08
Apr
2009
من در زندگیام آدم حرامزاده زیاد دیدهام، ولی باور کنید همه حرامزادگان گیتی را اگر جمع کنید، جمع کل حرامزادگی آنها به اندازه یک آخوند نمیشود. باور ندارید متر بردارید حرامزادگی آقایان علمای اسلام را اندازه بگیرد، اگر این که گفتم ثابت نشد من شغلم را عوض میکنم و به لباس آخوندی ملبس خواهم شد!
آمدن میرحسین موسوی یکی از این حرامزادگی هاست. ممکن است بگویید این میرحسین که آخوند نیست! در پاسخ خواهم گفت که خیر ایشان آخوند نیست، ولی ایشان به دستور آخوندها به میدان آمده تا کل نظام را جمع و جور کند. این گله گشاد بازیهای آمریکا را هم اگر به این داستان اضافه کنید(همین چند دقیقه پیش در خبرها خواندم که اوباما دستور مذاکرات مستقیم با ایران را صادر کرده)، خواهید دید که حرامزاده آخوندها دارند مجددا حکومتی را که داشت به نقطه فروپاشی نزدیک میشد نجات میدهند، آن هم با چراغ سبز نشان دادن به آمریکا و آوردن یکی مثل میرحسین موسوی با قول و قرارهایی که شاخ روی سر هر آدم آگاهی سبز خواهد کرد.
اول اینکه میرحسین آمد آنهم به دستور سید علی. چرا!؟ برای اینکه سید علی حرامزاده فهمیده که هر کس که به شکلی نشانی از مخالفت با او را با خود یدک بکشد، ممکن است مردم را بفریبد و به پای صندوقهای انتصابات بکشاند. به همین دلیل هم سید محمد خاتمی عقب میکشد(چونکه دیگر دروغهای خاتمی افشا شده و او یک مهره سوخته به حساب میآید) و بجای او میرحسین را میآورند. هرچه باشد حداقل جوان ترها او را نمیشناسند، کافی است روی مخالفت او با سید علی کار تبلیغاتی و مانور سیاسی بشود، در آن صورت عده زیادی از واجدین رای دادن خام خواهند شد و باز پای صندوقهای رای خواهند رفت. آخه این ملت بیچاره چنان از سید علی متنفراند که حاضرند پشت سر هر کس و ناکسی سینه بزنند، به این امید که یکی بیاید و سیدعلی حرامزاده را کمی محدود کند. حضرت میر حسین هم که ماشاالله ماشاالله سنگ تمام میگذارد و در یک مصاحبه کل جمهوری اسلامی را تعطیل اعلام میکند!! باور ندارید سخنان او را در اولین کنفرانس مطبوعاتیاش بخوانید، ببینید این کلاش میخواهد همه این کارها را یک تنه انجام بدهد!!! دیگر دروغ گفتن در جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی ندارند همه با هم دروغ می گویند مثل نقل و نبات! نگفتم آخوند حرامزاده است!؟
جالب ترین خبر اینکه در ملاقاتی بین میرحسین و سید علی که هیچ خبری از آن به بیرون درز نکرده، تنها یک نکته مطرح شده و آن هم این است که “خامنه ای با بیان اینکه اولویت با افزایش مشارکت عمومی مردم در انتخابات است نسبت به حضور مهندس موسوی در انتخابات هم بیان می دارند که در زمینه حضور یا عدم حضور هیچ یک از نامزدها مطلبی بیان نکرده و نخواهند کرد.”
نگفتم اینها دست همه حرامزادگان گیتی را از پشت بستهاند!؟ آخوند شیطان را درس می دهد!
حالا که در رابطه با انتصابات نوشتم این را هم بنویسم که یکی از بهترین استدلالهایی که تا حالا خواندهام این مطلب است که بسیار هوشیارانه نوشته شده، بسیار کوتاه و بسیار مفید:
لطفا اگر می توانید با باز انتشار این تصویر مردم را آگاه کنید.
در بخش: انتخاباتی
06
Apr
2009
گمان نمیکنم کاربر ایرانی روی نت وجود داشته باشد که خبرهای مربوط به “شبکه فساد اینترنتی” را نشنیده باشد!
این داستانسرایی و جو سازی مدتی پیش بوسیله نیروهای اطلاعاتی سپاه پاسداران آغاز شد. اولین نکته جالبی که در این ماجرا وجود دارد خود کاشفان این شبکه هستند. در هیچ کجای دنیا نیروی نظامی وارد کارهایی از این دست نمیشود. نیروی نظامی همیشه برای مقابله با نیروی نظامی دشمن خارجی بوجود میآید و در همین راه هم بکار گرفته میشود، بجز کشورهایی که نیروی نظامی بر آن حکومت میکنند، مثل شیلی دوران پینوشه و آلمان هیتلری و دولتهایی از این دست. از این نکته اساسی که بگذریم میرسیم به خود موضوع کشف.
من بارها سعی کردهام بدون تحت تاثیر قرار گرفتن و بدون توجه به جوسازیهای این آقایان، گشت و گذاری در نت بزنم و نامهای مستعاری را که حضرات سرداران سپاه اسلام کشف کردهاند را پیدا کنم. برای آنهایی که نمیدانند توضیح بدهم که هر متنی که در اینترنت تولید و منتشر شود حتی اگر منابع اصلی از بین بروند باز بقایای آنرا میتوان از ذخیره گوگل (Google Cache) یا دهها منابع ذخیره شده دیگر روی نت بازیابی و بازسازی کرد. برای مثال سایت امیدرضا میرصیافی که بوسیله حکومتچیان کاملا پاک شده بود، پس از کشته شدن امید رضا، بوسیله همین ابزارها بازسازی شد.
از موضوع خارج نشوم. حالا باید از خود بپرسیم چرا این شبکه براندازی نرم(!) که آقایان سپاهی مدعی هستند شبکه بسیار گستردهای برای براندازی نرم بوده! چرا نمیتوان اثری قابل قبول از آثار این شبکه پیچیده بر روی نت پیدا کرد! اگر باور ندارید خودتان سعی کنید، من چند روز را همان اول که این شبکه بوسیله سپاه کشف شد! صرف یافتن آثار این شبکه کردم، که به هیچ نتیجه قابل لمسی نرسیدم و امروز هم یکی دو ساعت وقت گذاشتم تا کمی از کارهای این شبکه گسترده را پیدا کنم باز بدون نتیجه!!
حالا باید از خود این سوال را کرد که آیا واقعا این شبکه آن چنان که سپاه میخواهد جلوه ده گسترده بوده یا نه تنها چند سایت مستهجن بوده که سپاه پر قدرت(!!) اسلام میخواهد با بزرگ جلوه دادن آن برای خود تبلیغات کند.
آخه وقتی سپاه عظیم اسلام!!! وارد میدان میشود باید حتما کاسه بزرگی زیر نیم کاسه باشد وگرنه برای کارهای کوچک که نیاز به سپاه قدرتمند(!) اسلام ناب سید علی نیست که! هست!؟
چرا باید این سپاه عظیم اسلام که قادر است شرق و غرب را به وحشت بیندازد(!) وارد میدان شود!؟ هیچ کس توقع ندارد سپاه به این بزرگی(!) و ابهت تنها برای چند تا آدم معمولی که چند تا سایت پورن راه اندازی کردهاند وارد میدان کارزار شود، مگر اینکه این سپاه چنان ذلیل شده باشد که برای قدرت نمایی نیاز به دشمن خیالی داشته باشد تا با این وسیله قدرت پوشالی خود را به رخ ملت بکشد. باور کنید خیلی خنده دار است که سپاهی که مدعی است قادر است استکبار شرق و غرب را به زانو در آورد، برای دستگیری یک شبکه پورنوگرافی به خدمت گرفته شود! دوستان کمی به این مساله فکر کنید اجازه ندهید چهار تا و نصفی *پیرمردان تریاکی شما را به وحشت بیندازند، اینها همگی تبلیغات است و دیگر هیچ. ماجرای موشکهای فتوشاپی همین سرداران غیور(!) اسلام را که با خاطر دارید؟ به گمان من این شبکه گسترده براندازی نرم هم یک جریان براندازی فتوشاپی باشد که بوسیله مغزهای مالیخولیایی پیرمردان تریاکی سپاه ساخته و پرداخته شده است.
*) اکثر سرداران غیور(!) سپاه پاسداران، جوانان و میانسالان دهه 60 جمهوری اسلامی هستتد، یعنی عملا اکثر آنهایی که این روزها عربده کشی میکنند سنشان بالاتر از 50 و 60 است و یقین دارم به علت گسترش مواد مخدر در ایران اکثر این سرداران غیور(!) امروز تریاکی شدهاند، مثل خود رهبر. وقتی گل سر سبدشان این پهلوان پنبه باشد وضع زیردستانش دیگر خنده دار خواهد بود.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
02
Apr
2009
یک چند تا سایت راه انداختهاند و همزمان شروع کردهاند به فرستادن میل (اسپم). این تیتری که خواندید تیتر میلی بود که تا حالا چند نمونه آنرا برایم ارسال کردهاند.
بنده به فلان جد و آبادم میخندم اگر چنین غلطی بکنم! به قبر پدر و مادرم میخندم چنانچه حقیر حتی نزدیک صندوق خریت بروم. اگر عدهای میخواهند با پای خود به طویله یا مسلخ بروند به جهنم بگذار بروند! این حق آنهاست که با پای خود به طویله بروند، ولی خوشبختانه من هنوز یک چندتایی سلول مغز در این کله پوکم هست تا همین چهار تا و نصفی سلول زنده مغزی به من نهیب بزنند که این صندوق، صندوق خریت است و نباید نزدیک آن شد.
گله گوسفند هم اگر بود گمان نمیکنم این استدلال را قبول میکرد که آقایان میخواهند بوسیله آن ملت را پای صندوق رای بکشند.
می فرمایند:
یا اگر در یک کشور مستبد مثل برمه ، سودان یا چین بخشی از جمعیت رأی دادن را تحریم کنند نه تنها کوچکترین اثری ندارد بلکه یک حرکت کاملاً بی معنی و بی تأثیر است و چه بسا حکومت از آن استقبال خواهد کرد
ها ها ها مُردم از خنده! البته حضرات مزدور نمیگویند در کجای دنیا تحریم کردن و رای ندادن معنی میدهد!؟ در یک کشور دموکراتیک!؟ جل الخالق حضرات مردم را خر فرض کردهاند!
باور کنید یک مرغ مرده تو یخچال منزل بود، وقتی من این استدلال آقایان را برایش بلند بلند خواندم داشت به ریش حضرات میخندید. مرغ بیچاره با اینکه نیمه گلویش بریده شده و سرش در داخل شکمش بود، این درک را داشت که به ریش این مکاران و کلاشان بخندد، شما را نمیدانم! آیا شما از مرغ مرده داخل یخچال من هم منگ تر تشریف دارید!؟
آقایان رای دادن یعنی تایید یک سیستم و رای ندادن یعنی “من به این سیستم اصلا اعتماد ندارم”، “من حاضر نیستم خودم را بازیچه دست این سیستم بکنم”، رای ندادن یعنی اینکه من این قتلهای سیاسی را تایید نمیکنم یعنی من نمی خواهم در این جنایات شریک باشم. در عوض رای دادن به این معنی است که من با دادن رای مسئول همه رفتارهای ضد بشری این رژیم هستم.
وقتی رای ندهیم به این معنی است که ما حساب خودمان را از این جانیان جدا کردهایم.
وقتی رای ندهیم به این جانیها گفتهایم که ما مخالف شما هستیم.
وقتی رای ندهیم ما با زبان رسا به این رژیم گفتهایم که ما دیگر بازیچه دست شما نمیشویم.
وقتی که رای ندهیم به دنیا بصورت شفاف گفتهایم که ما اصلا این رژیم را نمیخواهیم! نه اسهال طلبش را میخواهیم و نه اصولگرایش را و نه هیچ گروه دیگری را که به شکلی دُمش به این رژیم وصل است.
با رای ندادن ما به یکدیگر گفتهایم که ما هستیم و ما با هم هستیم و ما با اتحاد این رژیم را به انزوا خواهیم کشید.
رای ندادن یعنی قهر کردن.
رای ندادن یعنی ما دیگر حاضر نیستیم با رای و نام ما این اوباش جنایت بکنند و در دنیا خود را نماینده ما معرفی کنند.
رای ندادن و تحریم یعنی رشد فکری یک ملت.
در همین رابطه خبری را امروز منعکس کردم که بد نیست آنرا هم بخوانید تا ببینید رای دادن شما برای رژیم چقدر اهمیت دارد که این همه به تلاش افتاده اند تا بلکه رای ملت را مجددا جمع کنند، تا بتوانند بوسیله آن پای میز مذاکره با آمریکا بروند و بگویند، ببینید ما این همه طرفدار داریم و براندازی حکومت ما غیر ممکن است.
پ.ن.:
عرض نکرده بودم که بالاترین را برای انتصابات داغ کردهاند! حالا اگر جرات دارید یک چیزی بر علیه انتخابات بنویسید و در بالاترین لینک بدهید خواهید دید که مثل برق و باد منفی بارانش می کنند.
در بخش: انتخاباتی
31
Mar
2009
در این هفته گذشته دوتا از آخوندها زر زدند که نشان میدهد حکومتگران ایران اصلا حالیشان نیست چه میگویند. این نوع نگرش نشان میدهد که حضرات یا زیاد نعشگی زدهاند و در هپروت سیر میکنند یا اینکه قدرت خودشان را چنان لایزال میپندارند که چنین بی محابا به کاهدان میزنند.
اولین چرند گویی را سید علی رهبر فرمودند. دومی را هم قربانعلی دری نجف آبادی.
سید علی رهبر گویا پس از یکی دوتا بست اضافی چرند گوییاش دوباره گل کرد و امسال را سال اصلاح الگوی مصرف نامگذاری کرد. دری نجف آبادی هم بیخبر از همه جا فرمودند که باید MMS ها را کنترل کرد. این یارو هم حتما بغل دست رهبر بوده و یک بست گنده زده یا اینکه یک کوفت زهر مار دیگری زده وگرنه باید میدانست که اگر می شد SMS را کنترل کرد این یکی (MMS) را اصلا نمیشود کنترل کرد. البته میتوان کنترل کرد ولی باید یک نیروی عظیم انسانی بنشیند جلو هزاران دستگاه کامپیوتر و یکی یکی MMS های ملت را نگاه و کنترل کنند. یکی نیست به اینها بگوید الاغ ها شما SMS را که بصورت متن بود و امکان کنترل ماشینی برای آن وجود داشت نتوانستید کنترل کنید! حالا چگونه میخواهید این کنترل را بر محتوای MMS که بصورت تصویر هست و اصلا امکان کنترل ماشینی آن وجود ندارد کنترل کنید!؟؟ به قول معروف عقل که نباشد جان در عذاب است.
از این یکی جالب تر چرند گویی سید علی رهبر بود! ایشان هم به علت بریز و بپاش در درگاه خلیفه، گمان برده که ملت گرسنه ایران چنان وضعش خوب است که میتوان مقداری را صرفه جویی کرد، بدون اینکه فشاری به کسی بیاید!
دلم میخواست وقتی رهبر از همه جا بیخر چنین فرمایشاتی صادر میکند کنار دستش بودم یک پس گردنی بهش میزدم تا نعشگی از سرش بپرد.
یکی نیست به این مافنگی بگوید آخه نادان در مملکتی که خط فقر 800 هزار تومان است و حقوق اکثر حقوق بگیران متوسط زیر 400 هزار تومان است دیگر چه چیزی را باید صرفه جویی کرد!؟
در مملکتی که گوشت کیلویی 8 هزار تومان به بالاست، دیگر نیازی به صرفه جویی نیست، بیچاره ملت پول ندارد نان بخورد دیگر در چه زمینهای باید صرفه جویی کند؟
گویا حضرت آقا خیال کرده سر سفره همه ملت مثل سفره آخوندها لبریز است از اطعمه و اشربه انبار شده، نادان نمیدانند که حتی طبقه متوسط هم رفته زیر خط فقر.
اتفاقا این چرندیات رهبر اگر به اجرا گذاشته شود یعنی باید حضرات سوبسید نان را هم حذف کنند. چیزی را که آقایان درک نکردهاند این است که نان با بنزین فرق میکند، اگر توانستند به شکلی سوبسید بنزین را بردارند نمیدانند که کسی که یک اتومبیل دارد کم و بیش میتواند بنزین گرانتر را هم تهیه کند، ولی کسی که پول ندارد نان خشک و خالی را تهیه کند اگر سوبسیدش برداشته شود دیگر باید برود گرسنگی بمیرد.
من واقعا امیدوارم که آقایان در این زمینه حتما اقدام کند و سوبسید نان را بردارند، آنوقت خواهیم دید این پوست موز زیر پای چه کسی قرار خواهد گرفت.
در بخش: ملای حیله گر
28
Mar
2009
قبل از شروع مطلب امروز باید از دوستان که در پیام هایشان حقیر را بسیار شرمنده کردن سپاسگزاری کنم و آرزو کنم که لایق این همه محبت باشم.
حالا برویم سر دودول بریده سید حسین آقا!
روابط ایران و آمریکا گویا قرار است همین روزها با شادی و میمنت به وصلتی همیشگی مبدل شود. در همین رابطه در خبرهای محرمانه گفته شده که سید علی در خفا به اطرافیان گفته، اگر بنا باشد با آمریکا رابطه برقرار کنیم همان بهتر که در دوران این سید حسینی انجام شود.
همچنین گفته شده که ایشان شرط اول را هم ختنه شدن سید حسین اعلام فرمودهاند.
در بعضی از خبرهای محرمانه دیگر هم اشاره شده که در آخرین سفر هوشنگ امیر احمدی به ایران، این آخری یک عکس تمام قد از دودول بریده سید حسین را به سید علی رهبر نشان داده و قسم جلاله خورده که این تصویر فتوشاپی نیست و در اصالت آن هیچ تردیدی نیست. سید هوشنگ گویا حتی دست روی قرآن کریم قسم خورده که با دستان خودش آن جسم بریده را بارها لمس کرده است.
با این همه تلاشها گفته میشود سید علی اعلام کرده که تنها با مطمئن شدن از برید بودن عضو محترم سید حسین حاضر خواهد شد با او دست اخوت و برادری بدهد. در همین رابطه گفته میشود که اکبر آقا بهرمانی داوطلبانه قرار شده قبل از ملاقات سید علی با حسین آقا اوباما، خودش شخصا دودول بریده سید حسین را با دستان مبارک لمس کند تا یقین حاصل شود که دودل ختنه شده باشد.
مفسرین سیاسی اشاره کردهاند که گفته آقا در سخنرانی ایشان در مشهد هم در مورد چدنی بودن دستان سید حسین هم به همین دلیل بوده و اشاره ملوکانه به چدنی بودن دستان داخل دستکش مخملی هم رمز محرمانه بین اوباما با حکومت ایران بوده. و منظور از چدنی بودن یا نبودن این عضو شریف همان بریده بودن یا نبودن دودول مبارک است.
بعضی مفسرین اشاره آیت الله بهرمانی به “دم خروس” در نماز جمعه همین هفته را هم در همین رابطه تحلیل کردهاند و مطمئن هستند که استفاده اکبر آقا از واژه “دم خروس” در نماز جمعه هم همان اشاره غیر مستقیم به دودول بریده سید حسین آقا ست.
خلاصه اینکه اکثر تحلیل گران عمده خاورمیانه در این موضوع متفق القول هستند که روابط ایران و آمریکا این روزها تنها و تنها به همان یک سانتیمتر پوست دودول سید حسین آقا بستگی دارد و همین پوست ناقابل میتواند کل جهان را به فاک فنا بدهد.
در بخش: طنز
26
Mar
2009
شراب 7 ساله چشیده بودم ولی وبلاگ هفت ساله هنوز مزه نکرده بودم. وقتی نگاه به پشت سر میکنم به خودم و صبر و حوصله دوستان همراه میبالم. اگر نوشتههای روزهای اول را بخوانید (لطفا نخوانید چون باعث شرمندگی خواهد شد) میبینید که خُسن آقا اگر هیچ غلطی نکرده باشد، حداقل تا اندازهای زبان فارسی را بهتر یاد گرفته، گرچه هنوز بعضی چیزها را با صاد مینویسم ولی خیلی تفاوت است بین نوشتههای این روزها با نوشتههای روزها و سالهای اول. بعضی از دوستان از روزهای اول همراه این وبلاگ بودهاند و با پشنهادها و تحلیل هایشان هم به رشد فکری من کمک کردهاند و هم یقینا به رشد فکری دیگر خوانندگان این وبلاگ.
این مهم میسر نمیشد اگر این همه همراه با وفا مرا در این راه همراهی نکرده بودند.
چند سال اول را میهمان بلاگ اسپات بودم و بعد از مدتی خانه محقری برای این وبلاگ تهیه کردم.
2586 مطلب تا امروز نوشتهام، دوستان با وفا هم با بیش از 12 هزار پیام همراهی کردهاند، این خود نیز مایه افتخار است که این همه دوستان حقیر را در این راه طولانی یاری رساندهاند.
در همه این سالها گمان نمیکنم بیشتر از 10 پیام حذف شده باشد، آن پیامها هم یا محتوای نژاد پرستانه داشته یا به دلایلی از این دست حذف شذهاند.
گمان نمیکنم تا روزی که زنده هستم، یا تا زمانی که حکومت آخوندی بر ایران حکومت میکند، من از وبلاگ نویسی دست بردارم. به همه دوستان قول میدهم تا روزی که حکومت آخوندی به جهنم فرستاده شود من هم اینجا در خدمت خواهم بود.
با سپاس فراوان از همه دوستان که همراه بودند و امیدوارم که در آینده نیز مرا در این مسیر همراهی کنند.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
24
Mar
2009
کشور نروژ در آغاز سالهای 70 میلادی تبدیل شده به یک کشور تولید کنند نفت. اینکه می نویسم تولید کننده نه به آن ابعادی که کشورهای تولید کنند خاورمیانه هستند ها، بلکه در ابعاد بسیار کم. مثلا در سالهای اولی که من به اینجا آمده بودم، تولیدات نفت این کشور کمتر از نیم میلیون بشکه در روز بود.
در مدت نزدیک به 30 سال نروژ موفق شد تبدیل شود به یک کشور تولید کنند نفت بسیار ثروتمند. اگر بخواهیم مشکلات این کشور را در استخراج نفت با کشورهایی مثل ایران یا عربستان مقایسه کنیم آنوقت متوجه میشویم که ملت این کشور کم جمعیت چه معجزهای کرده است.
برای نمونه در دورانی که بهای نفت تا 13 دلار سقوط کرده بود (اگر اشتباه نکنم باید سال های 2003 / 2004 باشد) استخراج هر بشکه نفت در این دوران برای نروژ 12 دلار در هر بشکه مخارج بر میداشت. در آن سالها وضع به شکلی درآمده بود که بعضی از سیاستمداران نروژی بر این عقیده بودند که شاید بهتر باشد که تولید نفت را برای مدتی متوقف کنند، چونکه مخارج استخراج داشت برابر میشد با قیمت فروش. در عوض در همان سالها مخارج تولید نفت در کشورهایی مثل ایران و عربستان کمتر از 2 دلار بود. توجه داشته باشید که نروژ باید برای استخراج نفت کیلومترها به کف دریای شمال نقب بزند.
کشور نروژ در سالهای قبل از کشف نفت فقیر ترین کشور اروپا بوده و امروز ثروتمند ترین کشور دنیا ست. برای اینکه ببینیم این مملکت چهار میلیونی چقدر ثروتمند است، کافی است بدانید که حساب پس انداز نفتی این کشور بالغ بر 2.000 میلیارد کرون است (2 ترلیون کرون).
این ثروت را اگر به دیگر ثروتهایی که در این 30 سال به این کشور افزوده شده را محاسبه کنیم، دود از کله مان بلند میشود. از نظر صنعتی کشور نروژ با بزرگترین کشورهای پیشرفته رقابت میکند، هم از نظر تکنولوژی هم از نظر تولیدات، در سطح بین المللی، با پیشرفته ترین کشورها برابری میکند.
حالا برویم سراغ مملکت گل و بلبل اسلامی خودمان.
مملکت امام زمان از تصدق سر آخوند، زالو و مفت خور، از کشوری تقریبا نیمه ثروتمند در مدت 30 سال تبدیل شده به یک کشور گدا گشنه. تنها تولید حضرات آخوند، مسجد بوده و امامزاده. نه کارخانه درست و حسابی داریم و حتی آنهایی را هم که چین، روسیه و کره در معاملات نابرابر به ما انداختهاند، کارخانههایی هستند که بجز جنس بنجل چیز دیگری نمیتوانند تولید کنند.
تنها تولیداتی که در ایران به خوبی پیشرفت میکند ساختن مسجد، تکیه و قبر این یا آن امام زاده است. از جمکران بگیر تا قبر خمینی موسس جمهوری ننگین اسلامی.
منافع یا تولیدات این مساجد و تکایا و قبور برای ملت ایران چیست!؟ میخواستم بنویسم “پشکل” دیدم واقعا ظلم است اگر تولیدات مساجد را تا سطح پشکل بالا ببرم! هرچه باشد “پشکل” بدرد کشاورزی میخورد و میتوان به عنوان کود از آن استفاده کرد! متاسفانه تولیدات مساجد و تکایا نه تنها سودی برای کسی ندارند، بلکه برعکس بجز شیون و گریه، افسردگی و غم ارمغان دیگری برای ملت ایران ندارند. تازه وقتی که انسان مفلوکی از این مساجد پس از یکی چند ساعت گریه و شیون خارج شد نیاز به یک روانپزشک هم دارد، تا روان آسیب دیده او را درمان کنند.
در بخش: اقتصادی