23
Dec
2005
این خانم های چادر بسر مجلس نشین هم دست کمی از این خانم دکتر ندارند. به قول ضربالمثلی که میگه آب نمیبینند وگرنه شناگر قابلی هستند.
خانم آلیا نماینده دستچین شده مجلس شوربای اسلامی از تهران (عضو شورای مرکزی جامعه زینب) هم مثل هم نوع شون خانم شایق از تبریز هر از گاهی وقتی که وقت میکنند و گوشه چادرشان را از دندان رها میکنند گاهی اوقات آثار این فاضل آب به بیرون می ریزد و بوی تعفنش همه را میرنجاند. ایشان در مصاحبهای میفرمایند:
90 درصد امنیت زنان به خود آنها برمیگردد ، زنان باید ابتدا خود را بشناسند و به گونه ای در جامعه رفتار کنند که بقیه افراد جامعه نیز ملزم به تکریم و حفظ حرمت آنها شوند.
ایشان در ادامه افاضاتشان ادامه میدهند:
طرز بیان و ادبیات گفتار و نوع پوشش زنان نیز درایجاد امنیت برای آنها موثر است چنانچه زنی با لباس و ظاهری نامناسب در اجتماعی حاضر شود و قصد خود نمایی و جلب توجه داشته باشد؛ در این صورت خود به خود نا امنی برای او بوجود می آید.
چیزی را که خانم آلیا به آن نمیپردازند این تفاوت کمبود امنیت امروزی در ایران در مقایسه با ایران زمان شاه است. امروز در اکثر کشورهای دنیا خانمها به هر شکلی که بخواهند لباس میپوشند و حرف میزنند بدون اینکه مورد تعرض دیگران قرار بگیرند. در مملکت اسلام زده ایران خودمان همان جایی که بر اساس تئوریهای خانم آلیا باید بهشت روی زمین برای خانمها باشد، برعکس بیشترین تعرض به زنها میشود و قانون هم در اکثر موارد طرف متعرضین را میگیرد.
اگر خانم آلیا زحمت میکشیدند و تئوریهای امنیتی خود را کمی بست میدادند و توضیح میدادند که آیا این کودکان بخت برگشته هم باید برای اینکه مورد زجر و آزار قرار نگیرند باید به شکل کلاغ سیاه لباس بپوشند یا نه؟
خانم آلیا چنان بیخرداند و نمیدانند که این بیامنیتی که در ایران در این سالها حکمفرما شده ناهنجاریهایی است که از تربیت اسلامی سرچشمه گرفته. ایشان هنوز نمیدانند که وقتی در کوی و برزن جوانان را به روش متوحش اسلامی تنبیه بدنی میکنند و در ملاء عام شلاق می زنند و دست و پا و گوش می برند و مثل گوشت دکانهای قصابی از جرثقیل انسان آویزان می کنند نتیجهاش همین میشود که امروز شاهد آن هستیم و اگر کسی آستین بالا نزند و این رژیم قرون وسطایی را هر چه زودتر ساقط نکند، وضع از این هم به مراتب بدتر خواهد شد.
خانم آلیا به شما قول میدهم که اگر این حکومت ننگین ده سال دیگر بر ایران حکومت کند حتی کلاغ سیاه بد ترکیبی مثل شما هم دیگر امنیت نخواهید داشت چه رسد به دیگران.
در بخش: نقد اسلام
22
Dec
2005
پ.ن.: با عرض پوزش، داشتم سرور را عوض میکردم به همین خاطر وبلاگ یکی دو ساعت در دسترس نبود
در خبرها آمده بود که پادشاه عربستان، همونی که امدی خودمان ادعا کرده بود که دستش را گرفته و خلاصه کلی لاس دیپلماتیک باهاش زده بود، نامه اعتراض آمیزی به سفارت ایران فرستاده و از حرکات جلف امدی نژاد در عربستان شکایت کرده. از همه خنده دارتر اینه که آقای پادشاه عربستان به امدی ما گوشه زده و گفته مردک اگر خودت بلد نیستی دیپلوماتیک رفتار و گفتار کنی برو از هاشمی رسمنجانی بپرس تا یادت بده!!!
جل الخالق این نمونهاش را دیگه ما ندیده بودیم! خدا میدونه هاشمی چه مقدار دلار به این ملک عبدالله باج داده که حاضر شده چنین نامهای رو بنویسد تا هم امدی رو کنف کنه و هم هاشمی را یک کمی چوبکاری کنه.
این رفتار پادشه عربستان هم خودش یک نوع پروتُکل عربی است که بیا و ببین.
یکی باید به این پادشاه بگه آخه مردک این امدی بدبخت این روزها هر کس و ناکسی که از راه میرسه مثل این بچههای ننه مرده یک توسری بهش میزنه، تو که اونجا توی عربستان اون جوری امدی رو تحویل گرفتی!! دیگه چرا اینجوری میزنی تو ذوق این بدبخت ننه مرده!؟ (البته دروغ چرا تا قبر آ آ آ ، ما که خودمون با چشمان خودمون ندیدیم که اونجا توی عربستان نبودیم که بدونیم که این چاخانهایی رو که امدی گفته راست باشه یا دروغ)
البته رادیو فردا این خبر رو از قول (روز) نوشته و همونطوری که میدونید دُم روز هم از طریق آقای نبوی و بهنود و شرکا از طریق بلژیک و لندن به دُم آقای رسمنجانی وصل هست و اینکه توی این ماجرا یک مقداری بوی سیاسی بازی میاد حرفی درش نیست، خلاصه این خبر رو باید با احتیاط با انبر گرفت ممکنه همین روزهها گندش در بیاد. دروغ چرا شاید هم اینها همهاش از پشت پرده سیاسی بازی هاشمی و لاس زدنهای او با آمریکا سرچشمه گرفته باشه و دارند پشت پرده با آمریکا ماچ و بوس می کنن و قرارداد میبندد و قرار است از این طریق دُم این بدبخت ننه مرده امدی رو به زیر بکشن و حاج آقا هاشمی رو به سر قدرت بزارن، عاقلان دانند.
اصلا خودتون برید بخونید ببینید رادیو آمریکا هم با چه آب و روغنی داره این بیچاره امدی ما رو سنگ روی یخ میکنه.
در بخش: طنز
21
Dec
2005
قوانینی که در پیتی باشند عاقبتشان هم در پیتی خواهد بود.
آقایان از اوایل انقلاب شروع کردن به تولید قوانین در پیتی و همزمان هم ملت با زیر پا گذاشتن آنها به رژیم و دستگاه عریض و طویلش دهن کجی کردند و یکی یکی هر قانونی را که اراذل رژیم نوشتند ملت زیرپا گذاشتند.
یک زمانی بود که حتی داشتن یک کاست موسیقی در ایران ممنوع بود یادم میآید یک رفیقی داشتیم سنتور میزد، هنگام خروج (فرار) از ایران نتوانسته بود سنتورش را با خودش خارج کند و سالها اینجا داشت بخاطر دوری از سنتورش دق مرگ میشد تا اینکه به وسیله قاچاقچی از ایران خارجش کردند و به دستش رساندند. بعد بند کردن به دستگاه ویدئو و در آن دوران برادرم را در ایران بخاطر داشتن یک دستگاه ویدئو و کاستهای آن بردند و شلاق زدند. بعد تر وقتی دیدند دیگر زورشان به آنهایی که ویدئو داشتند نمیرسد، بی خیال شدند و درنتیجه ویدئو رسما آزاد شد. پس از مدتی بند کردند به ماهواره و هر کس بشقاب ماهوارهای روی خانهاش نصب کرده بود میگرفتند چوب در آستینش میکردند. حالا هم که عاقبت این قانون نانوشته هم دارد به همان دردی گرفتار میشود که قانون ممنوعیت ویدئو شد. اینبار اما فرقش در این است که خود دست اندرکاران رژیم شروع به زیرپا گذاشتن همان قوانین در پیتی کردهاند. یکی نیست از آقای کروبی بپرسد چطور شما که مثلا ناسلامتی رئیس مجلس شوربای اسهالی بودید و خودتان قانون مینوشتید حالا یک مرتبه رفتید ساتلیت هوا کردهاید و میخواهید همان قانونی را که خودتان نوشتید زیرپا بگذارید؟ قانون در پیتی که میگویند همین هست، قانونی را که خود قانونگذار به آن احترام نگذارد نباید توقع داشت که ملت که از همه زیر و روی این رژیم متنفر است به آن احترام بگذارد. یکی باید از این آقای کروبی بپرسد اگر در ایران داشتن دستگاه دریافت ماهواره ممنوع است، شما برای چه دارید ماهواره هوا میکنید و میخواهید تلویزیون به خورد مردم بدهید!؟ پارادوکس سرتا پای این رژیم را گرفته، همه هستی این رژیم یک پارادوکس خالص است. یا بهتر است بگویم جوک است و باید به آن خندید.
در بخش: آزادی بیان
17
Dec
2005
روزهای پیش از انتخابات در نوشتههایی به دوستان وبلاگ نویس هشدار دادم و نوشتم که عدهای از وبلاگ نویسها به علت پرطرفدار بودن، میتوانند بر روند انتخابات هرچند ناچیز اثر بگذارند و از این رو بایستی که در اظهار نظرهای خود بیشتر مراقب باشند و اجازه ندهند که بازیچه دست سیاست بازان شوند و از این طریق عدهای هر چند محدود رای دهنده را تحت تاثیر قرار بدهند.
همانطور که دیدیم عدهای از وبلاگ نویسها در آخرین دقایق تصمیم به رای دادن گرفتند و علی رغم مخالفت اولیه خود با مشارکت در رای گیری (شعبده بازی) مسخره جمهوری اسلامی در آخرین دقایق نه تنها در رای گیری شرکت کردند بلکه با اعلام آن در وبلاگهای خود تاثیری منفی بر دیگران نیز گذاشتند.
ما بوسیله دیگران و قدرتمداران اطراف خود هدایت میشویم. این جمله ایست که گیر اورسکید (Geir Overskeid) نویسنده مقاله که یک روانشناس است در مقاله خود در یک هفته نامه نروژی به نام آ مگزین مینویسد.
به نظر من مساله خود محوری در جوامع امروزی تنها وسیله ایست که با اتکا به آن میتوان به یک جامعه دموکراتیک دست یافت. به این معنی که هرچه شهروندان یک جامعه بیشتر به خود و افکار خود متکی باشند و کمتر از دیگران تاثیر پذیر باشند در آن جامعه پیشرفت دموکراتیک موفقتر خواهد بود. جوامعی که بره وار از این یا آن رهبر پیروی میکنند، مثل انقلاب 57 عاقبتی بهتر از آن نخواهند داشت.
با این پیش زمینه تصمیم گرفتم مقالهای را که بسیار خوب این پدیده جوامع بشری را تشریح کرده را برای شما ترجمه کنم .
ترجمه بخشهایی از مقاله (A-Magasinet) آ مگزین 9 دسامبر 2005 صفحه 58 و 59.
ما بوسیله قدرتمداران و اطرافیان هدایت می شویم. استقلال فکری برای بیشتر ما توهمی بیش نیست.
دنیا عادلانه نیست. اپرا آیینهای است از زندگی در نتیجه غیر عادلانه. ولی در اپرا مشکل را میتوان برطرف کرد.
سالهای 1820 در پاریس مشکلی برای بعضی از گردانندگان اپراها بوجود آمده بود، تعداد تماشاگران اپراها رو به رکود رفته بود و تماشاگران علاقهای به بعضی اپراها نشان نمیدادند.
برای مبارزه با این مشکل آقایان سوتون و پروشه شرکتی دایر کردند و فراوردهای به بازار عرضه کردند.
شرکت، “بیمه نمایش موفق” نام داشت و فراورده این شرکت هم چیزی نبود به جز “کف زدن”.
این دو اولین کف زنندگان حرفهای بودند. کار این دو مبتکر این بود که خود و کارمندان خود را در اختیار تهیه کنندگان اپراهایی قرار میدادند که خواهان بیمه کردن اپرای خود بودند، روال کار به این صورت بود که یکی از این کف زنندگان که رهبری این گروه را به عهده داشت شروع به کف زدن میکرد و دیگران با او هماهنگی میکردند و در طول مدت اجرای اپرا زمانی که لازم میدیدند با کف زدنهای هماهنگ خود تماشاگران را به این کار ترغیب میکردند. این کف زدنها باعث میشد که هم تعداد کف زدنها در طول مدت اجرای اپرا بیشتر شود و هم طول مدت کف زدنها. این “شرکت بیمه” در سالهای 1830 در کشورهای دیگری نیز برپا شده بود. کار به جایی رسید که حرفه کف زنی به مرور زمان به یک حرفه تبدیل شده و کف زنندگان از حقوق مکفی برخوردار بودند. یک نمونه لیست حقوقی از این حرفه را در زیر میخوانید:
یک بار کف زدن معمولی 10 لیره.
یک بار کف زدن طولانی مدت 15 لیره.
هورا کشیدن 5 لیره.
هیجان فوق العاده، بر اساس قرارداد (هرچی تیغ شون ببره).
کار فرهنگی و عرق جبین به فراموشی سپرده میشود ولی این گونه فراوردهها ادامه حیات میدهند. کف زنندگان حرفهای سابق با دست این کار را انجام میدادند امروزه اما خندهها در استودیوهای تلویزیونی به صورت ماشینی به خورد ما داده میشود (اشاره نویسنده به خندههای مصنوعی است که در برنامههای شو تلویزیونی به صورت ضبط شده پخش و در نتیجه باعث جو مورد نظر تهیه کننده میشوند).
حتی باورهای غالب نیز قابل تغییر هستند. قدرتهای گوناگونی در شکل گیری افکار ما تاثیر گذاراند. شما شاید بگویید “من خودم فکر میکنم”. ممکن است حق با شما باشد ولی اگر شما مثل اکثر مردم باشید، در این صورت تاثیر دیگران بر خودتان را دست کم گرفتهاید، مخصوصا تاثیر قدرتهای گوناگونی که شما را احاطه کردهاند.
در یک آزمایش تحقیقی در دانشگاه یل (Yale) استنلی میلگرام یک مرد (دانشجو) را بر روی یک صندلی بست، از او خواسته شد تا مطالبی را از بر پاسخ دهد و از تعدادی دانشجوی دیگر خواست تا در مقابل هر پاسخ غلط یک شوک الکتریکی به او بدهند و پس از هر پاسخ اشتباه ولتاژ مورد استفاده را افزایش دهند.
دانشجو یک هنرپیشه بود و شوکها نیز حقیقی نبودند ولی دانشجویانی که در این آزمایش شرکت کرده بودند از این مساله بی اطلاع بودند و در تمام مدت گمان میکردند که شوکها واقعی است.
در مرحلهای که شوک 120 ولتی به مرد داده میشود او ادعا میکند که شوک واقعا درد آور است. پس از شوک 150 ولتی دانشجو فریاد میزند. پس از آن با التماس تقاضای متوقف کردن آزمایش را میکند و پس از آن ساکت میشود. از این مرحله به بعد دانشجو دیگر در مقابل سوالها پاسخی نمیدهد و در عوض شوک های بیشتری تا مرز 450 ولت دریافت میکند.
عدهای روانشناس قبل از آزمایش پیش بینی کرده بودند که تنها یک نفر از هزار نفر حاضر خواهند شد تا مرحله قوی ترین شوک در این آزمایش از دستورات پیروی کنند درصورتی که در آزمایشی که انجام شد دو نفر از سه نفر حاضر شدند تا آخرین مرحله پیش بروند و از دستورات پیروی کنند.
آنهایی که در آزمایش شرکت کرده بودند هنگام افزایش شوک از سرپرست آزمایش سوال میکردند آیا میتوانند آزمایش را متوقف کنند ولی سرپرست آزمایش دستور ادامه آزمایش را میداد و همگی بدون استثنا از دستورات پیروی میکردند. همه شرکت کنندگان حتی زمانی که دانشجو مورد آزار التماس میکرد که دیگر حاضر به ادامه نیست به دادن شوک ادامه میدادند.
این آزمایش بر روی اشخاص مختلفی از طبقات مختلف اجتماعی انجام شده و اکثرا با نتیجهای مشابه همراه بوده و در همه آزمایشها نشان از این دارد که اکثر شرکت کنندگان از دستورات پیروی میکنند.
پس از شرح این دو مثال نویسنده اشارهای دارد به جنگ دوم جهانی و اینکه عده زیادی پس از جنگ عقیده داشتند که ملت آلمان با دیگر ملل دنیا فرق دارند که هیتلر توانست از آنها جانیهایی بسازد. نویسنده با استدلال به تحقیقات انجام شده در این زمینه معتقد است که فرقی بین ملت آلمان و دیگر ملل دنیا وجود ندارد و انسان بطور کلی از قدرتهای پیرامون خود پی روی میکند. او مینویسد که ما همگی در مراحل مختلف زندگی تحت فرمان و قدرت دیگران قرار میگیرم. او می نویسد در تمام مسیر زندگی فردی ما با دریافت پاداش ترغیب به پیروی از دستورات قدرت مداران اطراف خود مثل: والدین، معلم، روسا و افکار قالب بر جامعه قرار میگیریم.
بخاطر داشته باشید! وقتی که میخواهید در باره مساله مهمی تصمیم بگیرید با خود بیندیشید و از خود سوال کنید، آیا تحت تاثیر دیگران به راه غلط نمیروید؟
پ.ن.: با سپاس از کنجکاو عزیز بخاطر این لینک. از غیب رسید این لینک، حالا خودتان با گوش خودتان نتیجه تحقیقات بالا را در یک برنامه رادیویی بشنوید:
تکبیر!
به تازگی یک اتفاق تاریخی در جمهوری اسلامی افتاد. آیت الله خامنه ای به تکبیر گویان حاضر در صحنه گفت که الکی تکبیر نفرستید تا ما عرضمان را بکنیم. در تحلیل واقعی قضیه واقعیت اینست که تکبیر گوئی برای مقامات و سخنرانان در جمهوری اسلامی محاسن فراوانی داشته است، حتی اگر موارد خرابکاری کم نبوده اند. سياوش اردلان (rm) صدا | (wma) صدا [ 6:53 mins ]
در بخش: اجتماعی
14
Dec
2005
دوستان گویا این احمدی دست بردار نیست و روزی نیست که دست گلی به آب ندهد و خلاصه وسیله خنده و تفریح ملت همیشه در صحنه را فراهم نسازد. از این رو از این به بعد هر چه خبر در باره این راد مرد!! جمهوری اسلامی را یافتم جهت اطلاع عموم در قسمت خبرهای خواندنی خُسن آقا قرار خواهم داد. اصلا شاید اگر دست گل های احمدی عزیز ادامه پیدا کرد وبلاگ خُسن آقا را هم تبدیل خواهم کرد به وبلاگ احمدی. دنیا را چه دیدی شاید واقعا این یارو منجی ملت ایران باشد! آخه با این خریتهایی که این احمدی ما می کند و دست گلهایی که هر روز به آب میدهد بعید نیست تا قبل از پایان دوران ریاست جمهوری او کل رژیم به لقاء الله پرتاب شود. انشا الله!
در بخش: طنز
13
Dec
2005
هر دم از این باغ بری میرسد / تازه تر از تازه تری میرسد
دانشگاه و دیگر محیط های علمی معمولا مکانی است برای پیش رفت و پیدا کردن راههای نو برای رسیدن به آیندهای بهتر. در جمهوری اسلامی دانشگاه هم مثل مکانهای دیگر تبدیل شده به ابزاری برای عقب بردن ملت و ترویج خرافه پرستی.
پس از پخش فیلم احمدی نژاد که با جوادی آملی درباره نورانی شدن کله مبارک در سازمان ملل و پس از اینکه ملت از بزرگ و کوچک، مذهبی و بی دین کوتاه و بلند پیر و جوان آقای رئیس جمهور را دست انداختند گمان کردیم که دیگر از این چرندیات بلغور نخواهند کرد. هنوز چند هفتهای از آن موضوع نگذشته بود آقا در عربستان فرمودند که اسرائیل را میخواهند با همه محتویاتش به اروپا نقل مکان (بدهند)! این سخنان ایشان هم دست کمی از اولی نداشت و باز مردم همگی به ریش آقا و رهبر چلاق برای انتخاب چنین الاغی به عنوان رئیس جمهور خندیدند. این خنداندن ملت گویا پایانی ندارد و آقای احمقی نژاد تصمیم دارند آنهایی را که رژیم نتوانست با زجر بکشد ایشان میخواهند با خنداندن زیاد از حد به لقا الله پرتاب کنند.
از همه خنده دارتر اینکه وزیر وزرای این احمقی نژاد هم کم تر از خود ایشان دلقک تشریف ندارند.
آقای وزیر علوم هم در جمع اعضای بسیج دانشجویی به نقل از رییس جمهور فرمودهاند:
اینها آمدهاند پیش من و گفتند که خدا خیرت بدهد، تو آبروی ما مسلمانها را خریدی، تو هویت دادی به اسلام، تو حرف درد دل ما را زدی، حتی آنها که بر حسب ظاهر با امریکا رابطه دارند. از چند تا کشورها اسم بردند که وقتی همراهان آن کشورها وقتی رهبر آن کشور حرف میزدند، خودشان هم کفی نمیزدند، میگفت وقتی که ما صحبت کردیم، همه مشتها گره کرده، حالت هم مرگ بر امریکا و هم درود بر شما. میگفت با این حالت از ما استقبال کردند و خدا میداند ایشان در صحبتهایش این بود که اصلا محوریت کنفرانس رفت به سمت این که جمهوری اسلامی چه میگوید… منبع
باز هم میخواهید بخندید؟ یک نگاهی هم بیندازید به این سخن پراکنی استادان و محققان حکومت آخوندی دست کمی از سخنان خود آقای رئیس جمهور ندارد. انگاری همگی این اراذل به یک درد لاعلاج مشترک گرفتار شدهاند و صبح تا شب جفنگ به خورد مردم میهند.
در نشست علمی پژوهشی جاده ولایت اعلام شد؛ سخنان امام رضا(ع) باید به صورت نماد در قدمگاهها نصب شود
باور بفرمایید این اوضاع ایران حداقل کار طنز نویسان را حداقل بسیار ساده کرده طنز نویسها کافی است سخنان گه هر بار این آقایان را بدون تغییر منتقل کنند و از بابت آن نان بخورند.
در بخش: طنز
11
Dec
2005
ایسنا در خبری از قول “معاونت فرهنگی و تبلیغاتی دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح” به تاریخ 16 آذر (روز حادثه) مینویسد:
به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این اطلاعیه آمده است: برابر تدبیر مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا، نظر نهایی برای تعیین مصادیق شهادت با ستاد کل نیروهای مسلح است.
این اطلاعیه میافزاید: از آن جا که عزیمت هواپیمای یاد شده به سوی منطقهی رزمایش آبی و خاکی عاشقان ولایت جزء رزمایش تلقی میشود، برابر بند هـ مادهی 107 قانون ارتش، کادر پروازی و همهی سرنشینان هواپیما شهید تلقی میشوند. لینک خبر
یقینا اگر فردی از افراد خانواده من در سانحهای از نوع سانحه هواپیمای سی 130 کشته میشد آنرا یک ننگ میدانستم نه افتخار.
چرا؟ به این دلیل ساده که این مسافرت و پرواز با این هواپیما جهت پوشش دادن خبری مانور نظامی بوده بنام “مانور عاشقان ولایت” و این مانور چیزی به جز ابزاری دیگر برای پیشبرد اهداف رهبر و دیگر روضه خوانها حکومتی نبوده در نتیجه کسانی که در این سانحه کشته شدهاند چیزی بجز شهید راه ولایت نمیتوان بر آنها نامی گذاشت.
ملاها 1400 سال با شهید پروری و روضه خوانی زالو وار به جان و مال ایرانی و بخصوص بی خبران تجاوز کردهاند، حال کسانی که به پیشبرد این اهداف کمک میکنند، حالا فرقی نمیکند که به چه روشی به این روند کمک میکنند خود در این خیمه شب بازی شریک جرم هستند.آنهایی که به زبان لاتی آشنایی دارند میدانند که در این زبان به این گونه شهادت ها چه میگویند! اگر حضور ذهن ندارید فقط جهت اطلاع به عرض میرسانم که در زبان لاتی به این گونه شهدا شهدای راه کiر خر میگویند.
این نوع شهید سازی در بهترین حالت کمک به همین روند 1400 ساله خواهد بود. این شیون و زاری که در یک هفته گذشته راه افتاد، دقیقا همان ابزاری است که آخوندهای سوار بر قدرت به آن نیاز دارند تا به این وسیله بتوانند به راه خود ادامه دهند. فراموش نکنید که خمینی جلاد کبیر مدام در باره جنگ و شهادت می گفت این جنگ و شهادت ها نعمت است (نعمت برای کی؟ برای آخوند). پس میتوان نتیجه گرفت که کمک به این شیون و زاریها چیزی بجز کمک به حکومت ولایت وقیح نیست.
اینکه آقایان دوباره دارند شهید تولید میکنند (تنها چیزی که ملاها در این 27 سال تولید کرده اند)، دو دلیل غیر قابل انکار دارد اولی همان هست که در بالا نوشتم و دومین دلیل برای این است که با پرداخت حقوق و مزایای (شهادت!) به خانواده این افراد، دهان آنها را ببندند و از پی گیری ماجرای پشت پرده این سانحه جلوگیری کنند.
در بخش: ملای حیله گر