28 May 2010

ما همه مسئولیم

نوشته:     :::       9 پیام

لطفا قبل از خواندن این مطلب، نوشته وبلاگ لویاتان (کرم به قلاب می زنیم، برای صید لجن خوار) را بخوانید
خیر قربان! مساله به این سادگی‌ها که شما توضیح می‌دهید نیست! اگر بخواهیم بر اساس محاسباتی که شما مطرح کردید پیش برویم، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و عاقبت همه با این نوع استدلال بیگناه از آب در می‌ایند! مثلا همین احمدی نژاد و خامنه‌ای را هم می‌توانیم با استدلال شما بیگناه جلوه دهیم.
عرضم به حضور مبارک شما که، بنده حقیر بیش از 30 سال است که با این رژیم مخالفم. خودم را نه انسانی رادیکال می‌دانم و نه چندان آگاه و نه مبارز. تنها چیزی که در من و آنهایی که آن طرف قضیه ایستاده‌اند متفاوت است این است که من خودم را مسئول می‌دانم، مسئول گفتار، رفتار و کردار خودم. همین یک زنجیر کفایت می‌کند که پای مرا ببندد و نگذارد که قدمی در راه پیشرفت رژیم منحوس جمهوری اسلامی بردارم. هیچگاه هم در این 30 سال سعی نکرده‌ام قهرمان باشم و نه حتی مبارزه آنچنانی که در خور مطرح کردن انجام داده‌ام، ولی یک کار را در این سی سال کرده‌ام و آن هم همکاری و همراهی نکردن با رژیم است.
خانم رضایی یا هر انسان مطرح دیگری درست به همین خاطر که بر جامعه تاثیر گذار تر از خُسن آقای یک لا قبا هستند مسئولیت بسیار بیشتری در مقابل جامعه دارند.
توجه داشته باشیم که ما انسانهای مدرن، خود را عضوی از جامعه می‌دانیم و در مقابل این جامعه که به ما هزار و یک هدیه بی مزد و منت می‌دهد، باید چیزی را در عوض پس بدهیم، اینگونه نیست که کسی در جامعه خود فقط از مزایای آن جامعه استفاده کند، ولی همین که موقع پرداخت هزینه شد پای خود را پس بکشد و حاضر به پرداخت هزینه نباشد. توجه داشته باشید که خانم رضایی نیازی ندارد زندان برود و حتی ابراز مخالفتی با رژیم بکند ولی این حداقل را (همراهی و همکاری نکردن بار رژیم) باید بپردازد و اگر نپرداخت و در عوض با رژیم همکاری کرد و از مزایای بیشتری هم در قبال این خدمت دریافت کرد، به این می‌گویند نمک خوردن و نمکدان شکستن، به این می‌گویند خیانت.
اگر استدلال شما را ملاک تشخیص قرار بدهیم می‌توانیم استدلال کنیم که فلان قاضی هم تنها برای منفعت خودش است که حکم اعدام صادر می‌کند و اصلا هم سیاسی نیست!؟ خُسن آقا هم می‌تواند از فردا با رژیم دست رفاقت و برادری بدهد و تعطیلات را برود ایران عشق و حال و خاطره این همه سال دوری از وطن را زنده کند! خیر قربانت گردم این استدلال شما از اساس غلط است. هر انسانی در برابر جامعه خود مسئول است و این نمی‌شود که بگوییم خوب طرف سیاسی نیست پس هر غلطی دلش خواست بکند. اگر کسی بخواهد به این شکل با جامعه برخورد داشته باشد باید برود به دوران غار نشینی در آن صورت دیگر مسئولیتی ندارد!
اصلا این داستان سیاسی بودن و نبودن یک حرف مزخرف است، همه سیاسی هستند حتا آنهایی که تنها در جامعه نفس می‌کشند و هیچ غلط دیگری نمی‌کنند. همین که من و شما در جامعه‌ای نفس کشیدیم مسئول هستیم که در پاک نگاه داشتن هوای آن خراب شده برای تنفس هوای پاک هم که شده تلاش کنیم.
پ.ن.:
اگر فرزاد کمانگر نیمی از این عشوه‌هایی که خانم رضایی و پدر گرامشان برای رژیم می‌آیند برای رژیم آمده بود و تقاضای عفو کرده بود امروز زنده بود، ولی فرزاد سر بردار داد تا وظیفه و مسئولیت اش را در برابر جامعه انجام داده باشد. همشهری بیچاره من مجید توکلی هم اگر عشوگری به سبک خانم رضایی می‌دانست امروز بجای زندان و شکنجه در ناز و نعمت زندگی می کرد.

9 پیام   |    |     |     

22 May 2010

داستان قمار قدرت و کشتی شکسته امام امت!

نوشته:     :::       4 پیام

گفته‌های اخیر دادستان تهران و نامه سرگشاده مهدی کروبی به آلت الله موسوی اردبیلی در همین رابطه مهم ترین سند پس از افشاگری‌های آیت الله منتظری در رابطه با قتل عام 67 است. وقتی اشخاصی مثل دادستان تهران و مهدی کروبی که همه این سی سال گذشته در پست‌های مهم و کلیدی قدرت بوده اند، چنین اشکارا اقرار به کشتارهای 67 می کنند، دیگر راه برگشتی باقی نمی‌ماند. نامه اخیر درست مثل این می‌ماند که قاتلی محل اختفای آلت قتاله را به دادستان نشان بدهد.
گرچه هیچگاه در کشتارهای 67 شکی وجود نداشته و قاتلان هم معلوم بوده‌اند، ولی اقرار شرکای جرم قاتل کجا و نشانه‌های قتل کجا؟ وقتی دادستان سعی می‌کنند قتلی را به اثبات برسانند، بهترین راه و روش این است که خود قاتل به قتل اقرار کند، ولی اگر قاتل حاضر به اقرار نشود، باید از مدارک و نشانه‌های موجود برای محکوم کردن متهم استفاده کرد. این روش دوم چندان ساده نیست و اکثرا اتفاق می‌افتد که دادستان از اثبات جرم عاجز می ماند، ولی وقتی که متهم خود اقرار کرد دیگر کار تمام است.
جالب ترین بخش این داستان غم انگیز اینجاست که یکی از شرکای جرم سعی دارد با اقرار به اتفاق افتادن قتل، قاتل اصلی را از اتهام تبرئه کند! جل الخالق این نمونه از شعبده بازی دیگر تا امروز نادر بوده و دیده نشده که یکی از شرکای جرم سعی کند متهم اصلی را از اتهام تبرئه کند. به نظر شما دلیل این کار چیست!؟ چرا یکی از متهمین که یقینا در رده بندی متهمین شاید متهم ردیف دهم، یازدهم یا شاید هم بیستم باشد، سعی می‌کند متهم ردیف اول را از اتهام تبرئه کند!؟ این گونه اتفاق‌های خارق العاده تنها در حکومت امام زمان ممکن است!
این بخش از سخنان مهدی کروبی را بخوانید:

مصیبت‌بارترین مساله‌ای که اخیرا مطرح شده است و برای اولین بار چنین روندی را شاهد بودیم، اینکه در روزهای اخیر دادستان محترم تهران برای توجیه اقدام تشکیلات قضایی در رابطه با اعدام ۵ نفر از شهروندان ایرانی و در پاسخ به مواضع کاندیداهای معترض انتخابات و به‌ویژه در رد سخنان نخست‌وزیر زمان امام به سال ۶۷ اشاره کرده و اعلام می‌کند که چرا آقای موسوی در آن زمان به اعدام‌هایی که با حکم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نکردند. ایشان همان حرفی را می‌زند که دشمن می‌گوید. تاکنون کسی در این باره این گونه حرف نزده است، چرا که تاکنون هیچگاه ریز آن قضایا بررسی نشده و چرایی آن مشخص نیست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشته‌اند و به نظر می‌رسد که ایشان برای توجیه عملکرد فعلی دستگاه قضایی در این شرایط چنین مسائلی را بیان می‌کند. اگرچه هدف اصلی وی از این صحبت‌ها تهدید متعرضین به روش حکومتداری آقایان است اما غافل از آنکه کسی که وارد این صحنه‌ها شده این تهدیدها برایش ارزشی ندارد و هراسی در ادامه مسیر و هدف به خود راه نمی‌دهد.

درست فهمیدید! مهدی کروبی متهم ردیف دهم یازدهم یا چمیدانم بیستم، سعی و قصد دارد از متهم ردیف اول به عنوان تخته نجات باقی مانده از کشتی قرق شده امام استفاده کند! در نتیجه نیاز دارد که تخته(کشتی شکسته) را اول از قرق شدن کامل نجات دهد، بعد خود را به این کشتی غرق شده آویزان کند؟ عجب آش شله قلمکاری دارد می‌شود این سیاست ایران! یکی نیست به حاج آقا کروبی بگوید آقاجان کشتی شکسته امام امت، حتی قبل از مرگ جسمی آن جنایت کار اعظم هم درهم شکسته بود، تنها شما ملوانان نادان و قدرت طلب درک نداشتید، چه اگر درک کافی داشتید باید می‌دانستید که کشتی شکسته امام امت شما را هم با خود به قعر دریا خواهد برد. باور کنید این اسهال طلب‌ها اگر شعور سیاسی داشتند باید خیلی زودتر از اینها از آن کشتی شکسته بیرون پریده بودند.
——-
از نکات جالب دیگر نامه کروبی، این پاراگراف را هم داشته باشید، برای خنده بد چیزی نیست!

جای تاسف است که در شرایط فعلی هیچ مرجع قضایی که پناهگاه مردم باشد وجود ندارد، گویی که دستگاه قضا تنها شکل نمادینی است که عنوانی از آن باقی مانده و قرار نیست که مسوولانه و بدون دخالت گرایش سیاسی به بررسی مسائل پس از انتخابات بپردازد.

حاج آقا چنان حرف می‌زند که انگاری قبلا مرجعی برای دادخواهی ملت بیچاره ایران وجود داشته!؟ خیر آقا جان! این بساط از اول همین گونه بوده، فقط حالا گریبان خود شما را گرفته!
پ.ن.:
برای آنها که مدعی هستند خمینی از کشتارها خبر نداشته پیشنهاد می کنم سخنان خمینی را بشنوید. او در این ویدئو بصورت بسیار شفاف مدعی است که کم کشته و باید بیشتر کشت.
خصوصا ار دقیقه ششم ویدئو را ببینید آنجایی که خمینی جلاد عملا دستور کشتار صادر می کند.

4 پیام   |    |     |     

20 May 2010

نمک گیر شدن مادران سه گروگان آمریکایی!

نوشته:     :::       8 پیام

داشتم در خبرها، خبر مربوط به مادران این سه گروگان آمریکایی را می‌دیدم، دیدم ای بابا این دولت اسلامی ما حداقل هر کاری نتوانسته بکند، توانسته جهان و جهانیان را به وحشت بیندازد و جو ترور در افکار جهانیان بکارد. به همین دلیل هم هست که به درستی این حکومت را حکومت تروریست پرور می‌نامند.
این سه مادر بیچاره از همه جا بی خبر و وحشت زده، چنان مسخ ابهت حکومت سید علی تروریست قرار گرفته‌اند که از خود فاطی کماندوهای سیدعلی هم بیشتر خودشان را لای چادر و چاقچورهای اسلامی پوشانده بودند، تو گویی که همه عمر مسلمان بوده‌اند!
دلم می‌خواست یک خبرنگار تخس تصویر آنها را زمانی که برای اولین بار وارد خیابان‌های تهران شدند را ثبت کرده بود و تصویر ایران واقعی را همراه با تصویر این مادران وحشت زده به دنیا نشان می‌داد، همان ایرانی که دخترانش دل شیر دارند و هر روز و هر ساعت، دولت آدمخوار سیدعلی را به چالش می‌کشند، دهن کجی می‌کنند و به گزمه‌های سید مافنگی انگشت بیلاخ نشان می‌دهند.
جالب اینجاست که حکومت سیدعلی فرزندان این سه مادر را ربوده به گروگان گرفته و بیش از ده ماه در زندان نگاه داشته، با این حال چنان ترسی در دل این بیچاره‌ها انداخته‌اند که بجای پرخاش و تقبیح سیدعلی و حکومت‌اش، از محبت‌های دولت تروریست پرور تشکر هم می‌کنند. بیچاره‌ها چنان مسخ شده‌اند که اگر به زودی از ایران خارج نشوند نمک گیر سیدعلی و آدمکش هایش خواهند شد.

8 پیام   |    |     |     

18 May 2010

به کجا می رود جنبش سبز؟

نوشته:     :::       11 پیام

اگر حال و روز این روزها را با روزهای پیش از انقلاب 57 مقایسه کنیم نکات زیر کاملا مشهود است.
1. به وضوح می‌بینیم که آگاهی مردم بیشتر از روزهای قبل از انقلاب 57 است.
2. تنفر مردم از حکومت آخوندی به مراتب بیشتر از رژیم شاه است.
3. ابزار مبارزه و آگاهی رسانی ده‌ها حتی صدها برابر بیشتر از دوران 57 است.
4. وضع اقتصادی که اصلا قابل مقایسه نیست، تقریبا اکثریت مردم ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند. حتی لایه‌های متوسط و متوسط نزدیک به مرفه هم به روز سیاه نشانده شده‌اند.
با این اوصاف حرکت مردم عاصی که پس از انتخابات شروع شد و هزینه زیادی هم پرداخت در یک حالت آچماز قرار گرفته و راه پیشبرد جنبش به نظر غیرممکن می‌آید.
به نظر من به چند دلیل این وضع بسیار مصنوعی و غیرعادی بنظر می‌رسد.
همه شرایط موجود نشان از این دارد که مردم اگر بتوان آنها را هدایت و رهبری کرد، آماده هر نوع عمل و عکس العملی هستند. این را می‌توان در بین اقشار فعال دید، این همه هزینه دادن فعالان سیاسی خود شاهدی است بر این مدعا که اکثریت مردم ایران آماده هزینه دادن برای برچیدن حکومت آخوندی هستند. پس واقعا چرا حرکت به پیش نمی‌رود؟ اتفاق‌هایی که سال گذشته در روزهای پس از انتخابات رخ داد، کاملا مشهود بود که این رژیم آینده‌ای ندارد. با این حال پس چرا حرکت تقریبا متوقف شده!؟
به نظر من گروه‌هایی درون جنبش سبز به صورت چرخ پنجم دشمن عمل می‌کنند. دلیل این رفتار بر می‌گردد به این مساله که عده زیادی از این افراد در مدت 31 سال حکومت آخوندی خودشان دستشان به خون ملت ایران آغشته است و به خوبی می‌دانند که اگر رژیم کاملا سرنگون شود، یقینا آنها هم باید پاسخگو باشند. به همین دلیل هم هست که هدف این گروه نه سرنگونی که درست برعکس حفظ رژیم با این هدف که خود بتوانند قدرت را به دست بگیرند، یک نوع جابجایی قدرت بدون فروریختن ساختار و ستون‌های اصلی آن.
از خودتان پرسیده‌اید که چرا پس از یک سال، هنوز هیچ یک از سران اصلاحات حاضر نیستند حرفی از گزینه اعتصاب بزنند؟ مگر نه اینکه اعتصاب یکی از اساسی ترین ابزاری است که به وسیله آن می‌توان به صورت مدنی هر رژیمی را به زانو در آورد؟
ممکن است کسانی مدعی شوند که رهبری و سامان دادن یک اعتصاب ابزارها و شرایطی را می‌طلبد که امروز هنوز آن شرایط مهیا نیست. هموطنان کرد ما نشان دادند که شکل دهی یک اعتصاب سراسری امکان پذیر است، حتی برای آن دسته از رهبرانی که در ایران نیستند. توجه داشته باشید که اعتصاب هفته گذشته کردستان بوسیله نیروهای خارج از کشور رهبری شده بود. در دنیای ارتباطات امروزی سامان دادن به چنین جنبش‌ها و حرکت‌های اجتماعی بسیار ساده تر از دوران انقلاب 57 است. فکرش را بکنید در آن روزها مخالفین رژیم شاه باید بوسیله شب نامه و ارتباطات حضوری (رودرو) اعتصاب‌ها را سامان می‌دادند و در بهترین حالت رادیوهای برون مرزی مثل بی‌بی‌سی در یک برنامه محدود یکی دو ساعته می‌توانستند چنین اطلاعاتی را به جامعه منتقل کنند.
راستی چرا رهبران جنبش سبز که عموما از اصلاح طلب‌ها هستند حاضر نیستند حتی حرف گزینه اعتصاب را به میان بیاورند!؟ برای امتحان هم که شده کافی است در یک حرکت اعتراضی کوچک این گزینه را آزمایش کرد. اعتصاب هزینه‌ای بسیار کمتر از کشیدن مردم به خیابانها دارد و به راحتی می‌توان فراخوانی برای یک اعتصاب محدود را داد و منتظر نتیجه آن شد و بعد اگر چنین گزینه‌ای پاسخ مطلوب داد، می‌توان آنرا گسترش داد و در مدت بسیار کوتاه رژیم را به زانو در آورد. حداقل این گزینه از اسب تراوایی که راه انداختند که محتمل تر و واقع بینانه تر است.
ولی همان گونه که پیش تر هم گفتم، گمان من بر این است که سران جنبش، حداقل آنها که تا امروز جزو خودی‌های رژیم بوده‌اند، هیچگاه پا به چنین میدانی نخواهند گذاشت، چه به خوبی می‌دانند که اگر قطار سرنگونی رژیم به راه افتاد، دیگر قابل کنترل نخواهد بود. و یقینا اگر رژیم جمهوری اسلامی سرنگون شود، آقایانی که در این 31 سال دست در دست رژیم خون‌ها ریخته‌اند باید پاسخگو باشند.
پ.ن.:
مساله بازگشت علی وکیلی راد
برخلاف عده زیادی که از دست دولت فرانسه بخاطر بازگرداندن علی وکیلی راد عصبی هستند، من بسیار هم خوشحالم که این لجن ها را به ایران باز گردانند. توجه داشته باشید که این رژیم به زودی سرنگون خواهد شد. اگر کسانی مثل وکیلی راد هنگام سرنگونی رژیم در ایران باشند به راحتی می‌توان دستگیرشان کرد و تحویل دادگاه داد، ولی اگر خارج از ایران زندگی کنند برای بازگرداندنشان مشکلات زیاد وجود خواهد داشت.

11 پیام   |    |     |     

17 May 2010

حق مسلم پر! جام زهر نوش جان ات سید علی ضحاک

نوشته:     :::       5 پیام

اون الدنگ قبلی وقتی جام زهر را سر کشید به روال همه ضحاکان جهان، بجای اینکه خود جان بدهد، جان جوانان را در کشتارهای 67 گرفت. این الدنگ که امروز بر تخت ضحاک تکیه زده از اون دیوث قبلی بسیار خونخوار تر است. مراقب باید بود که این حرام زاده یک دست، در این جام زهر نوشی که آمریکایی‌ها به زور تنقیه‌اش کردند جان جوانان بیگناه را فدای شهوات قدرت طلبی خود نکند.
یقین بدانید اعدام‌های اخیر هم برای شروع بوده تا جو رعب و وحشت را در جامعه برقرار کنند، تا مبادا کسی جرات کند و از آنها بازخواست کند که چرا بیش از هشت سال ملت را در هزار تنگنای تحریم قرار دادید و امروز بدون هیچ دستاوردی دارید حق مسلم! همان که به زبان خودتان حق مسلم می‌نامیدش را دو دستی تقدیم شیطان بزرگ می‌کنید!؟

5 پیام   |    |     |     

16 May 2010

خدا نکند که گدا معتبر شود

نوشته:     :::       6 پیام

آقای وزیر رفاه و تامین اجتماعی که یکی از همین گدازاده‌های تازه معتبر شده است، در اظهار فضله‌ای فرموده‌اند که، جماعت ملت ایران، خصوصا آنها که در سه استان ایلام، خراسان شمالی و گیلان زندگی می‌کنند، برای دریافت یارانه به صورت نقد، حساب بانکی خود را در سامانه http://www.refahi.ir به ثبت برسانند.
درسته که خُسن آقا سواد چندانی ندارد، ولی با این حال هرچه فکر می‌کنم عقلم به جایی نمی‌رسد که چطور یک کسی مثل آقای مهندس سابقاً گدا زاده و تازگی معتبر شده، گز نکرده می‌برند! گویا ایشان نمی‌داند که آن بیچاره‌هایی که نیاز به دریافت یارانه دارند، اصولا پولی در بساط ندارند که رایانه بخرند اینترنت که جای خود دارد.
شما فکرش را بکنید! مثلا آن کشاورز بیچاره‌ای که از تصدق سر دولت کودتایی آقای محصولی و شرکاء نه آه در بساط دارد نه محصولی در کشتزار، باید رایانه‌ای بخرد و بعد هم به سیم اینترنت امام زمان وصل بشود و بعد وارد سامانه رفاه آقای محصولی، محصول دولت کودتا بشود! و حساب بانکی نداشته خود را ثبت کند! تازه حالا گیریم که کشاورز مورد بحث ما از خوش شانسی یک چیزی هم بنام رایانه داشته باشد! آنوقت آن بیچاره کشاورز سیم اینترنت از کجا بیاورد!؟ آن هم در مثلا پشت کوه غاف در استان مثلا ایلام! گویا آقای وزیر بی کفایت دولت کودتا، یادشان رفته که آنهایی که قرار است یارانه دریافت کنند جزو محروم ترین اقشار ایران هستند و نه تنها رایانه که بلکه به نان شب هم محتاج‌اند! حالا درک می‌کنیم وقتی که شاعر می‌گوید:
خدا نکند که گدا معتبر شود … گر معتبر شود از خدا بی خبر شود
این وزیر گدا زاده و بی کفایت ما نه تنها از خدا بیخبر شده که هیچ، از بنده خدا هم بی خبر تشریف دارد.
یک نکته دیگه هم در این رابطه اینکه، امروز سه چهار مرتبه سعی کردم به این به اصطلاح سامانه آقای محصولی وصل بشوم ببین چه خبر است، نشد که نشد گویا این سامانه پیش از سامان دادن بی سامان شده!
پی‌نوشت:
جالب است بدانید آن سازمان عریض و طویلی که دولت کودتا برای سامان دادن به یارانه‌ها برپا کرده، هنوز در حقیقت برپا نشده، زیرا بر اساس اخبار منتشر شده، این سازمان گویا با قانون اساسی خودشان هم مشکل دارد و هنوز نه مجلس شوربای اسلامی و نه شوربای نگهبان قانون اساسی آنرا به رسمیت می‌شناسند. خلاصه آش شله قلمکاری است که بیا و ببین!

6 پیام   |    |     |     

13 May 2010

عجب دنیای خر تو خری!

نوشته:     :::       11 پیام

دیروز دولت نروژ اجازه گشایش یک مدرسه اسلامی را صادر کرد. در یک مصاحبه رادیویی، خانم وزیر که از حزب سوسیالیست نروژ است، در پاسخ به سوال خبرنگار که پرسید، چرا چنین اجازه‌ای را صادر کردید، مگر قوانین نروژ نمی‌گوید که آموزش و پروش نباید تحت تاثیر و زیر نفوذ ایدئولوژی و مذهب قرار بگیرد!؟ (نقل به مضمون)
پاسخ خانم وزیر مثلا سوسیالیست: برابری در قانون باید برای همه باشد، مسلمان‌ها هم باید بتوانند مدرسه داشته باشند! (نقل به مضمون)
گویا خانم وزیر یادش رفته بود که درست روز قبل بیخ گوش‌اش Lars Vilks هنرمندی سوئدی در دانشگاه اوپسالا (Uppsala) بوسیله بچه مسلمانهای نمک نشناس پررو که می‌آیند در دنیای غرب و از همه منافع مادی و معنوی این ممالک استفاده می‌کنند مورد حمله قرار گرفت، (نمک می‌خورند و نمکدان می‌شکنند).(1)
جالب است بدانید زمانی که لارش ویکس مورد حمله بچه مسلمان‌ها قرار گرفت، داشت ویدئویی از یک هنرمند ایرانی را نمایش می‌داد.
برای خالی نبودن عریضه همین جا ویدئو مربوطه را می‌گذارم تا یک کمی فلان جای مسلمان‌ها را بسوزانم.
نگاهی هم به فیلم درگیری در دانشگاه اوپسالا بیندازید. ببینید بچه مسلمانهای سوسولی که معمولا صبح تا شب توی خیابان‌ها دنبال دختر پسرهای اروپایی می‌افتند و مثل یک سگ گرسنه آب از لب و لوچه شان روان می‌شود و شب‌ها از زور فشارهای جنسی با صابون اروپایی جلغ می‌زنند، چطور به فرهنگ و هنر و شعور ملل اروپایی توهین می‌کنند.
این همه درد را برای که بگوییم!؟ شکایت پیش چه کسی باید برد!؟
(1). لارش ویکس Lars_Vilks هنرمند سوئدی است که کاریکاتورهایی از محمد کشید و مورد تهدید مسلمانان قرار گرفت. امروز سر زدم به سایت شخصی او دیدم سایت‌اش مورد حمله بچه مسلمان‌ها قرار گفته و قرآن بلغور می‌کند.
پ.ن.:
گویا یوتوب هم به سانسور روی آورده! فیلم الله گی بار را از یوتوب حذف کرده‌اند، این هم یک لینک دیگر برای دیدن ویدئو. در این سایت اول یک فیلم تبلیغاتی نمایش داده می‌شود بعد ویدئوی مورد نظر

11 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی