27
Feb
2007

آخوند خرعلی دستور فرمودهاند که هفت هشت روز تعطیلات برای غدیر خم در مجلس تصویب شود!!
وقتی که پانزده شانزده ساله بودیم، یکی از تفریحهای ما این بود که سوار دوچرخه میشدیم و اگر آخوند مفلوکی را مثل این خزعلی مافنگی میدیدیم، از پشت سر با یک حمله گازانبری میزدیم زیر عمامه آخوند و آنرا پخش خیابان میکردیم. گاهی اوقات هم ضربه ما به خطا میرفت و بجای عمامه، خود آخوند مفلوک پخش خیابان میشد.
یقینا این روزها جوانهای بیچاره ایرانی نمیتوانند از این نوع تفریحها داشته باشند ولی این به آن دلیل نیست که آخوندها مفلوک نیستند و وسیلهای برای تفریح، درست برعکس این روزها لذت چنین کاری یقینا بیشتر از دوران ماست. شاید هم همان رفتار ما باعث شده که این عجوبههای خلقت چنین عقدهای شدهاند. آخه دوران جوانی ما کسی برای این مافنگیها تره هم خورد نمیکرد چه رسد به اینکه اجازه دخالت در امور کلان مملکتی را به اینها بدهند. فکرش را بکنید اگر بخواهند دستور این مردک احمق را به اجرا بگذارند یقینا اقتصاد ورشکسته مملکت اسلامی ورشکسته تر خواهد شد.
گرچه جوانهای امروز نمیتوانند زیر عمامه آخوندها بزنند ولی میتوانند با برگذار کردن هرچه با شکوه تر جشن های ایرانی مثل چهارشنبه سوری و عید نوروز حسابی اعصاب این اراذل را خط خطی کنند، به شکلی بجای زدن زیر عمامه اینها میتوانند بزنند زیر باورهایشان.
در بخش: ملای حیله گر
26
Feb
2007
وقتی اینجا و آنجا میبینم که عدهای از وبلاگ نویسهای فارسی زبان در باره اسکار نوشتهاند خندهام میگیرد! خنده که چه عرض کنم، همان گونه که قبلا هم نوشته بودم من وقتی از چیزی شدیدا عصبانی میشوم خندهام میگیرد! درست خواندید هیچ چیز من مثل آدمیزاد نیست حتی عصبانیتام!
یکی نیست از این حضرات بپرسد چه اسکاری چه کشکی!؟ ایران بحرانی را در پیش رو دارد که تا امروز حتی حمله مغول هم با آن برابری نخواهد کرد. اگر حملهای رخ دهد چنان زیرساختهای ایران را نابود خواهند کرد که تا 100 سال دیگر هم ملت ایران روی خوشی نبینند. با این حال عدهای هنوز در خم یک کوچهاند.
آن از رئیس جمهور مافنگی ملت اسلام زده که هر روز یک چرندی میگوید و آتش بیار معرکه شده و این هم از جوانان مثلا اینترنت گرد ما که گویی خواب خرگوشی همه را فرا گرفته.
اسکار و انرژی اتمی یا هر کوفت زهرماری از این دست به چه درد ملتی میخورد که بیش از 10 میلیون از جمعیتاش زیر خط فقر زندگی میکند.
در بخش: بحران اتمی، جنگ
22
Feb
2007
امشب ساعت 18:00 بوقت اسلو خانم گوینده خبر سیانان هنگام شروع اخبار، بعد از سلام علیک فرمودند “اخبار ساعت 20:30 بوقت عراق و 20:00 بوقت تهران را به عرض شما میرسانیم.
خدا قوت بدهد!
از این هم بدتر خبرهای چند روز گذشته است، همه خبرها در باره ایران است، یا به طریقی به ایران مربوط میشود. از این هم نگران کننده تر خبرهای مربوط به استفاده تروریستهای عراقی از بمبهای شیمیایی است، شیمیایی که چه عرض کنم مقداری کلرین را با نوعی از بمبهای دست ساز همراه میکنند که هنگام انفجار ملت بدبخت را مسموم میکنند (دچار مشکلات تنفسی میکنند). درست انگار آقایان بوش و شرکاء تاتر تراژیکی را که از قبل نوشتهاند دارند صحنه به صحنه بدون نقص کارگردانی میکنند. خاطرتون میآید؟ از روز اولی که آقای بوش دستور شروع جنگ سلیبی شان را بر علیه محور شرارت با حمله به افغانستان صادر فرمودند، استدلال ایشان از همان اول این بوده که “از این میترسند که خدای ناکرده سلاحهای کشتار جمعی بدست تروریستها بیفتد!”. حالا همان ترس آقای بوش به “واقعیت!!” پیوسته است.
یقینا در چند روز آینده هم آمریکاییها یک ایرانی را با چهار تا و نصفی سطل کلورین در مرز ایران و عراق دستگیر خواهند کرد، آنوقت سناریو برای حمله تکمیل خواهد شد.
حالا باز آقایان خامنهای و احمقی نژاد به چرند گویی خود ادامه بدهند و رجزخوانی بکنند، درست به همان روشی که ملا عمر و صدام حسین کردند. دود این رجزخوانیها تنها به چشم ملت ایران خواهد رفت. آقایان که دیر یا زود باید عازم جهنم بشوند، فرقی برایشان نمیکند که صدها هزار نفر از ملت بدبخت ایران را هم با خودشان ببرند.
در همین رابطه بخوانید:
نگرانی از تجهیز شورشیان به سلاح شیمیایی در عراق.
این هم خبر سیانان
خامنه ای: وضعیت ایران فوق العاده نیست
در بخش: بحران اتمی، جنگ
20
Feb
2007
این مطلب را دیروز نوشتم و زمان نوشتن این مطلب اصلا از پیام گذاشتن بچه مکتبی که در پیام گیر دیروز پیام گذاشته بود خبر نداشتم (شاهد از غیب رسید!)، چون آن پیام در نیمههای شب نوشته شده بود در نتیجه اول این قسمت را بخوانید بعد هم قسمت دوم را که در پاسخ به پیام نوشتهام را بخوانید، گرچه اشاره هر دو بخش به یک پدیده و آن هم پدیده بازاری و بچه بازاری است.
بخش دیروز:
از روز بدست گیری قدرت بوسیله ملاها در ایران مشخص بود که حکومت آخوندی به علت تکیه بر بازاریان قدرتمند در دوران پیش از انقلاب وامدار این قشر شده است، به همین دلیل هم از روز اول مجبور شد هم از سیاستهای اقتصادی آنها که از یک نوع اقتصاد بازاری عقب افتاده سرچشمه میگیرد پیروی کند و هم بعضی پستهای کلیدی سیاسی را به آنها واگذار کند.
نگاه این رژیم به معادلات سیاسی بینالمللی و مذاکره با کشورهای دیگر را نیز این رژیم بر اساس همین تفکر پیریزی و اجرا میکند. بی دلیل نیست که اینها موفق شدهاند بیش از سه سال مذاکرات اتمی رژیم را با روش کژدار مریض اداره کنند، یعنی با همان روش چانه زنی بازاری دارند در مذاکرات پیچیده بینالمللی شرکت میکنند و مذاکرات را به پیش میبرند. ممکن است عدهای فکر کنند که خوب چه چیزی بهتر از این!؟ آنها توانستهاند با استفاده از یک سیستم عقب افتاده و قدیمی (چانه زنی بازاری)، مذاکرات پیچیده و مشکلی از این دست را اداره کنند! پاسخ به این تفکر این است که “جوجه را آخر پائیز میشمارند”. دولتهای درگیر در این مذاکرات امروزه این تکنیک (بخوانید حماقت و عقب افتادگی تکنیک آخوندی) را درک کردهاند و به زودی مهره آخر را در صفحه شطرنج سیاسی بازی خواهند کرد و آنگاه است که بازنده اصلی نه رژیم آخوندی که ملت بدبخت ایران خواهد بود و عواقب آنرا نیز همین ملت بدبخت باید بپذیرد و هزینه آنرا بپردازد.
بخشی که امروز در پاسخ به این بچه بازاری نوشتم:
رو که نیست سنگ پای قزوین هم نیست، چون بعد از این همه افشاگری که در باره تو در وبلاگها انجام شده، سنگ پای قزوین هم اگر بود تا حالا از رو رفته بود.
آقای هودر یا دستیاران ایشان یا خود حسین شریعتمداری برداشتهاند و این مطلب را در پیام گیر بنده کپی کردهاند قسمتی از آن را اینجا بخوانید باقی را اگر خواستید بروید در خود پیام گیر بخوانید:
وبلاگ من در ایران شدیدا فیلتر است. لطفا با کپی کردن این مطلب در وبلاگتان به بیشتر خوانده شدنش کمک کنید. نیز از خوانندگانتان بخواهید برای دریافت روزانهی این وبلاگ با ایمیل به این آدرس نامه بفرستند:
میتوانید بفرمایید چرا وبلاگ شما که از منافع خامنهای و سیستم آخوندی بازاری آن دفاع میکنید در ایران سانسور شده است!!؟ نکند خدای ناکرده سیستم فیلترینگ اینترنت ایران هم بدست آمریکاییها افتاده است!!!!؟
خدا روزی شما را جای دیگری حواله کند! از این نمد چیزی به شما نخواهد رسید!
فقط جهت اطلاع: وبلاگ خُسن آقا قبل از وبلاگ شما سانسور شد، اگر وبلاگ شما چند درصدی از ایران بیننده دارد، وبلاگ حقیر به هیچ عنوان از هیچ آیاسپی در ایران قابل دسترسی نیست، البته اگر دوستان این زحمت را به خود بدهند و از پراکسی استفاده کنند ممکن است به اینجا برسند. پس این قایم موشک بازیها را کنار بگذارید و بروید سر اصل مطلب، اصل مطلب کدام است!؟ خود را به خریت نزنید! حالا که اصرار دارید خود را به خریت بزنید برایتان رمز گشایی میکنم:
رژیم میداند که تصمیم آمریکا جدی است و کمکی هم این بار از دست نیروهای داخلی برای نجات رژیم بر نمیآید. در نتیجه رژیم به این نتیجه رسیده که برای فشار آوردن بر آمریکا از نیروی بسیار عظیم ایرانیان خارج از کشور استفاده کند تا دستگاه تبلیغاتی آمریکا را خنثی کند. فراموش نکنید که وبلاگهایی که در ایران سانسور شدهاند در خارج از ایران قابل دسترسی است و همین ابزار برای رژیم بسیار پر ارزش است تا بوسیله آن گستره سیستم پروپاگاندای خود را در خارج هم ترویج دهد تا بوسیله آن بتواند ایرانیان مقیم خارج را تحت تاثیر قرار دهد.
ما هم با این موضوع که با آمریکا باید مبارزه کرد مخالفتی نداریم، تنها در اهداف ما با اهداف شما و رژیم شما یک تفاوت کلی وجود دارد و آن اهداف هم شامل نجات رژیم آخوندی نمیشود، نجات ایران یقینا از اهداف اولیه همه وطن پرستان است چه داخلی چه خارجه نشین، ولی نجات رژیم آخوندی تنها از اهداف بچه بازاریهایی مثل شماست.
درباره نیت آمریکا و حمله به ایران و دلسوزی که شما برای خامنهای کردهاید: میتوانید بفرمایید چرا خامنهای حاضر نیست جل و پلاساش را جمع کند و برود به جهنم و قدرت را به مردم واگذار کند، تا مردم حساب خود را با آمریکا تسویه کنند!؟
یک توضیح لازم: این پیام در تعدای از وبلاگها کپی شده، پس بدانید و آگاه باشید که این یک حرکت گسترده است و تنها شامل وبلاگ من نمیشود، این هم یک نمونه آن.
در بخش: ملای حیله گر
19
Feb
2007
یک استاد دانشگاه سوئدی چند سال پیش مقالهای نوشت و در این مقاله استدلال کرده بود که نیروی پلیس هم یک نیروی تروریست است (نقل به مضمون).
درست خواندید منظور این استاد دانشگاه هم همان پلیس متمدن سوئد یا کشورهای دیگر اروپایی بود و نه نیروی انتطامی حکومت آخوندی، یقین بدانید که با استفاده از استدلالهای او میتوان نیروهای سرکوبگر رژیم آخوندی را هم تروریست خواند بلکه بدتر.
متاسفانه دسترسی به اصل نوشته این استاد دانشگاه ندارم و تنها از مضمون نوشته او که در ذهن دارم استفاده میکنم ولی باور کنید نوشته این استاد دانشگاه چنان بر من تاثیر گذاشت که تقریبا همه متن آن نوشته بخاطرم مانده.
استدلال مرکزی او این بود که هر نیرویی که بخواهد با ایجاد رعب، ترس و وحشت قدرت خود را مستقر کند این نیرو یک نیروی تروریستی است و از این استدلال استفاده کرده بود و نوشته بود به دلیل اینکه نیروی پلیس هم برای مستقر کردن قانون یا حتی در بعضی کشورها بی قانونی از ترس برای رسیدن به این هدف خود استفاده میکنند در نتیجه تروریست هستند.
استدلال بسیار ساده است، هر نیرویی که با ایجاد رعب، وحشت و ترس خواستههای خود یا دستور دهندگان خود را به اجرا در آورد بر اساس تعاریف شناخته شده تروریست نامیده میشود، نیروی سپاه پاسداران، بسیج و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی که در این بحث جای ویژه خود را دارند. اینها با ایجاد رعب و وحشت، دستورات غیرقانونی و حتی غیر عرفی حکومتی را به اجرا میگذارند که از پایه رژیمی است غیر قانونی، آن هم قوانینی که بر اساس تمام قوانین و نرمهای شناخته شده بینالمللی غیر قانونی غیر انسانی و عقب افتاده هستند.
حالا آیا میتوان با تعاریف بالا فردی را که امروز رژیم اسلامی اعدام کرد را تروریست نامید!؟ پاسخ من منفی است. دلایل این مخالفت را در پی خواهم آورد ولی اول اجازه دهید به خود پروسه دستگیری، اتهام، بازجویی، محاکمه و اعدام این هموطن آزادی خواه بپردازم.

بر اساس اطلاعات داده شده از عوامل خود رژیم:
نام: نصرالله شنبهزهی
تاریخ دستگیری: 25 بهمن ما 85 ، (پنج روز پیش)
تاریخ ارتکاب جرم!: 25 بهمن ما 85 ، (پنج روز پیش)
تاریخ خاتمه بازجویی!: 26 بهمن ما 85 (کمتر از 24 ساعت بعد از دستگیری)
تاریخ خاتمه دادگاه و حکم دادگاه: نا معلوم (حتما حکم حکومتی بوده!)
تاریخ ابلاغ حکم: نا معلوم
تاریخ استیناف خواهی: در حکومت الله استینافی در کار نیست
تاریخ دادگاه تجدید نظر: ؟؟؟ تجدید نظری در کار نیست حکم الله است تجدید نظر ندارد!!
تاریخ اجرای حکم: ساعت 10:20 صبح امروز 30 بهمن ماه (کمتر از 4 روز بعد از بازجویی!!)
در این مساله هیچ تردیدی وجود ندارد که رژیم تنها بخاطر انتقام گیری از هموطنان بلوچ و ایجاد رعب و وحشت (خصیصه هر تروریستی) عجولانه دست به اعدام بی گناهی زده چه هیچ دادگاهی نمیتواند ادعا کند که در کمتر از یک هفته قادر است چنین حکمی صادر کند.
حالا خود شما نتیجه بگیرید چه کسی تروریست است، چه کسی آزادی خواه.
حکم من صادر شد، حکم شما چیست؟ شما حق ندارید در مقابل اینگونه جنایات بی تفاوت بمانید این مساله حتی اگر یک وظیفه میهن پرستی نباشد یقینا یک وظیفه اخلاقی و انسانی است که به گردن همه ما است، در برابر چنین جنایاتی حق نداریم ساکت بنشینیم.
من امروز برای این تروریست!! عزیز گریستم. شما را نمیدانم، ولی این را یقین دارم که امروز هر انسان آزادهای باید خون گریه کند
در بخش: حقوق بشر
17
Feb
2007
خوش باوران بخوانند
پیک نت: هزینه سفرهای حجت الاسهال والمسهلين سید محمد خاتمی از بیت رهبری تامین میشود
اتل متل توتوله، گاو حسن چه جور؟ نه شیر داره نه پستون! شیرشو بردن هندستون… (آهای ملت این گاو نر است، دوشیدن ندارد!)
بنیاد باران هم از همان دست دکانهایی است که رژیم برای گسترش سلطه خود بر ایران ملا زده دایر کرده تا بوسیله آن ملت بی خبر ایران را بیشتر تحمیق کند، تا بهتر بتوان جیب ملت را ببرد.
این بنیاد هم مثل دیگر بنیادها هزینههایش از پول دزدی شده جیب ملت تامین میشود.
داستان دزد زدن دفتر این بنیاد چند روز پیش منتشر شد و پس از آن هم دیگر خبری از آن نشنیدیم تا اینکه در خبر بالا یک مرتبه فاش میشود که هزینههای سفر خاتمی را بیت رهبری تامین میکند. این خبر یا به قول خودشان افشاگری، چیزی نیست که برای ما خبر غیر منتظرهای باشد (ما همیشه گفتهایم که اینها همگی دستشان در یک کاسه است) حالا چرا خود رژیم یا به قول سایت پیک نت منابع داخلی خبرش را برملا کردهاند!؟ دلیل این عمل یقینا این است که مدارک این بنیاد به دست نامحرمان افتاده و میرفته که در آینده نزدیک برملا شود در نتیجه رژیم علاجی بجز برملا کردن این خبر به دست خود نداشته. به قول معروف “پیش دستی کرده که عقب نیفتد”.
این خبر یا به قول سایت پیک نت افشاگری را باید جوانهای خوش باوری بخوانند که هشت سال خود و مملکت را اسیر، منتر و درگیر شعبده بازانی بنام اصلاحات کردند و بجای سرنگونی به خیال خودشان میخواستند رژیم را از داخل اصلاح کنند!

فکرش را بکنید خامنهای پول می دهد به خاتمی تا برایش رژیم را اصلاح کند!! خنده آور نیست؟
یک عکس جالبی را امروز در ایرنا دیدم، دلم نیامد آنرا با شما تقسیم نکنم. سوالی که باید در رابطه با این عکس مطرح کرد این است: چه دلیلی دارد که یکی از طرفداران قائد اعظم صورت خود را پوشانده!؟ انگاری یکی از مخالفین است! یا شاید هم یکی از طرفداران قائد اعظم چنان ترس برش داشته که مجبور شده صورت خود را برای حفظ جان در آینده نزدیک بپوشانند.
تصویر از گزارش تصویری از دیدار جمعی از مردم تبریز با سید علی چلاق است.
در بخش: ملای حیله گر
16
Feb
2007
باسم الاعذاری، مسئول دفتر مقتدا صدر در نجف، به خبرگزاری فرانسه گفت: «مقتدی صدر در عراق و به طور مشخص در شهر نجف است و احتمالا فردا برای جلوگيری از فتنه و رد شایعات خطبه نماز جمعه را در مسجد کوفه میخواند.» منبع
از اول این هفته شایع شد که مقتدا صدر به ایران فرار کرده است. قبلا هم صدر به بطور علنی در ایران بوده و نه تنها در ایران بوده که با عدهای از سران حکومت آخوندی دیدار و مذاکره کرده، عکس و خبر آن را هم همه خلق الله دیدهاند. مشاور نوری المالکی نخست وزیر عراق دیروز فرمودند که مقتدای صدر در ایران است.
مقتدای صدر در درگیری های نجف نقش اساسی دارد در ضمن همچنین در دولت عراق فعالیت دارد و همزمان مخالف آن دولت است و در عملیات تروریستی بر علیه همان دولت (بر علیه دولتی که خود در آن فعال است) شرکت میکند!؟
دولت آمریکا و خصوصا آقای بوش بارها حکومت آخوندی را به دست داشتن در درگیریهای عراق متهم کرده.
حالا هم مسئول دفتر مقتدا صدر خبر میدهد که صدر فردا (امروز) خطبه نماز را در مسجد کوفه میخواند.
پیدا کنید پرتقال فروش را.
بازیهای سیاسی چنان مسخره شده که آدم مانده که نکند اینها همه یک کمدی است که دارد روزانه در رسانههای مختلف خبری روی صحنه میرود.
سوال: آیا آمریکا تا این اندازه بی دست و پاست که مقتدای صدر “یک ملای یک لا قبا” میتواند بدون هیچ مشکلی بین عراق و ایران رفت و آمد کند همزمان در دولت عراق شرکت داشته باشد و همزمان هم سلاح دست بگیرد و برعلیه آمریکا عملیات انجام دهد!؟ پس کجاست CIA و سیستمهای جاسوسی ابرقدرت جهان!؟
پ.ن: خبر میرسد که برخلاف دروغ مسئول دفتر مقتدی صدر که گفته بود صدر جمعه (دیروز) در کوفه خطبه نماز خواهد خواند خطبهای نخواند، در نتیجه میتوان به این نتیجه رسید که مقتدا صدر در ایران بسر میبرد
در بخش: سیاسی