30
May
2008
حجتالاسلام محمد سلیمی روز پنجشنبه در گردهمایی یكروزه روحانیت سراسر مازندران تحت عنوان «مشعلداران هدایت» فرمودند: متاسفانه برخی از افراد با ادعاهای دروغین ارتباط با امام زمان (عج) و یا حضرت فاطمه زهرا (س) میخواهند با این خرافات و انحرافات، اهداف مقدس دین اسلام را خدشه دار كنند. منبع
منظور حجتالاسهال و المسهلین محمد سلیمی از این شکر خوردنها این است که هر ننه قمری نمیتواند چنین ادعاهایی بکند، وگرنه دیگران یا بهتر است بگوییم از ما بهتران یقینا ارتباطاتی با امامان دارند! مثلا همین آقای مشکینی خودمان که چند وقت پیش به لقاالله پرتاب شد، هر گاه نیاز بود، برای تایید لیستهای انتخاباتی به حضور آقام امام زمان میرسید و تائیدیه هم از ایشان میگرفت!! تازه چرا برای ارائه مدرک به جهان باقی برویم، همین بقل گوشمان میتوانیم چندین نفر را معرفی کنیم که با آن بالا بالاها رابطه تنگاتنگ دارند! احمدی نژاد هر وقت شب زیادی میخورد و خواب نما میشود، آقام امام زمان را ملاقات میکند! این یکی بیچاره آن قدر امام غایب را ملاقات کرده که برق سه فاز دور سر امام زمان به او هم سرایت کرده و هر از گاهی، هم از بالای او و هم از پائینش نورهایی ساطر میشود که بیا و ببین.
حتی متخصصین امور انرژی جملگی بر این عقیده هستند که کمبود برق در ایران هم از این جهت است که برای نورانی کردن کله و ماتهت این رابطین وضابطین امام زمان است که کمبود برق داریم!!
البته این چیزیهایی را که حقیر نوشتم همین طوری شکمی ننوشتم ها! باور کنید همین دیشب که خواب بودم آقام امام زمان به خواب من هم آمد و این چیزها را در گوشی به من گفت که برای شما بنویسم! تازه خدا هم رحم کرد که توی خواب قالب تهی نکردم! آخه صبح که از خواب بیدار شدم گلاب به جمالتان، دیدم بر اثر هیجانهای شب قبل توی خودم خرابی کردهام! باور بفرمایید! به جد آسید علی چلاق قسم، راست میگویم!!
در بخش: طنز
24
May
2008
واژه عوام را تقریبا همه به خوبی میشناسند ولی برداشتها از این واژه یا بهتر است بگوییم از این طبقه اجتماعی که نامش را عوام گذاشتهاند متفاوت است. حتی برای این واژه، واژههای دیگری هم ساختهاند و در ایدئولوژیهای مختلف از آن استفاده میکنند، مثل طبقه کارگر، حزب الله، رهپویان فلان و بهمان، پیش مرگههای ریز و درشت این یا آن ایدئولوژی، بسیجیان رهبری و الخ.
آیا واقعا میدانیم چه کسانی عواماند و چه کسانی از جرگه عوام خارج شدهاند و به رشد فکری رسیدهاند!؟
از نظر من همه کسانی که کپی برداری میکنند و ایده این یا آنرا غرغره میکنند، عوام الناس نام دارند و تنها آن طبقه یا گروهی که خود تولید کنند فکر و اندیشه هستند، جزو گروه عوام الناس نیستند. واژه روشنفکر و غیر روشنفکر هم بر اساس همین تعاریف تعریف میشود و انسانها تنها زمانی تبدیل به روشنفکر میشوند که ایدهها و افکار خود را پرورش و ترویج کنند، نه اینکه با باز خوانی و کپی برداری از دیگران خود را در جایگاه روشنفکر قرار دهند.
هر ساختار قدرتی هم که بخواهد پا بگیرد و مستقر شود، مجبور است این تعاریف را بشناسد و روی آنها کار کند. وقتی شما خواسته باشید در جامعهای مثل ایران عامل تغییراتی شوید، باید تولید کننده ایدههای نویی باشید، یا حتی اگر خواسته باشید گروهی یا جامعهای را استثمار کنید هم به همین شکل باید تئوریهایی برای این کار دست و پا کنید و به وسیله آن تئوریها عوام فریبی کنید.
چند وقت پیش بر حسب اتفاق روی یوتیوب گزارم افتاد به یک سری فیلمهایی که از ایدول (Idol) افغانستان روی سایت قرار گرفته. با مشاهده آنها داشتم از خنده روده بر میشدم. خنده به این دلیل که همه این عوام الناسی که دارند برای بهره وری از ایدول، امروز در افغانستان سر و دست میشکنند دیروز داشتند چماق بر سر زنان و مردان بیچاره افغان میزدند تا شئونات اسلامی را رعایت کنند، حالا با تئوریهای جدید، مثل گوساله دنبال خر دجال جدیدی میدوند. یقین بدانید اگر روزی هم حکومت آخوندی سرنگون شود، همین فاطی کماندوها و بسیجیان پیشمرگه رهبر، که این روزها برای حفظ بیضه و شئونات اسلام ناب محمدی کون خودشان را پاره میکنند، در دوران بعد از این حکومت یقینا صف خواهند کشید برای شرکت در ایدول نسخه ایرانی آن. الحق که استثمارگر به خوبی روانشناسی عوام الناس را از حفظ هستند.
در بخش: اجتماعی
20
May
2008
آنهایی که سن شان به طول عمر جمهوری اسلامی برسد این جمله حکیمانه! خمینی را که گفت “اقتصاد مال خَرَ” را یقینا به خاطر دارند. آن موقع وقتی که حضرتاش فرمودند “اقتصاد مال خَرَ” هیچ کس ایشان را جدی نگرفت، اکثرآ خودشان را فریب میدادند و با خود میگفتند، حتما حضرتاش شوخی فرمودهاند. حالا که پس از نزدیک به 30 سال از عمر حکومت ایشان میگذرد، تازه دارد دوزاری این خوشباوران میافتد که طرف نه تنها از ته دل به تئوری “اقتصاد مال خَرَ” را قبول داشته، بلکه امروز یک نکته دیگر هم به دانستههای ما افزوده شده و آن اینکه “آخوند هم خَرَ” و در نتیجه میتوان نتیجه گرفت که منظور خمینی این بوده که اقتصاد مال آخوند است و باز میتوان از این هم نتیجه گرفت که ” ملت بی خیال اقتصاد و پول و ثروت باشد، پدیده اقتصاد تنها باید در دستان با کفایت(!) آخوند و آخوندزاده باشد”.
حالا که مقدمه را نوشتم بروم سر اصل مطلب. دو خبر امروز مرا بر آن داشت که این مطلب را بنویسم. اولی این خبر بود “مخابرات ایران به بخش خصوصی واگذار شد”. (منبع خبر) دومین خبر را که دیدم یادم به سخنان گههربار امام امت افتاد که فرمودند “اقتصاد مال خَرَ”. این هم تیتر خبر دوم “واگذاری ماموریتهای مهم اقتصادی به وزارت اطلاعات”. (منبع خبر)
حالا اگر بخواهیم گوز را به شقیقه ربط بدهیم، میتوانیم نتیجه بگیریم که خصوصی سازی هم یعنی آخوندی و امنیتی کردن اقتصاد.
پس همان گونه که میبینید در این مساله هم واقعا آخوندها نشان دادند که در هر رشتهای استادند!!
کسانی که تئوری اقتصاد غیر دولتی و آزاد را دادهاند در اصل بر این اعتقاد هستند که وقتی ابزار بازار سرمایه را واقعا آزاد کنند و به جامعه اجازه بدهند که بدون دخالتهای بی مورد دولت، کار اقتصاد را در دست بگیرد، چرخه اقتصادی نرم تر و بهتر میچرخد. واقعا هم من به این مساله اعتقاد دارم، البته با این شرط که دولتها ضمانت کنند که ابزار سرمایه داری برای همه آزادانه در دسترس خواهد بود و همچنین تقلبی در کار وجود نخواهد داشت و تنها شایستگیها نقطه حرکت و آغازین خواهد بود نه وابستگی به این یا آن قدرتمدار. پس همان گونه که میبینید بطور کلی اگر بخواهیم آزاد سازی
اقتصاد را در ایران اجرا کنیم، اولین کاری که باید بکنیم همانا سرنگونی حکومت آخوندی است، چه آخوند جماعت در هر اموری دخالت میکند و چون آخوند هم به معنی دولت است، پس نمیتوان اقتصاد ایران را آزاد کرد مگر اینکه اول ایران را آزاد کنیم و بعد به سراغ اقتصاد آزاد برویم.
حالا باید از این آخوندها پرسید اقتصاد آزاد که اولین شرط آن شفافیت است، چگونه میتواند اقتصاد کلانش دست وزارت اطلاعات باشد که معمولا کارها را در خفا انجام میدهد!؟ چنین اقتصادی را اقتصاد مافیایی مینامند درست مثل اقتصاد مافیایی حکومت آخوندی.
اتفاقی که در ایران درحال رخ دادن است، چیزی نیست به جز یک آش شله قلمکار بنام خصوصی سازی، که تنها در جمهوری اسلامی امکان ظهور دارد و یقینا بعد از اینکه خصوصی سازی آقایان به نتیجه رسید، کل سرمایهها و داراییهای ملت در دستان با کفایت(!) آخوندها و آخوندزادهها قرار خواهد گرفت. مدرک میخواهید!؟ این هم مدرک
در بخش: اقتصادی
17
May
2008
روزهای اولی که حکومت آخوندی شروع به فیلتر کردن وبلاگها و سایتهای خبررسانی کرد، به سادگی پس از چند نمونه آموزش عبور از سیستم فیلترینگ به کاربران، عبور از فیلتر حکومتی میسر میشد. خود من چندین راه و روش برای این منظور عرضه کاربران کردم. به مرور زمان سیستمهای فیلترینگ حکومت پیشرفتهتر شد و همچنین تعداد وبلاگها و سایتهای فیلتر شده هم بیشتر شدند. سانسور رژیم آخوندی کار را به جایی رساند که حتی وبلاگی مثل چنچنه هم سانسور شد، آخه اینها حتی از آشپزی ما هم وحشت دارند، چه رسد به نوشتههای سیاسی ما. اینها از هر چیزی که خبررسانی و آگاهی دهی به ملت ایران باشد، مثل جن که از بسم الله میترسد وحشت دارند، مدام هم گوش خلق الله را کر میکنند، که حکومت شان تثبیت شده! من یقین دارم حکومتی که از یک وبلاگ آشپزی هم وحشت دارد، نه تثبیت شده نه هیچوقت تثبیت خواهد شد.
در مقابل این تعرض غیرقانونی به حقوق و آزادی بیان، کاربران اینترنت هم راههای بیشتر، بهتر و پیشرفتهتری برای عبور از سیستمهای فیلترینگ رژیم پیدا کردند.
دوست عزیزی که در ایران زندگی میکند، نام دو فیلتر شکن را برایم ارسال کردهاند و از من خواستهاند تا آنها را از طریق این وبلاگ معرفی کنم. به نوشته ایشان این دو برنامه قابلیت خوبی برای عبور از فیلترهای حکومتی دارند.
جالب است بدانید که معمولا روزانه چیزی بین 10 تا 15 درصد از بازدیدکنندگان وبلاگهای من از طریق همین نوع برنامهها به اینجا سر میزنند.
برنامه UltraSurf متعلق به گروهی محقق و پژوهشگر است که برای انتشار آزاد اطلاعات بر روی اینترنت ساخته شده. نام این گروه (UltraReach Internet Corp) است، دیگر اطلاعات در باره این گروه را میتوانید از سایت رسمی شان کسب کنید. برنامه را از اینجا داونلود کنید و روش استفاده از آنرا هم از این آدرس داونلود کنید.
برنامه دوم Freegate است، این یکی هم برنامه ایست شبیه به دیگر آنتی فیلترها و با رمزگزاری کردن اتصال اینترنت شما، دسترسی به سایتهای فیلتر شده را میسر میسازد. آخرین نسخه این برنامه را (Freegate 6.72) هم می توانید از این آدرس داونلود کنید.
اگر اطلاعات بیشتری در باره این برنامه را هم خواسته باشید میتوانید از سایت ویکی پدیا کسب کنید.
در صورتی که نتوانستید برنامه ها را داونلود کنید خبر بدهید تا آنها را روی سرور خودم قرار بدهم.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
13
May
2008
آن روزی که آقای رئیس جمهور قول دادند پول نفت را سر سفره مردم بیاورند! نیش من تا بناگوش باز شد. با خوشحالی به خودم گفتم، اگر آمریکا و یا نیروهای مخالف رژیم نتوانستند رژیم آخوندی را سرنگون کنند، اقتصاد امام زمانی آقای رئیس جمهور محبوب! و منتخب! یقینا به این مهم جامه عمل خواهد پوشاند.
تورم بیماری لاعلاجی است که هر دولتی را سرنگون میکند، چه این دولت دموکراتیک باشد چه دولتی دیکتاتوری. وقتی شکم شهروندان، آن هم طبقه پائین جامعه گرسنه شد، دیگر روند سرنگونی بصورت اتوماتیک استارت خواهد خورد.
وقتی آقای رئیس جمهور بدون ترمز مدام در حال تزریق نقدینگی به اقتصاد کشور هستند و به هیچ تنابندهای هم گوش نمیکنند، یقینا این ترمز بریده اقتصاد روزی ماشین امام زمان را به ته دره سوق خواهد داد. باور بفرمایید دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. وقتی آقای رئیس جمهور بدون برنامه ریزی یک شبه سوبسید بنزین را تقریبا حذف میکنند و آنرا جیره بندی میفرمایند، باید بدانند که گرانی و تورم دیر یا زود چرخهای زنگ زده مملکت امام زمان را از کار خواهد انداخت.
رژیم شاه وقتی سرنگون شد هیچ کس حتی دولت آمریکا که حامی آن بود نمیتوانست حدس بزند که با این سرعت سقوط خواهد کرد، ولی دیدیم که با یک چشم به هم زدن رژیم سقوط کرد. یادم میآید در سالهای 55 تا 57 تورمی افسار گسیخته اقتصاد ایران را فلج کرده بود، آن مفلوک هم مثل این مفلوک با اشتباه پشت اشتباه همان راهی را رفت که دیگر دیکتاتورها معمولا میروند و عاقبت رژیم شاهشاهی هم سرنگون شد.
یادم می آید سال 56 مسئول یک پروژه ساختمانی بودم که قرار بود در مدت کمتر از یک سال ساختمان تمام شود. بودجه اتمام ساختمان قرار بود چیزی حدود 400 تا 450 هزارتومان باشد و قیمت فروش ساختمان نیز قرار بود چیزی بین 500 تا 550 هزار تومان. وقتی که ساختمان بعد از 11 ماه تمام شد قیمت آن در بازار چیزی بود حدود یک میلیون و 100 تا یک میلیون و دویست. یادم میآید صاحب پروژه حاضر نبود ساختمان را بفروشد و استدلال میکرد که بجای فروش آن میتواند آنرا نگه دارد و سال بعد به دوبرابر قیمت بفروشد. دقیقا همین اتفاق هم افتاد و مالک ساختمان 6 ماه بعد از آن، ساختمان را به قیمت یک میلیون و هفت صد هزار تومان فروخت. تورم افسار گسیخه آن دوران حتی یک درصد چیزی که امروز شاهد آن هستیم هم نبود.
وقتی آقای رئیس جمهور بذل و بخشش میکنند و اینجا و آنجا از پولهای باد آورده نفت ولخرجی میکنند، به خیال خام خودشان گمان میکنند که برای خود و رژیم آخوندی محبوبیت میخرند، گرچه در کوتاه مدت این ولخرجیها ممکن است کمی برای ایشان و رژیم متبوع شان محبوبیت بخرد، ولی در میان مدت و دراز مدت این افزایش حجم نقدینگی، درست مثل زهری است که به رگهای اقتصاد ایران تزریق میشود و همین زهر است که روزی (در حقیقت همین روزها) قلب این رژیم از حرکت باز خواهد داشت.
وقتی تورم حتی طبقه سوار بر قدرت (بسیجیها و حزب اللهیها) را هم در تنگنای معیشتی قرار داد، آن وقت است که رژیم دیگر یک روز هم بر اریکه قدرت نخواهد ماند.
ای کاش مشکل رژیم فقط تورم بود، دو سال پیش نوشتم که این رژیم با کمک آن ارتش 20 میلیونی خمینی سرنگون خواهد شد، حالا داریم نتایجش را میبینیم. درصد بالای بیکاران جوان در ایران آثار رشد بی رویهی جمعیتی است که خمینی میخواست با آن جهان را مسلمان کند ، آن رشد بی رویه جمعیت، امروز گریبان حکومت امام زمان را گرفته و میرود تا آنرا از هستی ساقط کند.
مشکل حکومت آخوندی نه تنها تورم و جمعیت جوان بیکار است که درد دیگری هم مزید بر این دو علت شده تحریمها هم میروند تا مجرای تنفسی رژیم را کاملا مسدود کند و تشدید گرانیها رژیم را باز هم به سراشیبی سقوطی نزدیک تر کند. اگر این تحولات اخیر ادامه پیدا کند، یقین بدانید که نه امام زمان و نه هیچ معجزه دیگری خواهد توانست از سقوط این رژیم جلوگیری کند. اگر میبینید که رژیم این اواخر بگیر و ببندها را بیشتر کرده، این نیز خود نشانه و دلیل بر نزدیکی سقوط رژیم است، چه رژیم میداند که اگر از این فشار بکاهد پروسه سرنگونی مثل برق و باد به سراغ رژیم خواهد آمد، به همین دلیل هم هست که این روزها رژیم سعی دارد با فشارهای بیشتر جمعیت ناراضیان را کنترل کند.
خلاصه امر اینکه گویا حکومت امام زمان نزدیک است که به ته چاه جمکران سقوط کند.
در بخش: اقتصادی
11
May
2008
پس از هفته ها درگیری نیروهای شیعی صدر در عراق و درگیریهای اخیر حسن نصرالله و حزب الله در بیروت، به وضوح این موضوع که حکومت آخوندی تهران این دو نیرو را کنترل میکند، برای همه به نمایش گذاشته شد. رژیم تهران با ایجاد درگیری در لبنان و عراق به آمریکاییها دندان نشان داد و آمریکاییها هم تا حدودی دندانهای رژیم را کشیدند. اینکه مینویسم دندانهای رژیم را کشیدند از این نظر است که این دو بازوی رژیم دارند کم کم در بین مردم خود منفور میشوند. در خبری که دیروز از تلویزیون نروژ پخش شد خبرنگار نروژی که در بیروت بود صحنههایی از گریه و زاری بعضی از شهروندان لبنانی را نشان میداد که به سران حزب الله نفرین میکردند و آنها را مسبب این خونریزیها میدانستند، این در حالی است که همین نیروها به علت ولخرجیهایی که با بودجه حکومت اسلامی ایران در لبنان انجام میشد (ساختن مدرسه، بیمارستان و اخیرا هم سیستم تلفن موبایل اختصاصی برای نیروهای حزب الله و دیگر کمک های اجتماعی) تا قبل از درگیریهای اخیر حزب الله یک نیروی مردمی تلقی میشدند و خصوصا بعد از آخرین جنگ با اسرائیل، در بین مردم لبنان جایگاه بخصوصی پیدا کرده و تا حدودی در افکار عمومی جایگاه یک نیروی آزادی بخش را برای خود کسب کرده بودند.
همزمان با درگیریهای لبنان، در عراق نیز نیروهای مقتدا صدر شکست سختی خوردند و دیدند که این تو بمیری از آن تو بمیریهای قبلی نیست و نیروهای امنیتی عراق و آمریکا میروند تا اکثر نیروهای صدر را به درک واصل کنند و به همین دلیل هم مقتدا صدر دستور آتش بس صادر کرد، آن هم آتش بسی که هیچ پیش شرطی ندارد و این نیروها بی قید و شرط پذیرفتهاند تا سلاحهای سنگین خود را تحویل دهند و نیروهای امنیتی عراقی اجازه یافتهاند از این به بعد وارد خانههای تیمی این نیروها شوند و در صورتی که سلاحی پیدا کنند جمع آوری کنند. این یعنی شکست کامل نیروهای صدر، حداقل در این مرحله.
بعد از این نمایش قدرت و شکست نیروهای شیعیان، باید منتظر شد و دید که رژیم آخوندی تا چه حد نرم شده و آیا این نمایش قدرت باعث خواهد شد که حکومت ایران در مواضع خود تجدید نظر کند یا هنوز به اندازه کافی گوشمالی نشده است.
در بخش: روابط خارجی
07
May
2008
پیک نت: سفر رهبر به فارس، یک سفر جنگی است که زیر پوشش سفر استانی اکنون یک هفته است ادامه دارد
شیراز تبدیل به ستاد و محل شورای جنگ شده
این تیتر مطلبی است که پیک نت پریروز با تیتر درشت روی صفحه اول قرار داده بود. وقتی که این مطلب را خواندم نزدیک بود از خنده روده بر بشم. یکی نیست گوش مسئولیت پیک نت را بگیرد و به اینها بگویند، بابا این همه چرند گویی بس است!؟ اگر بنا بود پیش بینیهای حضرات مسئول پیک نت به حقیقت بپیوندد، تا امروز باید آمریکا پنجاه و چند بار به ایران حمله کرده باشد، حکومت آخوندی صد باری سرنگون شده باشد و الخ.
آقاجان اگر دست تان به مسئولین این سایت میرسد، لطفا به ایشان بفرمایید که اگر میبنید رهبر در شیراز لنگر انداخته یا به قول شیرازیها (خورده کنگر انداخته لنگر) به این دلیل است که تریاکهای شیراز بسی بهتر و مرغوب تر از تریاکهای تهران است! به همین دلیل هم بود که رهبر در صفر به کرمان هم بسیار ماندگار شد، آخه آن دیار هم به داشتن تریاک مرغوب معروف است. در ضمن آن غلطی که رهبر (سید علی چلاق) قادر است انجام بدهد “ژنگ” است نه جنگ! این مردک اگر آمریکا یک ترقه در کند، شلوار خودش را خیس خواهد کرد ژنگ که جای خود دارد.
مطلب یاد شده لینک مستقیم ندارد، ولی روی صفحه اول تا همین ساعت قابل رویت است.
در بخش: طنز