02
Oct
2006
چند سالی بود در این ماهها یک سفری میرفتیم به ایران. تا اینکه پارسال به ما خبر دادن که فعلا دست نگه دارید و اگر جون مبارک را دوست میدارید تا اطلاع ثانوی از مسافرت به مملکت امام زمان خودداری کنید. به همین منظور هم تصمیم گرفتیم امسال برای حفظ جان مبارک هم که شده برای تعطیلات پاییزی بریم یک ولایت دیگه. نقشه جهان را گذاشتیم جلومون و دستمون را پر دادیم تو هوا و چیش بسته گذاشتیم روی نقشه جهان. تالاپی پنجه مبارک خورد به مجارستان. پس تصمیم گرفتیم بریم بوداپست.
ما قبلا آ فکر میکردیم که Hungary رو به این شکل hungry مینویسند!! بهمین خاطر هم هر وقت توی دیکشنری دنبال معنی آن میگشتیم میدیدیم نوشته گرسنه! بهمین خاطر هم هیچوقت دلمون نمیخواست به Hungary یا همون hungry سابق مسافرت کنیم!! آخه چه کسی دلش میخواد با دست خودش (منظور با پای خودش هست) به مملکت گرسنگی مسافرت کنه!؟ ولی بعداها که روسیه اون مملکت hungry سابق رو ول کرد و رفتن پی کارش و اون مملکت سابقا گرسنه تبدیل شد به Hungary تصمیم گرفتیم یک سری بزنیم به اونجا ببینیم چه خبره.
از این رو فردا آخر وقت میریم به بوداپست (Budapest) البته قبل از مسافرت هرچی دیکشنری داشتیم گذاشتیم کف اتاق و شروع کردیم به جستجو بلکه معنی بوداپست یا همون Budapest رو پیدا کنیم نشد که نشد بعد با خودمون فکر کردیم شاید بد نباشه تحقیقاتمون رو کمی گسترش بدیم و از در و همسایهها و رفیق رفقا بپرسیم شاید اونا بدونن این بوداپست یعنی چی!
عاقبت فهمیدیم که بوداپست از دو بخش بودا بعلاوه پست تشکیل شده چون این شهر دو بخش داره یکی بودا دیگری پست. باز رفتیم دیکشنریها را برداشتیم و ریختیم کف اتاق برای مطالعه کردن! البته معنی بودا رو از قبل میدونستیم که آن هم همان بودا پیغمبر آسیای شرقی است! ولی هنوز معنی پست را نمیدانستیم تا اینکه یک چیزی توی مغز ما گفت “پلینگ” و یادمان افتاد که نروژیها و حتی انگلیسیها به طاعون میگویند Pest! با این کشفیات تصمیم گرفتیم به شرکت هواپیمایی زنگ بزنیم و بلیط را پس بدهیم و بگوییم که ما حاضر نیستیم با پای خودمان به شهر طاعون زده بودایی سابقا گرسنه مسافرت کنیم! متاسفانه بعلت تعطیلات آخر هفته دفتر شرکت هواپیمایی بسته بود و ما مجبور شدیم سفر به بودا+پست را برخلاف خواسته خودمان انجام بدهیم!! خصوصا که این روزها گویا یک انقلاب مخملی هم در آنجا در حال شکل گرفتن است و در نتیجه دیدیم بد نیست ما هم برویم و از آنها یاد بگیرم چطوری باید انقلاب مخملی انجام داد.
از شوخی که بگذریم بطور جدی به عرض مبارکتان برسانم که اگر در هفته آینده ننوشتیم بدانید و آگاه باشید که هتل محل اقامت ما اینترنت نداشته اگر داشت که حتما خدمتتان خواهیم رسید.
در بخش: طنز
01
Oct
2006
این نامه امام امت و داستان جام زهر نوش جان کردن دلقک جماران دارد روز به روز قشنگتر میشود. مساله نامه امام امت! یا همان نامهای که در خبر کنار آنرا “ناموس امام روی نت” نامیدم، دارد گاماس گاماس آقای هاشمی را به مرز زندان یا حتی بدتر از آن نزدیک میکند. چرا؟ این بخش از مقاله برادر! حسین شریعتمداری که در همین زمینه نوشته شده بسیار جالب است آنرا اول بخوانید:
بنابراین، اگر نظر مبارک حضرت امام (ره) را ملاک و معیار بدانیم – که چنین است- هر دو بزرگوار، یعنی آقایان هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی در این جدال فرافکنی کرده و هریک از آنها به عنوان مسئول نظامی و مسئول سیاسی جنگ کوشیده اند علت پذیرش قطعنامه از جانب امام راحل(ره) را به اظهار نظر طرف مقابل نسبت دهند و صدالبته هر دو فرافکنی کرده و فقط بخشی از واقعیت را که به نفع خویش! تشخیص می دادند، بیان کرده اند! و از این روی هر دو نفر – با عرض پوزش- متهم به ابهام پراکنی و تشنج آفرینی در افکار عمومی، آنهم در شرایط حساس کنونی هستند و قابل سرزنش!
جالبه! نه!؟ آقای حسین شریعتمداری، هاشمی رسمنجانی پدرخوانده مافیا و محسن رضایی را به “ابهام پراکنی و تشنج آفرینی” متهم میکند. تازه این دو واژه را برای این بکار برده تا از بکار بردن اتهامهای معروف “تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام” استفاده نکند، آخه میدونید که این دو واژه چه معنا، مفهوم و عواقبی دارد!؟
از این اتفاقات در بحبوحه انتخابات پیش رو در ایران و کشمکشهای آمریکا بر سر مساله اتمی و سفر خاتمی به آمریکا (شاید خاتمی هم از طرف هاشمی به آمریکاییها پیام رسانده) میتوان به این نتیجه رسید که ممکن است آمریکا از طریق خاتمی برای هاشمی پیغام فرستاده که اگر شما بتوانید آقایان سر قدرت را کنار بزنید و غنی سازی را تعلیق کنید ما (آمریکا) میتوانیم شما را به رسمیت بشناسیم و پادشاهی هاشمی را در ایران تثبیت کنیم! ها ها ها!
به همین خاطر هم آقای هاشمی پا و کون پتی (یعنی پا و کون برهنه) پریده وسط باتلاق سیاست و نامه معروف را برملا کرده تا خود را از نظامیان (همانها که امروز سر قدرتاند و طالب جنگ با آمریکا هستند) جدا کند و احیانا زمینه بقدرت رسیدن خاندان خود را فراهم سازد.
حالا پس از اتهامهای شریعتمداری به رسمنجانی باید دید آقای رسمنجانی چه پاسخی به حسین شریعتمداری سربازجوی سابق دارد بدهد! الحق که دارد بازیها جالب میشود، از یک طرف شلنگ تخته انداختنهای احمدی نژاد و ایجاد جو ضد رژیم در دنیا و حالا درگیریهای خودیها با خودیها.
رندان دانند! شاید هم همه آقایان هم آنها که سرقدرتاند و هم هاشمی چی ها دارند از آمریکا پولیتیک میخورند و وارد همان نوع بازی سیاسی میشوند که باعث از هم پاشیده شدن روسیه با آن همه توپ و تانک و فشفشه شد.
در بخش: ملای حیله گر
30
Sep
2006
از روزی که وبلاگ نویسی را شروع کردم همیشه بر این نکته تاکید کردهام که سرنگونی رژیم تنها با تشدید اختلافات بین ملاها (خودیهای رژیم) میسر خواهد شد و با دامن زدن به این اختلافات است که میتوان این رژیم را از درون تخریب و عاقبت در یک بزنگاه آنرا ساقط کرد.
نشانههای این اختلافات با روی کار آمدن خاتمی نمایان شد ولی ندانم کاریهای اپوزیسیون و به دام اسهال طلبان حکومت گرفتار آمدن عدهای از مخالفین رژیم باعث شد که حکومت آخوندی بتواند از سرنگونی تا مدتی رهایی یابد. حال با روی کار آمدن احمدی نژاد نیز بخاطر تنگ نظریهای این گروه نسبت به گروههای دیگر رژیم مجددا این مساله (درگیری داخلی رژیم) دوباره دارد تشدید میشود و اگر بر خلاف گذشته این بار نیروهای اپوزیسیون رژیم با هشیاری عمل کنند میتوانند دوباره رژیم را به لبه پرتگاه سقوط نزدیک کنند.
افشای نامه خمینی در رابطه با قبول قطعنامه شماره 598 در رابطه با پایان جنگ ایران و عراق نشان از این اختلافات درونی دارد. اختلافات تا اندازهای زیاد شده که هاشمی یکی از حیله گر ترین و هشیار ترین آنها، گاف بزرگی داده و با اینکه از عواقب انتشار این نامه آگاه بوده آنرا در چنین شرایطی علنی کرده است.
حالا نیز رادیو فردا با برجسته کردن یک واژه “اتم” در نامه رضایی به خمینی آنرا پیراهن عثمان کرده و میخواهد بوسیله آن ثابت کند که رژیم از همان اوایل در پی بدست آوردن سلاح اتمی بوده! انگار که در این باره شکی هم وجود داشته که حالا رادیو فردا کاشف به عمل آورده که آقایان دنبال پروژه بمب اتمی هستند.
وقتی که ملاها و دیگر دست اندرکاران این رژیم تا این درجه با هم اختلاف پیدا میکنند که مجبور میشوند در ملا عام مچ پای یکدیگر را بگیرند میتوان به این نتیجه رسید که اختلافات داخلی رژیم بسیار حاد شده و موقع وارد کردن ضربه نهایی است. حالا باید دید که آیا اپوزیسیون رژیم بیدار است یا مثل دفعه قبل در خواب خرگوشی فرو رفته و این بار نیز رژیم از تنگنا خارج خواهد شد و باز به عمر نکبت بارش ادامه خواهد داد.
در بخش: ملای حیله گر
28
Sep
2006
صد متر اونطرف تر از محل کارم یک دبیرستان هست، بیشتر دانش آموزان این دبیرستان خارجی و خصوصا پاکستانی هستند. پنجره دفترم رو به یک گوشه دنج از محله باز میشود که بجز من و کارمندان یکی دو دفتر دیگر کسی آنجا را نمیبیند. روزها در ساعاتی که بچههای این مدرسه کلاس ندارند اونجا میپلکند و مخصوصا وقتی که دختر و پسرها میخواهند با هم لاس بزنند آن محل جای بسیار دنجی برای این کار است.
هر وقت یکی از این عشاق را جلو پنجره دفترم میدیدم دلم میخواست پنجره را باز کنم و سر به سرشان بگذارم. امروز پنجره را باز کردم و با صدای بلند گفتم مگر شما جای بهتری برای لاس زدن ندارید؟ که یک مرتبه دیدم دختر و پسر هر دو مثل کسانی که جن دیده باشند پا به فرار گذاشتند.
با دیدن این صحنه به خودم و اسلام ناب محمدی فحش دادم که باعث اخلال در لذت طبیعی بردن این دوجوان شدیم. باور کنید اصلا فکر نمیکردم که باعث ضایع شدن عشق و حال این دو جوان خواهم شد آخه هرچی باشه بخاطر بیش از ربع قرن زندگی کردن در اروپا به این مسائل عادت کردهام.
فکرش را بکنید این جوانان بیچاره با اینکه در یکی از آزاد ترین کشورهای دنیا زندگی میکنند، با این حال بخاطر مذهبی که به آن اعتقاد دارند یا حداقل پدر و مادرانشان به آن اعتقاد دارند باید از طبیعی ترین رابطه دو انسان احساس شرم کنند.
در بخش: اجتماعی
27
Sep
2006
همه چیز رژیم آخوندی از روز اول بوجود آمدنش ورای آدمیزاد بوده و امروز نیز بحران اتمی آن باز ورای آدمیزاد است. سیاست آقایان در تمام این 27 سال در هر زمینهای به خیال خودشان با جفتک انداختن و لگد زدن خیال کردهاند که میتوانند خواسته خود را به پیش ببرند! حال اینکه بعد از چند ماهی جفتک انداختن عاقبت تسلیم خواست سیاستمداران این یا آن کشور شدهاند. جنگ ایران با عراق و پذیرش قطعنامه آتش بس یک مثال بسیار خوب این نوع سیاست است که طلای ناب را دادند و سالها جنگ را طولانی تر کردند عده بیشتری انسان بیچاره را به کشتن دادند و عاقبت هم همان قطعنامه آتش بس اولیه و حتی بدتر را هم پذیرفتند با این فرق که عاقبت حتی آن خساراتی را هم که در اول بنا بود بگیرند از دست دادند.
حالا هم رژیم در زمینه دیپلوماسی مربوط به بحران اتمی خود هر روز یک جفتک جدید میآندازد تا به خیال خود از این تنگنا فرار کند و باز همان گونه که شاهد بودیم باز مثل دیگر سیاستهای رژیم در این 27 سال، نه تنها چیزی در این کش و قوسها بدست نیاوردند، بلکه این بار بدون هیچ امتیاز گیری مجبور به عقب نشینی خواهند بود.
تمام تلاش آقایان امروز بر این مساله متمرکز شده که اینها تعلیق را بعد از شروع مذاکرات انجام بدهند یعنی مثلا امروز مذاکرات شروع شود و فردا صبح رژیم تعلیق را عملی کند. به قول اصفهانیها که می گویند گه نیست که که است. در عمل یعنی اینکه آقایان گه خوری خواهند کرد ولی همه تلاششان در این زمان این است که به دنیا بقبولانند که گه را فقط به شرط این میخورند که با قاشق و چنگال باشد و مثلا این گهی را که آقایان بناست نوش جان کنند باید در سینی طلا سرو شود.
حالا این خط این هم نشان اگر در همین مذاکرات بین لاریجانی و سولانا همین روزها نشنیدید که آقایان پذیرفتهاند که روز بعد از شروع مذاکرات غنی سازی را متوقف کنند و بعد هم نه در مذاکرات امتیازی خواهند گرفت و نه بعد از آن و پس از چند ماه یا حد اکثر یکی دو سال همه آن امتیازاتی را که اروپا در آن بسته پیشنهادی معروف قول داده بود هم به فراموشی سپرده خواهد شد و آقایان هم خوش و خرم به ادامه سرکوب ملت بدبخت ادامه خواهند داد و اروپا هم به چاپیدن منابع ملت ایران ادامه خواهد داد.
در بخش: بحران اتمی، جنگ
25
Sep
2006
چند وقت پیش وقتی که ابزار سانسور را بر روی پیام گیر وبلاگم نصب کردم با اینکه مخالف هر نوع سانسوری هستم ولی به اجبار تن به این کار دادم.
دلیلش سانسور نوشتههای دیگران نبود تنها بخاطر حجم زیاد پیام های تبلیغاتی و خصوصا تهاجم تبلیغاتی بود که از سوی گردانندگان کازینوهای اینترنتی شروع شده بود ابزار سانسور را نصب کردم. حجم این گونه تبلیغات گاهی اواقات به روزی صد پیام یا حتی بیشتر نیز میرسید.
بطور کلی با هر نوع بازی قمار مخالفم، دلیل مخالفتم هم بخاطر این است که قمار همچون مواد مخدر اعتیاد آور است و قمارباز عاقبت روزی هستی و نیستی خود را خواهد باخت و افزون بر آن از هر نوع زندگی عادی نیز به علت دلمشغولی به قمار باز خواهد ماند.
از همه بدتر این نوع جدید قمار و کازینوهایی است که روی اینترنت رواج یافته است. نکتهای را که اکثر بازی گران این نوع قمار از آن بی خبراند تقلبی است که در این نوع کازینوها میشود.
توضیح کوچکی را در باره این نوع قمار میدهم تا شاید باعث شود قبل از وارد این بازی شدن در باره آن فکر کنید.
یک استاد دانشگاه نروژی چند وقت پیش تحقیقاتی را در زمینه ایمنی اینترنت انجام داد. در این تحقیقات این محقق نروژی میخواست پیدا کند که آیا در بین خانمها هم کسانی به شغل شریف هکری روی میآورند یا نه. نتیجه تحقیقات این محقق نشان داد که اگرچه تعداد هکرهای زن بسیار کمتر از مردها ست ولی در بین خانمها هم هکرهایی پیدا میشوند و در مسیر این تحقیق به یک خانم آلمانی هکر برخورده بود که زمینه فعالیت این خانم در اختیار گرفتن پیسیهای دیگران بر روی نت بود، چیزی که در اصطلاح فنی به آن Computer hijack میگویند یا شبکه zombie. این خانم آلمانی 160 هزار پیسی خانگی را در اختیار خود گرفته بود (hijack کرده بود) و به فرمان او هرگاه اراده میکرد این پیسیها به کارهای خلاف دست میزدند. یکی از کارهایی که این خانم با این پیسیها انجام میداد، شرکت دادن آنها در قمارهای پوکر و از این دست بود. به این معنی که وقتی ایشان یک شکار خوب پیدا میکرد، چهار پنج عدد از این پیسیهای hijack شده را به مصاف این قمار باز از همه جا بی خبر میفرستاد تا بتواند دار و ندار او را در یک قمار نابرابر ببرد.
خلاصه مطلب اینکه دوست عزیز این کار عاقبت خوبی ندارد از ما گفتن بود.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
23
Sep
2006
فعلا که گرفتار تعمیر قسمتی از خانه هستم و زیاد وقت فکر کردن و نوشتن ندارم. این خانه ما هم شده باعث دردسر، 90 سال سن دارد، به همین خاطر هم مجبوریم به سبک و سیاق 90 سال پیش شکل و شمایل آنرا حفظ کنیم. برای یک تعمیر جزئی هم باید زمین و زمان را بگردیم تا چوب و مخلفات دیگر را که به ابعاد منازل عهد عتیق همخوانی دارد پیدا کنیم، بعد هم خودمان دست بکار بشویم و تعمیر کنیم، فعلا گمان میکنم یک هفتهای نجار باشم (البته شب ها بعد از کار و روزهای تعطیل) بعد از نجاری هم نوبت نقاشی خواهد رسید. مثل سعدی که در طرابلس به کار گل گماشته شده بود فعلا ما را هم در اسلو به کار گل گماشتهاند. تا بعد.
امروز روز اول مهر است. اگر امکان یاری رساندن به خانوادههای تهیدست را دارید حداقل برای اینکه فرزندان شان بتوانند به مدرسه بروند دست آنها را بگیرید. هم کمک به هم نوع است و هم کمک به آبادانی مملکت فلاکت زده ایران.
اول مهر بر همه دانش آموزان و دانش پژوهان مبارک باد.
در بخش: گوناگون