24 Aug 2007

امروز شرمنده شدم

نوشته:     :::       13 پیام

امروز عرق شرم از چهره‌ام سرازیر شد، سر به زیر انداختم و علی رغم حاضر جوابی همیشگی‌ام، نتوانستم حتی یک کلام به سوال کننده پاسخ بگویم. با اینکه گناه از من نبود باز شرمنده بودم! انگاری گلوله‌ای آتشین در حلقومم گیر کرده بود. هیچ نتوانستم بگویم، سر به زیر از کنار سوال کننده دور شدم. دور شدم تا شرم‌ام را نبیند، دور شدم تا نگاه سرزنش کننده‌اش سرکوفتم نزند، دور شدم تا به خاطر گناهی که نکرده بودم مؤاخذه نشوم. دور شدم تا گناه هموطنانم را پاسخ نگویم. شرم داشتم از اینکه متعلق به ملتی هستم که برای تماشای مرگ گروه گروه در کوی و برزن جمع می‌شوند.
این ماجرا اولین بار نبود که اتفاق می‌افتاد. وقتی اتفاقی غیر عادی در ایران می‌افتد آشناها، همکاران، همسایه‌ها سوال می‌کنند و ما باید پاسخگو باشیم. روزنامه معتبر آفتن پستن را جلو چشمانم گرفت و انبوه جمعیت را نشانم دارد که به تماشای رقص مرگ آمده بودند. آمده بودند تا شاهکاری دیگر از جلاد مرتضوی و شرکاء را تماشا کنند.
هر چه با خودم استدلال می‌کنم، هیچ دلیلی برای این حضور پرشور!! مردم را در نمایش‌های مرگ ایران نمی‌توانم پیدا کنم. پاسخی هم برای آن ندارم، فقط عرق شرم می‌ریزم و افسوس می‌خورم. گاهی اوقات به خودم می‌گویم آن دیار فلک زده را فراموش کن و هر که پرسید مال کدام خراب شده‌ای هستی به دروغ نام یک مملکت دیگری را بگو! چه کنم شرمنده‌ام.
منبع تصویر: روزنامه آفتن پستن 2 شهریور 1386 نسخه کاغذی صفحه 12

13 پیام   |    |     |     

22 Aug 2007

شهردار اسلو مجبور به ترک پست شد

نوشته:     :::       6 پیام

مملکتی که دموکراتیک باشد این چنین است، کم تر از یک هفته شهردار پایتخت را علی رغم خواست خودش و حزب متبوع اش مجبور به ترک قدرت می‌کنند.
داستان از این قرار است که نشریات نروژی از یک هفته قبل افشاگری کردند مبنی بر اینکه شهردار اسلو یک حساب بانکی در سویس دارد و مبلغ 1.5 میلیون کرون در این حساب دارد. اشتباه نکنید ها! این پول‌های دزدی نیست ها، این پول‌ها، پول‌های شخصی شهردار است، فقط بخاطر اینکه این پول‌ها را در یک بانک خارجی انبار کرده و در نتیجه اداره مالیات از آن بی خبر بوده ایشان را مجبور به ترک قدرت کردند. در مدت یک هفته گذشته حزب راست که حزب شهردار اسلو است، سعی کرد تا او را در پست شهرداری نگهدارد، نشد که نشد. رسانه‌ها و فشار مردم عاقبت ثمر بخش افتاد و شهردار ار از کار برکنار کردند.
حالا در ایران آقایان پول ملت را می‌دزدند و حتی در خود بانک‌های ایران هم نگهداری می‌کنند و همه هم این موضوع را می‌دانند، با این حال کسی نمی‌تواند به آقایان بگوید بالای چشمشان ابرو ست.

6 پیام   |    |     |     

18 Aug 2007

تحریف واقعیات و عوام‌فریبی

نوشته:     :::       31 پیام

همه آنهایی که از ایران یا دیگر کشورها برای پناهندگی به اروپا روی آورده‌اند به خوبی آگاهند که کشورهای اروپایی اکثرا از پذیرفتن پناهنده تا حد ممکن خودداری می‌کنند و در بعضی موارد حتی شهروندان متقاضی پناهندگی را به کشورهای خود عودت می‌دهند. باور ندارید این داستانها را بخوانید. این خانم کرد ایرانی هفت سال است که در یک کلیسای نروژی پناه گرفته تا بلکه دولت نروژ به او پناهندگی بدهد.
همین چند مدت پیش بود که دولت نروژ تصمیم داشت تعداد زیادی افغان را به افغانستان برگرداند در این ماجرا 21 نفر از آنها مدعی شدند به دین مسیح گرویده‌اند و اگر به افغانستان بازگردانده شوند جانشان در خطر خواهد بود.
این واقعه از همه بامزه تر است!: 50 ایرانی که مدعی بودند هم‌جنس‌گرا هستند اجازه اقامت از نروژ دریافت کردند. اگر این دلایل کفایت نمی‌کند بفرمایید تا هزاران نمونه دیگر هم ارائه بدهم!
حالا چگونه است که به نوشته عصرایران این آقای الصفی را می‌خواسته‌اند علی رغم خواست خودش در کشور بلژیک نگه دارند از عجایب روزگار است. استدلال‌های ایشان که ماشاالله ماشاالله کاملا اسلامی است! خصوصا آنجایی که ایشان برای اثبات مدعای خود در مورد اصرار زیاد دولت بلژیک برای اینکه ایشان در بلژیک بمانند می‌فرمایند:
الصفی علت این امر را پیر بودن جمعیت آن کشور، نرخ نزولی رشد جمعیت، درصد بالای طلاق، قانونی بودن ازدواج همجنس‌گرایان، عدم تمایل ازدواج بلژیكی‌ها و … اعلام کرد
حالا اگر بخواهیم داستان تخیلی ایشان را کمی اصلاح کنیم تا با واقعیات بیشتر همخوانی داشته باشد چیزی می‌شود شبیه به این:
ایشان با بورسیه دولت ایران برای ادامه تحصیل به بلژیک رفته‌اند در نتیجه یقینا ایشان باید یک جانور مذهبی متعصب باشند و درنتیجه اجرای قوانین زن ستیز و فرزند ستیز در خانواده ایشان امری است بسیار طبیعی! همین مساله باعث شده که همسر ایشان در مدت اقامت در بلژیک فهمیده‌اند که انسان می‌تواند به اشکال دیگری هم زندگی کند و حتی بهتر. همسر ایشان یواش یواش درک کرده‌اند که اسلام مرکز دنیا نیست و یقینا بهترین روش زندگی هم نیست. و باز یقینا در مدت اقامت در بلژیک تصمیم گرفته‌اند که برای همیشه قید زندگی کردن در آن جهنم که نامش ایران اسلامی است را بزنند و تصمیم به ماندن در بلژیک گرفته‌اند. این امر مورد موافقت آقای منزل قرار نگرفته و در نتیجه درگیری‌هایی بین این دو در گرفته و این درگیری‌ها باعث شده تا پای پلیس و مقامات مسئول بلژیکی هم به این داستان تراژیک کشیده شود و باقی داستان را همه آنهایی که در اروپا زندگی کرده باشند می‌دانند که در چنین شرایطی به دستور قضایی از مزاحمت آقا برای خانواده (همسر و دختر ایشان) جلوگیری شده. پس از این ماجرا یقینا آقای خانه مثل بچه ننه‌ها به پدر (حکومت ایران) پناه برده و از دولت بلژیک شکایت کرده. حالا به نظر شما کدام داستان واقعی تر بنظر می‌رسد؟

31 پیام   |    |     |     

17 Aug 2007

آش کص و کون

نوشته:     :::       1 پیام

آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی در دیدار مدیران صداوسیمای خراسان رضوی: تا می‌توانید سعی کنید در برنامه‌هایتان از اختلاط زن و مرد و موسیقی جلوگیری شود
می‌بخشید ها! معمولا آش‌ها را در آن یکی وبلاگ بوسیله کلفت مان می‌پزیم، ولی دیدیم این آش چنان روغن رویش هست که دلمان نیامد آنرا توی همین وبلاگ نبپزیم!
روش تهیه اروپایی:
مواد و وسایل مورد نیاز:

  • چهارده پونزده عدد زن، ترجیحا باکره
  • یک تا دو عدد مرد
  • چهار عدد CD مستهجن
  • یک دستگاه تلویزیون
  • یک دستگاه DVD-Player
  • یک عدد رختخواب
  • روش طبخ:
    اول زنها را پوست بکنید! بعد از اینکه زنها را پوست کندید آنها را خوب بشویید، سپس مردها را هم پوست بکنید، مردها شستن نیاز ندارند، مردها معمولا پاک متولد می‌شوند!
    رخت خواب را وسط اتاق پهن کنید حالا نصف زنها را یک ردیف بغل هم بخوابانید و روی آنها را با یک عدد مرد بپوشانید سپس یک ردیف دیگر زن بخوابانید و در آخر هم یک مرد. اگر میهمان زیاد داشتید می‌توانید چند عدد زن بیشتر بخرید و روی آنها بخوابانید.
    دستگاه دی‌وی‌دی را روشن کنید و شعله آنرا تا آخر بالا ببرید و چهار عدد CD مستهجن را از قوطی خارج کنید سپس یکی یکی به ترتیب سی دی‌ها را در آن قرار بدهید و در تمام مدت طبخ موزیک مستهجن پخش کنید. این آش را که توضیح دادم به روش اروپایی تهیه شده، اگر نسخه اسلامی اون رو خواستید تهیه کنید آیت الله العظمی صافی گلپایگانی رو خبر کنید تا روش اسلامی آنرا به شما آموزش بدهند.
    می بخشید اگر این آش رو بدون عکس توضیح می دهم.
    نوش جان کنید

    1 پیام   |    |     |     

    15 Aug 2007

    جامعه قانون‌مند

    نوشته:     :::       شما هم چیزی بگو

    حدود یک هفته پیش در نروژ حادثه‌ای رخ داد که باعث شد بحثی بسیار گسترده در جامعه دامن زده شود. جریان از این قرار است که یک مراکشی در یک پارک در شهر اسلو مورد حمله یک خارجی دیگر قرار گرفت و بر اثر این درگیری فرد مراکشی مجروح شد. مامورین اورژانس با آمبولانس سر محل حاضر شده بودند و بعد از معاینه او را با خود به بخش اورژانس نبرده بودند. این اولین اطلاعاتی بود که از این حادثه در اخبار منتشر شد. بعد از پخش این خبر اعتراض‌های زیاد و شدیدی از همه لایه‌های جامعه در گرفت. به مرور زمان خبرهای تکمیلی منتشر شدند. بر اساس این خبرها گفته شد که مرد مراکشی مجروح سابقه ای در نزد پلیس داشته و به همین دلیل بوده که مامورین اورژانس بجای حمل او به مرکز اورژانس به پلیس خبر داده‌اند تا پلیس او را به مرکز اورژانس منتقل کند. همچنین در اخبار گفته شد که این روش (روتین) انتقال معمولا برای افرادی که مشکل ساز باشند اجرا می‌شود تا از درگیری و مشکل برای مامورین اورژانس جلوگیری شود.
    اعتراض‌ها باز ادامه پیدا کرد و اکثر مطلق آنهایی که در این بحث‌ها شرکت کردن و اظهار نظر کردند بر این نظر بودند که مامورین اورژانس علی رغم پیشینه مجروح، باید او را خود به اورژانس منتقل می کردند و حق نداشتند برای انتقال او منتظر پلیس می‌شدند.
    این واقعه رو داشته باشید تا بعد در باره آن نتیجه گیری کنم.
    حوادثی که این اواخر در ایران اتفاق افتاده و اعدام‌های بی رویه‌ای که بنام اجرای احکام در مورد اراذل و اوباش اجرا شده را می‌خواهم در این رابطه بررسی کنم.
    حالا قبل از اینکه ادامه بحث را بخوانید از شما خواهش می‌کنم این فیلم را هم ببینید. دقت کنید این فیلم بسیار مشمئز کننده است، ولی برای ادامه بحث نیاز به اون داریم.
    در ایران وقتی قضات حکومت آخوندی می‌خواهند بدون زحمت احکام قضایی صادر کنند، از واژه‌ها و اتهاماتی استفاده می‌کنند که اصلا وجهه حقوقی ندارند و در یک دادگاه قابل استفاده نیستند، احکامی که در دادگاه صادر می‌شوند شعار نیست که بتوان شکمی آنها را صادر کرد. ماجرایی که در فیلم بالا اتفاق می‌افتد یقینا از نظر غازی مرتضوی و شرکاء جرم آن اوباش و اراذل گری است ولی در یک دادگاه صالحه این جرم‌ها نام‌های مختلفی دارند. آیا از خود پرسیده‌اید، چرا آقایان برای صادر کردن احکام از این روش (شکمی) استفاده می‌کنند!؟ پاسخ آن بسیار ساده است. با استفاده از این روش می‌توان هر کسی را که از نُروم‌های (Norm) آقایان کمی پا پس و پیش گذاشت به جرم اراذل و اوباش گری حکم اعدام برایشان صادر کرد. چرا!؟ برای اینکه اوباش و اراذل گری قابل اندازه گرفتن نیست، پس با همین نوع احکام می‌توان در آینده‌ای نه چندان دور مثلا کسانی را هم که پمپ بنزین‌ها را آتش زدند اعدام کرد و پس از آن یواش یواش می‌توانند یک روزنامه نگار را هم با همین نوع استدلال اعدام کنند یا حداقل زندانهای طویل المدت برایشان صادر کنند.
    با این روشی که توضیح دادم آقایان حکومت گر در ایران اول با اعدام چند مجرم به جرم اراذل و اوباش تایید جامعه و افکار عمومی (عوام) را بدست می‌آورند و بعد به مرور زمان این جرم را برای همه بکار خواهند گرفت و با این راه و روش به راحتی هر کس و ناکسی را خواهند توانست با اتهام‌های واهی و شکمی به اعدام یا زندان‌های طویل المدت محکوم کنند.
    نتیجه گیری:
    در یک جامعه به هنجار (نرمال Normal) مثل نروژ حتی شخصی که جرمی مرتکب شده باشد با او مثل یک انسان برخورد می‌شود، گرچه در واقعه‌ای که در بالا توضیح دادم چنین نشد، ولی معمولا با مجرمین چنین برخورد نمی‌شود به همین خاطر هم بود که افکار عمومی در مقابل واقعه مذکور که در نروژ اتفاق افتاد عکس العمل شدید نشان داد.
    در عوض در یک جامعه ناهنجار (غیر نرمال Abnormal) مثل ایران وقتی که رژیم دست به اعدام‌های بی قاعده می‌زند، اکثریت مردم عادی (عوام) از این عمل حمایت می‌کنند، بدون اینکه بدانند عواقب چنین رفتاری در آینده نزدیک گریبان خود یا اطرافیانشان را هم خواهد گرفت.
    تمرین:
    حالا برای اینکه از این همه بحث و جدل به جایی برسیم از دوستان خواهش می‌کنم با در نظر گرفتن صحنه مشمئز کننده‌ای که در فیلم دیدید توضیح بدهید به نظر شما این فردی که در فیلم به آن خانم تعرض می‌کند چه جرمی مرتکب می‌شود. آیا می‌توان او را مثل غازی مرتضوی اراذل و اوباش نامید و برای او شکمی حکم صادر کرد!؟ لطفا اگر برای شما امکان دارد جرم‌های واقعی این شخص را نام ببرید.

    شما هم چیزی بگو   |    |     |     

    14 Aug 2007

    سنگ پای قزوین

    نوشته:     :::       7 پیام

    بهزاد نبوی: به هر حال انقلاب ما صرف نظر از افت و خيز هايی که داشته است در جهت تحقق اهداف استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بسيار موفق بوده است. منبع
    وقتی می‌خواستم بنویسم بهزاد نبوی نزدیک بود بنویسم سنگ پای قزوین.
    وقتی نام اسهال طلب را روی این مشنگ‌ها گذاشتم حق داشتم، اینها به این همه عقب گرد و پس رفت می‌گویند پیشرفت، به شکست می‌گویند موفقیت! شاید هم بد نباشد نام ایشان و دیگر اسهال طلب‌ها را از این به بعد بگذاریم سنگ پای قزوین.

    7 پیام   |    |     |     

    11 Aug 2007

    حرامزادگان عمامه بسر

    نوشته:     :::       11 پیام

    از روزی که این رژیم منحوس بوجود آمد بجز دروغگویی نیرنگ بازی و بندبازی سیاسی کاری نکرده. از همان روزی که خمینی ملعون شعار می‌داد نه شرقی نه غربی حکومت اسلامی، این حرامزادگان در پشت پرده هم با شرق خوابیدند و بچه‌های نطفه حرام بدنیا آوردند و هم با غرب خوابیدند و هیولاهای بی شاخ دم در دامان ملت گذاشتند.
    حماقت از آنجا شروع شد که نیروهای چپول هم فریب این نیرنگ‌های آخوندی را خوردند.
    سالها گذشت و در هر مقطعی این حرامی‌های عمامه به سر نشان دادند که برای حفظ قدرت هم از کون شرق می‌خورند و هم از کون غرب. هم با دولت فخیمه انگلیس صیغه یک شبه می‌بندند و هم بدون صیغه در آغوش فرانسه و آلمان کامجویی می‌کنند. شیطان بزرگ که جای خود دارد این حرامی‌ها خود شیطانند و همخوابگی با آمریکا مثل آب خوردن برایشان است. مگر نه اینکه از روز اول آمریکا را شیطان بزرگ می‌نامیدند!؟ خوب پس باید از این سخنان هاشمی رسمنجانی دزد چه برداشتی کرد؟:
    هاشمی رسمنجانی: «ایران در هر سطحی آمادگی مذاکره را دارد، شرط‌ های تحقیرآمیز و غیرقابل قبول را پس بگیرند و بدون شرط بنشینیم و مسایل منطقه و هسته‌ ای را مورد بررسی قرار دهیم؛ ما به آن‌ها کمک کنيم.» منبع ایسنا
    آمریکا هنگامی که با شاه همکاری می کرد شیطان بزرگ بود ولی اگر بنا باشد با حکومت عمامه همخوابگی کند می شود حسین شهید و با او می توان هر نوع همخوابگی داشت حتی بدون صیغه. این فاحشگان سیاسی برای خود فروشی، حتی مجانی هم حاضراند لنگها را هوا کنند، باور ندارید چند بار سخنان شیطان بزرگ هاشمی رسمنجانی بهرمانی را مجددا بخوانید.

    11 پیام   |    |     |     

    « نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

    اخبار و مطالب خواندنی