25
Sep
2004
با به روی کار آمدن رژیم مافیا پرور جمهوری اسلامی در ایران نه فقط ملت بیچاره ایران در ایران مافیازده شدهاند بلکه این بیماری حتی به نروژ هم سرایت کرده.
آقای شاهرخ عزازی 36 ساله بنا به گفته مقامات نروژی “روانکاو” تشریف دارند، گرچه در بین ایرانیان شایع است که ایشان مدرک خود را هم از یک جایی خریدهاند و نه اینکه برای آن زحمت کشیده باشند. ایشان مدت یک سال است که بخاطر سوء استفاده از بیمه بیماری، از دولت نروژ پول اختلاس میکردهاند. جریان چنین است که این آقا عدهای را بیمار و در نتیجه بازنشسته اعلام میکرده و بعد این افراد را در شرکتها، رستورانها و خلاصه بیزنسهایی که خود مالک آنها هست به صورت کارگران سیاه به کار میگمارده (کار سیاه به کاری گفته میشود که کارفرما کارگر یا کارمند خود را به دولت اعلام نمیکند و از این راه از پرداخت مالیات و عوارض فرار می کند)
از روزی که دادگاه این مسلمان زاده شروع شده روزی نیست که با هم زدن زندگی ایشان گوشهای از خلافکاریهای ایشان هویدا نشود. گرچه بین بچههای ایرانی شایع است که ایشان خیلی بیشتر از این اتهامات خلافکاری کردهاند ولی خوب بیچاره قوه قضاییه نروژ که مثل ایران نیست که با شکنجه اقرار بگیرد که! در نتیجه اطلاعات زیادی از چشم پلیس و مقامات قضایی نروژ دور خواهد ماند.
نکتهای که مقامات نروژی اصلآ پیگیرش نیستند این است که این آقازاده در حقیقت پسر پدرخواندهای هستند که در پشت پرده کنترل نخهای تاتر را در دست دارند. پدر گرام این آقا شاهرخ سالها پیش همزمان با پناهنده شدن به نروژ وارد این بیزنس شده و حالا گویا خود را کنار کشیده و فرزند خلف خود را به کار گمارده.
پدرگرامشان از بازاریهای تهران است.
از شاهکارهای ایشان که هنوز برملا نشده (شایعه پراکنی ایرانیها) به گفته ایرانیها، اجاره یک کشتی تفریحی است که در دریاها در رفت و آمد است که تبدیل شده به یک فاحشه خانه. ایشان با وارد کردن دختران اُکراینی و اجاره آنها بر روی دریاها، به شغل شریف جاکشی هم مشغول هستند.
خبرهایی که در باره این حضرت در یکی از روزنامه های نروژی نقل شده را می توانید دراین آدرس بخوانید.
در بخش: گوناگون
24
Sep
2004
مطالعه این نقد را به تمام کسانی که در حرکت “امروز” شرکت کردند را توصیه می کنم، باشد که در پروژه های آینده کمتر فریب نیرنگ این یا آن مزدور را بخوریم و آگاه تر به وظایفمان عمل کنیم.
در بخش: آزادی بیان
22
Sep
2004
ضريب امنيتى پايين ميزبانى سايتها در خارج كشور باعث شده تا وزارتخانه هايى مانند دفاع حاضر شوند هزينه ايجاد يك سرور مركزى را پرداخته و سايت خود را در داخل كشور ميزبانى كنند كه در صورت ادامه اين روند توسط وزارتخانه و نهادهاى مختلف، هزينه هاى زيادى به دولت تحميل خواهد شد. منبع خبر
به زبان ساده تر یعنی اینکه تا امروز آقایان حتی دیتاهای وزارتخانههایشان را هم بر روی سرورهای خارجی قرار دادهاند (بخوانید آمریکایی یا شاید هم اسرائیلی) درصورتی که نروژ فکسنی هم حتی کوچکترین شرکتهای خصوصیاش بخاطر ایمنی دیتای خود حاضر نیستند دیتای شرکتشان را بر روی سرورهای غریبه قرار دهند و همگی خود دارای سرور هستند.
اینها با این وضع میخواهند بروند به جنگ ابرقدرتی بنام آمریکا!؟ یا شاید همه این هارت و پورتها برای تبلیغات داخلی است.
پ. ن.:
به گفته آقای رشيدی “فيلترينگ يکی از مباحث مهم است و اگر قرار باشد IT رواج پيدا کند همه بايد خيالشان راحت باشد که مروج فساد نيست بنابر اين همت ويژه ای را به فيلترينگ اختصاص داده ايم.”
محدوديت بيشتر
در حال حاضر فيلترينگ سايت های اينترنتی در آی سی پی ها (نقاط تماس بين المللی) انجام می شود که تعداد آنها بسيار محدود است اما از اين پس، فيلترينگ در ای اس پی ها صورت خواهد گرفت که تعداد آنها بسيار بيشتر است. منبع خبر
تفسیر خبر: آنها که با ایران و ایرانی و سیستم حکومتی آشنا هستند می دانند که دادن مسولیت به مراجع بیشتر یعنی کلاف سردرگم شدن اوضاع و باز شدن سوراخ های بیشتر ( به زبان خُسن آقایی یعنی سانسور مالیده)
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
21
Sep
2004
25 سال پیش، من اشتباه کردم، تو اشتباه کردی، او اشتباه کرد، ما اشتباه کردیم، شما اشتباه کردید، آنها حقه بازی کردند.
دیروز من فریب نخوردم، تو فریب خوردی، او فریب خورد، ما فریب نخوردیم، شما فریب خوردید، آنها حقه بازی کردند.
اگر گمان میکنید که سوراخ دعا را پیدا کردهاید باید بگویم که شدیدآ در اشتباه هستید. جریان از چه قرار است؟ آیا تحلیل اتفاقات یک هفته گذشته تا این اندازه سخت بوده که اینگونه همگیتان فریب خوردید؟ اگر یکی بودید یا دوتا اگر بیسواد بودید، اگر دنیا ندیده بودید. متاسفانه اکثرتان چنان مدعی آگاهی و دانایی هستید که ادعاهایتان فلان خر را پاره میکند ولی برای هزارمین بار پایتان رفت توی همان سوراخی که 25 سال است ملت ایران پایش در آن گیر است.
بیچارهها تحلیل خیلی سادهتر از این حرفهاست. معرکه گیری کار آخوند است از این راه سالها نان خورده است.
حکومت ایران قرار است در حساسترین کارزار بینالمللی که تا کنون با آن درگیر بوده روبرو شود(روبرو شد). آخوندها میدانند که این روزها سرنوشتشان رقم زده میشود. در سازمان انرژی اتمی سمبه چنان پرزور است که دیگر حتی گشادی کون آخوند هم علاج کار نیست و کون حضرات با این سمبه میرود که پاره شود.
اما در بین ملت از همه جا بیخبر نقشهها همگی از پیش مهیا شده تا نظرها را به جاهای دیگر جلب کنند. رژیم با بزرگترین مشکل بینالمللی خود دارد مقابله میکند از آن گونه مشکلاتی که حکومت طالبان و صدام را سرنگون کرد ولی روشن فکر ما باز فریب آخوند را میخورد و اگر هم خواستی از خواب خرگوشی 25 ساله بیدارش کنی برایت شاخ و شانه میکشد.
از خودشان نمیپرسند که چگونه بدون زمینه چینی بدون هیچ هماهنگی بدون هیچ قرار قبلی یک مرتبه این همه هیاهو براه میافتد و شب پرستان یک شبه می شوند مرکز توجه.
باز هم عکس امام را نشانشان دادند و باز هم باورشان شد.
زیاد ذوق زده نشو عزیز جان! ما هم زمانی که فریبمان میدادند همین گونه ذوق زده شده بودیم.
سیاست همین است، چنان فریبات میدهند که خودت هم بعدها باورت نمیشود که چگونه در چنین چاه عمیقی افتادی و متوجه نشدی.
در بخش: ملای حیله گر
20
Sep
2004
وقتی چند ماه پيش که نخستين سنگ بنای تاسيس کانون وبلاگنويسان ايران را بنا میکرديم احتمال نمیداديم به اين زودی مجبور باشيم در دفاع از وبلاگنويسانی که دستگير شده اند بيانيه بدهيم.
متاسفانه چند نفر از وبلاگنويسان به جرم داشتن انديشهیی متفاوت با انديشهی بخشی از حاکميت دستگير شده اند و سعيد مطلبی تنها به جرم مطالبی که فرزندش سينا مطلبی در وبلاگاش مینويسد بازداشت شده است.
دستگيری نويسندگان آن هم تنها به جرم “نوشتن” عملی است که تنها از حکومتهایی سرمیزند که نفس “انديشيدن” و نفس “نوشتن” ناقوس مرگشان را به صدا در میآورد.
به اين دستگيریها جدا از نوع “انديشه” يا “بيان” دستگيرشدهگان اعتراض داريم و از تمام مجامع مدافع “آزادی بيان” میخواهيم با فشار آوردن به حکومت ايران آزادی فوری و بدون قيد و شرط دستگير شدهگان را فراهم آوردند.
بیشک رئيس جمهور ايران نسبت به اين دستگيریها مسئول است و نمیتواند با دودوزهبازی از مسئوليت خود شانه خالی کند و مردم ايران حق خود میدانند او را به عنوان بالاترين مقام اجرایی کشور مسئول اين دستگيریها بدانند و در روزی که شرايط محاکمهی عادلانه فراهم شود به جرم دستگيری و سانسور شديد حاکم بر فضای کشور او را به پای ميز محاکمه بکشند.
آزادی انديشه و بيان جزو بديهیترين و جهانشمولترين آزادیهای فردی و جمعی است که با خود عهد میبنديم هرگز برسر آن با هيچ حکومت و دولتی معامله نکنيم.
جمعی از اعضای کانون وبلاگنويسان ايران (در حال تاسيس)
در بخش: آزادی بیان
19
Sep
2004
چه بگوییم، اگر پاسخ مثبت ندهیم که میگویند بخاطر این است که ایده از حسین درخشان بوده بهمین خاطر همکاری نکردند. خیر چنین نیست. این ایده گرچه بکر نیست ولی راه و روشی است که در دنیای آزاد به آن مدام عمل میشود و اثرش حداقل در این دنیا قابل لمس است.
نکتهای که در این حرکت مرا سیخونک میزند نه این است که نخواهم پی روی از حسین درخشان بکنم که برای من یک هدف مهم است و آن آزادی ایران است و اگر حسین درخشان که هیچ که هر کس دیگری هم راه چارهای برای اینکار نشان دهد پی روی خواهم کرد.
مشکل اما از آنجاست که حکومتیان (شاخه اصلاح طلباش) تا امروز نیازی به هیچ یک از ما ها نداشتند (ما غیرخودی هستیم) ولی امروز که درحال دست و پازدن در زیر چکمههای مرتضوی دارند خورد میشوند یک مرتبه دموکرات و طرفدار آزادی بیان شدهاند و توقع دارند که همه به فریادشان برسند.
چرا من باید امروز را کپی پیست کنم؟ امروز را همه میشناسند ریشههای امروز در آن لجنزاری خفته است که تابسان 67 را آفرید. آیا همین کافی نیست که من از این کار دوری جویم؟
آیا امروز اولین نشریه سانسور شده بدست مرتضوی است؟ چرا زدوتر به این فکر نیفتادید؟ مگر قبل از امروز صدها بلکه هزاران وبلاگ و سایت را سانسور نکردند؟ چرا ساکت بودید. آقای درخشان شما که ادعای آزادی خواهی دارید چرا تا امروز در هیچ حرکتی شرکت نکردید؟ آیا حرکتهای قبلی برای دفاع از آزادی و حقوق برابر انسانها نبود؟ آیا ارزش دفاع از جان یک زن بی گناه و بی دفاع کمتر از دفاع از امروز بود!؟ چرا با دیگران همراهی نکردید؟ آیا زمانی که برای دفاع از آزادی بیان بارها و بارها آنها که دل در بقای این رژیم ندارند حرکتهایی را شروع کردند شما شرکت کردید؟
چرا امروز ما باید از سایت امروز دفاع کنیم؟ مگر خون گردانندگان امروز رنگینتر از شمر است، یادتان میاید زمانی که شمر را سانسور کردند، شما بجای دفاع از آزادی بیان فحاشی به شمر را برگزیدید.
برای یک بار هم که شده از آن بارگاه قدرت پوشالیتان پایین بیاید و نگاه کنید به این چمنزاری که اطراف گسترده شده دیر یا زود با امروز یا بی امروز این چمنزار چنان خرم خواهد شد که زالوها را دیگر در آن جایی نخواهد بود نور خورشید چنان خواهد تابید که زالو را دیگر در مقابل آن تابی نخواهد بود.
چرا من باید کپی و پیست کنم؟ برای کی؟ برای آزادی!؟ یا برای خودیهایی که دارند زیر دست و پای مرتضوی خورد میشوند!؟ مگر اینها همان بقایای دانشجویان پیرو خط امام نیستند؟
آیا امروز هم از من و ما زمانی که به دام مرتضوی افتادیم دفاع خواهد کرد؟
آقای درخشان صفحه های وبلاگ شما پر است از انکار این همکاریها اگر خواستید با گردشی در وبلاگتان یکی یکی با مدرک تحویلتان خواهم داد.
در بخش: آزادی بیان