Feb 20 2010
آیت اللههای دوزیستی
دکاندار همیشه دکاندار است، فرقی هم نمیکند چه جنس بنجلی بفروشد، فقط یاد گرفته بفروشد. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد هم در دکان خود دارد! هر چه خواستی فراهم میکند. دکاندار حرفهای و کارکشته و موفق، آن دکانداری است که بر اساس نیاز مشتری شکل و شمایل دکان خود را تغییر میدهد و بر اساس نیازهای موجود جامعه جنس عرضه میکند. دوران اسلام، مهر، تسبيح و جانماز میفروشد، وقتی مذهب از مد افتاد، عرق سگی و آب جو فرد اعلا در ویترین میگذارد و عرضه میکند.
آیت الله دوزیستی هم دقیقا همین نوع دکاندار است.
بگذارید آیت الله دوزیستی را کمی تا قسمتی برایتان مثال بزنم. دوران انقلاب یکی دو ماه مانده به انقلاب، عدهای که پیشتر هیچ بویی از مذهب نبرده بودند و در همه جور کار فسق و فجوری شرکت میکردند، حرام و حلال هم برایشان یکی بود، یکشبه ریش گذاشتند و بعضی حتی پا را از این هم فراتر گذاشتند و عبا و عمامهای را هم به دوش انداختند و تبدیل شدند به ملا. (اگر خواستید با نام و نشانی معرفی خواهم کرد). بروید شناسنامه بعضی از اینها را نگاه کنید، حتی اسامی خود را هم از اسامی ایرانی به اسلامی تغییر دادند.
در همین راستا، روشنفکر نماهایی هم بودند که تا قبل از آن هیچ آثاری از مذهب در وجود آنها مشاهده نمیشد ولی همین که اوضاع را در حال تحول دیدند، ریش گذاشتند و بجای تئوریهای گوناگون چپ و راست، آیههای قرآن بلغور کردند و شدند روشنفکران دینی. از آن روز بود که به وفور مثل علف هرز روشنفکر دینی از زمین سر بر آورد. اکثر این افراد شباهت زیادی داشتند به همان دکاندارانی که در اول مطلب توضیح دادم.
جالب اینجاست که همان آدمها که روزی ریش گذاشتند و پای منبر آخوندها چمباتمه زدند و روشنفکر دینی شدند، این روزها بیشتر از همه دارند در توضیح و تشریح سکولاریزم و فواید آن یقه پاره میکنند و گوش فلک را کر کردهاند از ایدههای بکر خود. اینان درست مثل دکانداران، ویترینها را تغییر میدهند و اجناس قدیم را به قیمت ارزان میفروشند یا حتی اگر لازم باشد به دور میریزند تا هر چه سریعتر ویترین را برابر با مد روز تزئین کنند و جنس نو را در ویترین برای فروش عرضه کنند. این روشنفکران(بخوانید دکانداران) را به واقع چیز دیگری نمیتوان نامید جز آیت اللههای دوزیستی. اینها اگر لازم شد زیرآبی میزنند تا به اهداف خود که فروش اجناس بنجل است برسند.
نمونههای این نوع روشنفکران دکاندار هم این روزها چنان زیاد شده که تو گویی سنده سگ همه جا پخش هستند. هر جا میروی باید مراقب باشی که پایت را روی آنها نگذاری!
این پدیده جالبتر میشود وقتی که میبینی تلویزیون بیبیسی هم شده مثل حوزه علمیه برای این روشنفکرهای دوزیستی! ماشاالله ماشاالله هر شب هم چندتایی از اینها را میآورند در تلهویزیون تا برای عوام از مزایای سکولاریزم بگویند. هنوز هم با اینکه دارند از فواید سکولاریزم میگویند، از آیههای ریز و درشت قران هم برای اثبات و فروختن جنس بنجل خود آیه و سوره میآورند.
باور کنید اگر در ید قدرت من بود، نام تلهویزیون بیبیسی فارسی را میگذاشتم حوزه علمیه آیت اللههای دوزیستی!
همان حوزه علمیهای که خمینی را به ایران صادر کرد!
راستی اگر گفتید مرجع تقلید این آیت اللههای دوزیستی کیست!؟
پ.ن.:
مطلب بسیار روشنگرانه در وبلاگ بلوا خواندم که در همین رابطه است حتما آنرا بخوانید و از دست ندهید.
14 پیام |
به به خسن آقا
خسن آقا من آن روز زیاده روی کردم بهر حال فقط در این سایت میشه بدون نامه کاربری نظر داد دوست داشتی این قفل ما رو بردار داداش
مرگ بر سایت کلمه و جرس و… که تحمل مخالف را ندارند حداقل اگر یک خوبی داشته باشه این سایت اونم بخش نظراتش هست که برای همه عموم آزاد است
خُسن آقا جان، من هم شاهد عروج یک شبه بسیاری از این باد سنج ها بوده ام. اما سوای شارلاتان های دغلی مثل همین حاج حسین فرج دباغ با اسم مستعار عبدالکریم سروش، یا اطلاعاتچی بی مروتی مثل اکبر گنجی، یکی دوتا آدم صادق هم توی این مذهبی ها دیده ام. شاید حسن یوسفی اشکوری نمونه خوبی باشد که حرف هایش به دل می نشیند:
http://www.youtube.com/watch?v=YdpA0fpKpk4&feature=related
والد بمانعلی عزیز اگر کسی حتی چهار پنج سال اول حکومت اسلامی هم با آن هم گام بوده باشد، باید تا پای جان برای سرنگونی این رژیم کوشش کند تا گناهان آن چهار پنج سال بخشیده شود. میدانی کسی که خود را روشنفکر می داند نمی توانسته در برابر این همه جنایت ساکت بنشیند و همراه رژیم باشد. به همین خاطر هم هست که من فقط منتظری را شایسته، میدانم دیگران تنها دنبال منافع خود بودهاند وگرنه من بی سواد هم کمتر از یک سال بعد از روی کار آمدن رژیم فهمیده بودم که این رژیم به کجا دارد میرود.
این اشکوری انسان دیگری است و از جنس دیگران نیست، خوب شد که از لباس نجس آخوندی بیرون آمد
ها ها. امير على آقاى خانواده دار برگشته. بد نيست از عوامل رژيم باز هم كمى فحش هاى چاله ميدان يى بشنويم. بى شك بايد گفت، دست مريزاد به اين حكومت و آزادى زبان و قلم ان. وقتى دستهاش نمى رسد كه صداى مخالف را خاموش كند عصبانيت اش را با بد و بيراه گفتن نشان ميدهد.
به هر حال بهتر ما. كمى بخنديم و لذت ببريم.
راستى حسن آقا “حالت” يادت هست؟ اين آقا در دوره قبل انقلاب در مقالات اش از كوچك شدن بطرى عرق شكايت داشت، انقلاب كه شد، شعر “خمينى اى امام” را درست كرد.
گمنام عزیز کوچک شدن بطری عرق را نشنیده بودم، ولی ترکمان سرود انقلابیاش را همه میشناسند.
البته آدمهایی مثل ابوالقاسم حالت را نمیتوان جدی گرفت، اینها همراه باد این طرف و آنطرف میروند، بدون اینکه خودشان بدانند چه میخواند. بدبختی جامعه وقتی شروع میشود که این گونه آدم ها قلمهای تیزی برای نگارش داشته باشند و از همین ابزار سوء استفاده کنند و خودشان را بجای روشنفکر و فیل سوف جا بزنند مثل همین سروش
خسنآقای عزیز، خیلی متشکرم که به نوشتهی من پیوند دادی. بسیار شاد شدم. به امید روزی که در ایران شراب مفصلی بنوشیم و اندرباب «دموکراسی دینی» آقای سروش بحث مفصلی بکنیم! 🙂
——
پاسخ:
برادر جان اون مطلبی که تو نوشته بودی رو باید با حروف طلایی نوشت زد به تمام دیوارهای مملکت شاید بعضی از این شیادان از خواب بیدار بشن؟
در مورد شراب هم یقین بدان همه انگورهای شیراز را شراب خواهیم کرد به خورد همه خواهیم داد.
اگر فارسیم آب نکشیده باشد معنی : …به خورد همه خواهیم داد….. این است که به زور به آنها خواهیم داد تا بنوشند.
بدبخت ملت فلک زده ایران، که هم حاکمانشان و هم آنها که میخواهند نجاتشن بدهند یک نوع طرز فکر دارند. حالا شما لطفا به زور این شراب را به آنها که نمیخواهند نده و آن را بده به من. هم کسی را مجبور به کاری نکردهیم هم اینکه من شما را دعا میکنم. دنیا را چه دیدی یک وقت دیدی این قضیه جهنم و بهشت راست باشد. اینجوری با دعای من شاید رفتی بهشت.
حرف دل ما میزنی . . .
همه کاسب ها هم بد نیستن. به ا امثال اینا میگن کاسب لامروت
آیت الله عمامه جان، واژه دکاندار یک معنی دیگر بجز کاسب دارد که شناخته شده است و معنی همان دارد که شما می گویید(کاسب لامروت) ولی کسب و کار ربطی به این نوع دکانداری ندارد.
خسن آقا جون آیت الله بی بی سی که دیگه زیر سوال بردن نداره قربونت.دو زیستی بودن هم برای این آیت الله عیب نیست آقا جان.
تفنگ من کجاست!! قاسم ؟!!