27
Jul
2008
روزهای پرهیجان انقلاب، عدهای اراذل و اوباش در بین انقلابیون رخنه کردند، همان ها امروز در مقامات لشکری و سیاسی مستقر شدهاند، باور ندارید یک تحقیقات وسیع انجام دهید، اگر به همین نتیجه نرسیدید من حرفم را پس میگیرم.
در عوض امروز انسانهای معمولی تبدیل شدهاند به اراذل و اوباش و با این نام به دست حکومت یکی یکی به مسلخ فرستاده میشوند. جوانی که به علت فقر مادی به فقر فرهنگی کشیده شده و به مرور زمان تبدیل میشود به همان اراذل و اوباشی که رژیم میخواهد.
باور ندارید!؟ این دو تصویر را مقایسه کنید. در تصویر اول دو سردار غیور اسلام را می بینید که یقینا در سالهای قبل از انقلاب در جنوب یکی از شهرهای ایران باج گیری می کردهاند و امروز از تصدق سر حکومت آخوندی ملبس به لباس انتظامات شدهاند، این سردار دست راستی هم از نظر ظاهر و هم از نظر باطن شباهت زیادی به سردار زارعی دارد، سردار زارعی را که یقینا میشناسید!؟ همانکه به دستور رهبر مسلمین جهان نماز عریان میخواند. در تصویر دوم جوانانی را میبینید که به همت حکومت معنوی(!!) روح الله خمینی، به لباس اراذل و اوباش در آمدهاند، البته دیگر در هیچ لباسی نیستند، زیرا حکومت الله بر زمین امروز صبح آنها را به دار عدالت سید علی آویزانشان کرد.
ننگ بر تو باد که هنوز مسلمانی!
در بخش: حقوق بشر
24
Jul
2008
دوستان در باره این طرح جدیدی که مجلس روی آن دارد بحث میکند، بحث زیاد کردهاند، همان که نامش را گذاشتهاند “طرح تشدید مجازات جرایم اخلال در امنیت روانی جامعه”. عده زیادی هم این قانون جدید را اگر تصویب شود پایان عمر وبلاگ نویسی دانستهاند و الخ.
من با همه این بحثها مخالفم! بحث را باید از زاویهای دیگر انجام داد، چرا؟ برای اینکه ما اصلا حکومت آخوندی را قبول نداریم، پس در قدم اول این مساله که در مجلس شوربای اسلامی چه قانونی دارند وضع میکنند، اصلا به ما ربطی ندارد. ما کل این رژیم را میخواهیم ساقط کنیم و فرقی نمیکند که پالان رهبرش از زر است یا کتان، ما کل این رژیم را به چالش میکشیم نه اجزاء آنرا.
وقتی دوستان در باره قوانین تصویب شده یا در حال تصویب بحث راه میاندازند، بصورت غیر مستقیم میگویند که اگر این قانون تصویب نشود، مملکت قابل تحمل خواهد بود! خیر قربان این رژیم با هیچ بزکی قابل تحمل و پذیرش نیست. این رژیم یک طاعون است که به جان ایران و ایرانی افتاده و باید هر چه زودتر آنرا ساقط کرد، همه بحث و حدیثهای دیگر گمراه کردن ملت ایران است.
نکته و سوال اساسی دیگر در این باره این است که، مگر این رژیم یک حکومت قانونمند است که شما از قانون آن میترسید!؟ مگر این حکومت برای اعدامهای روزهای اول انقلاب و سالهای 60 و 67 و بعد از آن نیاز به قانون و دادگاه داشت!؟ اعدامها و مجازاتهای اجرا شده بوسیله این رژیم حتی با قوانین خود این رژیم هم همخوانی ندارند. این رژیم دادگاه هایش از دادگاههای بلخ هم بدتر است، کمیسیون مرگی را که خمینی برای اعدامهای 67 دایر کرد را بخاطر بیاورید، حالا شما از قانون جدید آن میترسید!؟ هدف و نقشه رژیم هم از نوشتن این قوانین فقط و فقط ترساندن است وگرنه رژیم برای اعدام کردن و دست و پا بریدن نه قبلا نیازی به قانون و مجوز داشته و نه بعدها به چنین ابزاری نیاز دارد. این رژیم بطور کلی با قانون سر سازگاری ندارد، پس نباید به قوانینی هم که وضع میکند وقعی گذاشت.
این رژیم یک حکومت دد منش، ضد بشری، فاشیستی و لایق هزاران صفت بدتر از این است که هنوز در ادبیات فارسی چنین صفاتی اختراع نشده. پس بحث در مورد اجزاء این رژیم بحثی بی مورد است، این رژیم باید به کل برچیده شود.
این سر و صداها بدرد کسانی مثل خانم عبادی میخورد که بوسیله آن خود و دارو دستهاش را مطرح کند وگرنه اگر کسی کمی آگاهی داشته باشد میداند که قوانین در جمهوری اسلامی فقط برای فریب دادن دنیای بیرون از ایران است وگرنه رژیم نیازی به قانون برای سر بریدن ندارد.
در باره این قانون(!!) در خبرها خواندیم که:
این طرح به مقامات امنیتی، قضایی و دولت اجازه می دهد تا با تشکیل ستادهایی به نام «ستاد جرایم خاص» در سه سطح کشوری، استانی و شهرستان ها با کسانی که از آنها به عنوان «مخلان امنیت روانی جامعه» نام برده است، برخورد کنند و «کشف جرم و ساماندهی امر» در این مورد را بر عهده گیرند.
الله و اکبر(!!) مگر تا امروز همین کار را نمیکردند!؟ مگر همین امروز نیروهای بسیجی جلو هر کس و ناکسی کسی را که بخواهند نمیتوانند بگیرند!؟ مگر زهرا بنی یعقوب را که فرزند یکی از خودیها بود در بازداشتگاه به او تجاوز نکردند و بعد هم او را کشتند!؟ آیا برای این جنایت نیازی به قانون داشتند!؟
خود را فریب ندهیم و با واژهها بازی نکنیم و سر راست دنبال راه چاره اصلی برویم و آن هم براندازی این رژیم است نه یک میلیمتر کمتر و نه یک میلیمتر بیشتر.
من از امروز تیتر این مطلب را بر سر در وبلاگم خواهم نوشت تا رژیم بداند که من و امسال مرا با این ابزار نمیتواند بترساند به دیگران هم همین را پیشنهاد میکنم.
در بخش: مبارزه با رژیم
22
Jul
2008
این ادبیات جدیدی که در مذاکرات اتمی رژیم رسم شده آدم را به خنده می اندازد! تا امروز 1+5 بود حالا هر از گاهی یا می شود پنج بعلاوه 1 منهای 2 یا می شود 6 + 3+ 1 (اگر باور ندارید این خبر را بخوانید) آقای جلیلی دلقک جدیدی که رژیم به این مذاکرات فرستاده بود هم که در یکی از مصاحبههای ایشان 7 منهای 1 را مطرح کردند (باور ندارید این خبر را بخوانید)
خلاصه برای تعقیب اخبار این مذاکرات، باید ریاضیدان بود تا فهمید کدام حرامزادگانی در مذاکرات شرکت دارند و دارند برای مرگ و زندگی ملت ایران تصمیم میگیرند. از همه این مسائل بدتر و زجر آور تر حضور این دلقک جدیدی است که برای این مذاکرات به مصاف کشورهای (1+5) فرستاده شده. این مردک دلقک هنوز یاد نگرفته تنبان خودش را بالا بکشد، فرستادهاند او را تا از طرف یک ملت 70 میلیونی مذاکره کند. مردک دلقک گمان کرده این همه وزیر و وکیل اروپایی آمریکایی آمدهاند ژنو برای جوک گفتن و خندیدن! باور کنید اگر این دلقک بازیها ادامه پیدا کند، یک مرتبه یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم دیدیم ایران را هم مثل عراق با خاک یکسان کردهاند. سران رژیم آخوندی میدانند که راهی بجز زانو زدن و نوشیدن جام زهر ندارند و همچنین میدانند که چنین زانو زدنی هم به فروپاشی رژیم ختم خواهد شد و این جام زهر جان رژیم را خواهد گرفت، در نتیجه برای آنها راهی به جز این بازیهای دلقک گونه باقی نمانده، مشکل اینجاست که ملت ایران هم دارد فدای این حرامزادگان میشود.
پ.ن.: رایس: سخنان بی سر و ته جلیلی همگان را در مذاکره عصبانی کرده بود
در بخش: بحران اتمی، جنگ
19
Jul
2008
حتما میدونید که هفته گذشته در پاریس جلساتی ترتیب داده بودند برای اینکه کشورهای حاشیه دریای مدیترانه را در یک نوع اتحادیه متشکل کنند. در همین رابطه سران کشورهای حاشیه مدیترانه هم در پاریس جمع شده بودند. برحسب اتفاق محل اقامت حقیر هم فاصله چندانی از کاخ الیزه نداشت و در این چند روز مدام رفت و آمد سران را بدون خواست خودمان شاهد بودیم. یک روز هم که پاریس شده بود مثل میدان جنگ و مدام هواپیماهای جنگنده شکاری و حتی یک هواپیمای آواکس بر فراز سر ما پرواز میکرد. نکته جالبی که در این جمع سران نظر مرا بیشتر جلب کرد، این بود که آقای بشیر اسد در هر خبری قیافهاش را نمایش میدادند و خلاصه معلوم بود که دولت فرانسه بدجوری تصمیم دارد قاپ آقای اسد را برباید. نکته جالب تر این بود که در بین سران دولت های حاشیه مدیترانه این مردک سبیل کلفت امیر قطر هم دعوت شده بود. با اینکه جغرافیای حقیر چندان تعریفی ندارد ولی با این حال میدانم که قطر جزو کشورهای حاشیه مدیترانه نیست، حالا چرا این آقای امیر سبیل کلفت قطر را مثل نخود آش در این جمع گنجانده بودند بر من پوشیده ماند. اگر کسی این معما را رمزگشایی کرد برای بنده حقیر هم توضیح بدهد تا هم من رستگار شوم و هم شما.
یک واقعه دیگری هم که نظر مرا جلب کرد این بود که یک روز وسط شهر پاریس که داشتم در یک بار آبجو میخوردم یک مرتبه دیدم چند نفر که میگفتند آمریکایی هستند آمده بودند و یک تظاهرات دو سه نفره بر علیه جنگ احتمالی آمریکا با ایران ترتیب داده بودند. راستش را بخواهید این خانمی که در سمت چپ تصویر میبینید بد جوری قیافه ایرانی داشت. رفتم و سعی کردم با او فارسی صحبت کنم ولی حاضر نشد با من فارسی صحبت کند! باور کنید قیافهاش صد در صد ایرانی بود.
در این مدتی که شو سران حاشیه دریای مدیترانه برقرار بود و اخبار تلویزیون های فرانسه مدام این شو را به نمایش میگذاشتند، من فکرم به ایران بود، چونکه میدانستم که این شعبده بازی فرانسه بیشتر برای جلب نظر اسد و سوریه بود تا بلکه بتوانند از این طریق سوریه را از ایران دور کنند. در فکر این پروژه بودم که یادم به قطعه (رقص مرگ) La Danse Macabre اثر Camille Saint Saens افتاد! آنهایی که این قطعه را میشناسند میدانند که نمایشی از مرگ و ترس و وحشت را ترسیم میکند. حالا چرا در آن لحظهها این قطعه به ذهن من خطور کرد، شاید به این خاطر بوده که گمان میکردهام جهان دارد آماده میشود تا آخوندها را به رقص مرگ وادار کند. باید منتظر ماند و دید نتیجه مذاکرات امروز و روزهای آینده در رابطه با بحران اتمی رژیم چه نتیجه ای به ارمغان خواهد آورد.
اگر خواسته باشید قطعه رقص مرگ را بشنوید می توانید آنرا از یوتیوب بشنوید.
در بخش: بحران اتمی، جنگ
18
Jul
2008
یادتان میآید در دوران اسهال طلبها زمانی که مجلس نشینان سخن از مذاکره با آمریکا بر زبان آوردند، رهبر عظیم الشان! در رابطه با مذاکره با آمریکا چه فرمودند!؟
ایشان فرمودند:
در شرایطی كه آمریکا صراحتا نظام اسلامی را تهدید و به ملت ایران اهانت میكند عدهای دم از مذاكره با آمریکا میزنند كه این افراد یا با الفبای سیاست و یا با الفبای غیرت آشنایی ندارند. ایشان تصریح کردند: طرح اینگونه مسائل در این شرایط، اهانت به عزت و غیرت ملت ایران است.
منبع سایت خامنهای (البته گویا سید علی چلاق برای رد گم کردن این مطلب را از روی سایت حذف کرده)
حالا گویا حضرت رهبر غیرت نداشته خود را میخواهد باز هم بیشتر تنزل دهد، به همین خاطر هم دستور به مذاکره داده است. آمریکا هم به علت زمینگیر شدنش در دو جنگ اخیر، گویا راهی بجز کوتاه آمدن در مقابل حکومت آخوندی ندارد. حالا باید منتظر شد و دید نتیجه این مذاکرات چه خواهد شد.
ملت ایران سیاسی ترین ملت دنیاست، در این مساله هیچ شکی نیست و همین مساله باعث میشود که نه آمریکا و نه ایران بتوانند بدون در نظر گفتن خواست ملت ایران دست به یک توافق پشت پرده بزنند، البته حکومت آخوندی میتواند باز هم با سرکوب بیشتر دست به کنترل اوضاع بزند. اگر حکومتگران چه ایرانی و چه آمریکایی در این توهم باشند که میتوانند بدون رضایت ملت ایران دست به توافقی محرمانه بزنند و بده و بستانی پشت پرده انجام دهند، یقینا هزینه این توهم و توهین به خواست ملت ایران را در آینده پرداخت خواهند کرد.
حکومت ایران در کوتاه یا دراز مدت سرنگون خواهد شد، در این مساله هم هیچ شکی نیست چه این حکومت دستش به خون هزاران ایرانی آغشته شده و این گناه را ملت ایران هیچگاه نخواهد بخشید، حالا باید دید آیا آمریکا حاضر است با مذاکره با این حکومتی که فاقد مشروعیت است، جایگاه خود را در نزد ملت ایران خراب تر از این که هست بکند یا نه!؟ دولت مردان آمریکایی باید بدانند که یکی از دلایل وقوع انقلاب 57، نتیجه سیاستهای مداخله جویانه و غلط امریکا در قبال ایران بود و نتیجه آن را هم در این 30 سال گذشته دیدند. حالا نیز اگر باز با مداخله در اوضاع سیاسی ایران بخواهند با توافق با ملاها سلطه خود را مجددا بر ایران اعمال کنند، دیری نخواهد پائید که مجددا سیل خانمان سوزی دیگر این روابط را بهم خواهد زد و اینبار یقینا عواقب آن برای آمریکا بسیار مخرب تر و درازمدت تر خواهد بود.
آمریکا باید بداند که حکومت آخوندی از مشروعیت برای مذاکره از طرف ملت ایران برخوردار نیست و هر مذاکرهای با این رژیم از طرف مردم ایران به عنوان دهان کجی به خواست ملت ایران تلقی خواهد شد.
خبرهایی در این رابطه:
اجماع مسئولان و هنر دیپلماسی، توشه جلیلی در مذاکرات مهم شنبه
افشای مذاکرات رسمی مکرر مقامات ایران و آمریکا
نگاه جهانی به «مهم ترین تماس دیپلماتیک» پیش روی آمریکا با ایران
متکی: ایران از مشارکت آمریکا در مذاکرات هسته ای ژنو استقبال کرد
گشایش دفتر دیپلماتیک آمریکا در تهران ظرف یک ماه آینده؟
مذاکره با آمریکا؛ احمدی نژاد الفبای غیرت را نمی داند یا سیاست
آیت الله خامنه ای: مبارزه با آمریکا = بی غیرتی | اما حالا با امریکا مذاکره می کنیم!!!
سلام آقای گرگ
حمله ی شدید رجانیوز: محمدجواد لاریجانی بی غیرت و نااصولگراست
در بخش: روابط خارجی
16
Jul
2008
ذلیل بشوند این تولید کنندگان هارد دیسک، بعضی شان یک چرندیاتی می سازند که حتی چند روز هم دوام نیاورد. حقیر با یک هارد دیسک جدید به مسافرت رفتم، پس از چند روز دیسک PC به لقا الله پرتاب شد و ما را بدون PC گذاشت.
حالا که برگشتیم یک چیزهایی که پاریس اتفاق افتاد را بصورت خلاصه به عرض مبارکتان می رسانیم.
اول از همه رفتیم یک توک پا گورستان پرلاشز بلکه دیداری و ادای احترامی کرده باشیم به مشاهیر مملکت به خاک خفته مان در این گورستان. روز اول هرچه گشتم قبر صادق هدایت را پیدا نکردم، به همین دلیل هم افسوس خوران از آنجا بیرون آمدم، من را که میشناسید اگر تصمیمی بگیرم دست بردار نیستم، در نتیجه سه روز بعد دوباره رفتم سراغ گورستان و عاقبت گور هدایت را پیدا کردم (برای آنهایی که ممکن است روزی مثل من سرگردان بشوند، هدایت در قطعه 85 پرلاشز خفته است).
نشستم پای گور او و مثل ابر بهار گریستم، گریهام نه برای هدایت بود ها! چه برای هدایت نمیتوان گریست اوست که برای ما سالها پیش گریسته. گریستن من بر اوضاع و احوال خودمان بود، گریه برای وضع اسفبار ایران و ایرانی بود. از این میگریستم که چرا ما در چند دهه گذشته بجای ترویج افکار کسانی مثل صادق هدایت رفتیم و افکار شیادان و کلاشانی مثل شریعتی و دیگر دکانداران را ترویج کردیم. از آن گریهام گرفته بود که چرا روشنفکران ما بجای ترویج “البعثت الا سلامیه الی البلاد الافرنجیه” رفته بودند دنبال کون شریعتی و دیگر کلاشان و شرکاء و شهادت حسین و حسن و فلان اجنبی را ترویج می کردند! گویا ملت ایران مغز خر خورده بود وگرنه به چه علت از مشاهیر و تاریخ خود دور میافتد و بجای آن به کون تاریخ و چرندیات ملت عرب روی میآورد که 1300 سال ما را به نابودی کشیده!
عکسی از کوچه و بازار پاریس: همین طوری که توی خیابون های پاریس پرسه می زدم در خیابانی به نام Rue de l’esperance چشم افتاد به این نقاشی دیواری سارکوزی رئیس جمهور فرانسه که بسی جالب بود، گفتم شما هم از آن بی بهره نمانید.
ِDessine moi un connard ترجمه فارسی آن میشود “یک کس مشنگ برام بکش” واژه “connard” به معنی احمق است، ولی واژه ایست بسیار زننده و معمولا در ادبیات رسمی از این واژه استفاده نمیشود، خصوصا برای جنس مونث. شاید “کس مشنگ” بهترین ترجمه برای این واژه باشد.
عکس زیر را هم از منطقه باربس پاریس براتون به ارمغان آوردم. در عکس یک جوان خلاق را می بینید که به کمک یک دیگ زودپز و آتیش زیر دیگ در حال درست کردن چس فیل است تا با فروش آن نان شب خود را تهیه کند. فکرش را بکنید در دنیای پیش رفته امروز و در پایتخت یکی از کشورهای پیشرفته صنعتی گیتی، شاهد چنین دستگاهی بودن نشان از یک کنتراست (Contrast) واقعی دارد.
در بخش: نقد اسلام
03
Jul
2008
دلم نیامد این سخنان گه هر بار آقای ولایتی دست راست رهبر را یک انگولکی نکنم!
ایشان (بخوانید رهبر) از پشت پرده بیرون آمدهاند و میفرمایند:
مذاکره با «1+5» را از سالها پیش ما پذیرفته ایم. اینکه آقای سولانا به ایران میآید و نامه 6 وزیر را میآورد معنایش این است که در قاعده مذاکره «1+5» را پذیرفته ایم والا نه میزبان آقای سولانا میشدیم و نه نامه 6 وزیر را دریافت میکردیم. به موازات آنکه ما میآییم طراحیهای شیطنت آمیزی که بعضی از قدرتهای مخالف ما در دنیا دارند میکنند آنها را با تدبیر خنثی میکنیم متقابلا هم باید خودمان ابتکاراتی داشته باشیم. موقعی که مطرح کردند آقای سولانا قرار شد بیاید ایران هنوز ایران پاسخ آقای سولانا را نداده بود، آقای بوش اعلام کرد که ما متاسفیم که ایران نپذیرفته آقای سولانا به ایران بیاید. موقعی که چنین اتفاقی میافتد که رئیس کشوری مثل آمریکا که اینقدر مدعی است مسایل بینالمللی را رعایت میکند، قبل از اینکه ایران جوابی به سفر سولانا به تهران بدهد آنها اینطور تبلیغ کنند که ایران نپذیرفته و متاسف بشوند.
مشاور بینالملل رهبر انقلاب ادامه داد: این نشان میدهد که آمریکاییها دلشان میخواست ما آقای سولانا را نپذیریم. پس معلوم است آنهایی که خلاف مصالح ما عمل میکنند میخواهند ما نپذیریم پس مصلحت ما در این است که بپذیریم. به دلایل مختلفی. یکی از دلائلش همین است.
یکی نیست از ایشان بپرسد که آقای عقل کل! شاید هم آمریکا چون میدانسته که شما مثل خرس وارونه عمل میکنید، تصمیم گرفته برعکس آن چیزی را که خواست و منافع کشورش است را اعلام کند، چون میدانسته که شما مثل خرس رفتارتان وارونه است، در نتیجه با این سیاست میخواهند که سیاست تعلیق را بصورت وارنه از مقعد به شما تنقیه کنند!
اول رژیم آخوندی را (بصورت وارونه) تحریک میکنند تا به خواست جهانی (تصمیمهای شورای امنیت) مخالفت کند، تا بتوانند از این راه از ایران یک کشور شرور بسازند و همزمان با تحریمها ایران را مجبور کنند که جنس بنجل آنها را بخاطر تحریمها به چند برابر قیمت بخرد. وقتی که دیدند رژیم آخوندی دارد خطرناک میشود با همان سیاستی که قبلا نوشتم، حکومت را به آن راهی که می خواهند هدایت می کنند و همه آن جنسهای بنجلی را که قبلا به رژیم ایران قالب کرده بودند تا به خیال خودشان بمب اتمی بسازند را نابود کند. به این میگویند سیاست به بازی گرفتن حکومتی که ملتش را پشت سر خود ندارد و تصمیمهای مهم را در خلوت چند نفره میگیرد، آن هم بوسیله چند نفری که نه از سیاست چیزی میدانند و نه از هوش و استعداد خارق العادهای برخوردارند. نتیجه چنین بده بستانی هم چیزی نیست بجز به هرز رفتن ثروتهای ملی ملت ایران و سرازیر شدن آن به جیب شرکتهای چند ملیتی.
راستش را بخواهید آقایان دلشان میخواهد دستمال به دست پیش جرج بوش بروند ولی از بس گه زیادی خوردهاند روی شان نمیشود. یکی از دلایل بگیر و ببندهایی هم که میخواهند راه بیندازند یا بهتر است بگوییم راه انداخته اند از همین روست که بتوانند هنگامی سید علی گدا جام زهر را سر کشید سرکوب داخلی را شروع کنند درست مثل جام زهر خمینی جلاد که باعث خونریزی 67 شد.
در بخش: بحران اتمی، جنگ