Feb 07 2004
من از این ببعد نظری
من از این ببعد نظری رو پاک نمی کنم، حتی نظرهای جاکش های رژیم را نه برای خوش آیند آنها بلکه برای اینکه انگشتانم خسته شد از بس که روی کلمه Delete تقه زدم. برای اینکه اثری ندارد این پاک کردن ها. افکار این آدمها را باید پاک کرد که اون هم تا آنجایی که در قدرتم باشد کوشا خواهم بود.
حالا برای اینکه حال مرا بفهمید یک لطیفه ای تعریف میکنم تا هم بخندید و هم بفهمید که چرا پاک نمی کنم.
زنه رفته بود پای منبر آقا!! آخونده توی روضه توضیح داد هرکس با همسرش جماعی انجام دهد صاحب خانه ای در بهشت می شود.
زن شب آمد خانه و با عشوه و کرشمه از شوهر خواست که خانه ای در بهشت بسازند. مردک خسته و درمانده از کار برگشته بود طاقت اینکار نداشت ولی با اما و اگر خانه ای ساخت. پس از چند دقیقه زن دوباره پلاچ شد و خواست که خانه ای هم برای پدر و مادرش بسازند، مردک بیچاره دوباره خانه ای ساخت. پس از چند دقیقه ای دیگر زن از او خواست که خانه ای هم برای فرزندان در بهشت بسازند مردک بینوا خسته و درماند گفت بیا جانم این بیل و این هم کلنگ خودت بساز من که دیگر طاقت ساختن ندارم.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 11:59 am در بخش: بدون دسته بندی