18
Jan
2009
مطلب قبلی باعث عکس العمل بعضی شد، که دیدم بد نیست این موضوع را روشن تر بیان کنم تا شبهه ای ایجاد نشود.
Razoo زیر مطلب قبلی پیامی گذاشته و نوشته:
خب پس شما هم مثل احمدی نژاد فکر می کنی که تمام رسانه های غربی رو دولتها تحت اختیار کامل خودشون دارن و به عبارتی این رسانه ها همون «بوقهای استکبار» هستن؟ خیلی جالبه! همین چند روز پیش بود که خبرنگار BBC داشت نهایت تلاشش رو می کرد که از مصاحبه شونده اعتراف بگیره که نیک براون به درد اداره مملکت نمی خوره، لابد اینم نقشه انگلیس هاست! سیاست انگلیسها رو هم شما بهتر می دونی دایی جان!!
پاسخ به Razoo و دیگران که ممکن است همین نظر را داشته باشند.
برادر جان این گونه نیست که شما سعی دارید القا کنید.
اگر مواضع من با بعضی گوشههای مواضع احمدی نژاد یا هر کس و ناکس دیگری منطبق شد، دلیل نمیشود که دیدگاه و نظر من با دیدگاه و نظر آنها یکی باشد. به این نوع نگرش شما می گویند مغلطه کاری!
اول از همه نظر شما را به این مساله جلب میکنم که بودجه این رسانه از طرف دولت انگلیس برای این پروژه تخصیص داده شده، در نتیجه در مرحله اول این دولت فخیمه بوده که کلید این پروژه را استارت زده.
نکته دوم که شما باید به آن توجه کنید دولتی بودن یک تلویزیون یا بطور کلی یک رسانه است. وقتی رسانهای دولتی شد، دیگر مستقل نیست یا حداقل آن استقلالی را که از آن رسانه انتظار داریم و در دنیای آزاد مرسوم است وجود ندارد، چونکه سیاستگذاری اصلی را دولتی که پول میدهد ترسیم میکند.
حالا گیرم در یک کشور دموکراتیک یک خبرنگار یا یک کارمند بنگاه خبررسانی مستقل باشد خوب که چه!؟ اگر مدیران اصلی این پروژه از ساسیتهای اصلی که دولت انگلیس برایشان مشخص کرده پیروی کنند خوب مشخص است که این رسانه مجبور خواهد بود خط قرمزهایی را رعایت کند.
یقینا یک رسانهی دولتی در دنیای غرب مثل یک رسانه دولتی در ایران یا هر کشور غیر دموکراتیک نیست و یقینا اینها از آزادی بیشتری برخوردارند، ولی گمان نبرید که سیاستمداران و احزاب درگیر سیاست در انگلیس این پول را همین طوری شکمی پرداختهاند! بدون اینکه اهدافی را پشت این پروژه پیگیری کنند و این پروژه را تنها برای آزادی بیان در ایران اختصاص دادهاند. قربانت گردم شما در کدام دنیای خیالی به دنیا آمدهاید که چنین ساده انگار هستید!؟
همه این حرفها زدم، این را هم بنویسم که من هر رسانه جدیدی که بوجود آید را یک امر مثبت ارزیابی میکنم چه خبررسانی از هر نوع اش به نفع ملت ایران خواهد بود، حتی خبررسانی خبرگزاری های صد در صد دولتی و مغرض دولت ایران.
در بخش: آزادی بیان
17
Jan
2009
هرچه کردم در مقابل این وسوسه مقاومت کنم دروغ چرا به قول مشت قاسم تا قبر آ آ آ، نشد که نشد!
تلهویزیون بیبی سکینه هم رفت روی هوا! قبل از اینکه روی هوا برود گمان میکردم یک چیزی خواهد بود در قد و اندازه دیگر تلویزیونهای خارج از کشور، ولی پس از اینکه دولت فخیمه این فیل را هوا کرد، دیدمای آقا! دروغ چرا این فیل نه از آن فیلها ست که گمان میکردیم! فیلی ست چنان بزرگ که آدم را به وحشت میاندازد. فقط برای اینکه تجسم کنید این فیل چقدر گنده است، کافی است بگویم که حتی در رسانههای نروژی هم هوا شدنش منعکس شد. تازه نیازی نیست که به این گونه استدلالها دست بزنیم تا گندگی این فیل را تجسم کنیم، کافی است تعداد مجریان، خبرنگاران و مسئولین کوچک و بزرگ آنرا بشمارید و این تعداد را ضرب در یک چیزی حدود 50-60 هزار پوند بکنیم بعد هم مخارج دیگر را به آن بیفزایم تا بفهمیم چه بودجه سالانهای پشت این رسانه خوابیده. دروغ چرا گویا حق با دایی جان باشد هر چی میکشیم از دست این انگلیسیها ست. یکی نیست از سیاست گذاران انگلیسی بپرسد چه منافعی پشت این سیاست سنگر گرفته که در وضع اقتصادی بد انگلیس این همه پول را خرج ملت ایران میکنند!
دروغ چرا اگر برای دوستی با ملت ایران این رسانه علم شده، بهترین کار برای دوستی با ملت ایران این است که آخوندها را به لندن راه ندهید، همین یک عمل به تنهایی میتواند روابط بین ملت ایران و دولت فخیمه را بهتر کند، نیازی به این همه پول خرج کردن نیست، ولی وقتی انگلیسیهای خسیس این همه پول خرج میکنند، دروغ چرا یک مرتبه میبینی رگ دایی جان ناپلئونی ما هم ورم میکند و آنتنهای ماهواره مان بالا میرود تا ببینیم چه خبر شده که دولت فخیمه فیلی به این گندگی هوا کرده.
برای خاتمه به این تلهویزیون پیشنهاد میکنم، جهت جذب مخاطب هم که شده در اسرع وقت فیلم دایی جان ناپلئون را در راس برنامه ها قرار دهند و حداقل هفتهای یک بار این فیلم را نمایش دهند، این عمل هم برای باد فتق ملکه خوب است و هم ممکن است روابط ملت ایران را با دولت فخیمه کمی بهبود یابد.
در بخش: آزادی بیان
13
Jan
2009
این مطلب طنز نیست گرچه بیشتر به طنز میماند!
زمان انتصابات نزدیک میشود و هنوز میبینیم که عدهای علی رغم تجربههای پیشین باز هم به این خیال هستند که شرکت در شو انتخاباتی(انتصاباتی) که رژیم راه میاندازد می تواند ایران را از این بن بست خارج کند.
چیزی را که این گونه افراد نمیبینند یا بهتر است بگوییم چیزی را که این افراد درک نمیکنند واژهای است به نام “انتخابات” یا “انتخاب” است.
هر انسان آگاهی بدون اینکه نیاز به هوش زیاد داشته باشد، میتواند معنی واژه انتخاب را درک کند. حالا چرا وقتی این واژه برای انتخابات (انتصابات) استفاده میشود همین افراد نمیتوانند درک درستی از این واژه داشته باشد، این واقعا یک پدیده خارق العاده است!
بطور کلی افرادی که در شعبده بازی بنام انتخابات رژیم شرکت میکنند، باید پاسخ دهند که آیا معنی واژه انتخاب را میدانند و درک میکنند یا نه. اگر مشکل شان این هست که واژه انتخاب را درک نمیکنند، خوب بدیهی است باید بروند بنشینند و روی این مشکل که خیلی مشکل کوچکی هم هست کار بکنند. مثلا بروند هر شب تا آن زمانی که معنی واژه “انتخاب” را یاد بگیرند، مثل بچههای کلاس اولی از روی این واژه مشق شب بنویسند و هم زمان معانی مختلف آنرا هم کنارش بنویسند، تا روز انتخابات حتی اگر این افراد از نظر مغزی دچار مشکلی هم باشند باز هم خواهند توانست این واژه ساده را یاد بگیرند. برای تمرین و درک بیشتر مسائل میتوانند واژه دموکراسی را هم یاد بگیرند و کنار آن هم معانی مختلفاش را بنویسند. وقتی این دو واژه را واقعا یاد گرفتند، یقین بدانید که دیگر هیچگاه پای صندوق شعبده بازی حکومت آخوندی نخواهند رفت و نه خودشان را مسخره خواص و عام خواهند کرد و نه باعث گرفتاری دیگران خواهند شد.
آخه فکرش را بکنید وقتی که مثلا خاتمی که خیلی در بین اینگونه افراد بی خبر طرفدار دارد، چه گونه کاندیدایی است. ایشان الان سه چهار ماه هست که یک روز در میان میگوید، میآید، نمیآید، شاید بیاید و خلاصه به این شعبده بازیاش دارد کک میاندازد توی تنبان چنین افراد نادانی و به شکلی برای خودش مشتری دست و پا میکند و عشوههای صدتا یک غاز میآید. حالا گویا گندش در آمده که آقا در این مدت داشته سعی میکرده که از سید علی چلاق وقت ملاقات بگیرد و به پابوس او برود و از او اجازه و رخصت بگیرد که بیاید در انتصابات شرکت کند یا نه. خوب فکرش را بکنید این عمل این مردک “سید محمد چاخان” خودش خود به خود نقض کننده روند یک انتخابات دموکراتیک یا بطور کلی هر انتخابی است. وقتی آقا برای شرکت در انتخابات باید به پابوس سید علی چلاق برود، این به آن معنی است که دیگر کاندیداهای انتصابات هم باید بروند و از سید علی اجازه بگیرند. خوب آیا واقعا چنین افرادی را می توان به عنوان رئیس یک مملکت 70 میلیونی پذیرفت!؟ چنین فردی چه نوع رئیس جمهوری خواهند شد!؟ دقت کنید اینها (کاندیدهای ریاست جمهوری) دارند درست مثل یک بچه دو ساله که میرود از مادرش اجازه میگیرد که آیا میتواند برود بشاشد یا نه رفتار می کنند. حتما شما هم چنین بچه هایی را دیده اید که قبل از پیدا کردن مادر یک مرتبه شلوار خود را خیس کنند. ممکن است این مساله برای یک بچه دو سال مساله زیاد مهمی نباشد ولی باور کنید برای یک ملت که با بزرگترین مشکلات تاریخش دست و پنجه نرم میکند مشکل بسیار بزرگی خواهد بود. فکرش را بکنید آقا شد رئیس جمهور، فردای آن روز آمریکا یا اسرائیل میخواهند به ایران حمله کنند و آقا باید برای این مشکل تدبیری بیندیش. چون مجبور است برود از رهبر اجازه بگیرد ممکن است خدای ناکرده رهبر هم گرفتار باشد، مثلا خدای ناکرده به علت مصرف زیاد از حد شیر یا تریاک آن روز از حال رفته باشد یا چمی دانم یک بلای لاعلاج دیگری سرش آمده باشد آنوقت ما با این سید محمد چاخان چکار کنیم!؟ که حتی برای شاشیدن هم مجبور است برود پیش رهبر و از او اجازه بگیرد!؟
باور کنید این شعبده بازی چیزی که نیست انتخابات است.
در بخش: انتخاباتی
11
Jan
2009
هر چه بیشتر به اسلام مینگریم بیشتر به منجلاب فکری آنهایی که اسلام را ترویج میدهند پی میبریم. باور کنید اگر عوام را از این بیماری خانمان سوز نجات ندهیم نه تنها خودشان را به فنا خواهند داد، که کل جهان را در ظلمت فرو خواهند برد. وقتی مذهب در خانهها محبوس بود، خطرش کل جامعه را تهدید نمیکرد، حالا اما داستان دیگری است. از وقتی که ابزار قدرت دست اسلام افتاده، ترویج این خرافه پرستی منسجمتر شده و به همین دلیل هم خطرش مهیب تر.
یک نگاهی به این مجموعه عکس بیندازید تا عمق فاجعه را درک کنید. اینها تازه ظاهر قضیه هست در عمق منجلابی بسیار متعفن تر وجود دارد که باید یواش یواش پاکسازی شود.
این سنگسار کردنها، گردن زدنها، دست و پا بریدنها تازه فرهنگ ملایم اسلام است، در زیر لحاف اسلام فجایع بیشتری خفته است، که اگر متوقف نشود دورانی که در پیش خواهیم داشت، قرون وسطی کلیسا در مقابلش هیچ است.
در بخش: اسلام و مسلمین
09
Jan
2009
وقتی هشدار میدهیم، وقتی مسلمین را به فحش و ناسزا میکشیم، دلایلی داریم که شاید به راحتی نتوان آنها را روی کاغذ آورد و در باره آنها نوشت. گاهی اوقات انعکاس مسائل پیچیده اجتماعی از عهده همه کس بر نمیآید ولی این دلیل نمیشود که مشکلات را نمیشناسیم! مشکلات را میشناسیم ولی گاهی اوقات برای تشریح آنها با مشکل روبرو میشویم.
وقتی هشدار میدهیم که گردانندگان و سردمداران گروههای مذهبی را باید زیر نظر داشت و اجازه نداد که جامعه را به قرون وسطی ببرند، دیدهایم، دلایلش را هم میدانیم، 30 سال در این باره رنج بردهایم و 30 سال از این اراذل و اوباش ضربه خوردهایم. اگر بعد از 30 سال هنوز شناخت کافی از این اوباش نداشته باشیم وای بر احوال ما. اگر هنوز پس از 30 سال ندانیم که اینها خودشان آتش میزنند و به خون میکشند تا بتوانند از تصاویرش بهربرداری سیاسی بکنند وای بر احوال ما!
وقتی یک تظاهرات آرام (1) در یک کشور متمدن اروپایی به برخوردهایی از نوع خاورمیانهای تبدیل میشود، آن وقت تازه خوشباوران متوجه میشوند که چه میگوییم. تازه این متخصصین ریز و درشت غربی گوشی دستشان میآید که ای دل غافل هیچ نمیدانند. یک مرتبه میبینند جامعهای که در آرامش کامل بسر میبرده یک شبه تبدیل میشود به نوار غزه، همان بی قانونیها، همان حرج و مرج ها و اگر اجازه دهند همان خونریزیها، تازه دوزاریشان می افتد که چه خبر است! یکی نیست از این جوانان فریب خورده بپرسد که چرا مغازه دار اسلو باید هزینه حمله اسرائیل به غزه را بپردازد!؟ اتفاقا این نروژیها در فشار آوردن به اسرائیلیها همیشه قدم های اول را بر میدارند. اتفاقا اینها همانهایی هستند که قرارداد صلح اسلو را به ثمر رساندند. اتفاقا اینها همانهایی هستند که بیشترین کمک را به فلسطینیها کردهاند. اینجاست که باید از خود پرسید که آیا سزای کسی که نمکش را خوردهای نمکدان شکستن است!؟
حکومت ایران را اکثر کشورهای اروپایی جدی نگرفتهاند و یقینا هیچ شناخت درستی هم از ساختار این حکومت ندارند وگرنه تا کنون ایران را با خاک یکسان کرده بودند.
اینها هنوز نمیدانند که در پشت هر امام جمعهای که در اروپا مستقر شده و حکومت ایران یا دیگر حکومتهای اقتدارگرای مذهبی حقوق ماهیانه این افراد را می پردازند و حمایت مالی ایدئولوژیک میکنند، سیاستی بس پیچیده تعبیه شده و قرار است در روز مبادا از این ابزارهای فشار برای به اغتشاش کشیدن این کشورها از آنها استفاده شود.
وقتی با بعضی از این نروژیهای چشم آبی از همه جا بی خبر بحث سیاسی میکنی تازه میفهمی که اینها چقدر از مرحله پرت اند. تازه در تلویزیون شان دارند بحث میکنند که تا چه اندازه باید این صحنههای زشت و کریه خاورمیانه را سانسور کنند تا مبادا روح و روان فزندانشان مشوش نشود! غافل از اینکه خطر بیخ گوش خودشان نشسته و اینها جملگی بیخبرانند.
(1). فیلم: صحنههایی از اوباش در اسلو که تظاهرات مردم از همه جا بی خبر اسلو را به این وضع در آوردند. یقینا جوانانی که این صحنهها را بوجود آوردند بوسیله گروهی هدایت شده بودند وگرنه 4 تا و نصفی جوان نادان نمیتوانند این همه خرابی ببار بیاورند. تا امروز صبح آماری که داده شده. 40 مغازه مورد حمله قرار گرفته و تنها 15 ماشین پلیس آسیب دیده است.
31 نفر در اسلو دستگیر شدند که همگی بین 16 تا 27 سال سن دارند، درست همان سنی که به راحتی میتوان آنها را به وسیله یک ملای دست نشانده در اسلو تحریک کرد.
در همین رابطه: دو پزشک جراح نروژی که برای نجات جان زخمی های فلسطینی در غزه هستند
در بخش: اسلام و مسلمین
08
Jan
2009
آنهایی که برای حماس و نیروهای آنها دل میسوزانند این صحنهها را ببینند و بخاطر بیاورند این همان چهره آشنای ملاها و مذهبیون ایران دوران انقلاب است. من اگر بودم هیچ ترحمی به این حیوانهای وحشی نمیکردم. اینها هیچ بویی از انسانیت نبردهاند و تنها مرگ این اوباش میتواند آرامش را به جهان و خصوصا خاورمیانه بازگرداند.
اینها لیاقت زنده ماندن را ندارند
پ.ن.: این تصاویر دادگاه(!!)های خیابانی حماس است که برای اعدام برادران فلسطینی خود به اجرا گذاشته شده است. به قول معروف کسی که با مادر خود چنین کند به دیگران چه ها کند. وقتی فلسطینی با برادران خود این چنین رفتار می کنند وای بر دیگران
در بخش: اسلام و مسلمین
07
Jan
2009
این مطلب را دوستی در بخش پیام های مطلب قبل نوشته بودند، دیدم شباهت زیادی به عقیده خودم دارد آنرا اینجا منعکس میکنم و چند جمله به آن میافزایم.
مقصر اصلی کشته شدن عده زیادی از انسان های بی گناه که این روزها در غزه به خاک و خون کشیده می شوند اول از همه جمهوری اسلامی است که برای فرار از مسئولیت و قدرت طلبی مردم بی دفاع فلسطین را گوشت دم توپ کرده، بعد هم مقصر سران حماس هستند که جیره خوار یکی از خونخوارترین حکومتهای خاورمیانه شدهاند.
وقتی نیروهای حماس برای فرار از دست نیروهای اسرائیلی خود را در بین زنان و کودکان مخفی میکنند، نتیجهاش این میشود که 30 درصد کشته شدگان انسانهای بیگناه هست. وقتی آقای نزار ریان، یکی از بلندپایه ترین رهبران حماس همراه با دو تا از چهار زن و فرزندانش در صحنه جنگ کشته میشود، این بدان معنی است که این حیوان انسان نما حتی به فرزندان و همسران خود هم رحم نمیکند و برای حفاظت از جان خود جان همسر و فرزندانش را هم فدا میکند. مگر نه این بود که حسین شهید هم میخواست از همین شگرد استفاده کند و با همه خانواده خود به میدان کربلا رفت!؟ یقینا این آقای نزار ریان هم از جدش حسین شهید یاد گرفته، که پشت سر فزندان و همسران خود مخفی میشود!؟ جنگ بین ایران و عراق را به خاطر دارید!؟ بخاطر دارید که آخوندها خود در مخفیگاهها مخفی بودند و فرزندان بیگناه ایرانزمین را روی مین میفرستادند؟ عزیزان، دوستان! حماس، سیدعلی خامنهای و دیگر آخوندها با حسین شهید هیچ فرقی ندارند، اینها جملگی جنایتکارانی هستند که حتی شهامت رویارویی مستقیم را هم با دشمنان خود ندارند و خود را بین کودکان و زنان بی دفاع مخفی میکنند.
این هم مطلبی که در بخش پیامگیر مطلب قبلی بود:
در اولین ساعات دومین روز از سال 2009 میلادی و هنگامی که خود را برای به رختخواب رفتن آماده می کردم به این مطلب جالب برخوردم http://iranbbb.org/35234.htm و هرچه کردم نتوانستم از نوشتن این مطلب خودداری کنم .
بدون دور زدن واژه های و پیچاندن کلمات باید بگویم که بنده هم با نظر خسن آقا کاملا موافقم . بقول زنده یاد کسروی آنقدر گفتیم فتنه فلان قدرت و فلان قدرت بود که ما را به این روز انداخت اما هرگز فکر نکردیم که اگر ما نمی خواستیم آن ها هرگز نمی توانستند .
حماس و حکومت اسلامی دستان خون آلود خود را در زیر پوشش نگاه های (بظاهر) انسان دوستانه جهان به نوار غزه پنهان کرده اند و با سپر کردن فلسطینیان هرچه می خواهند می کنند .
بنده آنگاه برای مردم فلسطین دل خواهم سوزاند که در میهن من اعدام و فقر و فحشا و اعتیاد نباشد . در سال گذشته بیش از 300 نفر در ایران اعدام شدند و نفس برخی آقایان انسان دوست هم در نیامد . در اعراق وچچن هزاران هزار انسان بیگناه کشته شدند و جای این خبر ها همیشه در آخر برنامه فلان شبکه خبری بود.
حال به یک باره همه فلسطینی دوست شده اند !!
همانگونه که ملت ایران تاوان نادانی خود را بدلیل اعتماد به آخوند می پردازد فلسطینی ها نیز هنوز پس از نیم قرن جنگ و خونریزی هنوز درک نکرده اند که تا اسلحه بدستان چفیه بگردن قدرت را در دست دارند آن ها هیچگاه روی آرامش را نخواهند دید .
جالب اینجاست که آنچه جهان حملات وحشیانه اسرائیل به غزه می خواند همان قانون چشم در مقابل چشم و دست در مقابل دستیست که رادیکالیسم اسلامی حاکم بر ایران و نوار غزه از آن پیروی می کند .
لحظه های خود را بجای اسرائیل بگذارید… اگر چند راکت پرتاب شده از سوی حماس دوستان و شهروندان شما را می کشت شما چه می کردید ؟
تا چند قرن دیگر باید این فتنه انگیزی حماس ادامه داشته باشد ؟
این حماس است که با بزدلی خود را در میان فلسطینیان پنهان کرده و از آنها به عنوان سپر بلا سوء استفاده می کند !
ملت ایران بعد از سی سال به این واقعیت رسیده که چراغی که به خانه رواست به مسجد روا نیست بلکه حرام است ! وظیفه هر حکومتی در قدم اول دفاع از جان و مال شهروندان همان مملکت است .
آری من و امثال من در قدم اول برای ایران دل می سوزانیم . مردم فلسطین نیز باید سرانجام از خواب بیدار شوند و حماس را با دست خود از فلسطین بیرون بریزند تا صلح به خاورمیانه باز گردد وگر نه اسرائیل با اتکا بر حقی که من آن را حق دفاع شخصی می خوانم این کار را خواهد کرد .
بیایید با مغلطه به انکار حقیقت نپردازیم. اسرائیل اگر می خواست غزه را در کوتاه ترین زمان ممکن با خاک یکسان می کرد و هیچ کس بخود حتی اجازه اعتراض هم نمی داد . این حماس بود که به تحریک جمهوری اسلامی آتش بس را نادیده گرفت. بقول معروف جواب های هوی است . حماس از واکنش اسرائیل خبر داشت و می توانست پیش بینی کند که عکس العمل اسرائیل چگونه خواهد بود .
من و خیلی ها مانند من به موفقیت اسرائیل در نابودی حماس امیدوارند.. چون این اولین قدم در راه نابودی کاملا تروریسم اسلامی در خاورمیانه و جهان که در آخر به قطع شدن یک به یک هشت پای جمهوری اسلامیست خواهد انجامید .
اگر من بجای ملت فلسطین بودم.. چنین آرزویی را می کردم و حتی خود برای براورده شدن این آرزو دست بکار می شدم هرچند می دانم که جوانان فلسطینی هم چنین فکر می کنند که اگر چنین نیاندیشند باید با تاسف بگویم که (( از شماست که بر شماست )) !!
دیر یا زود سلطه رادیکالیسم اسلامی باید از صحنه جغرافیایی جهان برچیده شود .. هرچه زودتر بهتر
در بخش: ملای حیله گر