Archive for the 'سیاسی' Category

Dec 20 2013

سانسور یا حذف یک رقیب

وقتی سیستمی مثل وی چت رو سانسور می‌کنند کاربر ایرانی مثل همیشه به این فکر می‌کند که خوب این هم یک سانسور مثل دیگر سانسور ها ست! خیر عزیزان این یکی نه تنها یک سانسور معمولی است، بلکه همزمان یک دزدی عظیم اقتصادی هم هست. فراموش نکنید که سیستم وی چت که به شکلی ارزان […]

9 پیام

Dec 08 2013

این همه به ملت بیچاره ایران ایراد نگیرید گاگول های تحلیل گر!

نوشته: در بخش: اجتماعی,سیاسی

مگه میشه در باره چنین پدیده‌ای ننوشت!؟ پدیده‌ای که هر از چند گاهی بروز می‌کند و همه تحلیل گرای گاگول ایرانی که از تحلیل آن عاجزاند را گیج می‌کند! جالب اینجاست که این به اصطلاح تحلیل گران همه چیز دان، این رفتار را به همه ملت ایران هم نسبت می‌دهند و آن را گناهی عمومی […]

13 پیام

Nov 21 2013

سگ معترض

سالهای قبل از خروج من از ایران، همان سالهای خوشی که هنوز حکومت آخوندی مستقر نشده بود. توی کوچه ما اول‌های کوچه خانه یکی از رفقا بود. این رفیق ما یک سگ داشت که هر وقت از در آن خانه رد می‌شدی بدون وقفه ,واق واق می‌کرد. ما نامش را گذاشته بودیم سگ معترض چون […]

3 پیام

Nov 06 2013

رئیس شوربای امنیت ملی!

نوشته: در بخش: سیاسی,طنز

در خبری می‌خوانیم که وزیر کشور “رحمانی فضلی، رئیس شورای امنیت کشور شد” کمی با خود فکر می‌کنیم در بایگانی مغز دنبال این نام می‌گردیم ببینیم قبلا جایی خبر چیزی از او نشنیده بودیم که نام او این همه در خاطرمان مانده! گشت و گذار در پستوخانه این مغز معیوب ثمر می‌دهد، پرونده او را […]

7 پیام

Nov 03 2013

اصغری نریده! اصغری نریده!

یکی از رفقا برادر کوچکی داشت بنام اصغر. صبح ها وقتی این اصغر کوچولو از خواب بیدار می‌شد، اگر شب در خواب خودش را خراب کرده بود. از هنگامی که از رختخواب بیرون می‌آمد، یک پشت تکرار می‌کرد اصغری نریده! دلیل این رفتار هم این بود که گویا برو بچه‌ها توی خانواده صبح‌ها از بوی […]

هنوز پیامی ثبت نشده

Oct 26 2013

گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدن گردن مسگری

دولت اعتدال آقایان که اینگونه باشد وای بر احوال ملت ایران اگر دولت غیر اعتدالی بر راس قدرت بیاید! اینکه نوشتم البته بجز طنز تلخ چیز دیگری نیست. این حکومت برپایه اسلام ناب محمدی اداره می‌شود و در نتیجه از هر زاویه دیگر اگر به این رژیم نگاه کنیم خود را فریب داده‌ایم! خبر بسیار […]

7 پیام

Oct 20 2013

داستان غم انگیز یک ان‌قلاب در چهار پاراگراف

زیاد نمی‌خواهم سخنوری کنم همه چیز را خلاصه به عرض می‌رسانیم. پاراگراف اول: مملکتی بود با یک پادشاهی فکسنی که همه قدرت در دستان بی‌کفایت شخصی بنام پادشاه بود. برای نگاهداشتن قدرت هم عده زیادی دور او جمع شده بودند و می‌خوردند و می‌چاپیدن منابع را به تاراج می دادند و کمی از این لفت […]

5 پیام

« مطالب جدیدتر - مطالب قدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی