05
Sep
2003
آقای سردار ذوالقدر در سخن پراکنیهایشان فرمودهاند: شمارش معكوس فروپاشي آمريكا آغاز شده است
ایشان همچنین در ادامه در پاسخ به سوال “احتمال حملة نظامي آمريكا به جمهوري اسلامي ايران” میفرمایند:
آمريكا ضعيفتر از آن است كه بتواند به ايران قدرتمند كه تمام عوامل و مؤلفههاي دفاع پيروزمندانه از خود را در اختيار خود دارد و طي 25 سال تاريخ نوين خود به يكي از قدرتمندترين و اثرگذارترين كشورهاي جهان تبديل شده است حمله كند
اینکه ذوالقدرالدوله این اراجیف را گفته به کنار، چون هیچکس در حماقت این افراد شکی ندارد، ولی اینکه یکی پیدا نشده از آقا بپرسد که: این چگونه حکومت قدرتمندی است که آمریکا همچون یک لاشخور در حال محاصره ایران است، در حال که چه عرض کنم محاصر تکمیل شده فقط آریکاییها لاشخوروار نشستهاند و انتظار میکشند تا ببینند که این حکومت منفور کی آخرین نفساش را میکشد، تا با استفاده از استیصال ملت ایران به منابع ایران بیکس و کار هجوم بیاورند.
دیگر شکی وجود ندارد که دوران حکومت آخوندیسم تمام شده، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز خیر.
در بخش: بدون دسته بندی
04
Sep
2003
این آقای مرتضوي آدم جالبی است! انگار مرغابی میماند که هرچه در آب بماند وقتی که از آب در میآید باز هم خشک است. ایشان هرکاری بکند باز عزیزکرده رهبر و هاشمی عراقی است. استدلالهایاش هم مثل همین دو تا میماند. به این یکی استدلال آقا توجه فرمایید.
در خصوص سؤال اول كه موضوع فاقد مجوز لازم بودن فعاليت خانم كاظمي را سؤال نموده ايد توجه جنابعالي را به صفحه دوم گزارش هيئت محترم رياست جمهوري كه به امضاء 5وزير محترم رسيده جلب مي نمايم در سطر 11و 12 صفحه سوم گزارش مذكور چنين آمده است «خانم كاظمي در اين اقدام، برخلاف مجوز اعطاء شده به وي عمل كرده و همچنين از محلي عكس گرفته كه با علامت «عكس برداري ممنوع» مشخص بوده است.»
ایشان در این پاسخگویی میخواهند به جامعه زورچپان کنند که ای ملت این خانم بدون اجازه عکس گرفته پس هر بلایی سراش آوردهایم حقاش بوده. حتی اگر از هستی ساقطاش کردیم فقط برای اینکه چهار عدد عکس گرفته بود، به این میگویند عدل اسلامی.
اینکه قاضی کاراش عدالت است همه میدانند، ولی چه کسی ایشان را غاضی کرده عاقلان دانند.
هرچه بگندد نمکاش میزنند وای به روزی که بگندد نمک!
در بخش: بدون دسته بندی
02
Sep
2003
زمانی که ما 18، 19 ساله بودیم، کسانی که انقلابی بودند از جون خودشون مایه میگذاشتن چه برسه به مال و منالشون. چگوارا داشت آمریکا رو توی آمریکای لاتین به زانو در میآورد، اسپانیاییها برعلیه فرانکو مبارزه میکردند. چریک فدایی و مجاهد در راه سرنگونی شاه خون میدادند، در اروپا دانشجوها برعلیه حکومتهاشون مبارزه میکردند، زنها برای آزادی جنس خودشون تلاش میکردند و خلاصه همه در جنب و جوش تغییر دادن شرایط اجتماعی سیاسی مملکت خودشون و جهان اطرافشون بودند و همه این کارها رو مفت و مجانی میکردند که هیچ، بیشتر اوقات مزد کار و زحمت خودشون رو هم بین فقرا تقسیم میکردند تا وجدانشون راحت باشه. ولی امروز دیگه هیچ اثری از اون همه فداکاری و از خود گذشتگی نیست.

انقلابها هم شده آمریکایی و برای مخارج انقلابهای! نوین! باید تیشرت و شورت فروخت تا مخارج انقلاب! نوین! را تهیه کرد.
ما که دیگه نه انقلابی هستیم و نه نیازی به آینده بهتر داریم! چون دیگه تقریبآ آیندهای نمونده که بهترش یا بدترش رو بخواهیم. ولی بیچاره جوانان امروز که حتی برای سازمانهای رهایی بخششان هم باید تیشرت بخرند و هزار و یک حقهی دیگه بزنند تا بتونند انقلاب!! کنند.
در بخش: بدون دسته بندی
31
Aug
2003
همگی میخواهند درمورد پروندهی زهرا(زیبا) کاظمی حرف بزنند و گزارش بنویسند ولی هیچ کدام یک مثقال خایه در تنبان ندارند که حتی یک کلمه در مورد این موضوع حرف بزنند یا یکی از تحدیدهایشان را عملی کنند به این میگویند خایهی اسلامی.
[1 2 3 4 5 6 7 8 9 10]
در بخش: بدون دسته بندی
31
Aug
2003
در زمانهایی که من در ایران زندگی میکردم، برای مردگان ختمی را در مسجد محله برپا میکردند و سومی بود هفتهای و سیام و چهلم و سرسال. در این مراسم معمولا ملایی میآمد و ارجیفی میخواند و صد یا دویست تومانی میگرفت و گورش را گم میکرد و میرفت. با همین صد یا دویست تومان بهشت مردگان تضمین میشد!!
اما امروز از تصدق سر جمهوری آخوندی چند روز دیگر به این روزها اضافه شده و پنجم ونهمی را هم میگیرند و مراسم هم بجای یک بار در مسجد به سه یا چهار بار افزون شده و ملایی هم که برای خواندن همان اراجیف میآید بجای صد یا دویست تومان بیست تا چهل هزار تومان میگیرد و باجگیری مساجد هم که جای خود دارد. حقوق کارگر بدبختی که از صبح تا شام کار میکند به سختی به پنج هزار تومان در روز میرسد، درصورتی که ملای مفتخور با کمتر از یک ساعت وراجی، خز عبلاتی را به خورد ملت نا آگاه میدهد و مبلغی معادل سی چهل برابر حقوق کارگر مفلوک را دریافت میکند و میرود.
با دادههای بالا اگر کسی در این گمان است که این زالوصفتان به این راحتیها مراکز قدرت را رها میکنند و مملکت را دودستی تحویل مردم میدهند! باید گفت که خوشباوری بیش نیست.
در بخش: بدون دسته بندی
31
Aug
2003
گفته میشود قتل حکیم به دستور ایران و با همکاری اعضای القاعده انجام شده است.
به گفته منابعی در ایران، رهبری القاعده برای پیشگیری از تحویل اعضای دستگیر شده خود در ایران به دولت عربستان سعودی، ترور حکیم را بدستور سپاه پاسداران برای جمهوری اسلامی ایران انجام دادهاند.
در بخش: بدون دسته بندی
30
Aug
2003
در مطلب دیروزم در مورد باقر حکیم نوشتم “اگر آمریکاییها به منطقه آمدهاند تا از این شاهکارها بکنند” اشتباه برداشت نشود منظور نه این است که این کار آمریکاییها بود درست برعکس این ترور دست پخت جمهوری اسلامی است. منظور من از جمله بالا این بود که حضور آمریکاییها باعث شده که اختلافات آخوندهای منفعتطلب بیشتر شود و این خود ماییه نشاط است. چون من همیشه بر این عقیده بوده و هستم که برای نابود کردن آخوند باید از آخوند استفاده کرد چون نابود کردن این حرامزادگان به این سادگیها نیست و سلاح مخصوص به خود را میطلبد.
عدهای بعد از رفتن حکیم به بغداد بر این گمان بودند که باقر حکیم برای منافع ملت عراق دست به همکاری با آمریکاییها زده بود و بخاطر همین هم روابطاش را با تهران کمتر کرده و به امریکاییها متمایلتر شده. باید به این گونه افراد گفت (چقدر شما احمق تشریف دارید) بیچارهها! آخوند جماعت فقط یک استراتژی دارد و آن هم این است که چگونه با کمترین فعالیت بیشترین منافع را ببرد. البته آن هم فقط برای خوداش نه ملتاش. چیزی که این آقای حکیم در محاسباتاش اشتباه کرده بود و باعث کشته شدناش شد نه این بود که منافعاش در پیش جمهوری اسلامی باشد، درست برعکس حکیم به درستی جانب آمریکاییها را گرفته بود چون منافع شخصیاش در این بود ولیکن این آقا در این محاسبه اشتباه کرده بود که جمهوری اسلامی نوکرانی را در اینجا و آنجا در اختیار دارد و میتواند سر هر بندهی ناشکری را زیر آب کند.
درخاتمه این مطلب را هم از وبلاگ دیدگاهی نو بخوانید:
وی که در مدتی که در ايران بود همکاری گسترده ای عليه رژيم صدام حسين داشت و از کمک های مالی وسيع رژيم ايران بر خوردار بود. بطور مثال وی نمايندگی انحصاری واردات سيگار وينستون را در زمان خمينی در دست داشت . خدا بيامرزدش هميشه از دم منزلش در عباس آباد بوی ترياک سناتوری به مشام می خورد.
در بخش: بدون دسته بندی