07
Apr
2007
آنهایی که به اقتدار پوشالی رژیم مینازند باید بدانند و آگاه باشند که:
اتفاقی که روز جمعه 17 فروردین دیروز در اطراف بوشهر پیش آمد را نمیتوانند به این سادگی و زیر سیبیلی در کنند.
واقعه در حقیقت یک سناریوی بسیار زیبا طراحی شده از طرف آمریکا و متحدانشان بود تا بوسیله آن بتوانند وضع روانی رژیم و نیروهایش را بسنجند.
در این بازی، از هفتهها قبل با دادن اخبار و اطلاعات غلط به رسانهها، خصوصا رسانههای روسی، زمینه یک جنگ روانی تمام عیار را برای رژیم مهیا کردند. کار به جایی رسیده بود که چندین رسانه شناخته شده بینالمللی و خصوصا چند روزنامه روسی و کارشناسان نظامی شناخته شده آنها مطمئن شده بودند که حمله آمریکا روز جمعه 17 فروردین شروع خواهد شد.
این جنگ روانی چنان واقعی طراحی شده بود که نیروهای رژیم را با کوچکترین اشتباه (دیدن یک شئی نورانی خیالی در اطراف بوشهر) به واکنش وا دارد. واکنش هم اتفاقی چندان کوچک نبود. پدافند هوایی اطراف بوشهر حدود 20 دقیقه فعال شد و یک حالت جنگ واقعی را برای شهروندان بوشهری فراهم کرد. [منبع خبر فعالیت پدافند بوشهر]
حادثه پدافند هوایی بوشهر چنان آشکار و گسترده بود که رژیم نتوانست آنرا انکار و لاپوشانی کند، در نتیجه مجبور شد آنرا با دروغ پردازیها و شگردهای شناخته شده بنگاههای سخن پراکنیاش ماست مالی و منتشر کند و با وقاهت هم برای آن دلیلی آخوندی سرهم بندی کنند. در همین رابطه سایت بازتاب مینویسد:
معاون سیاسی امنیتی استاندار بوشهر اعلام کرد: صدای شلیکهای شنیده شده صبح روز جمعه در بوشهر مربوط به مانور مشترکی بین سپاه و ارتش به منظور کسب آمادگی بیشتر بوده است.
وقاهت را مشاهده میکنید!؟ یکی نیست از آقای معاون امنیتی استانداری بوشهر بپرسد که در کجای دنیا در شرایط جنگی و زمانی که همه منتظر یک حمله واقعی هستند، حکومت دست به مانور میزند، آن هم بدون هیچ گونه خبررسانی قبلی!؟ یکی نیست از آقایان بپرسد، این چه امنیتی است که مردم بی چاره بوشهر و اطراف، بی خبر از همه جا و با داشتن انتظار یک جنگ واقعی، باید نیمههای شب روز جمعه با صدای وحشت زای پدافند هوایی از خواب بیدار شوند!؟ آیا این نشانه اقتدار و امنیتی است که سران رژیم صبح تا شام گوش ملت را با آن کر کردهاند!؟
ای کاش تنها همین واقعه بود. داستان گروگان گیری ملوانهای انگلیسی از این هم مفتضحانه تر است. این حادثه هم یک برنامه از پیش طراحی شده قدرتهای درگیر در جنگ عراق بود چرا!؟
انگلستان پس از این حادثه گشت زنی در شط العرب را متوقف کرده و از شورای امنیت برای اجازه تیر در گشت زنیهای خود کسب تکلیف کرد. این به آن معنی است که شورای امنیت باید به این نیروها اجازه دفاع از خود را بدهد. این سناریو هم یقینا به این نتیجه ختم خواهد شد که از این به بعد درگیریها مسلحانه خواهند بود و دیگر سربازان انگلیسی یا آمریکایی بدون مقاومت تسلیم رژیم آخوندی نخواهند شد. که این نیز خود میتواند جرقه مورد نیاز برای شروع یک جنگ تمام عیار را فراهم کند.
در بخش: بحران اتمی، جنگ
05
Apr
2007
از دیروز که حضرت رئیس جمهور منتخب!! سخن پراکنی فرمودند و ژست مردم دوستی گرفتند و الخ، خصوصا با پخش شدن این گونه تصاویر در سطح جهانی، این ملت فضول نروژ حقیر را گاییدند از بس که سوالهای عجیب غریب مطرح میکنند. برای نمونه یکی دوتا از این سوالها را برایتان مینویسم، لطفا اگر پاسخی برای آنها دارید حقیر را هم آگاه کنید تا بتوانم پاسخ سوالهای مسخره نروژیها را بدهم.
جالب ترین سوال این بود:
این کت و شلوارهایی که احمدی نژاد به گروگانهای انگلیسی داده یک نوع لباس مذهبی است!؟
سوال بعدی:
این مدل کت و شلوارهایی که تن گروگانها کرده بودند توی ایران مد است!؟
چرا لباسهایی که تن گروگانها کرده (بودید) شبیه به لباس خود رئیس جمهور بود!؟
این سوال آخری یک نکته جالب داشت که آنرا توی پرانتز گذاشتم. سوال کننده سعی داشت به من بقبولاند که من هم مسئول به تن کردن این کت شلوارها به تن گروگانها هستم. من هم یک ساعت داشتم با طرف کلنجار میرفتم که بابا این رئیس جمهور منتخب من و حتی اکثریت ملت ایران نیست، در نتیجه این کت شلوارها را (شما) باید پولش را به ملت ایران برگردانید، چونکه پول این کت و شلوارها بدون اجازه اکثریت ملت ایران از خزانه مملکت دزدیده شده و به تن گروگانها کردهاند. خوشتان آمد! من هم در جوابش (شما) بکار بردم، یعنی که هر غلطی هم که انگلیسیها بکنند شما هم مسئولش هستید. آخه دیدم وقتی طرف کارهای رئیس جمهور منتخب!! و محبوب!! را به حساب من میگذارد نامردی است اگر که من هم کارهای انگلیسیها را به گردن نروژیها نیندازم.
خودمانیمها این حکومت تخصص فوق العادهای در ساختن شوهای تلویزیونی خنده دار دارد، باور کنید هالیوود هم این همه تبحر در ساختن شوهای کمیک ندارد.
در بخش: طنز
03
Apr
2007
در خبری دیروز خواندیم که “کمک فنی ناتو به کویت برای مقابله با سانحه اتمی” ، خبر دیگری هم بود در رابطه با دادگاه علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، در لابلای خبرهای دیگر هم می خوانیم که “بازرگان هلندی ادعای بی اطلاعی از حمله شيميايی رژيم بعث به کردها” کرده!؟ یقینا دولتهای متبوع فروشندگان این تجهیزات هم هیچ خبری از فروش این تجهیزات نداشتهاند!!! همانهایی که چهار سال پیش تر مدعی شدند که صدام حسین سلاحهای کشتار جمعی در اختیار دارد و به همین دلیل هم به عراق لشکر کشی کردند، و حالا هم که شکر خدا دموکراسی را به عراق صادر کردهاند!!! این “غربیهای چشم آبی” همه نوع صادرات دارند، از شیر مرغ بگیر تا جان آدمیزاد، کافی است شما لب تر کنید اینها برایتان تهیه میکنند.
پس از خواندن این خبرها وقتی در وبلاگ نیک آهنگ، لینک فیلم سکسی آقای لاریجانی با سولانا را دیدم نزدیک بود از خنده روده بر شوم (توجه داشته باشید که این نوع خندههای من معمولا از روی خشم است و معمولا این خندهها با فریادهای خشم آلود همراه است). یادتان میآید که رامسفلد سالها پیش به پابوس صدام حسین رفت و درست مثل همین دیدار سکسی آقای لاریجانی سولانا، با هم روبوسی کردند!؟ حالا امروز هم در خبری خواندم که یک مامور سابق اف بی آی که برای بیزنس به جزیره کیش رفته بوده مفقود شده. ملوانهای انگلیسی هم که در دامان اسلام دارند چلو کباب میخورند و همه ادعاهای ایران را مبنی بر ورود غیر قانونی به مرزهای آبی ایران را تایید میکنند. یک دقیقه با خودتان خلوت کنید و روی این خبرها کمی فکر کنید. آیا این خبرها به دروغهای سیزده و یا دروغ اول آپریل شباهت ندارند!؟ چشمهایتان را بمالید تا مطمئن شوید که خواب نمیبینید و تاریخ خبرها را هم کنترل کنید، یقین حاصل خواهید کرد که نه شما خواب میبینید و نه این خبرها، دروغ سیزده است. اینها همه حقایق خاورمیانهای است که از بخت بد سرزمین ما هم در آن واقع است. اینها همه از آثار دخالتهای تاریخی و امروزی دولتهای سلطه گر غرب در خاورمیانه است. همه این دخالتها را هم زیر نام منافع ملیشان انجام میدهند. یکی نیست به اینها بگوید چگونه است که شما هزاران فرسنگ آنطرف تر از مرزهای خود منافع ملی دارید، ولی ما حتی در درون مرزهای خودمان هم منافع ملی و امنیت نداریم!؟
گور پدر رژیم آخوندی هم کرده ولی ما که نمیتوانیم بخاطر مخالفتمان با رژیم آخوندی این دخالتها را نادیده بگیریم و بپذیریم که! مگر فرقی بین ملاها و این غربیها هم وجود دارد!؟ هر دو منافع ملی و امنیت ما را نه تنها به خطر میاندازند بلکه سالهاست که این منافع را نابود کردهاند و در نابودی آن امروز هم از هیچ عملی کوتاهی نمیکنند. تازه به فرض اینکه برای سرنگونی حکومت آخوندی هم با ما همراه شوند، ولی یقین بدانید که فردای سرنگونی این رژیم، مجددا رژیم دیگری را بر ما تحمیل خواهند کرد تا منافع ملیشان را تامین کند. اینجاست که باید از ضربالمثل “نه قم خوبه نه کاشون لعنت به هر دوتا شون” استفاده کنیم و یک نه بزرگ به هر دو اینها بگوییم.
در بخش: روابط خارجی, سیاسی
01
Apr
2007
آنهایی که سالهای 56 و 57 را بخاطر دارند میدانند که آن روزها دست اندرکاران رژیم پادشاهی یکی یکی پشت رژیم شاهنشاهی را خالی کردند و هر کدام بسته به هوش و ذکاوت خود به طرقی بجای حمایت از رژیمی که نان خورش بودند به چرخهای پنجم مخالفین رژیم پهلوی تبدیل شدند و هر کدام باز نسبت به هوش و ادراک خود ضربهای به آن رژیم زدند، تا اینکه روزهای آخر که فقط علی ماند و حوض ش.
این روزها هم داریم به مرور زمان همان اتفاقات را مشاهده میکنیم. آنهایی که روزی سینه چاک حکومت اسلامی آخوندی بودند حالا یکی یکی پشت رژیم را خالی میکنند و هر کدام نسبت به هوش و استعدادشان ضربهای هر چند کوچک به این رژیم متزلزل وارد میکنند. عدهای هم که هنوز رژیم را ترک نکردهاند و هنوز گمان میکنند که میتوانند این دستگاه ظلم را پابرجا نگاه دارند، باز نسبت به مکر، هوش و استعداد خود سعی در دیگرگون جلوه دادن اوضاع دارند.
اگر از گروه اول بخواهیم مثال بزنیم کوچک و بزرگ زیاد هستند که در این دو سه سال گذشته به مرور جبهه عوض کردهاند. عدهای حتی به زندان هم افتادهاند، گرچه هنوز خود را از خودیها میدانند ولی رژیم دیگر آنها را خودی نمیشناسد. عدهای هم که فرار را بر ماندن ترجیح دادهاند و خارج از مرزها جذب این یا آن قطب قدرت شدهاند و باز نسبت به وزن خود ضربهای را به حکومت آخوندی وارد می کنند، بعضی هم جاسوس دوجانبه هستند و از هر طرف پولی برسد همکاری میکنند.
گروه دوم آنهایی که هنوز درون رژیم ماندهاند، از آن جمله خود سید علی چلاق، این روزها پوست انداختهاند و یک شبه میهن پرست شدهاند و خیلی راحت فراموش کردهاند که جملگی دست اندرکاران رژیم آخوندی از روز اول ضد ایرانی بودهاند و همه با هم پشت خمینی سنگر گرفتند و هر چیزی که اثری از ایران و ایرانیت داشت را نفی کردند و همه چیز را اسلامی میخواستند. حالا که خطر یک حمله خارجی روز به روز نزدیک تر میشود و نشانههای سقوط قدرت ملایان روز بروز بیشتر هویدا میشود، آقایان هم بیشتر و بیشتر ملی میشوند و بجای بیرق اسلام زیر بیرق ملی گرایی سینه میزنند. همانها که تا دیروز ایران را برای اسلام میخواستند، امروز سخن از “اتحاد ملی و انسجام اسلامی” به میان میآورند و به خیال باطل خود گمان میکنند که با چند شعار از درون تهی میتوانند هفتاد میلیون ایرانی را که شاهد 28 سال خیانت این آقایان به ایران و ایرانی بودهاند را یک شبه فریب دهند و شیپور ملی گرایی بزنند. اگر این یکی دو هفته گذشته تیتر اخبار خبرگزاریهای داخلی را زیر نظر دشتهاید یقینا این شعارها را دیدهاید که جملگی ملایان بعد از چرند گویی رهبر که سال 86 را سال اتحاد ملي و انسجام اسلامی نامید و این شعار چرند را “اتحاد ملی، انسجام اسلامی” را مطرح کرد همگی از بزرگ و کوچک و نازک و کلفت همین شعار طوطی وار تکرار میکنند.
یقینا هر چه خطر حمله یا سقوط رژیم بیشتر شود و علما پایان عمر خود را نزدیک تر ببینند، این روند هم بیشتر تشدید خواهد شد و روز به روز از تعداد سینه چاکان رژیم کاسته و شعارهای از این دست هم بیشتر خواهد شد. شوکه نشوید اگر در چند ماه آینده یک مرتبه بسیجیهای جان برکف رهبر بجای چفیه فلسطینی، پرچم ایران به دور گردن بستند و یا از پیشانی بندهایی با مارکهای ملی و میهنی بجای “یا حسین شهید” استفاده کردند. تا جهان برقرار بوده همین بوده، نان به نرخ روز خورها هر روز نان را به نرخی میخورند، نرخ روز را آنها خوب میشناسند.
در بخش: ملای حیله گر
29
Mar
2007
حکومت عدل علی در این 28 سال چنان به گند کشیده شده که دیگر حتی بر مسلمانان هم شکی باقی نمانده که اگر این مسلمانی است و این عدل علی است ما نخواستیم.
این خبر رو بخونید:
وزارت امور خارجه از حمله و تیراندازی نیروهای انگلیسی به سمت ساختمان سرکنسولگری ایران در بصره خبر داد.
وزارت امور خارجه اعلام کرد که پس از این اقدام تحریک آمیز و ماجراجویانه انگلیس در بصره، بلافاصله مراتب اعتراض جمهوری اسلامی ایران به وزارت امور خارجه عراق منعکس و برابر کنوانسیونهای بینالمللی بر مسئولیت طرف های ذیربط در عراق در راستای تأمین امنیت کارکنان سرکنسولگری تأکید گردید.
منبع خبر بازتاب
از نظر من که هر بلایی سر این انگلیسیها بیاورند باز هم کم است، ولی حالا خودمانیم بد نیست گاهی اوقات هم بجای شلوغ کردن و رگ گردن کلفت کردن کلاه خودمان را قاضی کنیم و کمی هم به رفتار خودیها نگاه بیندازیم ببینیم واقعا حق با ماست یا خیر. این ننه من قریبم بازیهای رژیم در این خبر دقیقا مصداق این شعر است که میگوید:
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند … بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست!
آخه آقایون گویا یادشون رفته که 27 سال پیش مثل دزدها از دیوار سفارت آمریکا در تهران بالا رفتند و همه کارمندان و دیپلماتهای سفارت آمریکا را به گروگان گرفتند و با افتخار هم از آن به عنوان انقلاب دوم سخن گفتند.
اول اینکه نه انگلیسیها وارد سفارت شدهاند و نه به کسی آسیب رساندهاند و همه خبرگزاریها هم این اتفاق را یک حادثه درگیری بین نیروهای انگلیس با افرادی ناشناس در خارج از سفارت گزارش کردهاند (حد اقل تا این لحظه که این مطلب رو مینویسم).
حالا فرض کنید اگر یکی از این تیرها در رفته بود و یکی از افراد داخل سفارت خراشی برداشته بود، معلوم نیست در آن صورت حکومت آخوندی چه کولی بازی و قشقرقی به پا میکرد.
بچه که بودم یک پسر دایی نازنازی داشتم که هر گاه کوچک ترین اثری از سرخی خون در جایی از بدنش پیدا میشد داد و هوار راه میانداخت و ساعتها گریه و شیون میکرد و دست بردار نبود تا او را با هزار متر بانداژ و چسب زخم زخم بندی نمیکردند. بعد از آن هم تا یکی دو روز مدام فریاد میزد “اوهوی خین آمد خین آمد” منظورش این بود که خون آمد خون آمد. این را هم ما بعدها وسیله تفریح مان کرده بودیم و هر وقت که میخواستیم دستش بیندازیم به مسخره میگفتیم “خین آمد خین آمد”.
از همه اینها که بگذریم، آقایان که صبح تا شام دارند میگویند که از تهدیدهای آمریکا و غرب ترسی ندارند! حالا چه شده که بخاطر یک قطر “خین” نیامده، این هم کولی بازی در آوردهاند و خین آمد خین آمد فریاد میزنند!؟ مگر نه اینکه آقایان ادعا میکنند که تا آخرین نفس ایستادگی خواهند کرد!؟ پس حالا چه شده که در اولین نفس دارند جان میکنند و چنین قشقرقی به پا راه انداختهاند!؟
در بخش: ملای حیله گر
28
Mar
2007
گاهی اوقات اگر به بعضی گیر ندهم به قول فرانسویها تخمهایم خفهام خواهند کرد.
بطور اتفاقی سر از یکی دو تا وبلاگ در آوردم. از لینکی به لینکی پریدن به دو سه تا وبلاگ که در زیر میآورم برخوردم.
باور کنید این وبلاگها را واقعا اتفاقی خواندم، من معمولا برای وقتم ارزشی بیشتر از خواندن این چرندیات قائل ام.
وقتی دنیای دور و بر ما دارد خراب میشود روی سر ملت و ملک ما، اگر به این مسائل بپردازیم به این معنی است که یا هیچ یک از سلولهای مغزی ما خوب کار نمیکنند یا اینکه سیمهای مغزمان با هم اتصال پیدا کردهاند یا اصلا سلول مغزی نداریم که از آنها استفاده کنیم.
خیر خانم شما اگر تحقیقی میخواهید بکنید تحقیق تان را روی خاله خان باجیهایی از این دو نوع زیر متمرکز کنید. باور کنید سوژههای بسیار جالب تری هستند. اگر قوه تخیل خودتان کفایت نکرد خبرم کنید تا کمک تان کنم.
برای نمونه میتوانید از این سبیل کلفت شروع کنید، به جدم قسم به اندازه 30 سال و به ضخامت یک جلد شاهنامه میتوانید مطلب در باره این علیا مخدره بنویسید و تحقیق کنید.
اگر باز هم وقت زیاد آوردید، یقین بدانید که این اقدس خانم هم چیز بدی نیست برای ادامه تحقیقات شما.
در بخش: دیگران
25
Mar
2007
قطعنامه دوم هم صادر شد، هم سریع تر از اولی و هم پر ملات تر و هم با اکثریت مطلق آراء. این به آن معنی است که آمریکا کم کم و قدم به قدم توانست خواست خود را بر سیاست جهانی سوار کند. البته نباید این را به حساب سیاست هشیار و رفتار هوشمندانه دولتمداران آمریکایی نهاد، این را پیش تر باید به حساب بی عقلی و بیکفایتی دولت و سیاستهای حکومت آخوندی و خصوصا دولت امام زمان آن به رهبری قاعد اعظم سید علی و نوچه دست نشانده او احمدی نژاد گذاشت.
این دو یقینا در تاریخ ایران جایگاهی بهتر و والا تر از شاه سلطان حسین کسب خواهند کرد، که اگر چنین نشود جفا به شاه سلطان حسین شده است. آن بدبخت فلک زده حداقل از زندگی دنیایی خود لذتی برد این دو مفلوک که حتی در این مورد هم هیچ جربزهای نشان ندادهاند و بجز چرندیات مذهبی بلغور کردن هنر دیگری ندارند، و به قول شیرازی ها تنها در خالی بندی ید طولایی دارند.
گل بود به سبزه نیز آراسته شد! این حکایت گویا پایانی ندارد. حضرات کم کثافت کاری کرده بودند، حالا هم برای کمک به سیاست آمریکا چند ملوان انگلیسی را هم به گروگان گرفتند تا حسابی تنور آمریکا را گرم نگاه دارند. مثلا به خیال خودشان خیلی زرنگی به خرج دادهاند و قصد دارند این ملوانها را با آن سپاهیان که آمریکا دستگیر کرده طاق بزنند! غافل از اینکه این هم میشود یک جرم دیگر و یک عذر بدتر از گناه در پرونده ایران در مراجع بینالمللی.
این گروگان گیری را هم آمریکا در بوق و کرنا خواهد کرد و از آن داستان و حدیثی خواهد ساخت تا بوسیله آن بتواند مشروعیت یک حمله تمام عیار نظامی به ایران را با آن توجیح کند. وقتی در بالا نوشتم که دلیل پیروزی سیاسی آمریکا بیکفایتی آخوندهاست و نه سیاست موثر آمریکا به این خاطر است. این نادانها که بر ایران حکومت میکنند هنوز به این درک نرسیدهاند که سیاست با خریت زمین تا آسمان فرق دارد. این عمل آقایان بجز خریت هیچ چیز دیگری نمیتوان نامیدش. مگر همین کارها را صدام نکرد؟ مگر پیشتر از او ملا عمر و شرکا همین کارها را نکرده بودند!؟ آیا این گونه عملیات حماقت گونه نتیجهای برای آنها داشت که برای اینها داشته باشد!؟ آمریکا دقیقا منتظر همین نوع رفتار شتابزده است تا با استناد به آنها حکومت ایران را در جهان منزویتر از آنچه که هست کند و در خاتمه کارش را تمام کند، گرچه به قول معروف این حکومت دیگر تل نریده باقی نگذاشته.
در بخش: بحران اتمی، جنگ