20
Feb
2010
دکاندار همیشه دکاندار است، فرقی هم نمیکند چه جنس بنجلی بفروشد، فقط یاد گرفته بفروشد. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد هم در دکان خود دارد! هر چه خواستی فراهم میکند. دکاندار حرفهای و کارکشته و موفق، آن دکانداری است که بر اساس نیاز مشتری شکل و شمایل دکان خود را تغییر میدهد و بر اساس نیازهای موجود جامعه جنس عرضه میکند. دوران اسلام، مهر، تسبيح و جانماز میفروشد، وقتی مذهب از مد افتاد، عرق سگی و آب جو فرد اعلا در ویترین میگذارد و عرضه میکند.
آیت الله دوزیستی هم دقیقا همین نوع دکاندار است.
بگذارید آیت الله دوزیستی را کمی تا قسمتی برایتان مثال بزنم. دوران انقلاب یکی دو ماه مانده به انقلاب، عدهای که پیشتر هیچ بویی از مذهب نبرده بودند و در همه جور کار فسق و فجوری شرکت میکردند، حرام و حلال هم برایشان یکی بود، یکشبه ریش گذاشتند و بعضی حتی پا را از این هم فراتر گذاشتند و عبا و عمامهای را هم به دوش انداختند و تبدیل شدند به ملا. (اگر خواستید با نام و نشانی معرفی خواهم کرد). بروید شناسنامه بعضی از اینها را نگاه کنید، حتی اسامی خود را هم از اسامی ایرانی به اسلامی تغییر دادند.
در همین راستا، روشنفکر نماهایی هم بودند که تا قبل از آن هیچ آثاری از مذهب در وجود آنها مشاهده نمیشد ولی همین که اوضاع را در حال تحول دیدند، ریش گذاشتند و بجای تئوریهای گوناگون چپ و راست، آیههای قرآن بلغور کردند و شدند روشنفکران دینی. از آن روز بود که به وفور مثل علف هرز روشنفکر دینی از زمین سر بر آورد. اکثر این افراد شباهت زیادی داشتند به همان دکاندارانی که در اول مطلب توضیح دادم.
جالب اینجاست که همان آدمها که روزی ریش گذاشتند و پای منبر آخوندها چمباتمه زدند و روشنفکر دینی شدند، این روزها بیشتر از همه دارند در توضیح و تشریح سکولاریزم و فواید آن یقه پاره میکنند و گوش فلک را کر کردهاند از ایدههای بکر خود. اینان درست مثل دکانداران، ویترینها را تغییر میدهند و اجناس قدیم را به قیمت ارزان میفروشند یا حتی اگر لازم باشد به دور میریزند تا هر چه سریعتر ویترین را برابر با مد روز تزئین کنند و جنس نو را در ویترین برای فروش عرضه کنند. این روشنفکران(بخوانید دکانداران) را به واقع چیز دیگری نمیتوان نامید جز آیت اللههای دوزیستی. اینها اگر لازم شد زیرآبی میزنند تا به اهداف خود که فروش اجناس بنجل است برسند.
نمونههای این نوع روشنفکران دکاندار هم این روزها چنان زیاد شده که تو گویی سنده سگ همه جا پخش هستند. هر جا میروی باید مراقب باشی که پایت را روی آنها نگذاری!
این پدیده جالبتر میشود وقتی که میبینی تلویزیون بیبیسی هم شده مثل حوزه علمیه برای این روشنفکرهای دوزیستی! ماشاالله ماشاالله هر شب هم چندتایی از اینها را میآورند در تلهویزیون تا برای عوام از مزایای سکولاریزم بگویند. هنوز هم با اینکه دارند از فواید سکولاریزم میگویند، از آیههای ریز و درشت قران هم برای اثبات و فروختن جنس بنجل خود آیه و سوره میآورند.
باور کنید اگر در ید قدرت من بود، نام تلهویزیون بیبیسی فارسی را میگذاشتم حوزه علمیه آیت اللههای دوزیستی!
همان حوزه علمیهای که خمینی را به ایران صادر کرد!
راستی اگر گفتید مرجع تقلید این آیت اللههای دوزیستی کیست!؟
پ.ن.:
مطلب بسیار روشنگرانه در وبلاگ بلوا خواندم که در همین رابطه است حتما آنرا بخوانید و از دست ندهید.
در بخش: سیاسی
17
Feb
2010
فیلسوف اسلامی که دست آخوند خامنهای را در همه زمینهها از پشت میبندد، و اگر در این 20 سال بجای خامنهای بر مردم حکومت کرده بود، یقین بدانید که از کشتهها پشته ساخته بود.
این مردک کلاش یک روز در زورچپان کردن اسلام عقب افتاده خمینی و شرکا به پاچه ملت از هیچ شامورتی بازی عجیب غریبی کوتاهی نمیکرد و در ابراز عقاید قرون وسطایی دست آخوندهای 5 تومانی را از پشت میبست و حالا که دیگر چرند گویی آخوندی خریداری ندارد، یک مرتبه در کمتر از چند ماه تبدیل می شود به یک روشن فکر سکولار و بیانیه سکولار صادر میکند! خدا قوت بدهد به این همه نان به نرخ روز خوری! یکی نیست از این آقای فیل سوف بپرسد مردک این 31 سال گذشته بجای مغز توی کله شما پهن بوده که 30 سال وقت لازم داشتید تا به همان نتایجی برسید که امروز رسیدهاید!؟ ای بابا باور کنید بودند انسانهایی که هیچ ادعایی نداشتند و بیش از 30 سال است که این حکومت را محکوم کردهاند، در عوض آقا فیلسوف ما تازه از خواب خرگوشی بیدار شده. حالا بخوانید ببینید چه چرندیاتی این مردک کلاش به خورد ملت داده این بار.
نسبت حکومت آینده فرضی در ایران با دین و فقه اسلامی چیست؟
ـ نسبت حکومت آینده با دین در چند نکته خلاصه میشود:
۱ دینداران هم در آن مجال عمل دارند و باید از آزادی برخوردار باشند.
۲ . دینداران بنا بر تکلیف دینی شان با نابرابری و استبداد مبارزه خواهند کرد.
۳. بنا بر تکلیف دینی شان قوه قضاییه مستقل برپا خواهند کرد.
۴. بنا بر تکلیف دینی خود، عدالت را در همه جامعه سایهگستر خواهند کرد.
۵. بنابر تکلیف دینی خود، دیگران را هم انسان و دارای حقوق برابر با خود خواهند دانست. و همه اینها می تواند بنابر یک مسئولیت دینی صورت گیرد.
دموکراسی دینی هیچ تفاوتی با دموکراسی ندارد و تنها چون مسئولیتش بر عهده دینداران است میتواند نامش دموکراسی دینی باشد. در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی میشود قانونی که منافات با قوانین قطعی دینی دارد به تصویب نرسد، این قوانین قطعی و ضروری در اسلام هم بسیار محدود هستند. فتاوی زیادی ممکن است وجود داشته باشد اما میتوان به مهمترین آنها اکتفا کرد و حتی در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد. همین ضامن اسلامی شدن قوانین است و بقیه دین به پایبندی قلبی خود مومنان باز میگردد که چقدر در عمل به شریعت اهتمام دارند. منبع: گویا نیوز
شما فهمیدید این آقای فیل سوف تازه سکولار شده چه چرندیاتی به هم میبافد!؟ لطف کنید اگر توانستید چرندگویی حضرت فیل سوف را ترجمه کردید! برای من هم بفرستید شاید من هم به راه راست هدایت شدم!!
آخه من هرچی خودنم نفهمیدم ایشان سکولار اسلامی شده اند یا بیانه اسلامی سکولار از خود در کرده اند یا سکولارشان با اسلام سکولارشان با دیگر چیزهای ایشان با هم قاطی پاتی شده و الخ.
خلاصه لطف کنید حرفهای این مردک مجنون را برای حقیر بی سواد ترجمه کنید!
در بخش: ملای حیله گر
16
Feb
2010
سال گذشته وقتی مسافرت بودم یک مرتبه دیسک پیسی ام کرش کرد و تا آخر سفر مرا از دسترسی به پیسی و در نتیجه اینترنت محروم کرد.
امسال وقتی میخواستم بروم مسافرت برای جلوگیری از یک اتفاق مشابه، تصمیم گرفتم با خودم یکی از سیستم های عامل Live لینوکس ببرم، تا در صورت اتفاق مشابه بتوانم یک سیستم عامل زاپاس داشته باشم. پس از بررسی چند نوع از لینوکسهای موجود، فدورا 12 (Fedora 12) را انتخاب کردم.
درست روز دوم سفر دوباره دیسک پیسی بامبول در آورد و کرش کرد (تو گویی نفرین سید علی باعث شده بود!!). پس از آن مجبور شدم در طول سفر از همین سیستم عامل زاپاس استفاده کنم. راستش را بخواهید چیز بدی که نبود هیچ، برعکس بسیار هم خوب بود. پس از اینکه برگشتم یادم افتاد به آن فعالین سیاسی را که رژیم دستگیر میکند و همراه خودشان کیس کامپیوتر آنها را هم برای کشف فعالیتهای سیاسی میبرند. با خودم گفتم این سیستم عامل Live میتواند چاره ساز کار فعالین سیاسی باشد. خوبی آن در این است که شما میتوانید از این سیستم عامل برای فعالیتهای سیاسی خود استفاده کنید و وقتی این گونه کارها تمام شد، با برداشتن USB Memory از روی پیسی، کامپیوتر را بدون هیچ ردپایی برای کارهای معمول با سیستم عامل اصلی آن بکار بگیرید. خوبی این سیستم عامل Live این است که آنرا میتوانید روی یک USB Memory کوچک (1×3 سانتیمتر) نسب کنید و پس از استفاده آنرا در جایی مخفی کنید، هیچ اثری هم روی کامپیوتر شما باقی نخواهد گذاشت.
نسب این سیستم عامل روی یک USB Memory هم بسیار ساده است و در کمتر از چند دقیقه سیستم عامل آماده میشود. من آنرا روی حداقل ده نوع پیسی، چه از نوع لپ تاپ، چه پیسی معمولی(Workstation) امتحان کردم و با تعجب دیدم که روی همه پیسیها بدون هیچ گونه مشکلی کار میکند. زبان فارسی را هم ساپورت میکند.
خلاصه این را میتوان معجزه هزاره سوم نامید!
سایت فدورا بخش Fedora Live USB
با این برنامه میتوانید به راحتی سیستم را روی یک USB Memory نسب کنید.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
14
Feb
2010
جنبش سبز از روزی که پا گرفت، همه هم غم اش، حداقل در ظاهر این بوده که کارها را بر روال قانون پیش ببرد!
از طرفی نیروی مقابل هم گویا همه سعی و کوشش خود را در این متمرکز کرده که با قانون شکنی و ایجاد موانع غیر قانونی جلو پیشرفت و گسترش این جنبش را بگیرد.
در مدت یکی دو هفته گذشته، چندین سایت متعلق به این جنبش بوسیله گروهی که خود را ارتش سایبری ایران مینامد هک شده است.
مسالهای که در این میان ذهن مرا به خود مشغول کرده این است که، چرا این جنبشی که مدعی است اکثریت ملت ایران خصوصا نخبگان را رهبری میکند، قادر نیست حداقل از راههای قانونی جلو این حرکات غیرقانونی گروه هکری نامبرده را بگیرد!؟ لطفا نگویید که در ایران قانون حکم فرما نیست که آنها بتوانند از راههای قانونی جلو این حرکات غیرقانونی را بیگرند! مقدار زیادی از این کارهای غیر قانونی در خارج از مرزهای ایران اتفاق میافتد که میتوان از راههای قانونی جلو آنها را گرفت.
پس از هک شدن سایت کلمه و جرس که شاخص ترین سایتهای این جنبش هستند. چند دقیقهای وقت گذاشتم تا اطلاعاتی از این به اصطلاح ارتش سایبری ایران را بدست بیاورم. در زیر توضیح میدهم که با کدام روشها میتوان حداقل این گروه را کمی تا قسمتی به دردسر انداخت، گوشمالی داد و از راههای قانونی مقداری از حرکات آنها را متوقف کرد.
نکته اول اینکه این آقایان ارتش سایبری دامنه سایت خودشان را روی یاهو ثبت کردهاند. پس مسئولین دو سایت هک شده میتوانند با مراجعه به شرکت هاوستینگ (hosting) یاهو از آنها بخواهند تا تدابیری برای برچیدن سایت ارتش سایبری را اتخاذ کنند. باور کنید حتی اگر نخواهید از راههای قانونی دست به این کار بزنید، میتوانید با راه انداختن یک حرکت تبلیغاتی بر علیه یاهو، آنها را مجبور کنید مشخصات این آقایان را به شما بدهند و سایت ارتش سایبری را هم از سامانه یاهو حذف کنند.
نکته دوم که قابل پیگیری است، سایتی است که ارتش سایبری برای ری دایرکت (redirect) کردن سایتهای هک شده از آن استفاده میکند. مشخصات این شرکت هاوستینگ را هم در زیر میآورم تا اگر کسی خواست آنها را پی گیری قانونی کند در اختیار داشته باشد.
دوستان میدانید مشکل اساسی ما چیست!؟ مشکل اساسی ما در ایران این است که حتی آنهایی هم که داعیه قانون گرایی دارند نمیدانند راهکارهای رسیدن به این مدینه فاضله چیست.
جنبش سبز حداقل ده بیست تا حقوقدان کار کشته در خارج از ایران دارد، کافی است چند دقیقهای وقت بگذارند و چند نامه به چند موسسه بنویسند و سد معبری حقوقی برای این به اصطلاح ارتش سایبری ایجاد کنند.
توجه داشته باشید که برای ثبت دامنه و اجاره کردن مکانی بر روی سرورهای هاوستینگ، باید کارت کردیت ارائه داد و در نتیجه از نظر حقوقی کسانی که پشت این ارتش سایبری هستند دُم شان در این تله گیر است.
آدرس های سایت ارتش سیابری
http://ircarmy.com
98.136.50.138
69.147.83.188
69.147.83.187
این دامنه در شرکت هاوستینگ و دامنه یاهو ثبت شده در نتیجه میتوان با مراجعه به این آدرس از آنها شکایت کرد و موارد تخلف آنها را به یاهو گزارش داد و از شرکت یاهو خواست که دامنه آنها را مسدود کند و اطلاعات حقوقی مورد نیاز را نیز می توان از یاهو گرفت. اینها همه کارهای حقوقی است پس اگر مدعی قانون گرایی هستید بسم الله!
آدرسی که سایتهای هک شده کلمه و جرس به آن ری دایرکت (redirect) شده بودند.
206.53.51.171
با استفاده از این دو ابزار رایگان می توانید مشخصات لازم برای پیگیری های حقوقی را بدست آورید با ورود به صفحه آدرس آی پی یا نام سایت مورد نظر را وارد کنید و دکمه Check را فشار دهید همه اطلاعات مورد نیاز را دریافت خواهید کرد.
whois-lookup
web-sites-on-web-server
آدرسهای دیگر
The Internet Crime Complaint Center
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
11
Feb
2010
پایین مطلب قبلی اشکان پیامی نوشته که دوست دارم پاسخی برای او و دیگرانی که شاید بخاطر جو نظامی پلیسی امروز نا امید شدهاند بنویسم. اول پیام اشکان را بخوانید تا پاسخ را زیر آن بنویسم.
درود
خُسن آقا،جمعیت موافقان حکومت رو امروز دیدی؟کم کم دارم نا امید میشم.نمیدونم باید چیکار کنم.این همه کشته دادیم،این همه بدبختی از لوس وجود این ملاها کشیدیم اون وقت اینها هنوز انقدر طرفدار دارند! زمان انقلاب اوضاع متفاوت تر و مساعدتر برای مردم بود.طرفداران رژیم سابق خیلی کمتر از طرفداران نظام منحوس امروزی بودند.با این وجود به نظرت میتونیم این حکومت را به این زودی ها از سر راه برداریم؟
این روزها نه فقط من بلکه تمامی مخالفان حکومت نیاز به امید دارند و من هم امیدم را کم کم دارم از دست میدم.باید چیکار کنیم؟
به نظرت الان مبارزات مسالمت امیز توانایی پیروزی داره یا اقدام به مبارزات مسلحانه؟
خواهش میکنم پاسخ سوالاتم رو بده چون بدجور نیازمند پاسخ و رفع شک و تردید هستم.
دوست عزیز اینهایی که امروز دیدید طرفداران حکومت نبودند. اینها عده زیادی شان مخالفان رژیم بودند که بخاطر یک استراتژی غلط و دستورات بیخود به این تظاهرات فرا خوانده شده بودند. من از یک هفته پیش بارها میخواستم در این باره بنویسم و در این باره هشدار بدهم که به میدان آوردن ملت امروز باعث خواهد شد که رژیم آنرا به نام خود مصادره کنه درست مثل داستان انتخابات که ما تحریمیها هشدار دادیم و گفتیم و نوشتیم که اگر مردم به پای صندوقهای رای بیایند رژیم رایهای ریخته شده به صندوقها را به پای خود خواهد نوشت. امروز هم داستان همان داستان بود فقط آقایان اسهال طلب چون هنوز طرفدار جمهوری اسلامی هستند و به صراحت هم این موضوع را مدام تکرار میکنند. در نتیجه مجبور هستند در این روزها هم مردم را به میدان بیاورند تا هم به خامنه ای ثابت کنند که هنوز خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند و هم بتوانند نیروهای مذهبی مخالف خامنه ای را به سوی خود جذب کنند.
در مورد اینکه نوشتهاید که طرفداران حکومت قبلی خیلی کمتر بودند. باید به عرض شما برسانم که تقریبا یک سال، یک سال و نیم قبل از انقلاب وقتی ما در تظاهراتی شرکت میکردیم جمعیت گاهی اوقات به تعداد صد هم نمیرسید و اکثرا هم تظاهرات نبود، اعلامیهای را در کمال ترس پخش می کردیم و با تمام وجود فرار میکردیم. البته این را که می گویم مشاهدات من از شرایط شیراز است تهران یقینا با شیراز فرق داشت.
شش هفت ماه بعد تر یعنی شش هفت ماه پیش از انقلاب بود که یواش یواش جمعیت زیاد و زیاد تر شد. اکثریت مردم آن دوران هم نه طرفدار بودند و نه مخالف، جمعیت خاموشی بودند که احتیاج به یک جرغه داشتند. جرغهها هم همان کشتههایی بودند که در همان تظاهراتهای چند صد نفر به مرور بوجود آمد. پس خیال نکنید که نیروهای مخالف رژیم پهلوی یک یا دو سال قبل از انقلاب چندان زیاد بودند که ما به راحتی رژیم پهلوی را سرنگون کردیم. اگر فکر میکنید که دوران شاه نیروی نظامی با دستکش های ابریشمی از ما پذیرایی میکردند باید بگویم که سخت در اشتباه هستید. شاید آخوندها از نیروهای امنیتی و ضد شورش شاه کتک نخورده باشند ولی ما ها که در میدان بودیم همه نوع سرکوب را تحمل کردیم. خود من چندین بار نزدیک بود کشته شوم. کنار دست خودم بارها جوانهای هم سن و سال خودم کشته و زخمی شدند. شما باید روزی که 40 جنازه را از [1]قریه سعدی شیراز به بیمارستان پشت دانشگاه منتقل کردند میدیدید، تا متوجه شوید که کشتار زمان شاه هم چندان کم نبود. در دو درگیری بسیار خونین که من خودم حضور داشتم، دست کم در یکی بیش از 10 نفر کشته شدند و در یکی دیگر 6 نفر. ما هم مثل شما آن روزها بسیار نا امید میشدیم. من یک ماه یا پیشتر قبل از انقلاب، یادم نیست دقیقا چه تاریخی بود. در یکی از درگیریها وقتی سه نفر کشته شدند، آمدم خانه و دو روز از شدت خشم گریستم. ما هم آن روزها هیچ کدام حتی یک ماه قبل از انقلاب هم فکر نمیکردیم که رژیم سرنگون شدنی باشد. تازه وقتی که شاه از ایران رفت ما کمی امیدوار شدیم.
در مورد مبارزه مسلحانه هم گمان نمیکنم این مساله چیزی باشد که بتوان در یک وبلاگ آنرا به بحث گذاشت. آنهایی که این تشخیص را بدهند که زمان زمان مبارزه مسلحانه هست، یقین بدانید که نه با مخالفت من و شما دست از این کار خواهند کشید، نه با دستور من یا شما به این کار هدایت خواهند شد. این گونه مسائل در جو و بطن جامعه شکل میگیرد و آنهایی که این گونه تصمیم میگیرند نه وبلاگ مرا میخوانند و نه به دستور من و شما گوش میدهند، حالا چه موافق مبارزه مسلحانه باشیم چه مخالف.
به یک موضوع در این شرایط من یقین دارم و آن اینکه این رژیم به روزهای آخر خود رسیده است. اگر از من بپرسید کی سقوط خواهد کرد، خواهم گفت نمیدانم. ولی اگر از من بپرسید که به چه دلیل این رژیم سقوط میکند به شما خواهم گفت، زیرا همه شرایط سرنگونی این رژیم مهیا است. رژیم در سه جبهه تقریبا شکست خورده. جبهه سیاسی داخلی، جبهه سیاسی خارجی و از همه اینها مهمتر از نظر اقتصادی است. مزید بر اینها جایگاه ایدئولوژیک خود را هم که مذهب است از دست داده. کسانی که این روزها طرفدار این رژیم هستند، اکثرا نه مذهبی هستند و نه سیاسی. اکثرا تهی دستانی هستند که برای یک تیکه نان یا یک قوطی ساندیس به میدان میآیند و به محض اینکه این باج دهیها قطع شود، دور رژیم را خالی خواهند کرد. به قول معروف اینها مگسانند دور شیرینی. همین که شیرینی را خوردند خواهند رفت. یقین بدانید در یک روز که نه من می دانیم، نه شما و نه حتی خود رژیم یک مرتبه خواهید دید رژیم مثل پر کاهی در باد خواهد رفت.
[1] کشتار قریه سعدی بعدها گفته شد که بوسیله نیروهای مذهبی انجام شده بود تا انقلاب را آبیاری کنند، مثل آتش زدن سینما رکس آبادان.
این هم یک موضوع روز دیگر:
سبز میخواهید سبز هم داریم!
با یکی از بچههای داخل ایران صحبت میکردم. میگفت مشکل بچهها این است که نشانههای سبز را با خود در تظاهرات ببرند، بدون اینکه قبل از رسیدن به مکانهای تظاهرات دستگیر بشوند.
گفتم برادر جان چه چیزی بهتر از پرچم ایران، پدران ما فکر امروز را هم کرده بودند به همین دلیل رنگ سبز را هم در آن منظور کردهاند! البته نه آن پرچمی که کودتا گران این روزها آنرا به رنگ آبی در آوردهاند ها!
میگفت خوب آنها هم پرچم ایران میآورند! گفتم خوب برادر وقتی به محل تظاهرات رسیدی پرچم ایران را به صورتی بهم بپیچ و تا بزن که فقط قسمت سبز آن نمایان باشد، چند تا سنجاق هم به آن بزن که فقط قسمت سبز آن نمایان باشد، بعد آنرا ببند دور گردن یا بپیچ دور سرت یا در هوا تکان بده! اگر هم خواستی با مزدوران درگیر شوی از چوب پرچم هم برای سرکوب آنها استفاده کن.
در بخش: مبارزه با رژیم
08
Feb
2010
جنگ حیدری نعمتی در داخل حکومتگران در گرفته و هر کدام امام راحل را به طرفی میکشند، یا شاید بهتر است بگویم امام راحل را بطرف خود میکشند، به این خیال که ملت را هم میتوانند با این ترفند به طرف خود بکشند!
درگیری اخیر بین نوه امام راحل با ضرغامی را میگویم، که دومی میخواهد با فیلم ثابت کند که امام آدم آدمخواری بوده و جز خون ریختن هنر دیگری نداشته. و آن اولی یعنی نوه امام راحل دارد زور میزند به دنیا بقبولاند که خیر! پدر بزرگش آدم با محبتی بوده! از دشمن چه پنهان از شما که پنهان نیست ما که خودمان با صحبتهای ضرغامی کاملا موافقیم، اگر شک دارید بروید احکام محبت آمیز امام را در رابطه با اعدامهای اول انقلاب، شکستن قلم و بعد تر قلع قمع جوانان را در ده سال اول انقلاب بررسی کنید، تا متوجه شوید در این یکی بحث یقینا حق با آنطرفی هاست. با این حال برای اینکه حق کسی ضایع نشود، خُسن آقا خبرنگارش را به بهشت اعزام کرد تا نظر خود امام راحل را در آن دنیا از خودش بپرسد. در زیر مصاحبه امام راحل را با خبرنگار خُسن آقا میخوانید. قبل از خواندن مصاحبه باید نظر شما را به این موضوع جلب کنیم که بر خلاف باور ما، امام در بهشت نبود هر چه گشتیم پیداش نکردیم و پس از چند روز پیگیری خبرنگار ما در بهشت، دستگاه باری تعالی نامه کتبی نوشتند که امام برخلاف باور ما در جهنم تشریف دارند. به همین دلیل خبرنگار جهنمی خُسن آقا را فرستادیم جهنم خدمت امام راحل.
* حال شما خوبه امام راحل؟
– خبر مرگت چیکار به کار حال و احوال ما داری؟ مگه نمیبینی توی جهنم هستیم!؟
* حضرت امام نظر شما نسبت به فیلم تلویزیون جمهوری اسلامی “شاخص” که در باره خلق و خوی شما ساخته شده چی هست.
هیچی!
———–
پیرو مطلب قبلی باید به عرض عامه جوانان ایران زمین برسانم که بدجوی اسلام ناب سید علی را سنگ روی آب کردید! بابا شما چه مسلمانهایی هستید که نمیدانید شرایط تعلیمات رانندگی حلال چیست!؟ خدا خفتان کند. بابا پاسخ خیلی ساده است. زن باید تعلیم به زن بدهد و مرد به مرد. حالا چون توی نروژ تقریبا معلم تعلیم رانندگی زن پیدا نمیشود، اگر هم پیدا بشود کافر است، فعلا زنان مسلمان نروژ باید بروند شتر سواری و از قید مرسدس و اینجور قرتی بازیها بگذرند. البته بدستور اسلام سوار شتر هم که میشوند نباید پای شان را از دو طرف شتر آویزان کنند چونکه در غیر این صورت اسلام عزیز به فاک فنا میرود!
در بخش: سیاسی, طنز
07
Feb
2010
مگزینه یک مجله هفتگی است که ضمیمه داگ بلاد روزنامه صبح اسلو روزهای شنبه چاپ میشود. در یکی از مطالب این هفته این مجله، لیستی از حلال و حرامهایی که مسلمانان از همه جا بی خبر در نروژ به آن عمل میکنند را ارائه داده است. اکثر حلال حرامهای این لیست را قبلا هم شنیده بودم و زیاد خنده دار نبود. یکی از این حلال و حرامها را پیشتر از این نشنیده بودم، وقتی مطلب را خواندم نزدیک بود از خنده بترکم. از حلال و حرامهایی که در بین مسلمانهای نروژ رایج است، یکی هم “تعلیمات رانندگی” حلال است! درست خواندید “تعلیم رانندگی” به روش حلال! اگر توانستید حدس بزنید که این نوع تعلیم رانندگی چگونه است؟ نمیدانید!؟ باور کنید من هم وقتی خودم سوال را یک نفر که مقاله را به من نشان داد پرسید، هر چه فکر کردم به فکرم نرسید. حالا برای اینکه ببینیم شما چقدر اسلام شناس هستید، به شما دو سه روز وقت میدهم تا این معما را حل کنید و بعد پاسخ را زیر مطلب خواهم نوشت. آنهایی که میخواهند تقلب کنند بروند مگزینه این هفته را بخوانند. (نسخه چاپی مگزینه صفحه 20 تا 27 شنبه 6 فوریه)
توضیح: آخرین شماره یک هفته بعد روی نت قرار میگیرد.
پ.ن.:
حالا که حرف اسلام و مسلمین و چیزهای خنده دار آنها شد، چند ثانیه هم به سخنان نه عروس گوش فرا دهید!
فایل صوتی است با حجم 421KB از سخنان احمدی نژاد به مدت 27 ثانیه.
در بخش: اسلام و مسلمین