Feb 11 2010
در نا امیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
پایین مطلب قبلی اشکان پیامی نوشته که دوست دارم پاسخی برای او و دیگرانی که شاید بخاطر جو نظامی پلیسی امروز نا امید شدهاند بنویسم. اول پیام اشکان را بخوانید تا پاسخ را زیر آن بنویسم.
درود
خُسن آقا،جمعیت موافقان حکومت رو امروز دیدی؟کم کم دارم نا امید میشم.نمیدونم باید چیکار کنم.این همه کشته دادیم،این همه بدبختی از لوس وجود این ملاها کشیدیم اون وقت اینها هنوز انقدر طرفدار دارند! زمان انقلاب اوضاع متفاوت تر و مساعدتر برای مردم بود.طرفداران رژیم سابق خیلی کمتر از طرفداران نظام منحوس امروزی بودند.با این وجود به نظرت میتونیم این حکومت را به این زودی ها از سر راه برداریم؟
این روزها نه فقط من بلکه تمامی مخالفان حکومت نیاز به امید دارند و من هم امیدم را کم کم دارم از دست میدم.باید چیکار کنیم؟
به نظرت الان مبارزات مسالمت امیز توانایی پیروزی داره یا اقدام به مبارزات مسلحانه؟
خواهش میکنم پاسخ سوالاتم رو بده چون بدجور نیازمند پاسخ و رفع شک و تردید هستم.
دوست عزیز اینهایی که امروز دیدید طرفداران حکومت نبودند. اینها عده زیادی شان مخالفان رژیم بودند که بخاطر یک استراتژی غلط و دستورات بیخود به این تظاهرات فرا خوانده شده بودند. من از یک هفته پیش بارها میخواستم در این باره بنویسم و در این باره هشدار بدهم که به میدان آوردن ملت امروز باعث خواهد شد که رژیم آنرا به نام خود مصادره کنه درست مثل داستان انتخابات که ما تحریمیها هشدار دادیم و گفتیم و نوشتیم که اگر مردم به پای صندوقهای رای بیایند رژیم رایهای ریخته شده به صندوقها را به پای خود خواهد نوشت. امروز هم داستان همان داستان بود فقط آقایان اسهال طلب چون هنوز طرفدار جمهوری اسلامی هستند و به صراحت هم این موضوع را مدام تکرار میکنند. در نتیجه مجبور هستند در این روزها هم مردم را به میدان بیاورند تا هم به خامنه ای ثابت کنند که هنوز خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند و هم بتوانند نیروهای مذهبی مخالف خامنه ای را به سوی خود جذب کنند.
در مورد اینکه نوشتهاید که طرفداران حکومت قبلی خیلی کمتر بودند. باید به عرض شما برسانم که تقریبا یک سال، یک سال و نیم قبل از انقلاب وقتی ما در تظاهراتی شرکت میکردیم جمعیت گاهی اوقات به تعداد صد هم نمیرسید و اکثرا هم تظاهرات نبود، اعلامیهای را در کمال ترس پخش می کردیم و با تمام وجود فرار میکردیم. البته این را که می گویم مشاهدات من از شرایط شیراز است تهران یقینا با شیراز فرق داشت.
شش هفت ماه بعد تر یعنی شش هفت ماه پیش از انقلاب بود که یواش یواش جمعیت زیاد و زیاد تر شد. اکثریت مردم آن دوران هم نه طرفدار بودند و نه مخالف، جمعیت خاموشی بودند که احتیاج به یک جرغه داشتند. جرغهها هم همان کشتههایی بودند که در همان تظاهراتهای چند صد نفر به مرور بوجود آمد. پس خیال نکنید که نیروهای مخالف رژیم پهلوی یک یا دو سال قبل از انقلاب چندان زیاد بودند که ما به راحتی رژیم پهلوی را سرنگون کردیم. اگر فکر میکنید که دوران شاه نیروی نظامی با دستکش های ابریشمی از ما پذیرایی میکردند باید بگویم که سخت در اشتباه هستید. شاید آخوندها از نیروهای امنیتی و ضد شورش شاه کتک نخورده باشند ولی ما ها که در میدان بودیم همه نوع سرکوب را تحمل کردیم. خود من چندین بار نزدیک بود کشته شوم. کنار دست خودم بارها جوانهای هم سن و سال خودم کشته و زخمی شدند. شما باید روزی که 40 جنازه را از [1]قریه سعدی شیراز به بیمارستان پشت دانشگاه منتقل کردند میدیدید، تا متوجه شوید که کشتار زمان شاه هم چندان کم نبود. در دو درگیری بسیار خونین که من خودم حضور داشتم، دست کم در یکی بیش از 10 نفر کشته شدند و در یکی دیگر 6 نفر. ما هم مثل شما آن روزها بسیار نا امید میشدیم. من یک ماه یا پیشتر قبل از انقلاب، یادم نیست دقیقا چه تاریخی بود. در یکی از درگیریها وقتی سه نفر کشته شدند، آمدم خانه و دو روز از شدت خشم گریستم. ما هم آن روزها هیچ کدام حتی یک ماه قبل از انقلاب هم فکر نمیکردیم که رژیم سرنگون شدنی باشد. تازه وقتی که شاه از ایران رفت ما کمی امیدوار شدیم.
در مورد مبارزه مسلحانه هم گمان نمیکنم این مساله چیزی باشد که بتوان در یک وبلاگ آنرا به بحث گذاشت. آنهایی که این تشخیص را بدهند که زمان زمان مبارزه مسلحانه هست، یقین بدانید که نه با مخالفت من و شما دست از این کار خواهند کشید، نه با دستور من یا شما به این کار هدایت خواهند شد. این گونه مسائل در جو و بطن جامعه شکل میگیرد و آنهایی که این گونه تصمیم میگیرند نه وبلاگ مرا میخوانند و نه به دستور من و شما گوش میدهند، حالا چه موافق مبارزه مسلحانه باشیم چه مخالف.
به یک موضوع در این شرایط من یقین دارم و آن اینکه این رژیم به روزهای آخر خود رسیده است. اگر از من بپرسید کی سقوط خواهد کرد، خواهم گفت نمیدانم. ولی اگر از من بپرسید که به چه دلیل این رژیم سقوط میکند به شما خواهم گفت، زیرا همه شرایط سرنگونی این رژیم مهیا است. رژیم در سه جبهه تقریبا شکست خورده. جبهه سیاسی داخلی، جبهه سیاسی خارجی و از همه اینها مهمتر از نظر اقتصادی است. مزید بر اینها جایگاه ایدئولوژیک خود را هم که مذهب است از دست داده. کسانی که این روزها طرفدار این رژیم هستند، اکثرا نه مذهبی هستند و نه سیاسی. اکثرا تهی دستانی هستند که برای یک تیکه نان یا یک قوطی ساندیس به میدان میآیند و به محض اینکه این باج دهیها قطع شود، دور رژیم را خالی خواهند کرد. به قول معروف اینها مگسانند دور شیرینی. همین که شیرینی را خوردند خواهند رفت. یقین بدانید در یک روز که نه من می دانیم، نه شما و نه حتی خود رژیم یک مرتبه خواهید دید رژیم مثل پر کاهی در باد خواهد رفت.
[1] کشتار قریه سعدی بعدها گفته شد که بوسیله نیروهای مذهبی انجام شده بود تا انقلاب را آبیاری کنند، مثل آتش زدن سینما رکس آبادان.
این هم یک موضوع روز دیگر:
سبز میخواهید سبز هم داریم!
با یکی از بچههای داخل ایران صحبت میکردم. میگفت مشکل بچهها این است که نشانههای سبز را با خود در تظاهرات ببرند، بدون اینکه قبل از رسیدن به مکانهای تظاهرات دستگیر بشوند.
گفتم برادر جان چه چیزی بهتر از پرچم ایران، پدران ما فکر امروز را هم کرده بودند به همین دلیل رنگ سبز را هم در آن منظور کردهاند! البته نه آن پرچمی که کودتا گران این روزها آنرا به رنگ آبی در آوردهاند ها!
میگفت خوب آنها هم پرچم ایران میآورند! گفتم خوب برادر وقتی به محل تظاهرات رسیدی پرچم ایران را به صورتی بهم بپیچ و تا بزن که فقط قسمت سبز آن نمایان باشد، چند تا سنجاق هم به آن بزن که فقط قسمت سبز آن نمایان باشد، بعد آنرا ببند دور گردن یا بپیچ دور سرت یا در هوا تکان بده! اگر هم خواستی با مزدوران درگیر شوی از چوب پرچم هم برای سرکوب آنها استفاده کن.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 10:32 pm در بخش: مبارزه با رژیم
23 پیام |
آری حضور با شکوه مردم بار دیگر تو دهنی محکمی بر دشمنان این دیار بود خسن آقاها و گمنامها و…. آرزوی ایران سکولاریسم را به گور خواهند برد
سلام و با اجازه:
سکولاریسم: جدایی دین از دولت. پاک ماندن دین از ملوثی سیاست: زنده ماندن دین!!!
حکومت مذهبی: نجس شدن دین و هرچه دوام بیشتر بیاورد، سرانجام نابودی کامل دین!!!
مثل همیشه متن فوق العاده ای بود. من هم همیشه به دوستانی که دائم تکرار می کنند “مردم خیلی بیشتر از سال 57 می فهمند، روشنفکران آن زمان ساده لوح بودند، و غیره” تذکر میدم که اتفاقن در موارد زیادی طرح و سازماندهی و برنامه ریزی مبارزان آن زمان به مراتب بهتر از و پر مغز تر از مبارزات امروزی است. تبلیغات مبارزاتی آن زمان به طور مستقیم مردم کوچه و خیابان را نشانه می گرفت. چاپ اعلامیه، دیوار نویسی، پخش کتاب، خانه های تیمی، و رهبری گروه های کوچک… همه نشان از روش صحیح تر آن مبارزات داشت. من واقعن فکر نمی کنم مردم بیشتر از آن زمان بفهمند. فقط چشم شان نسبت به مذهب و ملا بازتر شده. به جایش درکی از آزادی اجتماعی و هدف دراز مدت ندارند.
خیلی خوب است که این حرکت بیشتر زمان ببرد تا فرصت بیشتری برای طرح مسائل بسیار مهم تر مثل تعیین ساختار حکومت بعدی و حقوق بشر و مسائلی که توسط سبزها به سادگی نادیده گرفته می شود، به دست آید.
شاد و پیروز باشید خسن آقای عزیز.
دوستان امروز بار دیگر خشم و نفرت رو از چشمان مردم میشد خواند…خشم و انزجار از دیکتاتور زمان خامنه ای با پاره کردن عکس هاو شعارهای کوبنده مرگ بر دیکتاتور.
مردم با دست خالی و مزدوران جیره خوار بسیج تا به دندان مسلح.
فقط من برام یک مسئله بغرنجه و آن اینکه این بسیجی ها و نیروهای لباس شخصی به چه آبروئی زنده هستند چه جوری شب سرشون رو بالش میگذارند ؟ و چه جوری نونشون رو در خون مردم میزنند و میخورند؟؟ با این همه اعتقادات اسلامی که دارند چه جوری حمله به مردم رو مباح میدونند؟ حتی به قول خودشون شک نمیکنند که شاید درصدی کارشون اشتباه باشه؟؟
دیر نیست ان روزی که انتقام ضرب و جرح شهروندانمون رو بگیریم…دیر نیست.
حسن آقا
اول اقرار کنم که در انقلاب گذشته متاسفانه شرکت داشتم و کار و زندگی را یکسال کنار گذاشتم و در خیابانها بودم مرگ بر شاه گفتم و درود بر خمینی آنهم از سرسیاست رهبران چپ
اوایل پیروزی انقلاب فهمیدم که چه گندی زدیم و چه کلاهی سرمان رفت چون خیال میکردیم که این ما بودیم که انقلاب کردیم غافل از اینکه دست سیاست جهانی تا ارنج در اینکار آغشته بود و در واقع به ماتحت ما رفته است
حالا که بعد از سی سال خارج نشینی خوب نگاه میکنم از کنار گود بهتر میبینم که بدون کمک خارجی و پشتیبانی جهانی امکان ندارد که باین زودی شر اینها کنده شود اینها تامین کننده سود های بیکران اکثر کشورهای سرمایه داری هستند حتی امریکا تا ملاها منافع آنها را حفظ کنند خودشان هم در امان هستند چند تا هارت و پورتی هم که میکنند برای کلاه گذاشتن سر ملت بخت برگشته ایران است واله تا حالا هم دوام نمیاوردند
نه! دائی جان ناپلئون نشدم حقیقته
امیرعلی هم برود گه سید علی آقا را بخورد
خطاب به من خان:تف تو روی کثافت که حرفات همش بوی عقده میده الحق از که از ننت زاییده نشدی
راستی خسن آقا جان بیا این ننتو جمع و جور کن بدجوری داره به بچه های سپاه میده!!!!
این قسمتی از بیانیه خمینی در سال ٥٧ تقدیم میکنم به امیر علی میهمان هفته و همه بسیجی هائی که از راه خونریزی هموطنانشون ارتزاق میکنند :
آیا اگر ملتی بگویداین حکومت رو نمیخواهیم
حق آن ملت یک قبرستان شهید است؟
خمینی – بهمن سال ٥٧
خطاب به دفترها:حرفت درست و مستند هست ولی مگه ملت گفته حکومت را نمیخواد؟بعدشم تعداد شهدای انقلاب کجا چهار تا و نصفی اغتشاشگرکجا؟؟
خسن آقای عزیز سلام. دوست خوب،هرگز از ناسزاهای این انسان بی ادب ناراحت نشید.همونطور که می دونید آدم بی ادب به خودش توهین می کنه و در واقع ذات خودشو نشون می ده. به گفته شاعر: “از کوزه همان برون تراود که در اوست.” البته می دونم که شما خیلی پخته تر از این حرفها هستید. گستاخی منو ببخشید. بیایید برای آدمهای بیماردل آرزوی خوبی و بهبودی کنیم. شاد باشید.
خانم یا آقای بنفشه از طب شاعری شما و آرزوی سلامتی که برای من کردید سپازگذارم ولی این را بدانید اول کاربران و مسئولان این سایت به من توهین کردن و من هم جوابشان را دادم
جناب امیرعلی خان،من کاری ندارم که شما برحقید یا خسن آقا. برفرض هم که اول ایشان توهین را آغاز کردند؛حیف مقام و شخصیت انسانی نیست که چنین الفاظ زشتی بر زبان برانیم؟ شما می تونید بدی و توهین رو با آرامش و منطق پاسخ بدید. قطعا هیچ انسانی زشتی و بی ادبی رو دوست نداره. کافیه به وچدانمون رجوع کنیم. اصلا قصد نصیحت و مومن بازی ندارم. ذات همه انسانها زیبا و زیبایی دوسته. به امید روزی که همگی بتونیم با آرامش و با ادب بحث کنیم. شاد و آگاه باشید.
گستاخی منو ببخشید؛ صرفا جهت جلوگیری از تباهی زبان پارسی می گویم.
*طبع شاعری – * سپاسگزارم- *مسوولان-
مرگ بر حكومت اسلامي-ننگ بر اسلام- ننگ بر ملت مسامان
——
پاسخ:
این امیر علی از تخم و ترکه آخوند هست وگرنه چگونه می توانست با این آی پی ها بیاید اینجا
65.49.2/24
هر بار هم یک آی پی جدید دارد ولی همگی از یک subnet هستند. یعنی آقا یقینا از یک دستگاه دولتی یا چمی دانم یکی از ارگانهای امنیتی رژیم میآید اینحا، به احتمال قوی او هم عضو ارتش مفت خور سایبری سید علی گدا است.
Suspected network sharing device.
خانم بنفشه این سایت همه چی فریبه الان پیام بالا گویای این مطلبه که با اسمه من حرفای کذب میزنند
با درود به حسن آقای گل گلاب
بگذار داستانی را برایت تعریف کنم تا حول و حال ایرانی جماعت را از قدیم و ندیم دریابی: در زمانهای قدیم حرفه ای بود که به آن بنگشت فروشی میگفتند که هنوز هم در شوشتر و دزفول ادامه دارد. این شغل نوعی کبابی بود که معمولا چهار گنجشک بر سیخ میکرد و به بهایی حدود صنار میفروختند. (تا اوایل رژیم محمد رضا پهلوی هر صنار برابر با دو شاهی و هر تومان برابر با دویست شاهی که با مقایسه با پول بی ارزش جمهوری ملائی تقریبا برابر با هفت تومان فعلی میشود).
میگویند شیخ بهایی از بازار اصفهان عبور میکرد. چشمش به کودکی افتاد که در مقابل دکان بنگشت فروشی ایستاده و گریه میکند. نزدیک رفت و شنید که پسرک با چشمی مرطوب و خاضعانه به گنجشک فروش التماس میکرد که چون فقط یکشاهی دارد ، دو گنجشک را به یکشاهی وی بفروشد تا برای مادر مریضش ببرد. گنجشک فروش مصرا امنتاع میکرد که هر سیخ صنار است و کمتر نمیفروشد. شیخ بهایی که وضعیت را چنین دید به نزدیک گنجشک فروش رفت و گفت ای مرد سخت نباش. پسرک که گدائی نمیکند بلکه چون بیش از یکشاهی ندارد نصف سیخ را میخواهد ، انصاف داشته باش ، هم متاعت را بقیت خود فروخته ای و هم دل این کودک را شاد کرده ای.
دکاندار بیرحم با غیض و غضب فریاد زد گنجشک من سیخی صنار است و نصف سیخ هم نمیفروشم. اگر دلت بحال این کودک میسوزد صنار بده تا یک سیخ به او بدهم. کودک همچنان با گریه میگفت نه من دو گنجشک میخواهم و اعانه هم از کسی نمیخواهم.
از کودک و شیخ ما اصرار و از گنجشک فروش ابرام. شیخ بهائی عصبانی و شد و گفت اگر به دل این کودک راه نروی همه گنجشکها را پر (پرواز میدهم) میکنم تا بروند. گویا شیخ بهائی صاحب کرامت بود و توانائی کارهای مافوق تصور داشت. گنجشک فروش که شیخ بهائی این پیرمرد ژولیده و مندرس را نمیشناخت گفت: مردک دیوانه گنجشک سر بریده و پر و پیت کنده و شکم خالی شده که پرواز نمیکند. اگر میتوانی بپران.
شیخ بهائی چنین کرد و گنجشکان دسته جمعی پریدند!؟
دکاندار ابتدا لال شد و ناگهان به وسط بازار پرید و فریاد زد: ای مردم بیائید که امام زمان ظهور کرده و با یک فرمان گنجشکهای مرا پراند!
مردم با فریاد دکاندار جمع شدند و دکاندار با آب و تاب جریان حیرت آور پرواز گنجشکان را برایشان بازگو نمود. هر لحظه جمعیت زیاد و زیادتر میشد و شیخ بهائی دید همین الان است که ویرا برای تبرک هم که شده تکه تکه کنند!
احلیل خویش بیرون آورد و بصورت دایره وار دور خود شاشید. ملت نیرنگ ندیده و از سیاست غریب که چنین دیدند تصور کردند با پیرمرد مخبطی سروکار دارند ، لذا بسرعت متفرق شدند.
دکاندار همچنان در بهت و شیخ بهائی نیز شریک حیرت وی بود که چگونه با عملی دور از انتظار و احمقانه میتوان ملتی را بسرعت جمع و با سرعت بیشتری متفرق نمود. شیخ روی به آسمان نمود و گفت بارالها: این چگونه ملتی است که با کیش میآید و با جیش میرود؟
این داستان طولانی را در پاسخ به آقای اشکان و سایر دوستانی که فریب تازه این رژیم از ملت بریده را خورده اند ، آوردم. باید گفت ملت ایران یا از دسایس ملایان و شدت انزجار و نفرت مردم از بالا تا پائین این قاتلان بالفطره اطلاعی ندارند و یا نمایش حکومتی چشم ایشان را گرفته است که با کیش میآیند و با جیش میروند.
سپاه پاسداران مخارج حمل و نقل اجباری هزاران کارمند دولت و روستائیان همراه با بسیجیها و خانواده آنها از شهرستانهای کوچک و بزرگ به تهران و نمایش روحوضی در میدان شهیاد در مقابل دوربین خبرنگاران خارجی را دو یا سه ماه مداوم است با همکاری سایر سازمانها و تشکیلات این رژیم لعنتی برنامه ریزی کرده و میلیاردها تومان برای این تئاتر مسخره از کیسه ملت خرج کرده اند تا سیاه را سفید جلوه دهند. ملاعین و جیره خوارانشان خودشان را گول میزنند و نه ملت را.
اگر ملاعلی پائین خیابانی ، این جنایتکار عمامه بسر و قاتل 360 نفر در جریان آتشوزی سینما رکس آبادان ، حلال زاده است و جرات و توان دارد و حتی به پشتیبانی یک دهم از مردم ایران مطمئن است یک رفراندم تحت نظارت سازمانهای بین المللی براه بیاندازد تا ملت زیر آب خودش و اعوان و انصارش را یکجا بزنند و مردم دنیا میزان نفرت مردم شریف ایران را از عمامه بسران جنایتکار بخوبی درک کنند.
در ضمن در مورد وقایع قریه سعدی و آمار کشته شدگان شیراز قدری کم لطفی کرده اید و اگر عمری بود و فرصتی شد کلیه ماجرا را برایتان خواهم نوشت.
به امید سربلندی مجدد ملت رنجدیده ایران
با عرض معذرت که صحبت به درازا کشید.
تعداد تظاهرکنندگان رژیم خیلی کم بود. عکس منتشر شده توسط گوگل خیلی خوب نشان میدهد این حقارت رژیم را. این هم یک ویدئو گرفته شده در وسط ساندیسیها :
باید متحد و امیدوار ادامه داد. همانطور که یکی از فرزندان دلیر ایران میگفت : اینان هراسشان از یگانگی ماست.
البته ما که اینجا هستیم. ولی اونا که ایران هستند خیلی مهم است که امیدوارانه ادامه بدهند. حرفهای حسن آقا در مورد وقایع زمان شاه واقعیت است. دقیقا همینطور بود. به هر حل یک چیز مطمئن است و آن اینکه این رژیم هیچ گونه پایگاهی بین مردم ایران دیگر ندارد.
حسن آقا این لین خیلی بزرگ شد لطفا خودت درستکش کن اگر میشه
+++
پاسخ: در قیمت کامنت ها هیچ کد اچ تی امل یا جوا یا دیگر زبانها ثبت نمی شود به همین منظور فیلم مربوطه را در قسمت خبرها از یوتوب پیدا کردم گذاشتم.
مرسی از لطفی که کردید
یک میلیارد سنده خوک تو کس ننه امامان شیعه. سهم حضرت زهرا دوبل است چون ننه دو امام است.
چون حزب الله با نام امامان شیعه به تظاهرکنندگان حمله می کند این را گفتم تا این امامان وحشی پرور هم سهمی از دعای خیر ما ببرند
دوستان با اجازه شما این مردک را فرستادم برای سید علی ساک بزنه. ورودش را به این سایت مسدود کردم.
تحمل این آشغال ها هم حد و اندازه ای دارد.
به زبان خودمانی فرستادمش بر بز بچرونه!
تظاهرات تودههای مردم ایران به ویژه در تهران علیه جمهوری اسلامی در ۲۲ بهمن، یک نقطه تعیینکننده در مبارزه تودههای انقلابی مردم علیه ارتجاع حاکم بود. دیگر کاملاً روشن شد که رژیم حتا با بسیج تمام مزدورانش قادر نخواهد بود مانع از برپایی تظاهرات و اعتراضات توده مردم گردد. از این جهت، باید مبارزه مردم را در ۲۲ بهمن یک پیروزی بزرگ و برای رژیم یک شکست بزرگ در نظر گرفت. مبارزه از این پس در ابعادی وسیعتر رخ خواهد داد. آن گروه از تودههای مردمی که هنوز به جنبش سیاسی کنونی نپیوستهاند، اکنون به استحکام و تداوم این جنبش، چشماندازی که برای پیروزی گشوده است پی میبرند و به آن میپیوندند. شکست رژیم، برملا شدن هر چه بیشتر ضعف و ناتوانیاش، آن گروه از نیروهای مردد را که تاکنون از رژیم میترسیدند، به جانبداری از جنبش انقلابی بزرگ تودههای مردم سوق خواهد داد. همه دیدند که میتوان و باید مبارزه کرد و از دست رژیم کاری ساخته نیست.
بسیاراز پیامهای شما متشکرم .
دادا لینک صفحه ما رواگه فکر کردی که خوبه تو سایت خودت بذار. اگه دوست داشتی البته.
من قبلا صفحه شما رو جزو لینکهای وبلاگ استفتا گذاشتم.
++++++
پاشخ:
صفرعلی شهمیرزادی جان لینک از همون روز اولی گه وبلاگ را دیدم گذاشتم فقط این لینک چرخان اینجا می چرخرد و هرکی به روز شده باشد می اید بالا و کسانی که بروز نشده باشند می روند پایین
مرا عهدیست با جانان… وگر نه
“تفنگ دسته نقره ام دادِ بیداد”
من می خوام این صفحه بره تو بالاترین. چکار کنم؟؟
http://freeiranart.blogspot.com/
صفر علی عزیز!
از دوستانتون که در بالاترین عضو هستند درخواست کنید که براتون دعوتنامه بفرستند و بعد میتونید مطالبتون رو انجا پست کنید.
البته خودشیرینی نباشه سایت حسن آقا و چند نفر دیگه از دوستان سرقفلی پسیار بالاتری داره.
موفق و سربلند باشید
——
پاسخ:
ای بابا این از مرحمت و لطف شما است، وگرنه خُسن آقا کجا و سرقفلی کجا