08
Feb
2004
کلمات قصار بزرگان!!
رييسجمهور محبوب!:
سياستمداران مهمان تاريخ هستند و دير يا زود از سر سفره تاريخ برخواهند خواست.
نگفته بودم آخوند جماعت فقط بلده سر سفر مفت و مجانی بشینه؟ آخه کسی که نطفهاش با آش و پلو نذری بسته شده و شکمش هم با همون آش و پلو پرشده باید هم تاریخ رو به شکل سفره ببینه.
باز هم رئیسجمهور محبوب!
قدرت بايد توسط مردم مهار و جلوي خودسريهاي آن گرفته شود ملت بايد بخواهد كه به هيچچيز ديگري جز محيط آزاد، آرام، مردمسالار تن درندهد.
از قرار معلوم حاج آقا ممد چاخان جزو ملت نیستند یا اصلآ آدمیزاد نیستند وگرنه ماندن ایشان در قدرت و برپاکردن انتخابات درست برعکس چیزی است که ایشان طبق معمول دربارهاش مردم فریبی میکنند. ممد جان یکی این بغل رد میشد گفت میره و گروخت
می بخشید ها مثل اینکه فیلسوف تر از رئیس جمهور محبوب و خوش تیپ ما کسه دیگهیی نیست! اینو هم فعلآ از ممد آقا چاخان داشته باشید:
پيامبران ماندگارانند، چنانكه فيلسوفان، عالمان، هنرمندان. ولي صاحبان قدرت كه در دوران خويش زندگيشان داراي زرق و برق بوده است، در تاريخ مدفون ميشوند. كجايند آنانند كه روزي داعيهي خدايي داشتند.
بر منکرش لعنت، آمین.
اصلآ میگم بریت خودتون این اراجیفها را بخونید و بخندید نه به ملت بدبختی که فریب این شیاد را خوردندها، بلکه به ریش این شیاد بخندید که چگونه توی خودش زرد کرده و واقعآ داره فرار به جلو را تمرین میکنه. اگه فردا یک دفعه اسمشو عوض کرد و گذاشت گاندی یک دفعه شوکه نشیدها ما گفته باشیم.
این هم یکی از ممد چاخانهای آینده:
چرا آسمان بر ما نميگريد…؟
من در حوزه علميه قم درس مي خوانم.(و ما ادراک ما القم؟)درست است که ملت ايران آخوند گزيده است و آخوندها ايران را ويران کردند ولي طلاب جوان نوعا از اين حکوت نا راضي هستند ولي به که بگويند؟آنها در نهايت فلاکت زندگي مي کنند!به کجا بايد پناه برد از اين حکومت فاسد و مستبد؟!
حسين- ا. قم لینک
یکی نیست به حسین آقا ا. قم (با اسم بنده اشتباه نشود ها این اقا یکی از ملاهای آینده است!) بگوید عزیزجان می خواستی این فکر را زمانی بکنی که برای عافیتطلبی و پرکردن جیبت به این دکان پیوستی. حالا هم حتمآ چون میبینی هوا پس است میخواهی رد گم کنی و مظلوم نمایی بکنی نه!؟ زرشک.
رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام با اشاره به تعيين مراجع چهارگانه براي احراز صلاحيتها، گفت: « شوراي نگهبان قانون ديگري دارد كه راهش را براي مسيرهاي ديگر باز ميكند، و آن اينكه در مواردي كه بايد صلاحيت را احراز كند ميتواند پس از بررسي نظرات مراجع چهار گانه بگويد صلاحيت افراد براي ما احراز نشده است. اين مساله قانوني است ولي بالاخره همين بحثها را هم پيش ميآورد.» لینک
منظور حاج آقا همون قانون جنگل هستها یک دفعه خدای ناکرده عوضی اشتباه نکنیدها!
در بخش: بدون دسته بندی
08
Feb
2004
متاسفم از اینکه این مطلب رو مینویسم ولی عدهای ول کن معامله نیستند. عدهای مدام پنج میزنند به تاپالهای که اون وسط خیابونهای وبلاگشهر پهن شده.
امروز صبح نامهای از مهشید خانم دریافت کردم که برخلاف روش و منشم مرا مجبور به برملاکردن آن کرد.
چرا این نامه را برملا میکنم؟ دلیلش فقط و فقط اتهامی است که مهشید خانم در این نامه به من وارد میکنند و کپی نامه را برای شخص ثالثی ارسال کردهاند. من بسهم خودم باید از خودم دفاع کنم. این دفاع من است نه نانا، نانا خودش زبان دارد تا از خودش دفاع کند پس خواهشمندام این دفاع را به حساب دفاع از نانا نگذارید.
باهم نامه ایشان را مرور کنیم و بعد هم پاسخ من را:
salam
in refighe shoma divane ast. baba in kari ke dare mikone kare polisiye
man age rigi be kafsham bood dar in mamlekat be esm o esme familam nemineveshtam ama in tahdid haye ishooon che farghi ba jomhoori eslami dare ?
shoma shayad az man khoshetoon nayad… ama dige dalili bar lo dadane man be jomhoori eslami ham nadarin ..darin ???
Mahshid
تاکید ها از من است
خانم گرامی شما در نامه تان مرا به چیزی متهم میکنید که از نظر من بزرگترین گناه است “کار پلیسی کردن و لودادن شما” این درست چیزی است که من از متن نامه شما استخراج کردهام. شاید بهتر میبود شما توضیح بیشتری میدادید که به چه دلیل گمان میکنید من با همکاری نانا شما را در یک کار پلیسی لو دادهام. درضمن به چه دلیل امر بر شما مشتبه شده که من دشمن شما هستم. اصلآ مگر من شما را میشناسم که دشمن شما باشم یا دوست شما!؟ در اول نامه تان مینویسید این رفیق شما … خانم عزیز شما رفاقت من و نانا را از کجا استخراج کردهاید از نوشته هایمان روی نت؟ باور بفرمایید اگر من نانا را چند ماهی است میشناسم شما را بیشتر از او میشناسم. پس دلیلی ندارد که من رفیق نانا باشم و رفیق شما نه؟ این برداشتهای شما و معیارهای شما برای رفاقت برای من قابل درک و لمس نیست.
تازه گیرم که من و نانا رفیق باشیم آیا این رفاقت باید دلیلی شود برای شما تا من را به همکاری با پلیس برای لودادن شما متهم کنید؟ کمی معقول تر بیاندیشید.
تازه به فرض که من و نانا با همکاری هم مامور پلیس خیالی شما باشیم و بخواهیم شما را به دولت جمهوری اسلامی لو بدهیم گمان نمیکنید جمهوری اسلامی به ریش من و نانا بعنوان مامورین مخفی آن دولت خواهد خندید و خواهد گفت “بدبختها این است ثمره کارمخفی تان” گمان نمیکنید شما خودتان را زیاد از حد مهم انگاشتهاید؟ خانم جان من و شما را جمهوری اسلامی اصلآ به حساب نمیآورد. آن جمهوری لجن چنان در لجن فرورفته است که من و شما جزو دشمنان میکروسکپیاش هستیم و اصلآ اهمیتی به تلاشهای من و شما نمیدهد تا اینکه بخواهد دو مامور مخفی اجیر کند تا شما را لو بدهند. پارانویا بد دردی است خانم جان.
اصلآ شما بفرمایید من به چه دلیلی باید وارد درگیری شما و نانا بشوم مگر من داروغه هستم یا مفتش؟
شما به وبلاگ من می آیید، شما در نظرخواهی من با دیگران به پرخاش و بحث می پردازید و بعد من باید تاوانش را بدهم!؟ عجب منطقی! صد رحمت به منطق سران جمهوری اسلامی، صد رحمت به اتهامات واهی قاضی مرتضوی. من حتی بخاطر درگیری های قبلی بدون اینکه خودم مقصر باشم از همه عذرخواهی کردم گمان نمیکنید که حتی اینکار را هم برای آرام کردن جو موجود کردم وگرنه به من چه که شماها با هم خورده حساب دارید مگر من سرپیازم یا ته پیاز.
خواشهمندام از این ببعد دعواهایتان را به وبلاگ خودتان منتقل کنید و از این وبلاگ برای دعواهای حیدری نعمتی تان استفاده نکنید.
در بخش: بدون دسته بندی
08
Feb
2004
آقا قیصر هم حق ممد چاخانو گذاشت کف دسش:
از وبلاگ قیصر
ِسی ِید مملی دمت گرم!
ممل خان شیش سال همه رو گذاش سر کار، یه ناله یی کرد که قتلای زنجیره یی آبخورش تو خود وزارت اطلاعات بود. ولی نتیجه ش این شد که گنجی و دیگرون افتادن زندون و هر کی یم حرفی زد چن ماهی آب خنک به خوردش دادن. خاتمی بار دوم حسابی سنگ تموم گذشت و نشون داد که آخوند هر کاریش کنی آخونده. سی ید جلوی دوربین اشک تمساح ریختو گف ” من سر عهدی که با شما بسته ام هستم” و بود. هست. ( اونوخ معلوم نبود که منظورش ولی ی فقیهِ یا ملت. حالا معلوم شد که ایشون این حرفو به آقا می گفتن) ایشون با عهدی که از بچگی تو فیضیه با ریش سفیداش بسسه بودن پایبند هسسن و کسی نیسسن که نمک بخورن و نمک دون بشکنن. خاتمی مرد حرفه ! پای حرفش واسساده. منتها اول معلوم نبود که ایشون منظورش چیه. ( عین تموم آخوندا که از صحرای کربلا می گن و فکرشون تو اون حق الزحمه یی هس که صاحب عزا بهشون می ده. ) بابا حسابشم همینه. نمی شه که تو فیضیه بزرگ بشی و هوای اونا که اهل فیضیه نیسسنو داشته باشی. ملت نفهمید چوبشم خورد. آخوند هر چی که بشه باید حوزه و فیضیه واین جا ها رو داشته باشه. خودش از این جور جاها اومده. تازه اوناشونم که تو دانشگاه درس خوندن باس هوای حوزه رو داشته باشن. حوزه واسه عمامه به سر عین واتیکانه واسه کشیشا. نون دونی اونجاس. آدم که واسه خودش شیشکی نمی بنده! آبخور همه شون یه جاس. سی ید ممل ولی کار بزرگی کرد. سی ید نشون داد که هر کی که عمامه سرشه ذهنش بسسه س! خدایی شم همینه. … ادامه مطلب
در بخش: بدون دسته بندی
08
Feb
2004
کسی میدونه این “شمارش معکوس…” برای چیه؟ یا شاید هم زده به سرش دوباره. گفته بود که اگه زد به سرش ولش کنیم به حال خودش بعد از چند روز دوباره به حالت عادی برمیگرده. ولی خوب آدم دلنگرون میشه.
در بخش: بدون دسته بندی
07
Feb
2004
از وبلاگ بلوچ
.::: استعفا حرام شرعی است :::.
حضرت رهبر استعفا را حرام شرعی اعلام فرمودند . احتمالاً روایتی از حضرت امام جعفر صادق(ع) در جایی دیده اند که فرموده باشد : الاستعفا الحرام در الشرایطی که الهوا پس باشدون .
و الا استعفا نه خوردنی است و نه پوشیدنی . بلکه عبارت است از عطای چیزی را به لقایش بخشیدن .مشکل ما فقیر بیچاره ها با این نوع فتواها در این است که از فردا یک عده حجج اسلام دفتر عقد و وکالت باز می کنند برای خواندن خطبه ی استعفا . و رؤسای ادارات به استعفا نامه هایی که ممهور به مهر حلال و شرعی سر دفتر داران رسمی نباشد محلی نمی گذارند .
ولی فقیه بودن این حسنش خوب است . روی زمین است . خلق و خوی و خصوصیات و نیاز های بشری دارد . مثل یک آدم معمولی کیف می کند . اما با مقامات آسمانی هم در ارتباط است . ما آدم های معمو لی که کم بیاوریم و گیر کنیم زر می زنیم . اماولی فقیه در چنان شرایطی از زر زدن مصون است . از بالا توی گوشش چیز هایی می گویند . و او سنگین رنگین فتوا صادر می کند .خاک بر سر شانس من ، حد اقل یک ولی فقیه هم نشدم .
در بخش: دیگران
07
Feb
2004
من از این ببعد نظری رو پاک نمی کنم، حتی نظرهای جاکش های رژیم را نه برای خوش آیند آنها بلکه برای اینکه انگشتانم خسته شد از بس که روی کلمه Delete تقه زدم. برای اینکه اثری ندارد این پاک کردن ها. افکار این آدمها را باید پاک کرد که اون هم تا آنجایی که در قدرتم باشد کوشا خواهم بود.
حالا برای اینکه حال مرا بفهمید یک لطیفه ای تعریف میکنم تا هم بخندید و هم بفهمید که چرا پاک نمی کنم.
زنه رفته بود پای منبر آقا!! آخونده توی روضه توضیح داد هرکس با همسرش جماعی انجام دهد صاحب خانه ای در بهشت می شود.
زن شب آمد خانه و با عشوه و کرشمه از شوهر خواست که خانه ای در بهشت بسازند. مردک خسته و درمانده از کار برگشته بود طاقت اینکار نداشت ولی با اما و اگر خانه ای ساخت. پس از چند دقیقه زن دوباره پلاچ شد و خواست که خانه ای هم برای پدر و مادرش بسازند، مردک بیچاره دوباره خانه ای ساخت. پس از چند دقیقه ای دیگر زن از او خواست که خانه ای هم برای فرزندان در بهشت بسازند مردک بینوا خسته و درماند گفت بیا جانم این بیل و این هم کلنگ خودت بساز من که دیگر طاقت ساختن ندارم.
در بخش: بدون دسته بندی