژ هم سخنان او را محکوم کرد، البته 24 ساعت طول کشید تا این جمعیت مسلمانان به این گفته‌ها عکس‌العمل نشان داد. همین تاخیر 24 ساعته در محکوم کردن سخنان مفتی مصری، باعث شد که در نروژ شدیدا به این جمعیت اعتراض شود. دلیل معترضین هم این است که چرا در باره مساله‌ای به این واضحی اینها 24 ساعت وقت گذاشته‌اند تا گفته‌های این مفتی مصری را محکوم کنند؟ حالا حکایت وضع بعضی از هموطنان ماست، که حتی بعد از 30 سال قتل و کشتار رژیم آخوندی، هنوز بعضی در اینکه این رژیم را محکوم کنند و آنرا غیر مشروع شناسایی کنند مشکل دارند. تازه برعکس هنوز بعضی می‌روند پای صندوق رای و به این رژیم رای می‌دهند و با این عمل خویش مهر تاییدی می‌زنند بر همه جنایات این رژیم و به شکلی چراغ سبز نشان می‌دهند به این رژیم برای ادامه همان قتل عام‌های گذشته. همین پارسال رژیم بیست و چند نفر نوجوان که قبل از رسیدن به سن 18 سالگی مرتکب جرم شده بودند را اعدام کرد. همین پارسال بود که رژیم چند انسان را سنگسار کرد. همین پارسال بود که رژیم بعد از چین در تعداد اعدام ها مقام اول را بدست آورد. توجه داشته باشید که جمعیت چین بیش از 18 برابر جمعیت ایران است و اگر بخواهیم نسبت به جمعیت حساب کنیم، چین به مراتب کمتر از ایران حکم اعدام اجرا کرده.
از نظر وجدان انسانی و حتی قوانین حقوق بشر می توان همه این جنایات را به حساب کسانی گذاشت که به طریقی عمر این رژیم را طولانی‌تر می‌کنند.
کار این رژیم از مشروعیت داشتن یا نداشتن گذشته اینها جنایتکار محسوب می‌شوند و باید هر چه زودتر آنها را تحویل دادگاه‌های صالحه داد تا مجازات شوند و در نتیجه شرکت در هر عملی که به طول عمر این رژیم بیفزاید عملی غیرقانونی و غیر اخلاقی است.
* متن خبری در این رابطه به زبان نروژی

23 پیام   |    |     |     

15 Feb 2009

خر رنگ کرده

نوشته:     :::       31 پیام

khatami.jpg

خاتمی آمد و همراه او سینه زنان و آبدارچی‌های او نیز تبلیغات گوش‌خراش خود را آغاز کردند.
این سناریو خنده دار تر از آن است که بتوان آنرا جدی گرفت ولی متاسفانه در مملکتی که ملت قادرند عکس خمینی را در ماه ببینند، خر را هم می‌توان رنگ کرد و بجای گورخر به ماتحت ملت چپاند.
عده‌ای ساده انگار هم هنوز به او و امثال او امید دارند و دلبسته‌اند تا شاید تغییری در این حکومت خودکامه بدهد. در بین این افراد حتی کسانی یافت می‌شوند که به سبب چند سال تحصیل و یک مدرک بی ارزش و مطالعه چند کتاب بی ارزش تر، خود را روشنفکر هم تصور می‌کنند و به خاطر همین جایگاه دروغین، قادرند چند رای دهنده دیگر را هم به سبب همین جایگاه دروغین به پای صندوق رای ببرند.
این حضرات اسهال طلب جملگی هم استدلاهایی ارائه می‌دهند که اگر آنها را موشکافی کنی می‌بینی که مرغ آب‌پز را هم نمی‌توان با این استدلالها فریب داد، ولی متاسفانه باز هم عده‌ای از هموطنان به تنگ آمده از این حکومت را می‌توانند با همین استدلالهای بی سر و ته فریفت.
همین چند روز پیش با یکی از این روشنفکران کتاب خوانده! بحث می‌کردم. ایشان با تفکر فراوان فرمودند که: همین که سیدعلی رهبر از احمدی نژاد حمایت کرده و خاتمی را سلطان حسین خوانده به این معنی است که خاتمی را نمی‌خواهد و همین خودش نشانه این است که از خاتمی می‌ترسد و الخ.
در جواب این دوست ساده انگار گفتم: برادر من اگر سیدعلی کسی را نخواهد به راحتی در پشت پرده می‌دهد پنبه‌اش را بزنند. تازه اگر بخواهند سید محمد چاخان را از صحنه سیاسی محو کنند! همان دست دادن سید فریبکار در ایتالیا برای این پروژه کفایت می‌کند، ولی یقین بدانید که چنین کاری نخواهند کرد، چونکه سید محمد اسهال طلب هم از خودشان است و این گورخر (ببخشید منظور همان خر رنگ کرده است) سوپاپ اطمینان رژیم است. پروژه خاتمی برای رژیم مثل کش تنبان می‌ماند، هر وقت کمر رژیم بر اثر فشارهای ملت و نیروهای خارجی فشار وارد شود، این کش تنبان را به کار می‌گیرند تا از فشارها کاسته شود.
در پاسخ استدلاهای من، روشنفکر(!!) نامبرده سوال می‌کند: “خوب اگر سیدعلی، خاتمی را می‌خواهد بیاورد پس چرا از او حمایت نمی‌کند!؟”
در پاسخ ایشان می‌گویم: برادر من! سید علی دقیقا افکار شما روشنفکران را خوانده و مثل طالع بین تفکر افرادی مثل شما را می‌داند. مگر یادتان رفته وقتی که در انتخابات 76 از ناطق نوری حمایت کرد چه نتیجه ای گرفت!؟ نتیجه حمایت از ناطق آن شد که همه رفتند و به سید محمد اسهال طلب رای دادند. به همین دلیل هم هست که اینبار هم دارد از همان حقه قدیمی استفاده می‌کند. او می‌داند که با حمایت از احمدی نژاد که منفور همه است، می‌خواهد تا ملت بروند به طرف سید محمد.
سید علی رهبر فریبکار تر از آن است که نداند وقتی از احمدی نژاد حمایت کرد یعنی گور او را کنده. سید علی می‌داند که کار احمدی نژاد با همین افتضاحاتی که ببار آورده تمام است، به همین دلیل هم هست که از او حمایت می‌کند تا عده‌ای ساده انگار را به سوی دیگر کاندیداها سوق دهد.
حضرت روشنفکر پس از کمی فکر کردن سوال کرد: پس باید به چه کسی رای داد.
در پاسخش می‌گویم خدا خیرات بدهد! مگر مرض داری که می‌خواهی با دست خود و رای دادن به این رژیم برایش مشروعیت بخری!؟
باز مثل گربه مرتضی علی می‌گوید: خوب اگر رای ندهیم دوباره محمود میمون نژاد می‌شود رئیس جمهور!
در جوابش پوزخندی تحویلش می‌دهم و می‌گویم: خلایق هر چه لایق! اگر انتخابات قبلی نرفته بودید پای صندوق‌های رای، یقینا وضع تان امروز این نبود. حالا هم اگر مجددا بروید پای صندوق رای باز روز از نو روزی از نو. مجددا هشت سال باید خاتمی را تحمل کنید و حرص بخورید و بعد هم چهار سال دیگر یا گرفتار همین احمدی نژاد بشوید یا یک سر خر دیگری از او بدتر.

31 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی