Jul 16 2008
ما دوباره آمدیم خدمتتان
ذلیل بشوند این تولید کنندگان هارد دیسک، بعضی شان یک چرندیاتی می سازند که حتی چند روز هم دوام نیاورد. حقیر با یک هارد دیسک جدید به مسافرت رفتم، پس از چند روز دیسک PC به لقا الله پرتاب شد و ما را بدون PC گذاشت.
حالا که برگشتیم یک چیزهایی که پاریس اتفاق افتاد را بصورت خلاصه به عرض مبارکتان می رسانیم.
اول از همه رفتیم یک توک پا گورستان پرلاشز بلکه دیداری و ادای احترامی کرده باشیم به مشاهیر مملکت به خاک خفته مان در این گورستان. روز اول هرچه گشتم قبر صادق هدایت را پیدا نکردم، به همین دلیل هم افسوس خوران از آنجا بیرون آمدم، من را که میشناسید اگر تصمیمی بگیرم دست بردار نیستم، در نتیجه سه روز بعد دوباره رفتم سراغ گورستان و عاقبت گور هدایت را پیدا کردم (برای آنهایی که ممکن است روزی مثل من سرگردان بشوند، هدایت در قطعه 85 پرلاشز خفته است).
نشستم پای گور او و مثل ابر بهار گریستم، گریهام نه برای هدایت بود ها! چه برای هدایت نمیتوان گریست اوست که برای ما سالها پیش گریسته. گریستن من بر اوضاع و احوال خودمان بود، گریه برای وضع اسفبار ایران و ایرانی بود. از این میگریستم که چرا ما در چند دهه گذشته بجای ترویج افکار کسانی مثل صادق هدایت رفتیم و افکار شیادان و کلاشانی مثل شریعتی و دیگر دکانداران را ترویج کردیم. از آن گریهام گرفته بود که چرا روشنفکران ما بجای ترویج “البعثت الا سلامیه الی البلاد الافرنجیه” رفته بودند دنبال کون شریعتی و دیگر کلاشان و شرکاء و شهادت حسین و حسن و فلان اجنبی را ترویج می کردند! گویا ملت ایران مغز خر خورده بود وگرنه به چه علت از مشاهیر و تاریخ خود دور میافتد و بجای آن به کون تاریخ و چرندیات ملت عرب روی میآورد که 1300 سال ما را به نابودی کشیده!
عکسی از کوچه و بازار پاریس: همین طوری که توی خیابون های پاریس پرسه می زدم در خیابانی به نام Rue de l’esperance چشم افتاد به این نقاشی دیواری سارکوزی رئیس جمهور فرانسه که بسی جالب بود، گفتم شما هم از آن بی بهره نمانید.
ِDessine moi un connard ترجمه فارسی آن میشود “یک کس مشنگ برام بکش” واژه “connard” به معنی احمق است، ولی واژه ایست بسیار زننده و معمولا در ادبیات رسمی از این واژه استفاده نمیشود، خصوصا برای جنس مونث. شاید “کس مشنگ” بهترین ترجمه برای این واژه باشد.
عکس زیر را هم از منطقه باربس پاریس براتون به ارمغان آوردم. در عکس یک جوان خلاق را می بینید که به کمک یک دیگ زودپز و آتیش زیر دیگ در حال درست کردن چس فیل است تا با فروش آن نان شب خود را تهیه کند. فکرش را بکنید در دنیای پیش رفته امروز و در پایتخت یکی از کشورهای پیشرفته صنعتی گیتی، شاهد چنین دستگاهی بودن نشان از یک کنتراست (Contrast) واقعی دارد.
8 پیام |
سلام، در پاریس همیشه به آدم خوش می گذرد بیخود نیست که می گویند عروس شهرهای جهان، دانمارکی ها به پاریس می گویند شهر شهرها! آقا ما از این آشپزخانه ات حسابی استفاده می کنیم. هروقت میخواهم شام درست و حسابی بخورم یک کلیک می روم تو آشپزحانه جنابعالی… پر از دستور خوراکی های خوشمزه
در بلاگ نیوز لینک داده شد .
اولا که بسیار بسیار خوش آمدید. امیدوارم سفر خوش گذشته باشد.
دوم اینکه دنیا دنیای کوتوله های سیاسیت. سارکوزی ها و احمدی نژادها و بوش ها و اولمرت و …
سوم اینکه برو ببین در بین بلاگر های اپوزوسیون چند نفر امروز را به عنوان روز پدر تبریک گفته اند. این ها همان هایی هستند که اگر روزی بر فرض قدرت را در دست بگیرند ج.ا 2 را راه خواهند انداخت.
چهارم. پاینده باشی.
آقا رسیدن بخیر . امیدوارم که خوش گذشته باشه . آقا این نوع کنتراست ها هم در ایران مسبوق به سابقه است . نمونه ی بارزش هم کشف انرژی هسته ای در زیرزمین خانه ! و نیروگاه هسته ای است …
1400 سال حسن آقا جون نه 1300 سال, همه با هم به اسلام و قرآن میرینیم. سرسبز باشی همچو درختان نارنج شیراز ارادتمند در به در اروپا
فاطمه زهرا و حضرت علی در جهاد سازندگی
الله در سوره بقره آيه 223 فرموده است:
نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.
زنانتان کشتزار شما هستند. هر طور که خواهيد به کشتزار خود درآييد. و براي خويش از پيش چيزي فرستيد و از خدا بترسيد و بدانيد که به نزد او خواهيد شد.
حديث اول در رابطه با اين آيه:
اليوم من الايام فاطمة الزهرا بنت رسول اشتب بالمنزل الرسول الله. رسول الله اسئلت وات هپن؟ قال فاطمة علي ولي الله اريد ان ادخل الي منقب مع کله. رسول الله قال علي يا علي واي يو آر فاکينگ ماي بنت مع اليور هد؟ قال علي آيه 223 ف ان ادخل بيکاز الله قال ادخل من هر طريق يو لاو.
رسول الله قال علي: المرديکه فاطمة لا کنيز شي ايز ماي بنت. لا فاکينگ فاطمه مع الکله فاک شي باي مامله القضيب.
در روزي از روزها فاطمه با شتاب به منزل رسول الله آمد و پشت سرش علي با سرعت داخل شد. فاطمه گفت پدر کمک علي مي خواهد با کله وارد منقب من شود . رسول الله بانگ زد علي تو چه مرگت شده؟
حضرت علي آيه 223 را خواند و گفت الله گفته هر طور که خواستيد وارد مزرعه خود شويد من هم با کله مي خواستم وارد شوم.
رسول الله فرمود خاک برسرت منظور خدا مامله ات بود نه کله اين کنيز جنگي نيست که هر طور خواستي بگايي.
حديث دوم:
روزي از روزها حضرت علي در منزل بانک زد يا فاطمة الزهرا اي مزرعه من بيا که مي خواهم تو را شخم بزنم. پس حضرت طي يک طرح جهادي به سرعت حاضر شد چرا که جهاد زن خوب شوهر داري است و بايد خود را در اختيار شوهرش بگذارد تا شوهر هرگونه لذتي ببرد.
فاطمه زهرا روي زمين دراز کشيد و علي روي فاطمه خوابيد مشغول شخم زدن شد.
شخم زدن که تمام شد فاطمه گفت يا علي ولي الله بر من بادمجان بکار. حضرت فرمود بادمجان کار من نباشد تو را به مساقات به بلال حبشي يا ابول اسود دودولي دهم تا بادمجان بر تو بکارد.
حضرت مشغول کاشت خيار شد. مدتي که گذشت حضرت مي خواست عبادت را به اتمام برساند ولي فاطمه زهرا ذکر وتسبيح گويان به ادامه عبادت مشتاق بود.
گفت يا علي بر من کدو بکار حضرت بر فاطمه کدو کاشت . زهرا فرمود يا علي هندوانه هم مي خواهم حضرت هندوانه نيز کاشت. به همين نحو تمام شب را حضرت به زراعت پرداخت انواع صيفي جات را بر زهرا نشا کرد و از براي ذوالجنان اسب وفادار فرزند فاطمه يونجه و شبدر نيز کاشتندي.
نخلستانهاي متعددي نيز از براي تهيه خرما بر زهرا فرو نشاندي تا اينکه حضرت علي کلافه شدندي و چون فاطمه از علي خواست جهت استفاده از سايه چناري نيز بر او بنشاند حضرت به يک باره بلند شد و بر کس فاطمه ريد.
فاطمه عصباني و شگفت زده گفت يا ولي الله چه کردي؟
حضرت علي فرمود يا فاطمة الزهرا هر مزرعه که چنين پر محصول باشد نياز به کود مناسب جهت تقويت محصول دارد و اينچنين بود که علي خود را از اين کار زراعت طاقت فرسا نجات دادندي تا انرژي کسب کردندي و شبي ديگر ذوالفقار بر کشيده فاطمه را به جهاد خوانده او را شخم زده و صيفي و چنار بر فاطمه نشا کند.
Fatima zahra bente rasou Allah NGO
zahra-zeynab.blogspot.com
چه عجب اومدی ؟ ما گفتیم کنگر خوردی لنگر انداختی ! خواستم روز پدر سگ رو به امت اسلام تبریک بگم تو پیش دستی کردی ! به هر حال روز جالبی بود و مردم ما بسی از این تعطیلات لذت بردن .. امیدوارم خوش گذشته باشه بهت . یه سری هم به آشپزخونه بزن بابا … آخر ما رو طلاق میدن از بس مزخرف میدیم به خوردشون ما رو دریاب …
گرامی خَسن آقا رسیدن خوش
این نوشته را خواستیم در شمرنامه بگذاریم اما پرده دار شمرنامه که همان عمروعاص خودمان باشد را پیدا نکردیم و بنابراین نوشته را اینجا می گذاریم تا سپس ترها در شمرنامه بگذاریم.
کل یوم عاشورا، کل الارض کربلا داستان گفتگوی تلفنی ما با یک آخوند.
حاج ممد ابطحی در واپسین نوشته خود اشاره به تلفن زدن آخوند کافی به ما در روز عاشورا نموده گرچه این روزها
دل و دماغ نوشتن را نداریم و دست و دلمان هم به نوشتن نمی رود اما دربایسته میدانیم به آن گفتگوی تلفنی اشاره
ای کوتاه داشته باشیم.
همانگونه که پیشترها نوشته ایم روز عاشورا پس از گردن زدن سید الجاکشین حسین ابن علی، خواهرش زینب را
به میان میدان آورده، بر جهاز شتری انداخته، تنبان از پایش برگرفته و به سپوختنش پرداختیم، و از آنرو که فرج نوه محمد ابن عبدالله چون گلوی حسین ابن علی خشک بود کیرمان به گردن بریده و خون آلود ابا عبدالله حسین مالیده و سپس به فرج زینب فرو بردیم.
هنوز چند ضربی بر میان پای زینب نزده بودیم که صدای گوشخراش موبایل حسین ابن علی برخاست، ذکر مبارکمان تا محل اتصال بیضه ها به واژن زینب فرو برده بگونه ای زهار ذکرمان به چوچوله اش مماس و بیضه مان بر مخرجش تماس، از زینب بیرون کشیدیم کس گوزی از وی برخاست، بسوی تن بی سر حسین ابن علی رفته لگدی بر آن زده و موبایل “سونی اریکسونش” را از جیب عبایش بیرون آوردیم.
و به آن پاسخ دادیم.
-الو
مردی با گویشی آخوندی با صدای به دوری هزاروسیصد سال نوری
– السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین السلام علیک یا ابا الفضل عباس السلام علیک یا فاطمه الازهرا.
– هو هو مردک دبنگ مانند آدم سخن بگو، بگو با کی کار داری،
– با جدم ابا عبدالله الحسین ابن علی کار داشتم،
– مردک از کدام طویله می آیی؟ اگر به موبایل حسین زنگ میزنی چرا به عباس و فاطمه سلام می کنی؟
-اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِ
– ما که از چرندیاتی که تو بلغور می کنی چیزی سر در نمی آوریم ، اگر هم با حسین کاری داشتی باید بگوییم که همین چند دقیقه پیش گردنش را زدیم و اکنون هم خواهرش را می گاییم.
– ترا به جدم گوشی را به آقایم حسین بده.
– مردک مگر زبان آدم نمی دانی گفتیم گردنش را زده ایم و اکنون هم باید برویم به دنباله گاییدن خواهرش برسیم.
– مگر می شود، مگر زبانم لال ابالفضل عباس برگ چقندر است که به همین سادگی بگذارد شما گردن برادرش را زده و خواهرش را هم بگایید. اصلا شما کی هستید که به تلفن امام حسین پاسخ می دهی.
– ما سردار رشید کربلا شمر ذوالجوشن هستیم. تو کی هستی که مزاحم گاییدن خواهر سیدالجاکشین می شوی
-نوکر شما کافی هستم. میشه گوشی را بدهید به ابا الفضل عباس.
(بسوی زینب رفته و به سپوختنش پرداختیم خولی هم زین العابدین ناخوش را به میدان آورده و کنار زینب انداخته و به سپوختن سرگرم)
– تو کجای کاری خواهر عباس را گاییده ایم دو دستش را بریده ایم و …
-از علی اکبر و علی اصغر چه خبر
-علی اصغر اسهال گرفت و مرد. علی اکبر هم کشته شد، امشب پس از گاییدن زن قاسم سراغ نوعروس علی اکبر خواهیم رفت. می خواهی با زینب یا زین العابدین گفتگو کنی.
-نعم نعم.
کیرمان از کس زینب بیرون آورده و گوشی را به وی واگذاردیم روی شکم خوابید و باسن را بالا داده و به سلام احوالپرسی با کافی پرداخت شکاف باسن نوه رسول الله را باز نموده و ذکرمان به مخرجش رسانده و تا دسته فرو بردیم فریاد العطش زینب برخواست از آن سو هم زین العابدین که در “زیر سیخ” خولی قرار داشت العطش می گفت.
تلفن از زینب گرفته وکیرمان از کونش بیرون کشیده و بسوی دهان زین العابدین بردیم.
آنرا بویید و اشک در چشمانش جمع شد و ناله سر داد، بخدا که بوی دهان جدم رسول الله را می دهد و سپس به لیسیدن آن پرداخت.
از آن سوی خط نعره های کافی بلند بود
-وای حسین کشته شد وای حسین کشته شد.