08
Jul
2006
یک جایی چند وقت پیش خواندم زرفشان نوشته بود و هشدار داده بود که عدهای زندانی سیاسی هستند که یک روز داخل زندانند روز بعد بیرونند و سه روز بعد دوباره زندانند (نقل به مضمون). همینها در داخل شدید ترین انتقادات را مستقیما به نوک قدرت رژیم می کردند و میکنند بدون اینکه عواقبی برای آنها داشته باشد درصورتی که اگر کس دیگری همین انتقادات را بکند یک شبه سر خود را به باد خواهد داد.
حالا این چند مدت گذشته هر روز میبینیم همانها که مستمع آزاد به زندان میرفتند حالا سر و کله شان در خارج پیدا شده و همگی شان هم ادعا می کنند که به ایران باز خواهند گشت. همین ها حرفهای گنده گندهای میزنند که بیا و ببین.
ممکن است ما خیلی ساده انگار و هالو باشیم ولی گمان نمیکنم که تا این اندازه خنگ تشریف داشته باشیم.
اشتباه نشود منظور اکبر گنجی نیست حدیث اکبر گنجی پیچیده تر از آن است که بنده وارد تحلیل آن شوم.
تا نظر شما چه باشد.
یک مطلبی را در وبلاگ ما اینیم خواندم آنرا به شما هم پیشنهاد میکنم. مطلب در سه بخش است هر سه بخش را بخوانید.
در بخش: سیاسی, ملای حیله گر
06
Jul
2006
زنی است 45 ساله، تمام زندگیاش از تصدق سر این رژیم دگرگون و نابود شده. گاهی اوقات تلفنی یا اگر روی نت باشد از طریق MSN باهاش صحبت میکنم. او هم مثل خیلی از زنهای شهر نشین اگر روشنفکر نباشد ولی حداقل از تصدق سر شهر نشینی و تماس با جامعه کمی مدرنتر و تا حدودی دست چپ و راست خود را از هم تشخیص میدهند. از اوضاع ایران میپرسم، میگوید گرانی غوغا میکند و حتی آنهایی هم که تا امروز لقمهای نان برای سیر کردن شکم خود داشتند حالا دیگر همان ها هم دارند به سطح فقر و گرسنگی میرسند.
با عصبانیت میگویم، حقتان هست وقتی بعد از 27 سال فریب و نیرنگ دزدی و جنایت هنوز به پای صندوقهای رای میروید و به این جنایت پیشگان رای میدهید دیگر حق اعتراض ندارید.
یک مرتبه از دهانش در میرود و میگوید چه میدانستیم گفتیم شاید اینها بهتر از آنها باشند. باورم نمیشد وقتی این جملات از دهانش دررفت، حداقل گمان نمیکردم رژیم قادر باشد او و امثال او را هم بتواند فریب دهد. نزدیک بود گریهام بگیرد با فریاد پرسیدم تو هم!؟ آیا خریت شما حد و مرزی میشناسد!؟ با بغض گفت: میگفتند اگر رای ندهیم و مهر توی شناسنامه ما نخورده باشد دخترم برای رفتن به دانشگاه با مشکل روبرو خواهد شد.
با عصبانیت گفتم خاک بر سر تو و دخترت و خاک بر سر آن دانشگاهی که با این وسیله بخواهید واردش شوید. دانشگاهی که دانشجویانش بجای پرداختن به مسائل علمی و اجتماعی از بانک پول وام میگیرند و با آن میروند حج عمره اگر چنین دانشگاهی را به توالت عمومی تبدیل کنید منفعتاش برای ملت بیشتر است تا اینکه دانشگاه باشد. حس کردم دارد پشت تلفن گریه میکند، از خودم هم متنفر شدم، با خودم فکر کردم چه باید کرد تا این انسانها را از این منجلاب نجات داد!؟ با زور یا با محبت با فریاد یا با مدارا، آیا کسی راه را میشناسد!؟ واقعا از کدام ابزار برای نجات این گمراهان باید استفاده کرد!؟ از کدام وسیلهای برای نجات این انسانهایی که از چهارپایان نادانتراند باید استفاده کرد تا بلکه از این راه مرگبار نجات شان داد!؟
در بخش: ملای حیله گر
03
Jul
2006
این جمله گههربار را همه بخاطر دارند که امام سیزدهم خمینی شیاد به خورد ملت داد تا بعد از آن هرآنچه در آن مملکت ساخته و اندوخته شده بود را به سود خودیها قبضه کنند.
سیاست اقتصادی عدالتمدار اساس رشد و تعالی یک ملت را پیریزی میکند وقتی که در مملکتی این اصل زیر پا گذاشته شود به مرور زمان پیشرفت آن ملت متوقف خواهد شد. این مساله نه ربطی به اقتصاد چپ و نه راست دارد نه میتوان از این اصل به آسانی گذشت بدون اینکه آسیبهای اساسی به وحدت ملی وارد کرد.
حالا بعد از 27 سال که امام سیزدهم اقتصاد را مال خر دانست امام چهاردهم پس از 27 سال غارت و چپاول اموال ملت حکم خصوصی سازی را زیر فشار بانک جهانی صادر فرمودهاند!
بر اساس اصل 44 قانون اساسی، بخش دولتی شامل کليه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، نيرو، سدها و شبکههای بزرگ آبرسانی، رادیو و تلویزیون، پست و مخابرات، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه آهن و نظایر اینها توصیف شده است.
اقتصاد از نظر من باید آزاد باشد البته نه آزاد به این صورتی که آقایان برنامه آنرا خواهند ریخت. اگر اقتصاد واقعا آزاد باشد و دسترسی به بازار آزاد در اختیار همه و بصورت برابر برقرار شود، یقینا پدیدهای مثبت خواهد بود (اما) در حکومت خودکامهگان اقتصاد نمیتواند آزاد باشد زیرا از اول هدف قدرتمداران از کنترل قدرت سیاسی چپاول اموال ملت است وگرنه بیمار که نیستند که فقط بدنبال قدرت سیاسی باشند و همچنین قدرت سیاسی بدون در کنترل داشتن قدرت اقتصادی ممکن نیست.
درست همین (اما) است که کار را خراب خواهد کرد.
آنهایی که تحولات ایران را پیگیری میکنند میدانند که همین امام چهاردهم فرمانی 8 مادهای را برای مبارزه با مفاسد اقتصادی صادر فرمودند که عاقبتش را همه بهتر از من میدانند. حالا چگونه میتوان به این فرمان جدید دلخوش کرد!؟
خندهدارتر از همه اینکه حضرت آیت الله خامنهای دامن افاضاته در بین اقلامی که میخواهند به بخش خصوصی منتقل کنند، البته اگر بخواهند تمام موارد ذکر شده در ماده 44 قانون اساسی را از جمله رادیو و تلویزیون را هم منظور فرمایند! هر ناآگاهی میداند که چنین آزاد سازی اصلا در عمل غیر ممکن است. آزاد سازی به این معنی است که هر سرمایهداری یا بطور کلی هر جنبندهای که قادر به پرداخت قیمت سهام حتی یک سهم باشد بتواند در بخشهای آزاد شده بصورت برابر شرکت و سرمایه گزاری کند. فرض بفرمایید ایرانیان مخالف رژیم که در خارج از ایران زندگی میکنند و سرمایه هنگفتی نیز در اختیار دارند بخواهند در همین یک زمینه سرمایه گزاری کنند و رادیو و تلویزیونی را با سلیقه خود راه اندازی و اداره کنند! اصلا اعلام چنین خبری هم خندهدار است چه رسد به عملی بودن یا نبودن آن.
پس باید از این فرمان “واگذاری” بخشهای سرمایه گذاری دولتی به بخش خصوصی این نتیجه را گرفت که یقینا خود آقایان که امروز تمام قدرت اقتصادی و سیاسی را در دست دارند فردای خصوصی سازی هم با سرمایههای دزدی و به یغما برده شده ملت باقیمانده آنچه را هم که امروز بصورت اسمی در اختیار دولت است را بصورت رسمی به بخش خصوصی (بخوانید آیت الله خامنه ای و فزندان، هاشمی و فرزندان، طبسی و فرزندان، آیت الله مکارم و فرزندان، آیت الله مصباح و فرزندان) منتقل کنند تا از این به بعد سند این سرمایههای ملی هم بصورت رسمی به نام آقایان ثبت شود.
روند خصوصی سازی را دولت نروژ بطور جدید هشت نه سال پیش شروع کرد و صدای همه مخالفین خصوصی سازی را در آورد ولی حالا پس از چندسالی نتیجه این خصوصی سازی را میتوان در عمل دید البته باید گفته شود که سیاستهای پولی دولت نروژ بر تقسیم ثروت استوار است و با این پیش شرط به خصوصی سازی روی آورد. همچنین دولت در تمام این زمینهها بعد از خصوصی سازی کنترل دارد و اجازه جمع شدن سرمایهها در دست یک یا چند نفر را نمیدهد، همزمان از افتادن سهام به دست سرمایه گزاران خارجی بصورت بی رویه (بیش از 50 درصد) جلوگیری میکند همچنین از بوجود آمدن مونوپل و کارتلهای بزرگ نیز جلوگیری میکند.
روند خصوصی سازی در نروژ در این هشت سال نشان میدهد که این تحول اقتصادی به نفع مصرف کننده بوده و رقابت سالم باعث پائین آمدن قیمتها شده و تا حدودی از روند بی رویه تورم جلوگیری کرده.
یقینا خصوصی سازی در ایران هم مثل همه زمینههای دیگر با روش سیاست خودی و غیر خودی اجرا خواهد شد و این عمل باعث جمع شدن بیشتر سرمایه در دست قدرتمداران خودی عمامه بسر خواهد شد.
در بخش: اقتصادی, دزدی های رژیم, ملای حیله گر
02
Jul
2006
از بازی فرانسه بسیار لذت بردم نه بخاطر اینکه من فرانکوفون هستم ولی بخاطر رنگ پوست بازیکنان فرانسه خوشحالم. مخصوصا وقتی آنها تیم نژاد پرست اسپانیا را در دور قبل از ادامه راه بازداشتند. دیشب که نورعلی نور هم شد و برزیل افسانهای را شکست دادند. جالب است که در تیم فرانسه تعداد بازیکنان سیاه پوست بیشتر از تیم کشورهای آفریقایی است. اگر این تیم جام را ببرد شکست بزرگی برای نیروهای نژاد پرست فرانسه خواهد بود. شاید هم آقای ژان ماری لوپن سکته کرد و به خمینی پیوست (انشاالله!!)
در بخش: گوناگون
30
Jun
2006
زیتون عزیز مطلبی نوشته و از دست مردها گله کرده که زنهاشون رو از نظر پوشش زیر فشار میگذارند و در ادامه ادعا میکند که مردها ریشه این مصیبت هستند. من با این حرف مخالفم و امیدوارم که خانمهای فعال حقوق زنان بدون آدرس عوض دادن و عصبانی شدن این مطلب را بخوانند و حداقل سعی کنند کمی منصفانه با آن برخورد کنند، من هدفی بجز یاری رساندن به آنها ندارم.
این مساله ناموس و غیرت و از این دست چرندیات هم مثل دیگر معضلات لاینحل ایران از اسلام سرچشمه میگیرد و نه از فرهنگ اصیل ایرانی.
یونانی ها در دوران قبل از اسلام منظورم دوران ایران باستان است معتقد بودند که ایرانیها انسانهایی خوش گذران، عیاش و لاابالی هستند.
جامعه ایران یک جامعه زن سالار است به چند دلیل بسیار ساده.
اگر به تاریخ ایران نگاه کنید میبینیم که تا قبل از هجوم اسلام زنها تا حدودی در ایران جایگاهی برابر با مردها داشتهاند و حتی به پادشاهی می رسیدهاند (این یک مقایسه نسبی است با دیگر نقاط دنیا، لطفا چماق تکفیرتان را بلند نکنید!!) پس باید پدیده نابرابری زنان در ایران را در دوران بعد از اسلام جستجو کرد.
حالا اگر قبول کردیم که این عرف و قوانین زن ستیز از اسلام به این طرف شروع شده میتوانیم بحث را پیگیری کنیم و به آن نتیجهای که من در اول این نوشته گرفتم برسیم.
من ادعا دارم که زنان در ایران از مردها مذهبی تراند. برای اثبات این ادعا میتوانید سری به مساجد بزنید و ببینید چه کسانی پای منبر آخوندها چمباتمه زدهاند، آمار بگیرید اگر آمار زنان بیشتر نبود آنوقت من حرفم را پس میگیرم. البته اینکه بعد از انقلاب تعداد مردها توی نمازهای جمعه بیشتر شده دلیل سیاسی دارد نه دلیل مذهبی. مردها بیشتر برای دکان و کاسبی خود ریش میگذارند و مذهبی میشوند و به مسجد میروند و جانماز آب میکشند، درصورتی که خانمها بیشتر برای اعتقادی که دارند به مسجد میروند و اعمال مذهبی را اجرا میکنند. اسلام آقایان اسلام حقه بازی است در صورتی که اسلام خانمها از روی باور است.
تازه اگر هم عدهای از مردان جامعه ایران مذهبی معتقد هستند فقط به این دلیل است که در دامان مادرانی مذهبی پرورده شدهاند و در نتیجه به این فلاکت گرفتار شدهاند نه اینکه خود مذهبی باشند. بطور کلی تربیت فرزندان در خانواده به عهده مادر خانواده هست، حداقل در خانوادههای سنتی این چنین است و همین تربیت باعث رشد اسلام در ایران است مخصوصا قبل از انقلاب و روی کار آمد حکومت اسلامی. و همچنین اینکه کسی خودبخود مذهبی نمیشود، درست برعکس انسانها اگر زیر آموزش و فشار قرار نگیرند بطور طبیعی از هر نوع قانون و پایبندی فراری هستند. مثالی از خانواده خودم میزنم:
من در خانوادهای بزرگ شدهام که مادرم مذهبی بوده البته نه مذهبی به این صورتی که امروز میبینیم بلکه از آن نوع مذهبیهایی که هیچوقت به مسجد نرفتهاند و هیچگاه هم کسی را زیر فشار مذهبی قرار ندادهاند در نتیجه در خانواده ما هیچ یک از پسرها مذهبی نشدند و درست برعکس همه ضد مذهب شدند بجز دو خواهر من که هر دو کم و بیش مذهبی هستند البته آنها نیز به همان صورت بسیار ریلکس. پدرم هم کم و بیش بی مذهب بود و زیاد اهمیتی به مذهب نمیداد گرچه هیچوقت خدا را انکار نکرد.
مادرم با اینکه در دوران قبل از انقلاب چادری بود اولین باری که برای دیدن من به اروپا آمد زیر فشار من روسری را هم برداشت و حالا هم هر وقت به دیدن من میآید بدون حجاب اسلامی به اینجا میآید (البته این پدیده هم بخاطر روی کار آمدن آخوندیسم است که باعث افشای اسلام شده).
در کنار خانواده ما خانوادههای دیگری هستند که اکثرا خانمها مذهبی هستند و آقایان چندان رابطهای با اسلام ندارند و بیشتر زیر فشار زنها یا مادرانشان مجبورند به اجبار مسائلی را رعایت کنند. مثلا خانمها به آقایان اجازه نمیدهند مشروب بخورند و اگر آقایان مشروب خوردند تا یک هفته باید کفاره پس بدهند. یا مثلا در روزهای ماه رمضان خانمهای خانهدار آشپزی را تحریم میکنند و آقایان با اینکه روزه نیستند باید روزه اجباری بگیرند یا شکم مبارک را با نیمرو سیر کنند.
عرق خوری هم که از چند هفته قبل و بعد از ماه رمضان و محرم ممنوع میشود، اگر شوهری یا پسری جسارت آنرا پیدا کرد و دست از پا خطا کرد چنان پدرش را در میآورند که دیگر از این غلط ها نکند.
خلاصه مطلب اینکه خانمها برای آزاد شدن باید اول خود را از دست اسلام آزاد کنند تا بعد بتوانند در جامعه بصورت آزاد و برابر زندگی کنند و این کار هم میسر نیست مگر با مبارزه با ریشه این معضل.
خانم های فعال باید فعالیت خود را بجای شمشیر کشیدن روی آقایان معطوف کنند به کارهای فرهنگی در بین خود خانمها مخصوصا طبقه جوان که مستعد تغییر است باید کار فرهنگی انجام بدهند، مادران و پدران خود را فراموش کنید آنها درختان تنومندی هستند که کج ببار آمدهاند و دیگر قادر نخواهیم بود آنها را راست کنیم درصورتی که کار فرهنگی در بین جوانها زودتر نتیجه خواهد داد.
در بخش: نقد اسلام
23
Jun
2006
یک احمقی گله میکرد و میگفت: ببین در مملکت فلک زده ما فوتبال هم سیاسی شده! به او گفتم بیچاره اگر فوتبال سیاسی نمیشد باید نگران میشدی.
اگر از تعاریف اکادمیک در باره واژه سیاست و سیاسی شاخ و برگ هایش را بزنیم، تعریف سادهای خواهد داشت به این معنی که شهروندان در امور اداره جامعه دخالت کنند، حالا کجای این مساله تاسف آور است که جامعه ورزشی ایران هم سیاسی شده!؟ مگر نه اینکه همه چیز آن مملکت به وضع فجیعی قاراش میش است و سنگ روی سنگ بند نمیشود!؟ خوب اگر در چنین شرایطی شهروندان در امور آن دخالت نکنند پس چه کسی باید این کار را بکند!؟
مگر نه اینکه قبل از مسافرت تیم ملی فوتبال سران رژیم از موقعیت تیم ملی برای منافع خود سوء استفاده کردند و با جلسات مسخره خود سعی کردند از آن بهره سیاسی ببرند. پس چرا شهروندان نباید فوتبال را سیاسی کنند و به آن بعد سیاسی بدهند!؟
از همین منظر هم من بسیار خوشحالم که تیم ملی باخت و از جام حذف شد آن هم تیمی که صد درصد در اختیار و کنترل حکومت گران است و هم برد و هم باخت آن و منافع و ضررهای آن به جیب این حکومت سرازیر میشود.
در بخش: ملای حیله گر