20 Apr 2011

بچه سرتق سیاست ایران

نوشته:     :::       19 پیام

احمدی نژاد همان که در مراسم تنفیذ اولین دوره ریاست جمهوری‌اش دست سید علی را بوسید و او هم چنان خر شد که در دور بعد همه سرمایه سیاسی‌اش را گذاشت روی این اسب چموش!
دوران نوجوانی بچه سرتقی توی کوچه ما بود که صدای همه را در آورده بود. این بچه پررو هر وقت پدر یا برادر بزرگترش اطرافش بودند پدر همه را در می‌آورد، ولی هر وقت تنها بود مثل موش مرده موس موس می‌کرد! چهره مافنگی‌اش هنوز از یادم نرفته، آخه همیشه مف اش تا توی دهانش آویزان بود. خلاصه آدمی بود ترحم برانگیز! وقتی احمدی نژاد را می‌بینم یادم به او می‌افتد. انسانهایی که هیچ پشتوانه‌ای ندارد و هیچ قدرتی و هیچ ثروتی تنها موقع شناسند و می‌دانند چه موقعی گل را وارد دروازه کنند! این جور جانوران دو پا همه عمرشان در انتظار می‌گذرد، در انتظار موقعی که دروازه بدون دروازه بان شد و آنها در کمال وقاحت بدون هیچ دوندگی و تلاشی گل پیروزی را وارد دروازه کنند! احمدی نژاد آن روز که دست سید علی را بوسید در دلش گفت: چنان بلایی سرت بیاورم که در تاریخ بنویسند!
بیچاره مفلوک سید علی که این روزها شده چوب دو سر گهی از این طرف احمدی نژاد برایش خط و نشان می‌کشد و برخلاف حکم حکومتی او حیدر مصلحی را می‌فرستد برود دنبال نخود سیاه و آن طرف هم که یا در حصر اند و یا در زندان در نتیجه آن جناح هم به خون آسید علی آقا تشنه. جناح احمدی نژاد حالا که به قول معروف خرش از پل گذشته دیگر برای آسید علی آقا تره هم خورد نمی‌کند.
جالب است که در این نامه سیدعلی می‌خواهد بدون پرداخت هزینه احمدی نژاد را مجبور به ابقاء حیدر مصلحی کند و در این خبر هم گویا بچه سرتق سیاست ایران حاضر نیست بدون هزینه این حکم را بپذیرد.

احمدی نژاد می‌داند که براساس قانون اساسی رئیس جمهور می‌تواند وزرا را جابجا کند، برکنار کند و الخ. هر چه باشد اوست که رئیس دولت است. ولی تو گویی سیدعلی زیربار نمی‌رود و می‌خواهد مصلحی را زورچپان کند به سخنی دیگر اینجا هم می خواهد نقش قادر مطلق را بازی کند.

زنده باد احمدی نژاد که با این کارش زد توی پوز جانشین خدا بر روی زمین!

19 پیام   |    |     |     

14 Apr 2011

داستان ملانصرالدین و شاخه زیر پای آخوندها

نوشته:     :::       16 پیام

داستان ملانصرالدین و بریدن شاخه‌ای که رویش نشسته بود را که می‌دانید!
این داستان ملانصرالدین شده حکایت امروز آخوندها و ماجرای ظهور غریب الوقوع امام دروغین زمان با همیاری و همکاری سید علی چلاق به عنوان سید خراسانی و احمدی نژاد در نقش شعیب بن صالح دست بز!
یادشان رفته که تا زمانی که آن مجهول الهویه در غیبت است اینها می توانند از قدرت او بهرمند شوند و رابط باشند و وقتی که آن فلک زده ظهور کند دیگر برای آقایان کسی تره هم خورد نمی‌کند. حالا باید از آخوندها پرسید از چه جهت دست به این بازی باخت باخت زده‌اند!
به گمانم که حضرات ملا چنان مست قدرت شده‌اند که نمی‌فهمند دارند شاخه درخت معروف را می‌برند، یا اینکه می‌دانند ولی کار به جایی رسیده که فهمیده‌اند که دیگر راه بازگشت ندارند در نتیجه بازی باخت باخت را می‌خواهند تا آخر ادامه دهند.
لوران باگبو هم گمان می‌برد می تواند بر شاخه دموکراسی بنشیند و آنرا ببرد ولی زود درک کرد که سقوط اجتناب ناپذیر است. معمر خان قذافی هم بر همین گمان اشتباه بود، ولی زود دوزاری اش افتاد. آخوندهای ما اما گویا مغز خر خورده‌اند و هنوز بر این گمان هستند که می‌توان بر شاخه‌ای نشست و همان شاخه را برید.

یكی بر سر شاخ بن می‌برید … خداوند بستان نگه كرد و دید
بگفتا كه: این مرد، بد می‌كند … نه با من كه با نفس خود می‌كند!

سعدی

پ.ن.:
ببینید و بخندید: یا علی گفتن سید علی خامنه‌ای هنگام تولد وقاحت با فقاهت قاطی که بشه چنین می‌شود

16 پیام   |    |     |     

07 Apr 2011

غرض و مرض بی‌بی‌سی!

نوشته:     :::       14 پیام

وقتی رسانه‌ای با سابقه طولانی بی‌بی‌سی تیتر می‌زند “شیعیان بحرین ‘خواستار یاری’ رهبر جمهوری اسلامی شدند” به این معناست که بی‌بی‌سی خود به مدارکی دست یافته که نشان می‌دهد شیعیان بحرین چنین غلطی را کرده‌اند.
جالب تر اینکه در لید خبر هم نامی از منبع خبری بی‌بی‌سی نیست و مجددا بی‌بی‌سکینه با اطمینان کامل بدون ذکر نام منبع (از قول خود عکس امام را در ماه می‌بیند) و می‌نویسد:
در حالیکه برخی کشورهای عرب منطقه خلیج فارس نگران نقش جمهوری اسلامی در تحولات منطقه هستند، گزارش شده که جمعی از شیعیان بحرینی ار رهبر جمهوری اسلامی درخواست یاری کرده‌اند.

آنگاه است که هر خواننده‌ای گمان می‌برد که صحت وسقم این اخبار را بی بی سی تایید می کند. بعد وقتی بی بی سی میخ خود را کوفت و آنچه منظور و هدف سیاسی این رسانه است به خواننده منتقل شد آنگاه می‌نویسد:
به گزارش خبرگزاری دولتی ایران – ایرنا – جمعی از شیعیان و مقلدان آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در بحرین با ارسال نامه‌ای، “خواستار دعای خیر و یاری” او شده‌اند.

یکی نیست از این سیاسی کاران بی شرم بپرسد چرا بجای تیتر زدن به شکل بالا از همان اول نمی‌نویسد که این خبر را از قول خبرگزاری های دروغ پرداز حکومت آخوندی نقل می‌کنید تا خوانند حساب کار خود بداند و بداند که این خبر چیزی بجز یک دروغ دیگر مثل هزاران دروغ روزانه این رسانه‌ها نیست؟
باور کنید هم بی‌بی‌سی می‌داند و هم هر آدم نا آگاهی که بیشتر خوانندگان این گونه اخبار کل خبر را نمی‌خوانند، مگر اینکه بسیار خبر مهمی باشد در غیر این صورت تیتر و ليد خبر را می‌خوانند و از روی خبر می‌گذرند، مگر اینکه نسبت به موضوع خبر حساسیت ویژه‌ای داشته باشند. توجه داشته باشید در دنیای امروز که انسان بیچاره صبح تا شام از هر طرف بمباران خبری می‌شود، وقت آن ندارد که هر خبری را مو به مو بخواند و پیگیری کامل کند، در نتیجه بیشتر افراد اخبار را تنها با خواندن تیتر و لید خبر به پایان می‌برند.
باید از تهیه کننده خبر بی‌بی‌سی پرسید که از چه جهت بدین گونه خبررسانی می‌کند! آیا می‌خواهد ارزش و مقام سید علی را با اینگونه خبررسانی بالا ببرد و او را رهبر شیعیان جهان بنمایاند! یا پروژه دیگری پشت این نوع خبررسانی است!؟ به سخن ساده: خانم بی‌بی سکینه لطفاً غرض و مرض خود از این نوع خبررسانی را به اطلاع عموم مردم برسانید!

پ.ن.:
دلیل اینکه تیتر خبر را در قسمت خبرهای وبلاگ تغییر دادم همین است! وگرنه بنده حقیر عادت به دستکاری در اخبار دیگران ندارم!

14 پیام   |    |     |     

05 Apr 2011

تا اطلاع ثانوی

نوشته:     :::       4 پیام

یک کسی پرسید با اعدام مخالفی یا موافق در پاسخ‌اش گفتم تا قبل از ریاست جمهوری احمدی نژاد با اعدام مخالف بودم، ولی بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد تغییر عقیده دادم و تا اطلاع ثانوی با اجرای حکم اعدام موافقم. پرسید از چه جهت تغییر عقیده دادی!؟ گفتم وقتی چنین بی شرمی‌هایی را از احمدی نژاد می‌بینم دلم نمی‌آید گزینه اعدام از قوانین ایران حذف شود. البته بعد از اینکه احمدی نژاد و دیگر زباله‌های حکومت آخوندی اعدام شدند، آنوقت می‌توانیم با خیال راحت احکام اعدام را حذف کنیم. راستش را بخواهید حیف است گردن این مادر قحبه را از نعمت طناب دار محروم کنیم!

4 پیام   |    |     |     

02 Apr 2011

داستان سیدعلی دسپوت به قلم رضا ناظم

نوشته:     :::       8 پیام

همیشه نوشته های رضا ناظم (جواد سعیدی پور) را دوست داشته‌ام. مدتی خواننده وبلاگ‌اش بودم، یک مرتبه دیگر ننوشت و من هم دیگر پیگیر مطالب‌اش نبودم. این وبلاگستان چنان بی در و پیکر است که اگر کسی را گم کردی دیگر پیدایش نخواهی کرد، مگر اینکه اتفاقی مجددا با هم روبرو شوید وگرنه این گل و گشادی شهر بی در و پیکر وبلاگستان مثل تهران می‌ماند اگر کسی را گم کردید دیگر پیدایش نخواهید کرد.
امروز صبح از لینکی به لینکی یک مرتبه سر از وبلاگ او در آوردم و داستان کتابش که اجازه چاپ پیدا نکرده را خواندم. کتاب را داونلود کردم. پس از خواندن یکی دو خط، متوجه شدم چرا اجازه نشر به او نداده‌اند! آخه برادر توی روز روشن سید علی را کُشتی کردی زیر خاک، بعد آن دنیای او را هم ترسیم کردی، بعد هم توقع داری سید علی به تو اجازه نشر کتاب را بدهد!؟ جل الخالق گویا معنی دیکتاتور و دسپوت را نمی‌دانی برادر! عادت دیکتاتور و دسپوت‌ها همین است که به منتقدین خود اجازه ابراز عقیده نمی‌دهند وگرنه آنها هم انسانهایی هستند مثل دیگران!
یک نکته در باره کتاب: اگر نویسنده‌ای در نروژ به این روز افتاده بود که به علت سانسور مجبور شده بود کتابش را روی نت مجانی در اختیار خوانندگان قرار بدهد، یقین بدانید هر خواننده‌ای قیمت کتاب را به حساب او واریز می کرد و یقینا کتاب بیشترین فروش را در نروژ پیدا می‌کرد.
هیچان – مجموعه داستان جواد سعیدی پور

پ.ن.:
یادم رفت دروغ سیزده را تبریک بگویم!
دروغ سیزده شما هم مبارک!

8 پیام   |    |     |     

24 Mar 2011

جایزه خر نقره‌ای بورکینافاسو برای اخراجی‌های 3!

نوشته:     :::       24 پیام

چرخی روی نت، دیدم ای ددم وای ببین ملت چه خودشان را درگیر دو فیلم (جدایی نادر از سیمین و اخراجی‌های 3) کرده‌اند. تو گویی مملکت ایران با آن همه مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ووو همه مشکلات حل شده و تنها مشکل موجود رقابت فیلم‌های جدایی نادر از سیمین و اخراجی‌ها باقی مانده. اکثر کسانی که به این مساله پرداخته‌اند از این مساله شکایت دارند که چرا مردم بیشتر روی خوش به اخراجی‌ها نشان داده‌اند تا جدایی نادر از سیمین!
چیزی را که گویا این منتقدین یادشان رفته این است که بطور کلی مقایسه این دو فیلم با هم کار غلطی است. این دو فیلم متعلق به طبقه مختلف اجتماعی و دو دنیای جداگانه هستند و برای دو طبقه اجتماعی کاملا متفاوت ساخته شده‌اند. اخراجی‌ها برای طبقه فرودست و پایین جامعه ساخته شده در صورتی که فیلم‌هایی از جنس “جدایی نادر از سیمین” برای طبقه شهر نشین متوسط و متوسط به بالا ساخته شده و فیلمی است اجتماعی، در صورتی که آن یکی دیگر بیشتر یک فیلم است برای آنهایی که می‌خواهند یکی دو ساعت بروند سینما و خودشان را از مشکلات زندگی روزمره رها کنند، بنشینند و تخمه بشکنند بخندند و فیلمی نگاه کنند و اصلا نیازی به فکر کردن نداشته باشند!
در مورد آمار تماشاگر این دو فیلم یک نکته اساسی را اکثرا فراموش می‌کنند در نظر بگیرند و آن اینکه بطور کلی در هر جامعه‌ای حتی در پیشرفته ترین جوامع هم جمعیت عوام بسیار بیشتر از جمعیت نخبگان و طبقه بالایی است. پس نباید توقع داشت که فیلم جدایی نادر از سیمین از نظر فروش بتواند با اخراجی‌ها رقابت کند!

فکر می‌کنید اگر اخراجی‌ها به یکی دوتا جشنواره سینمایی فرستاده شده بود چه اتفاقی می‌افتاد؟ یقینا اخراجی‌ها جایزه خر نقره‌ای بورکینافاسو را هم نمی‌برد چه برسد به خرس طلایی جشنواره برلین! پس زیاد خودتان را از این مساله ناراحت نکنید که چرا اخراجی‌ها بیشتر تماشاگر داشته و جدایی نادر از سیمین کمتر!
دقت کنید معمولا فیلمهایی که شماره یک، دو و حتی سه و چهار آن به بازار می‌اید از نوع فیلم اخراجی هاست. چرا!؟ برای اینکه معمولا طبقه‌ای که این فیلم‌ها را می‌بیند زیاد علاقه ای به فکر کردن ندارد و در زمینه فکر ، تعقل و کنکاش در مسائل زیاد تبحر ندارند، به همین دلیل هم وقتی رفتند یک فیلمی دیدند و خوششان آمد یقینا شماره دو و حتی شماره سه و چهار آنرا هم خواهند دید، در صورتی که فیلم‌های سطح بالا عموما فقط یک بار ساخته می‌شوند و شماره دو و سه و چهار ندارند!

پس زیاد خودتان را نگران این مساله نکنید چرا تعداد تماشاگران اخراجی های 3 بیشتر بوده.

24 پیام   |    |     |     

20 Mar 2011

سال نو بر شما فرخنده باد

نوشته:     :::       10 پیام

یکی بود یکی نبود! اول حکومت آخوندی بود و هزار دنگ و فنگ، هزار قر و غمزه‌های عوام فریبنده و شارلاتان گونه. نوروز را طاغوتی خواندند و تصمیم داشتند آنرا حذف کنند! غافل بودند که چنین غلطی را پیشینیان عرب آنها، مسلمانان بیابان گرد صدر اسلام هم خواستند بکنند، دست درازی هایی هم به فرهنگ ایرانی کردند ولی ایرانی در طول تاریخ نشان داده که مهاجمان را ذوب می‌کند ، محو می‌کند، نابود می‌کند و خود پویا تر از گذشته پابرجا می‌ماند. حکومت عوام فریب آخوندی هم با همه نیرویش نتوانست کوچکترین خللی بر فرهنگ ایرانی وارد کند. کار به جایی رسیده که امروز برای عوامفریبی هم که شده از ما ملت ایران هم کاسه داغ تر از آش شده‌اند و این مسلمان زادگان بی ریشه می‌خواهند جشن نوروز را نه تنها برای ایران بلکه برای جهان جشن بگیرند! غافل از اینکه دیگر عوام فریبی هم اثری ندارد و نجاتشان نخواهد داد.
فرهنگ ایران زمین این اوباش عوام فریب را هم در خود ذوب کرده! کم مانده که ذوب شدگان ولایت داریه‌زنگی بدست، چهره سیاه کنند و بجای حاجی فیروز برای ملت ایران “ارباب خودم بز بز قندی” بخوانند! تصورش را بکنید سید علی و اعضای دولت کودتایی‌اش داریه‌زنگی به دست در کوچه و برزن رقص کنان به پیشواز نابودی اسلام متحجر خود بروند! به قول معروف “هر که با ایران در افتاد ور افتاد” حالا هم نوبت آخوند است!
نوروز را شادباش می‌گویم. نوروز را آغاز می‌کنیم به این امید که سال آینده سال آزادی ایران از بردگی اسلام و آخوندیزم باشد.
نوروز را آغاز می‌کنیم تا از دل تاریخ، فرهنگ پاک و پویای ایرانی را از زیر خروارها خاک خارج کنیم و زنگار از آن بزدایم و ایران را با آن آزاد و آباد کنیم!
نوروز بر شما فرخنده باد

10 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی