26 Oct 2003

سوال کردن موقوف!

نوشته:     :::       Comments Off on سوال کردن موقوف!

آخه شرم و حیاتون کجا رفته! کسی که از نماینده الله بر روی زمین سوال نمی‌کنه که! هرچی باشه اینها که بر ایران حکومت می‌کنن از خدا دستور می‌گیرن! کسی هم که از خدا دستور می‌گیره که نمی‌تونه به یک بنده بی‌ارزش خدا پاسخ‌گو باشه که! یعنی چه بزرگی گفتن کوچیکی گفتن، اصلآ چه معنی می‌ده که شما ورداشتین نه زیر گذاشتین نه رو صدتا سوال بی‌مربوط کردین! رهبر عظیم‌الشان درحال راز و نیاز با خود خداست شما سر پیازیت یا ته پیاز که دم رو سوال می‌کنیت! خلاصه گفتم بهتون این بار آخرتون باشه از این جور دخالت‌ها بی‌مربوط توی کار نمایندگان خدا بر روی زمین می‌کنین‌ها!

Comments Off on سوال کردن موقوف!   |    |     |     

25 Oct 2003

در دیزی باز است حیای گربه کجاست!

نوشته:     :::       Comments Off on در دیزی باز است حیای گربه کجاست!

هموطن عزیز، دوست ناشناخته‌ام، مشکل از این حرفها که شما بیان کرده‌اید بزرگ‌تر است، اختلاف‌ها فاحش‌تر از یک یا چند کلمه است. مشکل در اختلاف ژرف مابین باورهای من و شماست.
شما در پاسخ به استدلاهای من مبنی بر مخالفت‌ام با روزه سیاسی و بیانیه‌ای که شما تهیه کرده‌اید می‌نویسید که کلمه روزه سیاسی را با <اعتصاب غذا> عوض کرده‌اید، و این کار را با یک حرکت ساده قلم یا بهتر بگویم با چند حرکت انگشتان‌تان بر روی کی‌برد (keyboard) اختلافاتی به این ژرفی را از میان برداشته‌اید!! بدون اینکه به عواقب آن فکر کرده باشید، یا بدون اینکه حتی با کسانی که قبلآ این بیانیه را امضا کرده‌اند مشورتی کرده باشید. این خود به تنهایی نشان از برداشت غلط شما از واژه دموکراسی یا همان چیزی که در ایران خمینی‌زده گفته می‌شود “مردم سالاری” دارد. آیا شما به تمام دست اندرکاران روزه سیاسی هم تحمیل خواهید کرد تا مثلآ آقای عبدی از امروز روزه سیاسی خود را <اعتصاب غذا> بنامد!؟ یا دهها دانشجویی که به پیروی از رهبران‌شان در گروهای مذهبی دست به روزه سیاسی زده‌اند را مجبور خواهید کرد تا روزه سیاسی شان را بشکنند و از نو شروع به “اعتصاب غذای” سیاسی بکنند!؟ یا از همه مهم‌تر با احزابی که این حرکت “روزه سیاسی” را رهبری می‌کنند هماهنگی کرده‌اید!؟ بعید میدانم.
چه کسی را می‌خواهید با این کار فریب بدهید مرا یا مردمی را که از هرچه مذهب اسلام به یدک می‌کشد متنفراند!
دوست گرامی خانه از پای‌بست ویران است، با جابجایی چند آجر نوسازی پدید نخواهد آمد. قدیم‌ها که ما در ایران بودیم منظورم آن زمان‌هاست که خمینی ما را از خانه‌مان بیرون نکرده بود، واژه‌ای داشتیم بنام “خانه کلنگی”، نمی‌دانم این واژه را می‌شناسید یا نه؟ این واژه همان واژه ایست که برای حکومت ایران قابل استفاده است نه بیشتر نه کمتر. خانه کلنگی را هم همگان می‌دانند چه بایداش کرد.
نام وبلاگ شما را هم بنا به خواست خودتان به لیست کسانی که اعلام آمادگی برای همکاری با انجمن وبلاگ نگاران کرده‌اند افزودم تا بدانید که شما را دشمن خود نمی‌دانم ولی شما هم باید به من ثابت کنید که برداشتتان از دموکراسی همان برداشت همه‌گیر شده‌ای است که همگان می‌شناسند نه واژه من در آوردی حزب مشارکت یا مجاهدین انقلاب اسلامی یا ملی مذهبی‌ها اینها گروه‌هایی واپس گرا هستند که ارمغان‌شان را ملت ایران ربع قرن تجربه کرده‌اند.
ایده‌ای نو ‌بایدام
تا بسازم میهن‌ام

Comments Off on در دیزی باز است حیای گربه کجاست!   |    |     |     

25 Oct 2003

راهپيمايي جمعي از نمازگزاران جمعه تهران

نوشته:     :::       Comments Off on راهپيمايي جمعي از نمازگزاران جمعه تهران

دكتر محمد صادق كوشكي استاد دانشگاه:
آنها وقتي دست از سر ما برخواهند داشت كه ديگر شعار مرگ بر اسرائيل ندهيم و اسم اين ميدان ـ ميدان فلسطين ـ را هم عوض كنيم. امروز پروتكل را پذيرفتيم،فردا بايد حجاب را از سر زنان برداريم و تن به خواسته‌‏هاي ديگر آنان بدهيم.
اين استاد دانشگاه افزود: وقتي حضرت امام به خاطر بي‌‏كفايتي برخي مسؤولان جام زهر را نوشيدند، تلخي آن هنوز هم در كام ماست و ما اجازه نخواهيم داد جام زهر ديگري به ولايت فقيه خورانده شود.
خُسن آقا:
من که گفته بودم جام زهر که هیچ، خمره زهر به خوردتان می‌دهند. مفلوک‌ها، اگر از اول حکومت را با هم‌راهی و هم‌دلی ملت پی‌ریزی کرده بودید امروز دیگر مجبور نبودید هر از چندگاهی جام زهری نوش‌جان کنید. تازه بعد از اینکه جام‌های زهر را خوردید چادر از سر زنها که برداشته خواهد شد که هیچ، چادر سرخودتان هم خواهند کرد و مخفیانه از ایران فرارتان خواهند داد تا مبادا ملت تیکه تیکه تان کند. حاصل سرسپردگی همین است که مشاهده می‌کنید.

Comments Off on راهپيمايي جمعي از نمازگزاران جمعه تهران   |    |     |     

24 Oct 2003

فعالیت خودمان را متمرکز کنیم

نوشته:     :::       Comments Off on فعالیت خودمان را متمرکز کنیم

من خودسر کاری را شروع کردم که امید دارم از آن پشیمان نشوم. همان طور که پریروز نوشتم نیاز به اتحادی در بین ما وبلاگ نویسان مستقل و سیاسی بچشم می‌خورد که تا کنون هیچ کس یا نخواسته یا نتوانسته این کار را شروع کند.
من این کار را شروع کردم تا شاید دوستان یاری رسانند و اساس نامه‌ای برای آن تهیه کنیم و به فعالیت مشغول شویم.
پیروز دوانی را کشتند چون میدانستند که توانایی متحد کردن دیگران را دارد و میتواند دیرگان را بکار جمعی تشویق کند. اتحاد چیزی است که رژیم خمینی از آن بیشتر از همه چیز وحشت، متحد شوید.
(پیشنهادات و افکار من)
چیزی را که باید قبل از شروع گوشزد کنم این است که ما با ورود به چنین انجمنی تعهداتی را می‌پذیریم که بصورت دموکراتیک مجبور به اطاعت از آن هستیم.
دریک کار گروهی کسی نمی‌تواند من نوعی را که بصورت ناشناس می‌نویسم به زندان بیندازد یا توبیخ کند ولی احترام من به جمع بمن این اجازه را نمی‌دهد که از مرزهایی عبور کنم ، دریک کار گروهی اساس بر توافق اکثریت است و اینکه بعد از انجام بحث‌ها و رای گیری دیگر همه بطور جمع از تصمیم گرفته شده با حفط مواضع خود دفاع خواهند کرد. این یک پروسس دموکراتیک است که برای کار گروهی باید از آن پیروی کرد.
اگر به فرض من با عملی که اکثریت تصمیم به انجام آن گرفته مخالفم با حفظ حق مخالفتم و همچنین ابراز آن در بحثها در اخر و زمانی که اکثریت تصمیم به انجام آن عمل را گرفت من هم مجبور به اطاعت از آن خواهم بود.
چند نکته فنی:
1. کسانی که عضویت می‌پذیرند به طربقی نظرات خود را به میان جمع خواهند آورد و بعد از اتمام بحث‌ها هر کس نظرنهایی خود را از طریق میل به اطلاع دیگران می‌رساند.
2 رای گیری هم بصورت ارسال میل می‌تواند انجام شود.
3. هر وبلاگ عضو قسمتی از وبلاگ خود را در اختیار انجمن قرار میدهد تا برای بنرهای آکسیون‌ها و اطلاعیه‌ها مورد استفاده قرار گیرد.
خواهشمندم نظرات خودتان را در این باره بیان کنید و بکوشید تا هرچه زودتر اساسنامه‌ای برای این انجمن تهیه کنیم و به رای گیری بگذاریم.
برای اجرای این کار به نظر من باید یک مدت زمانی را در نظر بگیریم. من پیشنهاد می‌کنم تا 10 نوامبر همه کسانی که علاقه به شرکت در این انجمن را دارند اطلاع بدهند و همچنین نکاتی را در باره اساس نامه به بحث بگذارند (به اطلاع دیگران برسانند) تا بتوانیم مقدمات کار را هرچه زودتر انجام دهیم.
خُسن آقا منتظر

Comments Off on فعالیت خودمان را متمرکز کنیم   |    |     |     

24 Oct 2003

شهری بود و قیصری

نوشته:     :::       Comments Off on شهری بود و قیصری

قیصر حال و هوای نوشتنش کم شده، وبلاگ شهری بود و قیصری، دلم می‌گیره اگه قیصر هم به این روز بیفته.
قیصر می‌نویسه: آخه به روز کردن یه چیزی بیشتر از هر چیز احتیاج داره که به روز کننده خودش به روز باشه( روزش باشه)! تازگی ما خودمون به روز نیستیم. ما خودمون نیاز داریم که به روز بشیم. دم همه تون گرم. قیصر از حالا به بعد هر وقت به روز بود( توحال بود، حالشو داش می نویسه). شاید ماهی یه بار، شاید هفته یی، شایدم گاهی دو بار تو یه روز، بستگی به حال ما داره. ما اولش که اومدیم می خواسسیم شهرو بپاییم، شهر اولش کوچیک بود، شهر شلوغ کنم زیاد. حالا شهر شده کشور، آژدانم زیاد شده که کشورو بپاد. تا هم بخوایین مفسر، از همه رقم. بیشتر از همه هم سیاسی! خوش باشین.

Comments Off on شهری بود و قیصری   |    |     |     

24 Oct 2003

پروتکل الحاقی وسیله فشار

نوشته:     :::       Comments Off on پروتکل الحاقی وسیله فشار

همگی آگاهیم که توافق بر سر پروتکل الحاقی بوسیله‌ی رهبر و اطرافیان‌اش تایید شده وگرنه هیچ کس شهامت این کار را نداشت که خودسرانه به این توافق برسد.
حال اگر اصلاح طلبان مجلس نشین واقعآ دل برای ملت می‌سوزانند زمان آن رسیده تا با گربه رقصانی بر سر تصویب لایحه الحاقی در مجلس و مورد شانتاژ قرار دادن این لایحه خواهند توانست هر فشاری را بر طرفداران خامنه‌ای و خود وی وارد کنند. چون در این مقوله گویا رهبری بدجوری ترس در خشتک افتاده و با کمی افزایش فشار، حاج آقا حتمآ توی شلوار مبارک خرابی خواهد کرد.

Comments Off on پروتکل الحاقی وسیله فشار   |    |     |     

24 Oct 2003

به به ، بنازم به

نوشته:     :::       Comments Off on به به ، بنازم به

به به ، بنازم به اين ميگن سياست درست و حسابي و برنامه ريزي شده. گور پدر ناپلئون، اصلاْ امير كبير ديگه خر كيه؟ مصدق ديگه سگ كي باشه؟
حتماْ ميپرسيد كه چي شده؟ ميگم مگر شماها روزنامه نميخونيد؟ مگر تلويزيون نگاه نميكنيد؟ بيخود نيست كه هي پشت سر هم بچه پس ميندازيد و نفهمهائي مثل خودتون رو تحويل دنياي فردا ميديد. اينهمه منورالانوار و بحرالعلوم و مدبرالادبار و مطهرالاطهار و مبصرالبصار و مشرب الابشار توي اين مملكت ريخته و شماها هنوز دارين توي تاريكي دور خودتون سردرگم ميچرخيد.
زمان جنگ با عراق همون وقتيكه ايران در جبهه ها در موقعيت بسيار مناسب نظامي قرار داشت، اگه يادتون باشه كويت و عربستان به ايران پيشنهاد دادند كه جنگ را خاتمه بده و اون موقع حدود صد ميليارد دلار هم خسارت بگيره و برسه به كار و زندگيش. دولت وقت گفت نه. اي بابات خوب ننت خوب نه؟ چرا نه؟ اينهمه سرباز و پاسدار دارن توي اين جبهه ها كشته ميشن، اينهمه ذخاير مالي و معنوي دارن از بين ميرن اينهمه برنامه ناتموم و حتي هنوز شروع نكرده داريم كه دارن كپك ميزنن و يك موقعيتي پيدا شده كه با حفظ حيثيت ملي و معنوي، آبرومندانه جنگ را با سربلندي ايران بپايان برسونيم و شما ميگيد نه؟ البته خود منم از اين حرفها ميزدم مثل بقيه خلق الله ولي امت همينه ديگه. امت حاليش نيست و از هيچي هم خبر نداره اگه حاليش ميبود و خبر ميداشت از اين حرفها اصلاْ نميزد. ولي نورالعالمين ما آقايون علما قبول نكردن و الآن ميفهميم كه شكر خدا كه قبول نكردن. اگه اون موقع با سر دادن شعارهاي جنگ جنگ تا پيروزي چندين و چند سال ديگه اين بركت الهي (منظورم همون جنگه) را ادامه نداده بودن، الآن بيچاره شده بوديم. ما اون موقع نميفهميديم كه منظورشون چي بوده (بخاطر همين هم امت دنيا امديم و امت هم از دنيا ميريم) ولي حالا كه روزنامه ها رو ميخونيم ميبينيم كه ايران جزو معدود كشورهائي است كه در اسپانيا متعهد ميشه كه دوش بدوش آمريكاي جهانخوار در امر بازسازي عراق فعاليت جدي داشته باشه و خرجش هم با ما امت هميشه در صحنه.
امروز دوزاريم افتاد كه موضوع از چه قرار بوده. اون موقع يعني همون زمان جنگ جنگ تا پيروزي ما ايرانيها ميدونسيتم (در واقع ما نه بلكه طاهرين ما ميدونستند، ما فقط نق ميزديم) كه عراق براي بازسازي به پول احتياج داره و كويت و عربستان هم عوض اينكه به بازسازي عراق كمك كنند به ما پيشنهاد ميدادند كه پول بگيريم و كنار بريم. انگاري كه ما رشوه خوريم و دفتر تو نروژ داريم. ما كه نميخوايم سر برادران عراقيمون كلاه بذاريم كه. ما ميخوايم كه عراق چنان بازسازي بشه كه بشه ژاپن دوم آسيا تا از صدقه سرش ما هم به يكجائي برسيم. بخاطر همينهم با وجود تمام بدبختيهاي داخلي خودمون و اينكه خودمون از بانك جهاني قرض ميگيريم، ميخوايم كه به عراقيها پول بلاعوض بديم كه اونا دستشون جلوي هر كس و ناكسي دراز نشه. تو هم كه اون گوشه نشستي هي يواشكي نگو كه توي بده و بستانهاي هميشگي افتاديم و چنون سر جريانهاي اتمي كه البته حقمون هست، بهمون فشار آوردن كه به اينوسيله ميخوايم راضيشون كنيم. من همش رو شنيدم. راست ميگي بيا جلو.
فقط اين ميون از دست فرانسه و آلمان حسابي دلخورم كه چرا بهانه وضع اقتصادي نامطلوب خودشون رو ميارن و از زير بازسازي عراق شونه خالي ميكنند. حتي شنيدم كه ميگن ما اگه بازسازي كنيم رژيم بعديش مياد و خراب ميكنه. هرچي هم كه آمريكا به اين زبون نفهما ميگه نخير اصلاْ هم خراب نميكنه. من اينجا ميمونم تا كسي هوس اين غلطها به سرش نزنه، به خرجشون نميره كه نميره مثل اينكه مغز خر خوردن. نامردها دريغ از يك دلار ناقابل.
شكر خدا كه ماها همسايه هاي خوبي براي تمامي كشورهاي دور و برمون از افغانستان و پاكستان گرفته تا ارمنستان و تاجيكستان و ازبكستان و رفسنجانستان و طبسستان ووووو هستيم.
اينها رو همه از بركت سر رهبر و فسفر موجود در پسته رفسنجان كه گويا براي باز شدن افكار خيلي مفيده و صد البته از ابهت شخص شخيص رئيس جمهورمون داريم. حسود هم هرگز نياسود.
والسلام نامه تمام.

Comments Off on به به ، بنازم به   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی