09
Jun
2009
من احساس خوبی در رابطه با انتصابات امسال دارم. با این روند و سرعتی که حوادث دارند پشت سر هم اتفاق میافتند، بعید میدونم بیضههای اسلام ناب محمدی از این ماجراها آسیب نبینند.
اگر خامنهای و هاشمی را دو بیضه اسلام ناب خمینی بدانیم، این دو بیضه آویزان، این روزها بدجوری سر شاخ شدهاند و کم نمانده یکی از این بیضهها، شاید هم هر دو در روند سراشیبی که ایجاد شده کنده شوند.
یقینا احمدی نژاد نه عددی بوده که سر خود دست به این رویارویی زده باشد و نه هاشمی بدون دلیل نامه نگاری به سید علی را ابزار جوابگویی کرده. این رویارویی یقینا رویارویی هاشمی و خامنهای است. شاید هم اکبر شاه با جایگاهی که در مجلس خمرگان رهبری دارد، میخواهد با نامه نگاریاش به سید علی بگوید که مواظب باش اگر گوش سگ هار خود را نگیری رویارویی اجتناب ناپذیر خواهد شد.
من بعید میدانم که این درگیری به این سادگیها قابل ماست مالی کردن باشد. احمدی نژاد سگ هار سید علی در برنامهای تلویزیونی که گفته میشود میلیونها بیننده در داخل و خارج ایران داشته، با صراحت اکبر شاه را دزد و پدرخوانده مافیا نامیده. چنین افتضاحی را نمیتوان به سادگی ماست مالی یا زیر سبیلی رد کرد. این رویارویی بوی خون میدهد، به امید آنکه خون ریزی چنان شدید شود که جفت بیضههای اسلام ناب خمینی کنده شوند.
در بخش: ملای حیله گر
08
Jun
2009
اول از همه تا یادم نرفته اینو بگم، امشب نقاط برآمده و برجسته بدن خانم زهرا رهنورد را دیدم! حتما ایشان به خیال خودشان دارند ساختار شکنی میکنند! ایشان مثل پری بلنده یک دست از چادر بیرون مثل شیر پریدند روی سن و شروع کردند به شعار دادن برای میر حسین خان.
به علت دسترسی نداشتن به تلهویزیون پشم و شیشه جمهوری اسلامی، برای دیدن مناظره ها یا تله ویزیون بیبیسی را نگاه میکنم یا صدای آمریکا. امشب تفسیر خبر صدای آمریکا را میدیدم دو تن از طرفداران محسن رضایی و محمود احمدی نژاد هم شرکت داشتند. ما نفهمیدیم به چه علت برای دانشجوهای بیچارهای که هیچ گونه رسانهای در اختیار ندارد، اگر با صدای آمریکا یا بیبیسی مصاحبه بکنند، بلافاصله برای آنها پرونده سازی میکنند، ولی امشب نماینده دو تن از اصولگرا ترین کاندیدهای ریاست جمهوری آمدند و آبروی همه را بردند. نه سواد درست و حسابی داشتند نه اصلا میتوانستند حرف حسابی بزنند. از طرف ستاد انتصاباتی مموتی حسن الله وردی نژاد آمده بود و از ستاد انتصاباتی محسن رضایی هم ایرج رضایی.
اگر مهمانیهای خانوادگی در ایران را بیاد داشته باشید میدانید که در آن میهمانیها، معمولا اگر از کسی میخواستند که وسط مجلس بیاید و برقصد، معمولا اول کمی ناز میکردند ولی بعد از چندبار خواهش و تمنا میآمدند وسط و تا آخر شب دیگر ول کن معامله نبودند و تا نفس داشتند میرقصیدند. این دو تا نماینده دو کاندیدا هم درست به همین شکل، آمده بودند و وقتی میکروفون را در اختیارشان میگذاشتند دیگر آنرا پس نمیدادند و بدون وقفه صحبت میکردند.
در بخش: انتخاباتی
07
Jun
2009
من این روزها وقتی به وبلاگها سر می زنم، حتی آنهایی که مخالف شرکت در انتصابات هستند، میبینم این دوستان هم بجای اینکه واژه انتصابات را برای این شعبده بازی رژیم استفاده کنند از واژه انتخابات استفاده میکنند. دوستان نکنید این کار را! شما با این کارتان دارید تشویش اذهان میکنید! شما یا معنی انتخاب را نمیدانید یا از مسائل سیاسی ایران بیخبرید وگرنه این شعبده بازی که در ایران در حال اجراست چیزی نیست جز انتصاب.
برای انتخاب کردن کسی که انتخاب میکند باید بتواند بدون دخالت دیگران خود با استفاده از خرد خویش چیزی یا کسی را انتخاب کند. دوستان یا معنی واژه ها را درک نمیکنند یا مماشات میکنند. حالا وقتی که رژیم چهارتا مهره شناخته شده و جنایت پیشه خود را به عنوان آلترناتیو در اختیار ملت میگذارد و به آنها امر میکند بین اینها یکی را انتخاب کنید، دیگر نام این شعبده بازی انتخابات نیست. اگر کسی در بین شما توانست برخلاف این ادعای من، ثابت کند که مردم دارند در انتخابات شرکت میکنند، من آنگاه پای برهنه پیاده به ایران خواهم رفت و خودم را به پای سید علی خواهم انداخت و از او و ملت ایران بخاطر تشویش اذهان عذرخواهی خواهم کرد.
حالا ممکن است عدهای بگویند این یک انتخاب بین بد و بدتر است! خوب برادر بعدش که چه!؟ مگر خاتمی که به قول عده زیادی بهترین بین این بدها بود، وقتی آمد راس قدرت چه کرد!؟ مگر در دوران او نبود که قتل های زنجیرهای به وقوع پیوست؟ مگر در دوران او نبود که دانشجوها را به غل و زنجیر کشیدند و سرکوب کردند.
مگر رهبر و عواملاش به خاتمی در زمانی که رئیس جمهور بود تشر نزدند و خاتمی هم از ترس در سازمان ملل رفت توی خلا قایم شد تا از رویارویی با کلینتون دوری جوید!؟
ای برادر هشیار باش! این شعبده بازی که نامش را به غلط گذاشتهاید انتخابات چیزی نیست بجز انتصاب رئیس آبدارخانه رهبر برای مشروعیت بخشیدن به خدایی و اجرا کردن اوامر او. فرقی هم بین این بدها و بدترها وجود ندارد، برای اینکه اینها جملگی باید بروند به پابوس سید علی و هر چه سید علی دستور داد اجرا کنند. اگر میبینید در دوران خاتمی روسری خانمها کمی رفت عقب، نه بخاطر اقتدار خاتمی بود که برعکس بخاطر ترس سید علی بود که به دستگاه عریض و طویل زیر سطله اش دستور داده بود کمی کمتر سختگیری کنند. هم او بود که بعد از دوران خاتمی دستور داد دوباره سختگیری کنند، تا مردم امروز مجبور شوند بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنند.
خنده دار تر از همه چیز در این شعبده بازی این است که این جماعت دزد، برای فریب مردم در مقابل دیدگان تماشاگران در مناظره شعبده بازی تلویزیونی، راست راست دروغ میگویند، این یکی آن دیگری را به صراحت به دزدی متهم میکند، هر کدام هم بیش از اینکه ما میدانیم دزدیده، چپاول و جنایت کردهاند. چیزی که ما میدانیم فقط بخش ناچیزی از جنایات و دزدیها و چپاولهای این جماعت فاسد است. کسی هم نیست گریبان اینها را بگیرد و از آنها بخواهد که پاسخگوی این هم جنایت و دزدی باشند، چرا!؟ برای اینکه کل سیستم فاسد است از راس تا پایین ترین عضو این سیستم.
رفیق لطف کن وقتی می خواهی در رابطه با این شعبده بازی بنویسی و واژه های دقیق تری استفاده کن! آخه ناسلامتی شما جزو طبقه آگاه آن جامعه هستی شما دیگر عوام را مثل رژیم فریب نده حالا چه آگاهانه چه از روی نا آگاهی.
در بخش: انتخاباتی
04
Jun
2009
شواهد به من و حس ششم ام می گوید بعد از این انتصابات اتفاق بسیار مهمی خواهد افتاد.
از آن می ترسم که از روی سر ملت ایران اکبر شاه (بخوانید اسلام آمریکایی) پشت پرده مذاکراتی با آمریکا انجام داده است و بعد از انتصابات وارد کارزار مذاکرات مستقیم خواهند شد. البته اگر میرحسین پیروز شود و اگر پیروز نشود درست مثل دیگر انقلاب های مخملی هاشمی و نوکرانش جر خواهند زد آمریکا و غرب هم به پشتیبانی این گروه به میدان خواهند آمد و آنگاه انقلاب مخملی به رهبری هاشمی میرحسین و خاتمی شروع می شود، بعد هم که داستان مثل دیگر انقلاب های مخملی خواهد بود. یک سر خری را می آورند سرکار و همه چیز به خوشی البته به نفع منافع آمریکا و آخوندهای هاشمی نشان به پایان خواهد رسید.
شاید مسافرت های اوباما به خاومیانه هم برای زمینه سازی همین مساله هست و شاید به همین دلیل هم هست که عرب های سنی مثل عربستان سعودی نگران قدرت گرفتن یک حکومت شیعی با حمایت آمریکا هستند.
اینها را که نوشتم حس ششم من به من می گوید نه دلیل و مدرکی برای آن دارم نه علم غیب دارم، ولی شواهد را نمی توان انکار کرد. از دیگر شواهد نخ دادن های نخ نمای دولت اوباما در این یکی دو سه هفته اخیر است گویی آمریکا از همه خواسته های قبلی خود عقب نشینی کرده تا بعد تا دسته بچپاند.
یک سوال: کسی میتواند به من بگوید چگونه میتوانم منا«زِرِه» های انتصابات را ببینم؟ آیا از ماهواره پخش میشود و اگر پخش میشود از کدام ماهواره؟
در بخش: انتخاباتی
02
Jun
2009
این مطلب را یکی از دوستان که تازه از مسافرت ایران بازگشته نوشته است، نام مستعار او بیغرض است:
با فرارسیدن هنگام انتخابات ریاست جمهوری در ایران آواهای متفاوتی را میتوان شنید.
برخی کلا با اینگونه انتخابات که نامزدهای ریاست جمهوری پیشتر از فیلترهای گوناگون گذشته باشند مخالفند و بهبود اوضاع را در رهایی از این گونه قید و بندها میدانند ولی ناگفته نیز نماند که خود نیز راه حل جدی بجز وعده انتخابات آزاد عرضه نمیکنند یعنی هیچگونه طرحی جدی برای رفع معضلی حاضر را نه تنها ارایه نمیکنند که حتی به بحث و گفتگو نیز نگذاشته اند و نمیتوانند هم که بگذارند زیرا فاصله جدی میان گمانهای ایشان و واقعیات جامعه وجود دارد، حال میخواهد که این گفته ایشان را خوش آید و خواه نیاید. این فرقی در اصل ماجرا پدید نمیآورد البته این بمعنای نفی گفتمان و اندیشه های آزادی خواهانه نیست ولی این امری لازم است که ناکافی مینماید. ولی چه غم از این جمله بالا زیرا همگی میدانیم که چو فردا شود فکر فردا کنیم.
برخی دیگر دل به ریاست جمهوری فعلی بسته اند و میپندارند که راه وی درست بوده فقط زمان برای او کوتاه است و این مشکل نیز با انتخاب دوباره وی حل میگردد و میگویند اصولا در جمهوری اسلامی عرفا مدت ریاست جمهوری دو نوبت چهارساله میباشد که با این حساب، احمدی نژاد تنها در نیمه راه است و راه بکلی طی نگردیده بالنتیجه اوضاع خراب اقتصادی نیز فرصتی برای درست شدن پیدا نکرده است، پاسخ ایشان نیز هرکس که نداند و نداند که نداند است.
گروهی معتقدند که طریقت احمدی نژاد درست است فقط شخص وی نالایق میباشد و این نیز با انتخاب محسن رضایی حل میگردد. مدافعین این نظریه نیز همانند هواداران نظریه پیشین میباشند.
مخالفین اذن داده شده راه احمدی نژاد را نیز همگان میشناسید. آقایان موسوی و کروبی که در این میان بنظر من شخص کروبی با حساب و کتابتر از موسوی وارد میدان شده و عمل کرده است ولی آن وعده 70 هزارتومانیش عجیب به آوردن پول نفت بر سر سفره همه شبیه بوده و برابر بودن مخالفین و موافقین را از ریشه و اصل بیانگر میباشد.
اینکه کدامیک از گزینه ها بالا و یا گزینه دیگری درست است و کدامیک اشتباه را در اینجا به بحث نمیگذارم تنها به این بسنده میکنم که در تمامی این گزیده ها همه و یا بخشی از جامعه محق به انتخاب شخصی یا گروهی است که ریاست جمهور آینده و یا نوع حکومت را تعیین میکند ولی این برای همچون من نه تنها کافی نیست بلکه معتقدم که بازهم با ما بازی میشود زیرا که از حقایق سخنی بمیان نمیآید. خودمان نیز چندان حقایق را بر نمیتابیم. اگر این حقایق بگونه دشنام به مخالفین ما میباشد که علی یارتان این گوی و این میدان شما دشنام بدهید و ما هم ذوق میکنیم ولی اگر این حقایق حرکتی را از ما طلب میکند و دگرگونی را از ما درخواست میکند که باید بگویم شوخی ناموسی با کسی نداریم و نداشتیم و نخواهیم داشت.
گوشه ای از حقیقت این میباشد که همگی گروههای مذکور سوای زرورق بیرونی خویش از درون همسان میباشند و از یک آبشخور نشئت میگیرند و این آبشخور نیز ما هستیم و توقعات ما و آمادگیهای ما و همچنین آگاهیهای ما و اینکه آیا ما اینهمه را بکار میخواهیم بگیریم و یا نه. اگر آری چگونه، با چه میزان از تامل و تحمل و تا به کجا و اگر نه خطوط سرخ ما کجایند و چرا و تا چه زمان؟
با عرض پوزش از کلیه هموطنان گرامی و ضمن ایرانی دانستن خود، بر این نظرم که بزرگترین مشکل این مملکت خود ما هستیم.
اگر نامزدی بیاید و نوید بدهد که کارها را با گذشت زمان درست میکند ولی ما خود نیز بایستی آستینها را بالا بزنیم آیا انتخابش میکنیم؟
اگر نامزدی بیاید و بگوید که فرضا ای مردم وجدان کاری ما یکی از موانع سر راه ما است و زمان خوردن و خوابیدن در پشت میز ادارات و واحدهای تولیدی گذشته است و اگر میخواهیم انگلیس و فرانسه بشویم باید نیز همچون یک انگلیسی یا فرانسوی کار کنیم، آیا از سوی ما انتخاب میشود؟
اگر یک نفر بیاید و بخواهد که بدون ملاحظه، پسر عموها و دختر دائیهای ما را که مصدر کاری قرار دارند و بما نیز در موقع ضروری کمکی نیز میکنند ولی خارج از این آشنائیها چندان مثمر هم برای جامعه نیستند را از کار و مقام دولتی برکنار کند، آیا بازهم میتواند روی ما حساب کند؟
اگر منتخب آینده ما بخواهد که نیروهای کار خارجی را بطور جدی از ایران بسوی کشورهایشان مشایعت کند آیا ساختمانی و راهی را میتوان در ایران یافت که بدون بالا رفتن هزینه ها بتوان بموقع تحویل داد؟ فراموش نکنید که همه از درد بیکاری مینالند ولی منظور نه هر کاری است. زبانم لال ما که چهارپا نیستیم که هرکاری را بتوانیم انجام دهیم و یا اینکه اگر کسی تن بهرکار شرافتمندانه داد را که نمیتوانیم همینطور انسان نامیده و برایش شخصیت قایل گردیم و یا اگر هم گشتیم خود طرف بقول معروف ظرفیت نشان نداده و بنای بدمستی کردن را میگذارد.
مردمی را که من اخیرا در ایران دیدم نمیتوان جزو گروههایی بشمار آورد که آگاهانه اقدام بکاری نموده و با برنامه ریزی و تعقل و صبر میخواهند به هدف برسند.
رسیدن حمایت بی مناسبت مالی از سوی دولت بصورت اضافه گردیدن حقوقها و امثالهم ایشان را راضی نگه میدارد. تا زمانیکه قیمت های واقعی برق و آب و گاز و نان و بنزین و …… از ایشان در خواست نگردند اوضاع در دید ایشان قابل قبول است. هر از گاهی نقی نیز میزنند و گذشته را با حال و حال را با آینده ای که قرار است برایشان قابل تحمل گردد، مقایسه میکنند ولی این عملی چندان جدی نمیباشد بلکه سبک کردن دل است و لاغیر و این خود خصوصیتی است که صاحبدلان میدانند و کاندیداها نیز برآن واقفند بخاطر همین هم هست که در برنامه های انتخاباتی خویش نه تنها از آن سخنی بمیان نمیآورند بلکه وعده بیشتر هم میدهند. اوضاع اوپوزیسیون نیز به همین گونه و فقط در ظاهر اندکی متفکر مآبانه تر است که این نیز ظاهر قضیه میباشد و بس. ( با پوزش از همگی)
اگر محصول کشاورزی بر اثر محصولات رقیب خارجی روی دست تولید کننده ماند، بی خیال بیمه جبران خسارت نموده و کشاورز هم یاد میگیرد بجای کشت محصول که الحق دشوار نیز میباشد همانند شخصی متمدن به دلالی اجناس خارجی روی آورد. این وضع در مورد مصنوعات هم صادق است. پس میبینید که بدون جان کندن هم میتوان زندگی راحتتر داشت.
نزدیک به دو دهه پیش در کشور آلمان از هر کس که سئوال میکردید در زمان جنگ جهانی دوم شما و یا خانواده محترمتان چکار میکردید، پاسخ میشنیدید که این ما نبودیم و این دیگران بودند که بزهکاری را پیشه کرده بودند.
امروزه هم در میان ایرانیان از هرکس که پرسش نمایید سی سال پیش چه کسی به این نظام و حکومت رای مثبت داد همه میگویند که ایشان جزو یک و نیم درصد مخالف بودند ( بین خودمان بماند که یک و نیم درصد پر و پیمانی است) ولی واقعیت چیز دیگری است یعنی انتخاب این حکومت و سی سال با عمل خویشتن تایید آن حال اگر کسی هم غیر از این میگوید شکر خواری میکند.
در ایران به پزشک بیمارستان میگویید چرا به بیمار توجه کامل مبذول نمینماید هاتفی از غیب سروش را به شما میرساند که ایشان در حال مبارزه منفی با رژیم هستند تا مردم به نقاط ضعف دولت ملتفت گردند ولی بعد از ظهر در مطب خصوصی همین دکتر در نقاط بالای شهر و بهنگام گرفتن 10000 تومان حق ویزیت از پیر و جوان و 6000 تومان برای نوار قلب که بصورت اتوماتیک باید گرفته شود متوجه میگردید که این مبارزه منفی با رژیم چگونه دارد به اوج شدت خویش میرسد.
حال اگر شما فکر میکنید که انتخاب کردن یا نکردنتان تغییری در اوضاع امروز و فردای ما بوجود میآورد پس حتما بیشتر از من به کلیه امور آگاهی دارید و بهمین خاطر نیز قابل تقدیر میباشید. حداقل جریان این خواهد بود که در صورت انتخابتان مقصر آینده را از حال در اختیار دارید و در صورت انتخاب نکردنتان خود را انقلابی شش آتشه ای میپندارید که کسی را نیز یارای از برگ گل نازکتر گفتن به شما را نخواهد بود.
منکه راه رهایی را در انتخاب ملتی با مشخصات نو میبینم بگفته حافظی که همه میشناسیمش ولی درکش هیچوقت نکردیم :
آدمی در عالم خاکی نمیآید بدست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
حکومتهای حاکم بر ما،برخاسته از میان خودمان هستند و اگر نباشند، بیشتر از دو سه سال در میان ما دوام نمیآورند زیرا بلافاصله بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم در سرنگونیشان همدست و شریک میشویم تا باز بتوانیم برای فقدانشان اشکی ریخته و آه حسرتی از ته دل بکشیم.
بیغرض
در بخش: اجتماعی, انتخاباتی
30
May
2009
ضرب المثل خر رنگ کردن را همه میدانیم. واقعا وقتی به انتصابات حکومتی نگاه میکنم، جز این ضرب المثل چیز دیگری به ذهن من خطور نمیکند، البته با یک تکامل، تکامل این ضرب المثل این است که حضرات آخوند بجای رنگ کردن خود جناب خر، دارند فلان خر را رنگ میکنند و بجای کالباس کامل به خورد ملت میدهند. چهار قاتل را به ملت معرفی میکنند و از آنها میخواهند یکی را انتخاب کنند. اگر کسی در بین شما توانست ثابت کند که این معرکه گیری مصداق کامل فلان خر رنگ کردن نیست! من روز انتخابات به کاندید مورد علاقه شما رای خواهم داد!
جالب تر از خود مراسم فلان خر رنگ کنی، آمارهای تهران این شعبده بازی است. سایتی راه انداختهاند و بالای سر درش جمله معروف بزرگترین فریبکار معاصر ایران را نوشتهاند و در زیر آن هفتگی آمار می دهند. بر اساس آخرین آمار!! تعداد تحریم کنندگان یا به قول ایشان، آنهایی که به هیچ کس از این چهار ناکس رای نمیدهند 2.39 درصد است. شعبده بازی و فلان خر رنگ کردن را میبینید!؟ دروغ به این بزرگی را حتی خود فریبکار اعظم هم نگفته بود!
داستان خر رنگ کردن در ایران یک مورد و دو مورد ندارد، باور ندارید!؟ این هم یک مورد دیگر آن، سه بینوا را به جرم ناکرده اعدام میکنند تا گل روی گه کاری های خود بکنند. این که مینویسم به جرم نا کرده، بر پایه این استدلال است که بر اساس قوانین شناخته شده و مقبول بین المللی، تا وقتی جرم کسی اثبات نشده متهم تنها متهم است و نه مجرم. حالا اگر کسی توانست ثابت کند که رژیم توانسته در کمتر از 48 ساعت مسئولین واقعی بمب گذاری زاهدان را کشف و محکوم و امروز صبح اعدام کند باید به هوش او آفرین گفت!
حکومت عدل علی است بابا مگر شوخی است! صبح که جنایت بکنی بعد از ظهر با سرعت برق و باد دستگیر میشوی و روز بعد دادگاهی و صبح روز بعد قبل از طلوع آفتاب با شمشیر عدل علی گردنت را میزنند، درست مثل دوران اول انقلاب همان روزهایی که آقای موسوی نخست وزیر بود.
اگر اینها جملگی فلان خر رنگ کردن و بجای کالباس به خورد ملت دادن نیست من نمی دانم نامش را چه بگذارم لطفا شما راهنمایی کنید.
خانم ها و آقایان رای دهنده شما نیز شریک و مسئول این جنایات هم هستید فراموش نکنید!
در بخش: انتخاباتی, حقوق بشر, ملای حیله گر
26
May
2009
در این روزهای نزدیک به انتخابات این جملات و مشابه آنرا زیاد میشنویم و میخوانیم:
واقعا” خیال میکنید اگه تحریم کنید جناب رهبر ناراحت میشن و میترسن مبادا یهو کمر حکومتشون بشکنه؟!؟!
یا خیال میکنید خارجیها برامون کف و هورا میکشن که دیدین مردم ایران نیومدن رای بدن پس باید حکومتشون نابود بشه!!!
آفای محترم واقعا” خیال میکنی با تحریم اتحادی بین مردم به وجود بیاد؟!!
خیال میکنی اگه چهارسال دیگه احمق نژاد سرکار باشه چیزی از ایران میمونه که بخوای به فکر اتحاد مردمش باشی؟!؟!
خیر آقایان و خانمها، هیچ تغییری بعد از تحریم اتفاق نمیافتد!! البته به گفته شما. ما نیز چنان خوش باوریم که گفتههای شما را مثل آیه قران میپذیریم!! تنها این وسط یکی دو مشکل نا قابل میماند و آن اینکه:
اول از همه بنده به قران اعتقاد ندارم، در نتیجه به آیههایی هم که شما طرفداران حکومت پی گیر نزول آنها هستید هیچ باوری ندارم. اگر استدلالی دارید بفرمایید ولی لطفا آیه نازل نکنید که بنده خدا پرست نیستم.
نکته کوچک و ناقابل! دیگری که در این میان میماند خون هزاران ایرانی رشید است که در این سالها فدای رخ رهبر سید علی گدا شده. البته این هم به باور سینه زن ها و مرثیه خوانهای رژیم وگرنه ما غلط بکنیم از خون شهدای مان دست برداریم.
غیر از این هم زیاده عرضی نیست! بی خود وقت خود را تلف میکنید! اگر همه 70 میلیون ملت ایران هم پای صندوق انتصابات این رژیم بروند و تنها یک نفر تحریمی وجود داشته باشد آن هم من ام پس لطفا این دام را جای دگر بگسترانید و دیگر این چرندیات خود را به خورد من یکی ندهید.
این آخری یک آیه دیگر هم نازل کرده که از آیه های قبلی خیلی خوش باورانه تر است ایشان می فرمایند:
اتفاقا” این حکومت از حضور مردم میترسه نه تحریم
جل الخالق این همه کشفیات را شما تنهایی کشف کردهاید؟ الاهی بمیرم برای رژیم شما! پس از قرار معلوم آرای میلیونی اول انقلاب باید اینها را زهره ترک کرده باشد!
برادر من خیال کردی با هالو طرفی!؟ به شما پیشنهاد میدهد این مقاله ایرج مصداقی “متجاوز را «انتخاب» نمیکنند!” را بخوانید.
ای هموطن به خواب فرو رفته بیدار شو! رژیم چهار جنایت پیشه را معرفی کرده و از شما میخواهد از میان آنها یکی را انتخاب کنید، بسم الله شما انتخاب کنید حقیر به جنایت کار رای نمیدهم.
در بخش: انتخاباتی