02
Feb
2010
تا حالا ادعایی خنده دار تر از این ندیده، نشنیده، نخوانده بودم! حضراتی که باورشان شده این عملیات روزهای گذشته کار سپاه پاسداران یا حتی هکرهای استخدام شده بوسیله سپاه بودهاند، یا وسعت این عملیات را نمیشناسند یا از پیچیدگی چنین عملیات هکری بی اطلاع هستند.
در خبرها میخوانیم که تیم سایبری سپاه سایتهایی مثل بایدو (Baidu) چین، سایت زمانه، سایت تویتر و سایتهای دیگری را هک کردهاند! شاید سایت رادیو زمانه را بتوان راحت هک کرد، ولی سایتهایی مثل بایدو که سایتی است متعلق به یک شرکت جستجوگر چینی، و تویتر کار هر کسی نیست. اصولا سایتهایی از این دست، تیمهای بسیار کار کشته امنیتی دارند که شبانه روز سرورهای شان را زیر نظر دارند و کوچکترین نشانهای از یک عملیات هکری را قبل از عملی شدن متوقف میکنند.
به خاطر علاقهای که به دنیای کامپیوتر داشتهام سالهای زیادی است که این مسائل را دنبال میکنم و با این مسائل آشنا هستم. با اطلاعاتی که دارم میتوانم به اطمینان بگویم که این نوع کارهای هکری کار هر ننه مردهای نیست، خصوصا نه یک متخصص مکتبی سپاه پاسداران که بجز ریش گذاشتن و علوم فقهی و قواعد ورود به بیت الخلا کار دیگری در عمرش نکرده.
من یقین دارم که این عملیات هکری که در این یکی دو هفته گذشته انجام شده، کار هکرهای روسی است که یقینا سپاه پاسداران را در این مسیر یاری رساندهاند. بطور کلی هکهایی از این دست، بدون دخالت گروهی بسیار زبده میسر نیست و یقین بدانید که این کار کار سپاه نیست. اگر سپاه دسترسی به چنین متخصصین زبدهای داشت دولت آخوندی هیچوقت نمیرفت تکنولوژی فیلترینگ را از آمریکا و دیگر کشورها بخرد. تیم هکری با این وسعت اطلاعات و تخصص به آسانی قادر خواهد بود یک سیستم دفاعی فیلترینگ برای رژیم آخوندی سرپا کنند. یقین بدانید این اسعتداد هکری رژیم هم مثل استعداد اتمی آن چیزی بجز یک جنس بنجل وارداتی نیست.
هکرهای روسی معروف ترین هکرهای دنیا هستند و معمولا هکهایی از این دست و ابعاد، بوسیله آنها انجام میشود. شاید به همین دلیل هم بوده که سایت بایدو چینی را هم هک کردهاند.
راستی اگر این تیم سایبری سپاه تیم هکری سپاه است نه رفقای روسی، به چه دلیل سایت بایدو که چینی است را هک کرده!؟ مگر آقایان هکرهای سپاه مرض دارند که یکی از متحدان خود را بیازارند!؟ اگر واقعا این تیم سایبری سپاه است چرا سراغ سایتهای شیطان بزرگ نمیروند!؟
خیر آقا جان شما بیخودی دارید ارزش و اعتبار به سپاهیان بی سواد اسلام ناب محمدی میدهید! این هکرها از تخم ترکه پوتین حرامزاده هستند!
پ.ن.:
این مطلب را بعد از نوشتن متن دیدم. به نظر من ممکن است آقایان هکرهای ایرانی بتوانند با دزدیدن شناسه و پسورد بعضی سایت های فکسنی، آنها را هک کنند، ولی سایتهای حرفهای از آن دست که در بالا توضیح دادم را نمیتوان با این روشها هک کرد. معمولا مسئولین امنیتی اینگونه سایتها بسیار با تجربه تر از این حد و اندازه هستند و نمیتوان با دزدیدن پسورد و شناسه مسئول آن سایت را هک کرد. به این گونه هکرهای زپرتی دزد میگویند نه هکر.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
31
Jan
2010
چهار روز پیش وقتی مطلب قبلی رو نوشتم و اعدام دو جوان ایرانی را محکوم کردم، چنان عصبی بودم که اگر تیرم میزدند خونم در نمیآمد. در آن مطلب به موضع نگرفتن اصلاح طلبان اعتراض کردم. گویا آقایان اصلاح طلب سبز پوش! هم درک کردهاند که دیگر مثل سابق نمیتوانند در مقابل چنین جنایاتی سکوت پیشه کنند، به این امید که بتوانند با موج سواری به اهداف سیاسی خود برسند. بیانیههای مختلفی که در این چهار روز منتشر شده نشان از وقایعی دارد که حتی یک ماه پیش هم پیشبینی آن غیر ممکن بود.
امروز وقتی فیلمها و عکسهای منتشره و بیانیه آمیر حسین خان و شیخ مهدی خان را دیدم، فهمیدم که دوزاری آقایان افتاده و دارند یواش یواش درک میکنند که دیگر چیزی در کنترل آنها که نیست هیچ، حتی از کنترل دستان بی کفایت آسید علی یک دست هم خارج شده.
اگر به تصاویر و ویدئویی که از این ملاقات منتشر شده توجه کنید، خواهید دید که در تصویر تنها عکس خمینی به دیوار آویزان است و اثری از سید علی رهبر نیست. عکس خمینی هم از آن نوع عکسها است که پر و بال ندارد، منظورم این است که از عکسهایی نیست که خمینی را با آن اقتدار شناخته شدهاش نشان میدهد و برعکس، عکسی انتخاب شده که خمینی را مثل یک مرده روی دیوار آویزان کردهاند. توجه داشته باشید که همه این سالهای حکومت آخوندی هر کجا که آقایان ظاهر میشدند همیشه عکس خمینی و آسید علی رهبر پشت سر آقایان آویزان بوده، حتی اگر آقایان در توالت عمومی هم بودند، تصاویر این دو پشت سرشان آویزان بوده.
این جو موجود نشان از آن دارد که آقایان میر حسین خان و مهدی خان از این دو ملای آدمخوار عبور کردهاند و دارند یواش یواش درک میکنند که دوران اقتدار ملایی سپری شده.
خارج از موضوع:
دیشب دیر وقت از مالاگا برگشتم. گرچه در تمام مدت سفر دلم در تب ایران میسوخت، اما حداقل جانم از سرمای نروژ برای یک هفته رها و کمی انرژی از خورشید جنوب اسپانیا نصیبم شد. چه زیبا شارل آزناور میخواند
Il semble que La misère serait moins pénible au soleil!
ترجمه: به نظر میاد که فلاکت هم در پناه خورشید کمتر درد آور است.(می بخشید بخاطر ترجمه بد شعر!)
از چیز های جالبی که در این سفر دیدم مسجد (San Sebastian) بود. این مسجد که بعد از تار و مار شده مسلمانا از جنوب اسپانیا به کلیسا تبدیل شده مناره ای دارد با صلیبی بالای آن. شهر روندا Ronda آخرین سنگر مسلمانان در اسپانیا بوده، با خاتمه یافتن سلطه مسلمانان بر این منطقه (آندالوز)، دوران حکومت اسلام در اسپانیا به پایان رسید. از قبل در باره این مسجد خوانده بودم، به همین خاطر روزی که رفته بودم روندا با اینکه باران شدیدی میبارید همه خیابانها این شهرک کوچک را زیر پا گذاشتم تا مسجد معروف آنرا پیدا کنم. تصویر مناره کلیسا (مسجد) San Sebastian.
شاید در آینده در کتابهای تاریخ هم در باره ایران بنویسند که خامنهای آخرین خلیفه مسلمانان بود که بدست جوانان غیور ایران برچیده شده و ریشه اسلام را از ایران کند.
در بخش: سیاسی
28
Jan
2010
امروز دو نفر از مبارزین و مخالفین رژیم بنامهای آرش رحمانی پور و محمدعلی زمانی اعدام شدند. این گونه جنایات از روزهای اول پیدایش حکومت ملاها بدون وقفه ادامه داشته و سران اصلاح طلب دیروز و رهبران خود خوانده جنبش سبز امروزی همگی در این سالها دست در جنایات رژیم داشته اند. امروز اما که این آقایان مدعی دوری از رژیم جنایت پیشه شدهاند باید در روش و منش نیز این را نشان دهند و بدون شعار دادن های توخالی این جنایات را محکوم کنند.
آنهایی که خود را اصلاح طلب مینامند باید بدانند که سکوت در برابر این اعدام های خودسرانه، آنها را در کنار جنایت کاران و شرکای سابقشان قرار میدهد.
اگر این حضرات از گذشته خود پشیمانند و میخواهند از جنایات رژیم فاصله بگیرند! باید در این شرایط حساس با ادبیاتی شفاف این جنایات حکومتی را محکوم کنند. ما که میدانیم که این جنگ حیدری نعمتی که آقایان راه انداختهاند بیشتر برای سهم خواهی از قدرت است و نه مبارزه با جنایات رژٰیم. باشد که این شرایط نقاب از چهره این قدرت طلبان بردارد و مردم ما از سیرت پلید آنها آگاه شوند.
در بخش: جنایات رژیم
22
Jan
2010
اینکه جنبش سبزی بوجود آمده دلیل این مدعای من نیست، دلایل مدعای من قبل از این حرکتهای اخیر وجود داشته. حرکتی که بنام جنبش سبز نامیده میشود، خود معلول است نه علت. علت اما روند افول رژیم آخوندی است. هر پدیدهای عمری دارد و پدیده آخوندیسم هم عمرش دارد پایان مییابد، به همین سادگی. دلایل اینکه این رژیم وجود نداشته باشد دهها برابر بیشتر از دلایلی است که این رژیم وجود داشته باشد. دلیل عمده آن اقتصادی است. درست فهمیدید! با اینکه همه گمان میکنند که دلیل جنبش سبز تقلب در انتخابات است یا نبود آزادیهای اجتماعی یا حتی سیاسی، ولی باور کنید دلیل عمده افول بخت آیت اللهها در مرحله نخستین اقتصاد در هم شکسته این حکومت است. دلایل دیگر همگی جانبی هستند. اکثریت ملت ایران نه کاری به کار سیاست دارند و نه مسائل دیگر، عمده مشکلات مردم کوچه و بازار نبود اقتصاد سالم است، نبود کار است، نبود نان شب است. تقریبا چهار سال است که هر از چندی مطلبی در این باره نوشتهام ولی هیچکس توجه چندانی با آن نمیکند. وقتی کشوری مثل ایران که این همه منابع طبیعی دارد، در تامین حداقلهای زندگی برای ملتاش ناتوان باشد، خود به خود سرنگون خواهد شد. همین علت هم در دوران شاه رخ داد، اگر نگاهی به اقتصاد دوران آخر شاه بیندازید میبینید که روند تورم و بیکاری و الخ درست به همین شکل درآمد و همین مساله باعث ریزش شد. خاطرم میآید سال 55 پدرم یک خانه خرید 420 هزار تومان، در کمتر از یک سال قیمت آن خانه به یک میلیون و صد هزار تومان رسید.
یادم میآید من سال بعد یعنی سال 56 هرچه دنبال کار میگشتم چیزی پیدا نکردم، فقط من هم نبودم، یادم میآید اکثر جوانهای آن روزها همین مشکل را داشتند. صبح تا شب کارمان شده بود خیابان گز کردن.
عدهای نگران این موضوع هستند که اگر سران اصلاح طلب با حکومت تبانی کنند و جنبش را آرام کنند چه خواهد شد. برادر جان ممکن است رژیم جنبش سبز را آرام و یا سرکوب کند، با جنبش بعدی که ممکن است سرخ باشد چه میخواهد بکند. گمان میکنید آقای احمدی نژاد و شرکاء دلشان به حال اقتصاد ایران میسوزد، وقتی که یارانه ها را می خواهند حذف کنند؟ یا فکر میکنید اینها اصلا برای ملت تره هم خورد میکنند. شما ببینید چگونه همه ارکان اقتصادی را مافیایی کردهاند، اینها اگر برای اقتصاد ایران دلشان میسوخت، اولین کاری که باید میکردند این بود که دست مافیا را از اقتصاد ایران کوتاه میکردند. اگر میبینید یارانهها را میخواهند حذف کنند، برای این است که اوضاع اقتصادی چنان خراب شده که دیگر قادر نیستند منابع مالی این یارانهها را تامین کنند، منابع مالی که دولت در اختیار دارد کفاف پر کردن شکم نیروهای سرکوبگر را هم دیگر نمیدهد، چه رسد به اینکه بخواهند شکم ملت را هم با آن سیر کنند. یارانهها را حذف میکنند تا با منابع آزاد شده آن شکم چماقداران دست به سینه را سیر کنند.
فرض را بر این بگذارید که حکومت موفق شود جنبش سبز را سرکوب کند، یقین بدانید که با حذف یارانهها جنبش خونینی بنام جنبش سرخ چند مدت بعد از جنبش سبز بوجود خواهد آمد.
به زبان ساده، این برف را دیگر سر باز ایستادن نیست، نگران نباشید. امیدوار باشید و خودتان را آماده سرنگون شدن رژیم کنید، چه با جنبش سبز یا سرخ یا سفید. این رژیم رفتنی است.
خارج از موضوع: هفته آینده میروم مسافرت، خسته شدم از این همه سرما و برف، میروم آنجا که آفتاب است و گرما و نور. میروم جنوب اسپانیا شاید هم سری به شاخ آفریقا زدم.
در بخش: سیاسی
17
Jan
2010
تحلیلی که در رابطه با وقایع این چند ماه نوشتم دارد شفاف تر میشود.
در تحلیل قبلی (نگاهی به پشت پرده!) نوشتم که سران جناح موسوی یا بهتر است بگویم هاشمی با دستگاه خلیفه در پشت پرده به توافق رسیدهاند و همین روزها نتایج آن به مرور هویدا خواهد شد. این روزها نشانههای این توافق دارد بیشتر هویدا میشود. از همه بدتر آن بخش از پیش بینی بود که نوشتم، برای ساکت کردم مردم به جان آمده هم سرکوبها را افزایش خواهند داد. حالا ببینید همین دیروز پنج انسان بیگناه را که بجز ابراز عقیده گناه دیگری نکردهاند را میخواهند به عنوان محارب به مجازات برسانند. همگی میدانیم حکم محاربه در حکومت آخوندی چیست. شوهای تلویزیونی هم که این اواخر راه انداختهاند نیز بر اساس همان تحلیل قبلی که نوشتم دارد اجرا میشود. به این معنی که ایجاد کمی فضای باز از یک سو و سرکوب از سوی دیگر.
اینجاست که نیروهای آزادی خواه واقعی باید به میدان بیایند و دستان کثیف اصلاح طلبان حکومتی را رو کنند و اجازه ندهند مردم را بازیچه دست خود کنند، تا با این وسیله بتوانند به ساختار قدرت بازگردند. همه میدانیم که این شعبده بازیهای اصلاح طلبان حکومتی چیزی نیست بجز سهم خواهی از قدرت و اگر میبینید این روزها تا این اندازه آزادی خواه(!) شدهاند به این دلیل است که جناح دیگر رژیم دارد در این پروسه اخیر گروه هاشمی/موسوی/خاتمی/کروبی را از ساختار قدرت اخراج میکنند. به همین دلیل هم یک شبه این شیادان، آزادی خواه شدهاند. همگی میدانیم که این شیادان شعبده باز از روز اول در حکومت دست داشتهاند و در همه جنایات رژیم شریک بودهاند. پس نباید توقع داشته باشیم که اینها با دستان خود ساختار حکومت اسلامی را تخریب کنند.
مگر نه اینکه اینها مدعی هستند که میخواهند حق ملت را از حکومت پس بگیرند!؟ خوب بفرمایند جلو و از این انسانهای بی گناه دفاع کنند! پس چرا حضرات در مقابل این جنایات موضع نمیگیرند و خفه خوان گرفتهاند؟ مگر این انسانها برای همان اهداف مشترکی که آقایان مدعی هستند به میدان نیامدهاند؟ خوب پس چرا آقایان کروبی و میرحسین موسوی و شرکا که تا همین چند هفته پیش شبانه روز گوش فلک را کر کرده بودند حالا خفه خوان گرفتهاند!؟
در این اوضاع سیاسی که روبروی ماست، نیروهای آزادی خواه واقعی باید دست شیادان اصلاح طلب که میخواهند خود را منجی ملت معرفی کنند را رو کنند و با تمام قوا برای دفاع از این بیگناهان که بازیچه دست قدرت طلبان شیاد شدهاند بپا خیزند و اجازه ندهند جان این انسانهای بی گناه فدای قدرت طلبی عدهای فرصت طلب شوند.
آری هموطن در میان آخوندها اصلاح طلب وجود ندارد، اینها همه قدرت طلبانی هستند که بنا به شرایط روز رنگ عوض میکنند. دسیسهگری این شیادان را باید برملا کرد و با تمام قوا در برابر آنها موضع گرفت.
در بخش: سیاسی
16
Jan
2010
یکی از بچههای فعال داخل ایران ای میلی برایم ارسال کرده بود. در آن لینک مطلبی بود که میخواست القا کند که تلفنهای همراه دستگاه جاسوسی است و الخ. خودتان بروید و مطلب را بخوانید و قضاوت کنید.
اینگونه ادعاها تنها میتواند از مغز بیمار دست اندرکاران امنیتی رژیم تراوش شود! چرا؟ توضیح میدهم.
شما فرض را بر این بگذارید که رژیم همه تلفنهای همراه مردم ایران را به دستگاه جاسوسی تبدیل کرده باشد (این یک حالت ایده آل برای رژیم است).
باز هم فرض کنید همه این تلفنها روزانه همه چیزهایی را که رژیم میخواهد بداند، شنود میکنند(ضبط میکنند) و به مرکز امنیت رژیم ارسال میکنند. (این چیزها بیشتر در فیلمهای جیمزباند قابل اجراست! در دنیای واقعی مسائل بسیار پیچیده تر است.)
حالا این جا چند سوال بسیار اساسی باید مورد بررسی قرار گیرد!
1. چند درصد از ملت ایران تلفن همراه دارند؟
2. حجم شنودهای این همه جمعیت روزانه چه مقدار است؟
3. چند صد هزار نفر برای بررسی و شنیدن این حجم عظیم از شنود نیاز است؟
یقینا تعداد تلفنهای همراه در ایران را باید یک چیزی بیشتر از 20 میلیون رقم زد. اگر هر کدام از این تلفنهای همراه روزانه ده دقیقه شنود برای رژیم تولید کنند! حجم کل این شنودها میشود 200 میلیون دقیقه. حالا خودتان با یک حساب سر انگشتی حساب کنید رژیم چند صد هزار نفر مزدور برای شنیدن این حجم عظیم شنود ها نیاز دارد؟
قبول کنید، در بهترین حالت هم رژیم حتی قادر نیست شنودهای جمع آوری شده از سران سیاسی مخالف رژیم را هم روزانه بررسی کند، چه برسد به مخالفین عادی رژیم و مردم کوچه و بازار. این ترفندهای امنیتی فقط برای ترساندن مردم است وگرنه عملا چنین فعالیتهای امنیتی اصلا امکان پذیر نیست. شاید بتوان صد یا هزار نفر را روزانه شنود کرد و از اطلاعات و دادهها استفاده امنیتی کرد، ولی همین که بخواهند تعداد بیشتری را کنترل کنند عملا این گونه عملیات امنیتی غیر ممکن میشود.
یک دلیل ساده دیگر هم وجود دارد که میتوان با استناد به آن ثابت کرد که، رژیم حتی فکر شنود گذاشتن روی تلفنهای همراه مردم عادی را هم به مغز معیوبش راه نمیدهد. وقتی حکومت تلفنهای همراه را در روزهای حساس از کار میاندازند به این دلیل است که نمیتوانند آنها را کنترل کنند، در نتیجه بهترین گزینه برای آنها از کار انداختن تلفنهای همراه است.
در بخش: سیاسی
12
Jan
2010
بیچاره کسی که در ایران امروز زندگی میکند. واقعا این روزها با شنیدن خبرها دل آدم میگیرد از اینکه در ایران امروز تا این اندازه جان آدمیزاد شده مصداق شعر زیبای شاملو که میگوید:
هراس ِ من باری همه از مردن در سرزمینی است
که مزد ِ گورکن
از بهای ِ آزادیِ آدمی
افزون باشد
بیچاره کسی که در آن مملکت زحمت میکشد، درس میخواند، تحقیق میکند و خلاصه در راه پیشرفت ایران کار میکند. ببینید رژیم اسلامی که قرار بود معنویات ما را بیشتر کند، روحیات ما را عظمت ببخشد!(گفته خمینی ملعون) چه به حال و روز ملت میآورد! کار بدانجا رسیده که هر کسی بتواند قدمی مثبت بردارد سربنیستش میکنند تا به اهداف پلیدشان برسند. پزشک بیچاره کهریزک را میکشند تا مبادا جنایاتشان را افشا کند. استاد دانشگاه را میکشند تا مبادا دانشجو را بر علیه آنها بسیج کند، غافل از اینکه همه این نوع خونریزیها را دیکتاتورهای قبلی هم انجام دادند و تنها نتیجه آن تسریع سرنگونی شان شد. جالب است بعضی هنوز سعی دارند اسلام ناب خمینی و خامنهای را حفظ کنند. نام شان را هم گذاشتهاند روشنفکران دینی! هنوز بر طبل توخالی اسلام ولایت فقیه میکوبند تو گویی که این رژیم تا حالا کم کشته و کم ایران را ویران کرده. تو گویی که تا امروز کسان دیگری حکومت کردهاند! گویا اینها یادشان رفته که این کشتارها امروز شروع نشده و این فجایع داستان امروز و دیروز ما نیست. این جنایات از روز اول به روی کار آمدن این حکومت بوده و تا روزی که اسلام را به طویله مساجد برنگردانیم در بر همین پاشنه خواهد چرخید. ایران سیاسی را باید از این ملاهای عمامه دار و بی عمامه تهی کرد تا شاید ملت ایران روی آسایش ببینید.
در بخش: جنایات رژیم