31 Oct 2002

سنگه‌پای قزوین نیست که روی

نوشته:     :::       Comments Off on سنگه‌پای قزوین نیست که روی

سنگه‌پای قزوین نیست که روی آخوند هست!
دیشب از بس که سینه‌زنی و شیون توی این وبلاگستان دیدم دلم میخواست ول کنم برم، تا اینکه این مطلب زیر رو دیدم. یک دفعه روحم شاد شد. میدونید من وقتی شروع کردم به نوشتن وبلاگ به خودم میگفتم توی بی سوات چیکارت به این کارا و تازه چی میخوای بنویسی!؟ گرچه میدونستم که در مورد سیاست میخوام بنویسم فکرش رو هم نمی‌کردم که این همه چیز برای نوشتن وجود داره، باور کنید اگر وقت کفاف میداد و از نون خوردن نمی‌افتادم کارم رو ول می‌کردم و از صبح می‌نشستم مینوشتم، برای اینکه چیزی که کم نمیاد سوژه هست. البته اگه من نروژی بودم از زور اینکه زندگی خسته کننده میشد دق‌مرگ میشدم ولی وقتی ایرانی هستی و این همه دلقک بر مملکتت حکومت می‌کنن دیگه جای دق‌کردن باقی نمی‌مونه. می‌گین نه!؟ این مطلب رو با من بخونین تا بفهمین از چی‌چی صحبت میکنم:
هاشمی رفسنجانی پدر معنوی حزب كارگزاران سازندگی:
جنگ جدی است و جبهه مقابل ما را لاييك‌ها و ملحد‌ها تشكيل مي‌دهند
جريانی نمي‌خواهد اسلام در شئون حكومتی نفوذ داشته باشد
خُسن آقا:
مثل اینکه این جاکش رو هم از خواب خرگوشی پروندنش!! خمینی بخواب که رفسنجانی بیدار است!!!.
می‌فرمایند: عربده‌هاي آمريكا نشان مي‌دهد، جنگ جدی است. اصل جبهه‌ي مقابل ما را، لائيك‌ها و ملحدها تشكيل مي‌دهند و بسياری از كسانی كه به كتاب و دين آسماني معتقدند، در برابر اسلام و در جبهه‌ی لائيك‌ها قرار گرفته‌اند. در اين مصاف، روحانيت شيعه نقش عمده‌ای را در صف مقدم نزاع برعهده گرفته است.
خُسن آقا:
جدی!! حاج آقا ما فکر میکردیم تا حالا فقط لائيك‌ها و ملحدها در مقابل شما صف آرائی کرده‌اند خوب شد گفتید که معتقدین هم هستند. این جمله حاج آقا منو یاد گفته‌های رهبر‌قبلی مون می‌اندازه که بعد از آنکه ملت ماه‌ها در خیابانها تضاهرات براه انداختند و عده‌ی زیادی کشته شدند، آقا آمد توی تلوزیون گفت صداتون رو شنیدم! الله اکبر مثل اینکه تاریخ باز هم داره تکرار میشه. حاج آقا تازه دارند درک می‌کنن که فقط لائيك‌ها و ملحدها نیستند!! حاج آقا محض اطلاع باید بهتون بگم تنها کسی که توی این جبهه نیست، آخوندا هستند وگرنه ملت تصمیم‌ش رو گرفته. حاج‌آقا نفرمودند که روحانیت که قصد دارد در صف مقدم نزاع قرار بگیره با وافور میخوان بجنگن یا با چراغی!! البته اگه از رهبر بپرسین ترجیح میدن چراغی باشه گرچه شما وافوریشو بیشتر حال میکنین.
گوش کنید به باقی گفته‌های گوه‌هربار این آقا تا از خنده روده برشین:
در دنيای يهود و مسيحيت هم، اين نزاع همواره وجود داشته است و هنگامی كه دشمن مشترك داشته‌اند، با هم متحد شده‌اند به شكلي كه امروز اسراييل را در خط مقدم نزاع قرار داده‌اند.
سلطان بهرمان، ادامه می دهند: پس از آغاز جنگ، دشمنان اسلام تصميم گرفتند روحانيت و دين را از نظر سياسی حذف كنند، اما تمام نقشه‌هايشان عليه نظام اسلامی و روحانيت شكست خورد ولی هر چه با شكست‌هاي بيشتری روبرو شدند، عميق‌تر فعاليت كردند. اما امروز با برنامه‌ي مبارزه گسترده‌ای عليه اسلام مواجه هستيم. امروز، جريانی نمي‌خواهد اسلام در شئون حكومتی نفوذ داشته باشد.
خُسن آقا:
از قرار معلوم حاج آقا تازه از خواب بعد از نعشگی بیدار شده‌اند وگرنه مدت زیادی است که حتی آخوندهای خنگ‌تر از ایشان فهمیده‌اند که بد جوری ریدن. در ضمن این جریانی که شما داری لمس میکنی خیلی بلندتر از اون جریانهایی هست که تا حالا حس کردی این جریان از اون توبمیری‌ها نیست.
…..
ایشان میفرمایند: اسلام، زندگی مردم را بهتر از رژيم گذشته كرد اما توقعات مردم بيش از اين است. در حقيقت برنامه‌ريزي‌ها بايد طوری باشد كه تصور نشود اسلام در اداره‌ی كشور ضعيف است.
خُسن آقا:
از قرار معلوم در این دوران باید ضرب‌المثل هامون هم تغییر کنه و اسلامی بشه!! مثلآ بجای اینکه بگویم “رو که نیست سنگه‌پای قزوین هست!” باید بگیم: “سنگه‌پای قزوین نیست که روی آخوند هست”.

Comments Off on سنگه‌پای قزوین نیست که روی   |    |     |     

31 Oct 2002

آی مرغ میخوریم! مرغ حلال

نوشته:     :::       Comments Off on آی مرغ میخوریم! مرغ حلال

آی مرغ میخوریم! مرغ حلال و حروم میخوریم!
آيت‌الله ابوالقاسم خزعلي، عضو مجلس خبرگان رهبري: من 19 سال در شوراي نگهبان بوده‌ام، 12 سال در خدمت امام (ره) و 8 سال هم در خدمت آقاي بروجردي بوده‌ام و اطلاع دارم و مي‌گويم زن اين آقا (آغاجري) به او حرام است و بايد بدون طلاق از وي جدا شود
خُسن آقا:
مگه مرغه که حلال و حروم داره!؟ آقا جان هرکی زنش بهش حروم شده بده به ما، ما از بچگی عادت داریم گوشت حروم بخوریم.

Comments Off on آی مرغ میخوریم! مرغ حلال   |    |     |     

30 Oct 2002

این یکی را اگر نخوانید

نوشته:     :::       Comments Off on این یکی را اگر نخوانید

این یکی را اگر نخوانید عمرتان بر فناست

Comments Off on این یکی را اگر نخوانید   |    |     |     

30 Oct 2002

آب رودخانه‌ی هیرمند همگان میدانند

نوشته:     :::       Comments Off on آب رودخانه‌ی هیرمند همگان میدانند

آب رودخانه‌ی هیرمند
همگان میدانند که میزان آب جاری در رودخانه‌هایی که مابین چند کشور جریان دارد طبق قوانین بین‌المللی میبایستی که بطور عادلانه مابین این کشورها تقسیم شود.
طبق همین حساب درسال 1351 پس از سفر وزیر امورخارجه‌ی ایران به افقانستان و تفهیم کردن دولت وقت افقانستان،
معاهده‌ای رسمی با دولت وقت افقانستان به امضاء رسید که بنا بر آن از جاری گشتن آب رودخانه‌ی هیرمند که به دریاچه‌ی هامون در سیستان و بلوچستان ایران منتهی میگردد ممانعتی بعمل نیاید.
اکنون دکتر عبدالله وزیر امور خارجه‌ی افقانستان با ژستی سیاسی و منت گذاشتن بر ما اعلام می‌دارد که، برای نشان دادن حسن‌نیت خود، دولت افقانستان قصد دارد که برای مدتی معین آب رودخانه‌ی بین‌المللی هیرمند را به روی ما نبندد.
طرف یادش رفته که ایران در بدترین شرایت موجود، قریب 21 سال 2.5 میلیون هموطنش را پناه داد! حالا برای ما طاقچه بالا هم می‌گذارد. درعوض به پاکستان که طالبان را مانند بلا برسر افقانستان نازل نمود احترام زیاد گذاشته و علاوه بر آن، ارسال چوبهای جنگلی ناحیه‌ی جنوب افقانستان را به کارخانه‌جات چوب‌بری پاکستان و فروش مخفی عتیقه‌جات افقانی، دختر جهت زن آشویی نیز صادر مینماید. حتمآ این نیز برای نشان دادن حسن‌نیت افقانها به پاکستان می باشد! تازه طرف با ما همزبان و هم فرهنگ هم هست. مارا باش که با چه کسانی طرفیم.
ما زیاران چشم یاری داشتیم
           خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
شیوه‌ی چشمش فریب جنگ داشت
           ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
این شعر را نوشتم که نگویید خُسن‌آقا بی ادب است! حالا میخواهم راز دل با شما بی‌ریا گویم:
کسی که بما نریده بود
           کلاغ کون نشسته بود

Comments Off on آب رودخانه‌ی هیرمند همگان میدانند   |    |     |     

30 Oct 2002

داشتم توی گوگل عزیز دنبال

نوشته:     :::       Comments Off on داشتم توی گوگل عزیز دنبال

داشتم توی گوگل عزیز دنبال یک مطلب میگشتم برخوردم به این نوشته دیدم جالب هست گفتم بد نیست دیگران هم بخوانند، این رو از توی بافر گوگل آوردم چون متاسفانه وبلاگ نویسندش هم اکنون در دسترس نیست(مشکلاتی که همه میدونند).
شنبه، 2 شهريور، 1381
درس تاريخی
اون روزای خيلی خيلی دور که ما هنوز بچه بوديم – بس که خوش ميگذره انگار قرنها پيش بوده – وقتی توی مجالس مذهبی داستانهای مهيج جنايی – با شرکت اُمرا و خلفای اُموی و عباسی و غیره و آقازاده ها و شرکا و خودی هاشان، و با سوژه هایی مثل حق کُشی و کُشت و کشتار و بگير و ببند و به زندان انداختن و غُل و زنجیر کردن و سَم خوراندن و به اسيری بردن – با سوز و گداز بر بالای منبر فرياد ميشد، باور من می بُرید، کم می آوردم و – شايد چون بچه بودم و دين و ايمون قرص و محکمی نداشتم – شک می کردم و به خودم ميگفتم چطور ممکنه کسانی که خودشونو مسلمون، اونم از نوع دو آتيشه ی خشخاشيش، میدونستن چنین کارهایی بکنن؟ چطوری میشه باور کرد که کسانی که خودشونو رفیق، قوم و خویش و جانشین پیامبر معرفی می کردن و ادعای خلیفه گری، امیرالمؤمنینی و رهبری جهان اسلام و مسلمین جهان رو داشتن، مرتکب چنین جنایاتی بشن و دست به چنان خیانتهایی بزنن؟
شکر خدا عمرمون هنوز به دنیا بود و تاریخ، محض عبرت آموزی و گوشمالی سُست ایمانانی مثل من هم که شده، تکرار شد و فرزندان خلفِ همان امرا و خلفا را بار دیگر بر تخت قدرت نشاند تا ما با چشم خود ببینیم و با گوشت و پوست و استخون درک و لمس کنیم که آن حرفها و حکایات باد هوا نبوده و عوامل استکبار جهانی و مزدوران صهیونیسم هم در ساخت و پرداخت یا خدای نکرده جعل اونها کاره ای نبوده ن.
اگه این اتفاق نمی افتاد خدا میدونه که اون شک و ناباوری که ما اون موقع هنوز نمیدونستیم نوعی هجمه فرهنگی است چه به روز ما می آورد.

Comments Off on داشتم توی گوگل عزیز دنبال   |    |     |     

30 Oct 2002

امروز صبح اول جایی که

نوشته:     :::       Comments Off on امروز صبح اول جایی که

امروز صبح اول جایی که رفتم سر دکه ی قیصر بود چون دیدم که دیروز بروز کرده رفتم بخونم، سبکش منو میاره افسوس که کم مینویسه از خنده روده بر شدم. میدونید مخصوصآ بری ماها که تو ایران نیستیم اینجور نوشته ها غنیمتی هست چون خاطرات دوران گذشته رو زنده می کنه. این قسمت رو بخونید:”مسافر گف ”اونجا چيكار مي كني؟“ راننده گف:” ’كس موش چال مي كنيم!“ مسافر خنديد. راننده گف:” كاري نيس كه، همه علافن.”

Comments Off on امروز صبح اول جایی که   |    |     |     

29 Oct 2002

این آقا یا خانمی که

نوشته:     :::       Comments Off on این آقا یا خانمی که

این آقا یا خانمی که کامنت داده و خودش رو پشت اسم پاگنده مخفی کرده بود، بیشتر از عده‌ای که ادعا دارند، به موضوع پشت (لابلای) نوشته‌های من پی برده بود. افسوس که عده‌ای همان عده‌ای که در اول گفتم هنوز اندر خم یک کوچه‌اند‌. به نوشته‌ی این کامنت نویس توجه کنید: “تو چی گه زيادی می خوری واسه زنا؟ تو مگه خايه نداری راجب مردها حرف بزنی؟‌ برو اون سيبيل کثيفت رو بند بنداز خايه مال”.
از قرار معلوم این کامنت نویس علم‌غیب هم دارد و ما بیخبریم! منظورم اشاره‌ی ایشان به سبیل خُسن‌آقا است که ایشان به آن اشاره کرده‌اند. حداقل نوشته‌ی این رهگذر خنده‌ی جانانه‌ای را باعث شد.
چرا عزیز من اگه خایه نداشتم مثل شما خایه مالی رهبر را می‌کردم، ولی میبینید که مشغول مالیدن خایه مبارک خُسن‌آقا هستم! شما هم خایه‌ی مبارک رهبر را بمالید تا پوستش که رفت خواهید دید چه بروزتان خواهد آمد.

Comments Off on این آقا یا خانمی که   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی