11
Oct
2010
دو سه روز پیش با یکی از اعضای خانواده در ایران صحبت میکردم بحث گرانی و نابسامانی های دیگر شده به او میگویم آقایان دارند به آخر خط میرسند خودشان هم حتی فهمیدهاند فقط بازی را که شروع کردهاند نمیتوانند تمام کنند.
میپرسد کدام بازی!؟ میگویم پرده آخر کمدی تراژدی بنام جمهوری اسلامی! میگویید بابا مدتها ست که مردم میگویند آخرش هست ولی باز هم اینها مثل شعبده بازها یک شعبده دیگری از داخل آستین یا کلاه خود در میآورند.
میگویم اگر دقت کرده باشی دیگر این شعبده بازی هم بی مزه شده و مدام همان اشیا قبلی را دوباره از داخل کلاه در میآورند و تکرار مکررات میکنند، کار را به جایی رساندهاند که دیگر حتی خودشان هم نمیتوانند بصورت تصنعی بخندند! این کمدی تراژدی چنان خسته کننده شده که دیگر حتی خودشان هم نه باورش دارند و نه از آن خنده شان میگیرد و دارد به نقاط بسیار تراژیک بازی میرسد.
نگاه کنید به سخنان اخیر دکطر رحیمی معاون احمدی نژاد! ببینید چنان به چرند گویی افتادهاند که دیگر حتی اوپوزیسیون هم روی این گفتهها مانور نمیدهد، چونکه دیگر این بازی به مرحله پایانی رسیده.
چرندیات معاون رئیس جمهور: “با یک اخم اقتصاد فرانسه را فرو می پاشیم تا به صد سال پیش برگردد”
مساله این است که بازی اتمی را خودشان به این جا کشاندند و به خیال خودشان میخواستند با اقتدار به دنیا بقبولانند که جمهوری اسلامی یک قدرت اتمی است. خودشان هم باورشان شده بود که چنان قدرتی هستند که هیچ کس را یارای رویارویی با آنها را نیست. به گمان من این خودباوری هم ثمره دوران شکوفایی نفتی بود، همان دو سه سالی که میلیاردها دلار نفت می فروختند و جنس های بنجل از چین وارد میکردند و از آن اجناس دو سه تا موشکه سر هم میکردند و سرمست شده بودند و خیال برشان داشت که اینها تکنولوژی خودشان است! غافل از اینکه این ترقه و فش فشهها که گاهی اوقات هم با کمک فتوشاپ با آن چند تا راکت درست میکردند، اصلا تکنولوژی قابل بحثی نیست. دوم اینکه اینها ساخت چین و کره است و هر وقت دنیا تصمیم بگیرد جلو این شریان را خواهد گرفت. حالا هم دیگر بسیار دیر شده و خودشان هم میدانند که این بازی مسخره را که شروع کردهاند نمیتوانند متوقف کنند. عاقبت این کار اگر سرنگونی حکومت آخوندی نباشد در بهترین حالت سر به نیست شدند سید علی آقا و احمدی نژاد و کوتوله های دور و بر آنهاست. توجه کنید که این بازی که آقایان شروع کردن بازی پوکری بود و در آن یک بلف بزرگ زدند و بدون داشتن هیچ برگ برندهای بازی کردند، حالا هم رقیب میداند که دستشان خالی است در نتیجه چارهای جز رو کردن دست و قبول باخت راه دیگری باقی نمانده!
خلاصه اینکه این بازی کمدی تراژیک دیگر چنان به آخر رسیده که اگر آقایان پرده را خودشان پایین نکشند تماشاگران آنرا پایین خواهند کشید.
در بخش: سیاسی
06
Oct
2010
هر چی فکر کردم تیتر این نوشته رو چی انتخاب کنم نتونستم تیتر قابل قبولی به فارسی براش انتخاب کنم. The Twilight Zone بهترین انتخاب است که معادل فارسی آن را هر چه به مغزم فشار آوردم نتونستم پیدا کنم. خلاصه به بزرگی خودتو ببخشید!
چند روز پیش بخشهایی از فیلم قهوه تلخ مهران مدیری رو روی نت پیدا کردم و با سر و صداهایی که اطراف این سریال برپا شده نتونستم مقاومت کنم و مجبور شدم سه چهار تا اپیزود آنرا ببینم. هرچی فکر میکنم نمیتونم درک کنم که رژیم به چه علت اجازه تولید چنین فیلمی رو داده و حتی قرار بوده که از تلویزیون پخش بشه. به همین خاطر هست که تیتر این نوشته رو The Twilight Zone انتخاب کردم. با اینکه فیلم کمدی است ولی با واقعیات امروز ایران شدیدا همخوانی دارد. نگاه کنید به شاه داستان فیلم، انگاری خود آسید علی آقا خامنهای! همه دار و دسته دلقکی هم که دور و بر حضرت رهبر یا همان شاهنشاه را احاطه کرده اند دقیقا عین همان دلقکهایی هستند که در دولت و دستگاه خلیفه مسلمین مشغول کاراند. باور کنید بعد از دیدن چند اپیزود از این سریال به خودم میگم، نکند سناریوی این روزهای ملت ایران را هم همان کسی نوشته که سناریوی فیلم قهوه تلخ را نوشته، چون شباهتهای زیادی بین اتفاقات درون این فیلم و اتفاقات امروز ایران را میتوانید مشاهده کرد. از همه خنده دار تر اینکه امشب خبری روی سایت بیبیسی دیدم که نزدیک بود از خنده بترکم، انگاری خبر را از روی اتفاق درون فیلم قهوه تلخ تنظیم کرده بودند! در خبر بیبیسی آمده که:
دادستان تهران: با تعطیل کردن بازار برخورد میکنیم
در بخشی از خبر میخوانیم: دو روز پیش تر محسن عباسی، مدیر اداره نظارت بر موسسات پولی غیر بانکی با اشاره به اینکه برخی صرافی ها در روزهای گذشته تعطیل بوده اند و یا از فروش ارز خودداری می کرده اند، گفته بود که اگر این صراف ها، رویه خود را اصلاح نکنند قطعا مجوز آنها باطل خواهد شد.
آخه ببینید در کدام مملکتی آقای وزیر، بازار و صرافی ها را تهدید به غل و زنجیر میکند اگر ارز نفروشند! درست در آخرین اپیزود مهران مدیری هم که دیدم همین اتفاق افتاد عدهای اوباش را فرستادند بروند و بازاری ها را بزنند و تهدید کنند و از آنها پول بگیرند برای آش پشت پای پادشاه. حالا متوجه می شوید چرا می گویم که اوضاع ایران شده مثل سریال آمریکایی The Twilight Zone
به جدم قسم تقصیر من نیست باور کنید من نیستم که دیوانه شدهام، ولی رفتار آقایان شباهت زیادی دارد به داستان فیلم کمدی قهوه تلخ.
شاید باید دست به دامان مهران خان مدیری بشویم تا سناریوی تاریخ امروز ایران را به شکل دیگری بنویسد تا بلکه مردم بیچاره از دست این فلاکت که گرفتار آن شدهاند نجات پیدا کنند!
برچسبها: Déjà-vu, امیر مهدی ژوله, سریال, سیاسی, سیدعلی خامنهای, فیلم, قهوه تلخ, مهران مدیری
در بخش: سیاسی
04
Oct
2010
احمدیمقدم رئیس پلیس کشور فرمودهاند:
با فشارهای اقتصادی قصد دارند، شرایط کشور را به نقطهای بکشانند که آشوب، اغتشاش، ناآرامی و نافرمانی مدنی را به دنبال داشته باشد [شفاف]
فروپاشی اقتصادی حکومت آخوندی اتفاقی نیست که همین یکی دو هفته پیش شروع شده باشد، این نابسامانی و از هم گسیختگی اقتصادی سالهاست که ادامه داشته و تا سرنگونی رژیم هم ادامه خواهد داشت. اتفاقا این روند از روزی که خمینی سکان کشور را بدست گرفت شروع شد. یادتان نیست خمینی در باره اقتصاد چه گفت!؟ ایشان همان اوائل انقلاب فرمودند: “اقتصاد مال خَرَه”! حکومتی که رهبر انقلابش عقیده دارد “اقتصاد مال خَرَه” اقتصادش چیزی بیشتر از یک اقتصاد خرکی نخواهد شد!
رژیم رانت محور آخوندی از روزی که به قدرت رسید، دست باندهای مافیایی را در کنترل شریانهای اقتصادی باز گذاشت، حالا نیروی مافیایی چنان ریشه دوانده که به هیچ روشی نمیتوان جلو آنرا گرفت. وقتی کروبی رئیس مجلس ششم از تریبون مجلس خبر از وجود 33 اسكله غیرمجاز قاچاق و بدون کنترل در کشور میدهد (منبع سایت مصلحت نطام)، نمیتوان حرف داروغه مملکت را جدی گرفت وقتی که مدعی می شود شرایط نابسامان اقتصادی از خارج سرچشمه میگیرد. خیر قربان این روند نابسامانی اقتصادی از روز تولد جمهوری اسلامی شروع شده و یقینا تا روز سرنگونی آن هم ادامه خواهد داشت و نیروهای خودی و درونی هم مسبب این فروپاشی اقتصادی هستند، فرافکنی هم دردی از دردهای شما دوا نمیکند.
نگارنده در همین وبلاگ بارها به مشکلات اقتصادی اشاره کردهام و در همین رابطه بارها نوشتهام که روزی ثمره این اقتصاد خرکی چیزی جز قیام کور مردم گرسنه نخواهد بود، باور ندارید بگردید در همین وبلاگ حداقل بیست بار به این موضوع اشاره شده است. قیام گرسنگان چیزی نیست که بتوان با سرکوب جلو آنرا گرفت. آقای احمدی مقدم خود را برای روز قیام آماده کنید که به آغاز این قیام زمان زیادی باقی نمانده!
اشتباههای حکومت گران در زمینه اقتصادی چنان فاحش و گسترده بوده که اگر بعد از این همه اشتباه باز هم اقتصاد ایران پا برجا میماند باید به معجزه اعتقاد پیدا میکردیم. حالا هم مگر اینکه به معجزه اعتقاد داشته باشیم اگر به نجات کشور امید ببنیدم. مشکلات اقتصادی چنان گسترده و ریشهای شدهاند که هیچ نوع جراحی در کوتاه مدت قادر به نجات اقتصاد کشور از حالت انفجاری نخواهد بود.
از همه بدتر این دولت عوام فریب مهر ورز اخیر است. نگاهی کوتاه و گذرا به سیاستهای اقتصادی دولت احمدی نژاد از روزی که به قدرت رسید به ما نشان میدهد که بطور سیستماتیک از روز اول دولت با دستان خود مراکز تولیدی را نابود کرده و در عوض با گشاده دستی، دست تجار وارد کننده اجناس بنجل چینی را باز گذاشته و تسریع بخشیده. با افزایش بی رویه واردات از دولت های دوست(!) مثل چین و روسیه باعث شده که شرکتهای تولیدی داخلی به مرور زمان از گردونه رقابت خارج شده و کم کم جای خود را به واردات جنسهای چینی و روسی بدهند. از همه بدتر اینکه با پایین نگاه داشتن مصنوعی نرخ ارز و ایجاد یک نوع سوبسید مصنوعی برای اقلام وارداتی، شرایط را برای یک اقتصاد وارداتی مافیایی مستعد و مهیا کردهاند.
یکی دو مطلب در همین زمینه:
2 سال پیش: اقتصاد امام زمانی!
4 سال پیش: پیام یک هموطن
در بخش: اقتصادی
29
Sep
2010
بوی حلوای رژیم چنان بلند شده که فسیلی مثل مکارم شیرازی هم فهمیده!
اینکه مشایی به سینه زنی پشت سر کوروش روی آورد و احمدی نژاد هم او را حمایت کرد و سید علی آقا هم برای عوامفریبی چند تا انتقاد آبکی کرد و دیگر هیچ نگفت، بعد هم نوبت عدهای از علما از آن جمله مکارم شیرازی شد و پس از چندبار غر و لند زدن آخوندهای فسیل شده، حالا مکارم شیرازی گفته:
کوروش اگر میتوانست شاه را نجات میداد
این گفتههای مکارم شیرازی به این معنی است که یقینا پشت پرده به ایشان گفتهاند که اگر مشایی به کوروش و عوامفریبی از نوع ملی گرایی آن روی آورده به این دلیل است که میخواهد جلو ریزش بیش از حد نیروها را بگیرد و با این شگرد به خیال خودشان میخواهند عدهای ناسیونالیست را دور خودشان جمع کنند. یقینا همانها هم به مکارم گفتهاند که این سینه زنی پشت سر کوروش برای نجات رژیم از فروپاشی است نه چیز دیگری! به همین علت هم این یکی فسیل آمده و چنین میگوید که: کوروش اگر میتوانست شاه را نجات میداد
من هرچه سعی کردم منطق دیگری پشت این اظهار نظر مکارم پیدا نکردم، اگر شما استدلال بهتری برای این اظهار نظر یافتید، بفرمایید ما هم با خبر شویم.
ایشان در همان سخنرانی افزودهاند:
امیدواریم خداوند به لطف و کرمش این انقلاب را از همه آسیبها حفظ کند و ملت ما برای سایر کشورهای اسلامی و مردم جهان الگوی باشد.
عرض نکردم حاج آقا نگران سرنگونی رژیم شدهاند! وگرنه چه دلیلی میتواند داشته باشد که پس از 31 سال عمر رژیم یک مرتبه مکارم نگران آسیب دیدن انقلاب شود!؟
این همه خصوصا زمانی تفکر برانگیز میشود که بدانیم در کم تر از دو روز قیمت ارزهای عمده جهانی مثل دلار و یورو در برابر ریال بیش از 15 درصد افزایش قیمت داشتهاند، این نشان هیچ چیز دیگری نیست جز سرنگونی اقتصاد ایران. برای اقتصادی مثل ایران که یک اقتصاد وابسته به واردات است، این افزایش به تنهایی به معنای 15 درصد افزایش قیمت و تورم اقلام وارداتی!
از این جهت است که آخوندها به مشایی پیغام فرستادهاند که به کوروش بگوید، بیدار شو که دارد گندش در میآید!
افزایش قیمت ارزها
در بخش: ملای حیله گر
27
Sep
2010
با عرض پوزش اگر بیخبر گذاشتم و رفتم. در حقیقت تقصیر خودتان بود! دفعه پیش که عزرائیل آمد سراغم نوشتم که بابا سر جدتان قسم آدرس جنتی را برای عزرائیل بفرستید تا بلکه دست از سر حقیر بردارد! آدرس جنتی را نفرستادید، عزرائیل آمد مجددا سراغ حقیر! از شوخی که بگذریم خلاصه داستان اینکه، شب پنجشنبه گذشته، سکته گریبانم را گفت و رفتم بیمارستان تا اینکه امروز مجددا آزادم کردن بیایم بیرون. هر چی فکرش را میکنم میبینیم سکته به قیافه من نمییاد! اصلا تیپ و قیافه من به آدم سکتهای نمیخوره!
حالا هم که در خدمت ام! حالم خوب است و خوشبختانه آسیب به قلبم به گفته پزشک بسیار بسیار محدود است و هیچ مورد نگرانی نیست. فقط مشکل اصلی این است که باید تا آخر عمر دارو مصرف کنم و سیگار هم نکشم ووو.
در بخش: گوناگون
21
Sep
2010
داستان دستگیری سه کوهنورد(!!) آمریکایی و آزادی سارا شورد پشت پرده ای دارد که هیچ کس در باره آن ننوشته. هیچ کس ننوشته که در این حماقت تاریخی، چرا ملت ایران باید هزینه حماقت ایشان و دوستانشان را بپردازند.
توضیح بدهم چرا رفتار این سه نفر را حماقت مینامم. مکانی که گفته میشود این سه کوهنور دستگیر شدهاند یکی از پرتنش ترین و خطرناک ترین مناطق دنیاست. یکی از کردهای عراقی که پناهنده نروژ است از همین مناطق میآید، وقتی با او صحبت میکنم با لهجه کردی میگوید: “آقا جان آنجا جای زندگی کردن نیست، چه برسد به تفریح! من نمیدانم این سه آمریکایی آنجا چکار میکردهاند!؟” این سخنان را کسی میگوید که به تمام معنا یک آدم شجاع و از هر نظر بی پروا و جسور است، بیدی نیست که از این بادها بلرزد. آدمی است که تا قبل از آمدنش به نروژ، برای امرار معاش بتون میشکسته تا از خارج کردن و فروختن قطعات فلز داخل بتنهای ساختمانی امرار معاش کند. خلاصه یلی است که بیا و ببین، با این حال، چنین آدمی ترجیح میدهد خانه و کاشانهاش را رها کند و بیاید نروژ برای زندگی. حال تجسم کنید سه آمریکایی بلند میشوند میروند مرز بین ایران و عراق برای کوهنوردی!؟ خدا قوت بدهد! اگر این سه نفر جاسوس نباشند، یقینا از احمق ترین انسانهایی هستند که من میشناسم!
حالا برویم سر هزینهای که ملت ایران برای خریت و حماقت این سه باید بپردازند. بیش از 30 سال ملت ایران خون دادهاند، سرکوب شدهاند و فعالیت مستمر و خونبار کردهاند تا بتوانند طینت و سرشت حیوانی حکومتگران اسلامی را به جهانیان بشناسانند. حالا خانم شورد نه زیر میگذارند و نه رو و بعد از آزادی میفرمایند:
می خواهم با ابراز صمیمانه ترین سپاس خود به دولت و رهبران مذهبی ایران آغاز کنم. مشخصا از رافت و بزرگواری آیت الله خامنه ای و رئیس جمهور احمدی نژاد به خاطر آزادسازی من از زندان سپاسگزاری می کنم.”
می دانید چنین جملهای از دهان کسی که تمام رسانههای جهان چشم به دهانش دوختهاند چه هزینهای برای ملت ایران دارد!؟ برای عوام دنیای خارج از ایران که شناخت چندانی از رژیم آخوندی ندارند، همین گونه اخبار است که افکارشان را شکل میدهد، درست به همین دلیل است که رژیم درست در چنین زمانی او را آزاد میکند تا از این تبلیغات مفت و مجانی در رسانههای جهانی بهره ببرد. بیش از 30 سال ملت ایران خون دادهاند تا به جهان خارج بگویند که این ملاها آدمخوارانی هستند که ملت ایران آنها را نمیخواهند! حالا این خانم در یک جمله خامنهای جلاد را تبدیل میکند به یک فرشته نجات تا عوام دنیای خارج از ایران به خود بگویند، این ملت ایران چقدر احمق و حق ناشناس هستند که چنین آدم با رافت و بزرگواری را برای رهبری نمیخواهند!؟
خانم شورد خجالت هم خوب چیزی است! مرتبه دیگر وقتی خواستید بروید کوهنوردی بروید یک جهنم دره دیگری که ملت ایران مجبور نشوند هزینه حماقت شما را بپردازند.
در بخش: ملای حیله گر
19
Sep
2010
نامه کروبی به هاشمی که از او در این نامه خواسته تا با رفتارهای غیرقانونی رهبر برخورد کند مثل تیر غیبی میماند که در تاریکی می آید و به هدف میخورد.
این نامه در پی یک استراتژی سبز نوشته شده یا یک حرکت تک روی از سوی کروبی است؟
نتیجه این نامه و پاسخ به سوال بالا هر چه که باشد یقینا به نفع ملت ایران خواهد بود، چه به نظر من از هر طرف که شود کشته به سود ایران است.
نامه کروبی به هاشمی یا در پی یک استراتژی مشترک سبزها نوشته شده، یا از بی کلگی یک لر سر چشمه میگیرد. پاسخ این سوال به زودی مشخص خواهد شد.
اگر مورد اول صحت داشته باشد باید منتظر ماند و دید عکس العمل هاشمی چه خواهد بود.
شق دوم مورد اول این سناریو هم این است که کروبی لر را انداختهاند جلو تا ببینند عکس العمل رژیم چه خواهد بود، و اینکه آیا رژیم بر اساس این نامه کروبی را به اتهام برانداز رسمی دستگیر خواهد کرد، یا برعکس از ترس عکس العمل ها به کژدار مریز با او برخورد خواهند کرد.
اگر رژیم در برابر این نامه از خود عکس العمل نشان نداد، آن وقت هاشمی به میدان خواهد آمد و بر اساس همین وضع بوجود آمده، مساله خلافکاری رهبر فرزانه را در مجلس خفتگان رهبری مطرح خواهد کرد.
مورد دوم اینکه کروبی به جهت خلق و خوی او که به شیخ لر معروف شده، همینطوری یک تنه زده وسط نیروی دشمن و یک تنه میخواهد پشت مقام مزخرف رهبری را به خاک برساند و مثل یک کشتی گیر لر خود را برنده این جدال معرفی کند.
خلاصه همان گونه که پیشتر نوشتم هر نتیجهای که از این نامه بدست آید به سود ملت ایران خواهد بود. فراموش نکنید که هر دو گروه چه ملاهای سبز و چه ملاهای سیاه همگی دشمنان ملت ایران محسوب میشوند.
نکته دیگر اینکه همان گونه که من بارها در این وبلاگ نوشتهام، سرنگونی این رژیم تنها بوسیله خود آخوندها میسر خواهد شد. یعنی که باید اختلاف بین خود این قشر را چنان دامن زد تا خودشان بیفتند به جان خودشان. این خبر را هم بخوانید(واکنش نشریه مصباح یزدی به سخنان آیتالله مکارم در باره تورم)، از این دست درگیریها بین آخوندها این روزها زیاد شده، درگیریهای ملاها عمق بسیار زیادی پیدا کرده باید از این مساله سود برد و این اختلافات را عمیق تر کرد و به قولی آتش بیار این معرکه بود.
در بخش: سیاسی