31
Jul
2004
این زنهای عجوزه در جمهوری اسلامی هم دردسری شدهاند برای مردهای بدبخت ها!! اول میگویند هرکس دلش خواست چند زن بگیرد! باور ندارید!؟ به سخنان خانم فاطمه آليا نماینده مجلس توجه کنید:
تعدد زوجات حمايتي است و تعدد زوجات در شرايط خاصي قابل اجراست [ + ]
و بعد که بدبخت بینوا زن میگیرد میخواهند نقره داغاش کنند. بنا به خبری که در پیک ایران نقل شده هووی خانم جميله كديوربا شکایت بردن به دادگاه میخواهد آقای مهاجرانی (رئیس جمهوری در نمک خوابانده شده) را نقره داغ کند. [ + ]
در بخش: بدون دسته بندی
31
Jul
2004
این خبر بنظرم خیلی مهم آمد و ضروری دیدم به اطلاعتان برسانم، البته بدون اینکه از واقعیت داشتن یا نداشتن آن خبر داشته باشم. بنا به نوشته سایت روزنه شرکت مخابرات ایران برای تمام دارندگان میل یاهو اقدام به فرستادن میلی با یک ویروس کرده. کار این ویروس یک نوع KeyLogger است.
KeyLogger به برنامههایی گفته میشود که تمام اعمال شما را بر روی کی بورد ضبط میکند و بنا به نوشته روزنه لوگهای ضبط شده هر 20 دقیقه به این research@irantelecom.ir آدرس که متعلق به مخابرات هست ارسال میشوند.
در هرصورت نه فقط ویروسهای از این نوع بلکه تمام ویروسها با اجرا کردن آنها آسیب میرسانند و چنانچه شما آگاهانه عمل کنید میتوانید قبل از اجرای آنها میل نامبرده همراه با پیوست آن را پاک کنید و همچنین سطل زباله میل خود را هم خالی کنید تا میل پاک شده که بعد از پاک شدن در سطل زباله قرار میگیرد بطور اشتباه اجرا نشود.
در بخش: بدون دسته بندی
30
Jul
2004
با عرض پوزش از وقفه بیش از حد. باور کنید دو هفته گذشته تقریبآ از تمدن دور بودم و نه فقط دسترسی به اینترنت میسر نبود بلکه حتی تلویزیون هم نداشتم، با خودم می گفتم ای چه می شد اگر یک دفعه خبر می آمد که در این مدت حکومت ملاها از صحنه گیتی پاک شده است.
از فردا قول می دهم که جبران این مدت را بکنم و هر روز مطلبی بنویسم. فعلا تازه از راه رسیده ام و بعد از 2800 کیلومتری که در عرض سه روز رانندگی کردم دیگر رمقی در من برای نوشتن باقی نمانده، پس تا فردا.
در بخش: بدون دسته بندی
21
Jul
2004
سالها قبل زمانی که دانشجو بودم برای گذران زندگی تابستانها روی پلاژ گرم جنوب فرانسه همین جایی که امروز مثل توریستها دراز کشیده ام فروشندگی می کردم. از صبح راه می افتادیم تا شب بلکه 100 فرانکی کاسبی کنیم تا با جمع آوری فرانکهای توریستها بتوانیم به بقای خود در فرانسه ادامه دهیم. اون زمانها دیگه پولی از ایران نمی رسید مخصوصآ دانشجوهایی که با سفارت درگیری داشتند و تنها راه درآوردن پولی برای گذران امور روی آوردن به کارهای سیاه (غیرقانونی) بود.کار طاقت فرسایی بود ولی اگر حاصل این کار رضایت بخش می شد آخر روز خستگی از تن ما بدر می کرد و خوشحال به خانه باز می گشتیم. وای از آن روزهایی که آخر شب با حساب و کتاب درمی یافتیم که حاصل منفی بوده و با بنیه هایی که روی دستمان باد کرده بود به خانه بازمیگشتیم، شوشوها را می شد روز بعد فروخت ولی بنیه ها اگر روی دستمان باد می کرد مجبور بودیم آنها را بعنوان شام شب و یا صبحانه روز بعد بخوریم تا بلکه جلو ضرر را گرفته باشیم. مشکل فقط گرمای تابستان و کار طاقت فرسا نبود مامورین پلاژ هم که مدام با آنها در حال تعقیب و گریز بودیم قوز بالا قوز می شدند. اگر می گرفتندمان نه فقط اجناسمان را توقیف می کردند بلکه باید جریمه هم می دادیم.
شوشو (chouchou): بادام سوخته، بادم شیرین شده.
بنیه (beignet): یک نوع شیر
ینیبنیه و پُم (beignet aux pommes): همان بنیه هست فقط مقداری سیب هم در تهیه آن بکار رفته.
دوماندِ (demandez) :تقاضا کنید، مشتقی از فعل تقاضاکردن
در بخش: بدون دسته بندی
18
Jul
2004
عاقبت پس از پشت سر گذاشتن 2700 کیلومتر به مقصد رسیدیم.در یکی از پلاژهای پرپینیا مستقر شدیم. Perpignian یک شهر 200 هزار نفری به فاصله 25 کیلومتری اسپانیا، جنوبی ترین نقطه فرانسه است. اینجا شیراز دوم خُسن اقا است. زمانی که حکومت ملاها راه را برای رفتن به ایران بسته بودند تابستانها را اینجا می گذراندم تا یادی از آفتاب سوزان شیراز کرده باشم. امروز فقط برای زنده کردن خاطرات دوران تحصیل به اینجا می آیم. جای همگی شما اینجا خالی است. شبها با شراب در کنار دریا می گذرد روزها را در آفتاب سوزان ساحل به برشته کردن پوست تن مشغولیم.
در بخش: بدون دسته بندی
15
Jul
2004
این مطلب دیشب نوشته شده.
با عرض پوزش که بی خبر دکه خُسن آقا را ول کردم وزدم به چاک جاده. روزی که از نروژ رفتم فکر می کردم فرداش توی آلمان دسترسی به اینترنت پیدا خواهم کرد و همچنین وقت نوشتن چند خطی، ولی متاسفانه نه دسترسی به اینترنت پیدا کردم و نه وقت نوشتن. حالا هم اگر فردا کافی نتی پیدا کردم این مطلب رو پست خواهم کرد اگر نه، معلوم نیست که در چند روز آینده بتونم به نت دسترسی پیدا کنم یا نه آخه برعکس تصور، هم آلمان وهم فرانسه از نظر ارتباطات حداقل از نروژ سالها عقب تراند. راستش با همراه داشتن یک لپتاپ فکر می کردم که می تونم هرگوشه ای از این دوکشور به نت وصل بشم، مدتی که ایران بودم دسترسی ام به اینترنت آسونتر بود تا توی آلمان و فرانسه. فرانسوی ها که انگاری چیزی بنام انترنت هنوز نمی دونند چی چی هست! امشب توی هتل پرسیدم آیا امکان اتصال به اینترنت دارند یا نه، یارو جواب منفی داد. پرسیدم، آیا کافی نتی این نزدیکی ها هست یا نه بازم گفت نه. خلاصه انگار اینجا از لحاظ ارتباطات وضعشان از مملکت آخوندا هم بدتره!
یک کمی درباره این ده کورکی که امشب بناست توش شب را به صبح برسونم.
اسمش نُف شاتو هست، با نوفل لو شاتو اونجایی که خمینی قبل از انقلاب توش اقامت کرده بود اشتباه نشه ها! اینجا توی شرق فرانسه ست، یک جایی نزدیکی های لوکزامبورگ و آلمان (دویست کیلومتری).
ژاندارک در نزدیکی های اینجا در مکانی بنام دُم رمی لا پوسل (Domremy-la-Pucelle) در ژانویه 1412 بدنیا آمده و سالها بعد (1428) برای فرار از دست ژان دو لوکزامبورگ و آنتوان دو ورژی کاپیتانهای بورگینیون به نُف شاتو پناه برده. رابطه عجیبی که همیشه بین من و این شهرک کوچک فرانسوی وجود داشته اینه که هروقت به فرانسه اومدم روز چهارده ژوئیه گزارم افتاده به این شهرک گمنام. این شاید ششمین یا هفتمین باری است که روز 14 ژوئیه سر از اینجا در میارم.
چهارده ژوئیه سالروز انقلاب فرانسه است، چهارده ژوئیه 1789 ملت فرانسه کشاورز و شهر نشین بر علیه لوئی 16 قیام کردند و بعد هم گردن کلفتش را با گیوتین زدند، مبارک است، امید وارم که همین روزها هم همین عاقبت نسیب حاج آقا خامنه ای و دیگر لوئیی های ایران شود.
در بخش: بدون دسته بندی