23
Sep
2007
واقعا وقتی داستان ضحاک را از شاهنامه میخوانیم و روزگار امروز ایران را نگاه میکنیم، انگاری که فردوسی جام جهان نمایی در اختیار داشته و بوسیله آن، روزگار امروز ما را دیده و در آن دوران به این شیوایی وضع امروز ما را نگاشته.
چو ضحاک شد بر جهان شهریار برو سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز برآمد برین روزگار دراز
نهان گشت کردار فرزانگان پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز به نیکی نرفتی سخن جز به راز
میبینید!؟ واژه واژه اشعارش درست عین حقیقت امروز ماست. شاید باید منتظر گرشاسبی هم باشیم تا زمین را از نکبت این ضحاک مار دوش نجات دهد!
در بخش: ملای حیله گر
22
Sep
2007
سرو صداهای سیاسی یکی دو هفته گذشته، منظورم این بر طبل جنگ کوبیدن سیاستمداران اروپایی و همچنین رئیس شدن هاشمی رفسنجانی و فرستادن حسن روحانی به اروپا که دست راست هاشمی محصوب میشود. همه این رفتارها، کنشها و واکنشهای سیاسی، نشان از آن دارد که اروپا و آمریکا دیگر حاضر نیستند فریب بازیهای سیاسی حکومت آخوندی را بخورند و به گونهای “ملابازی” را یاد گرفتهاند و رژیم هم به این نتیجه رسیده که دیگر فریبهای گذشته کارساز نیست. دقیقا به همین دلیل هم هست که این روزها شاهد شاخ و شانه کشیدن دوباره سرکردگان سپاه هستیم. وقتی میآورند هواپیما “صاعقه” هوا میکنند، میخواهند به غرب بگویند که فکر نکنید فانتومهای ما از کار افتاده، در عوض ما “صاعقه” بجای آن ساختهایم! البته هنوز مانده ببینیم که این صاعقه طناز! قادر خواهد بود بمبی را هم با خود به هوا ببرد، یا اصلا قادر خواهد بود به مرز برسد یا نه، پرواز بر فراز نیروهای تا چنگ و دندان مسلح آمریکایی پیش کش سازندگان این هواپیما.
باید دید این صاعقه اسلامی در اولین پرواز جدی خود در یک جبهه جنگ واقعی قادر خواهد بود اصلا به مواضع دشمن برسد یا در همان محدوده مرزهای ایران چپ خواهد شد.
بعد از آن همه بازیهای سیاسی با اروپا حالا دیگر گویا رژیم فهمیده که دیگر نمیتواند روی اروپا سرمایه گذاری کند، از همه احمقانه تر اینکه، رژیم این روزها روی روسیه و چین سرمایه گذاری کرده تا بتواند با استفاده از وتوی این دو در سازمان ملل و بعد تر در برابر حملات آمریکا و متحدانشان در مقابل آنها مقاومت کند. چیزی را که مسئولین جمهوری اسلامی در محاسباتشان فراموش کردهاند در معادلات بکار ببرند، این مساله بسیار مهم است که اقتصاد چین و روسیه صد درصد به اقتصاد غرب وابستگی دارد و اگر بازارهای آمریکا و اروپا را بر روی این دو کشور ببندند، یا در آن اخلالی بوجود آورند، آنگاه آنها نیز مثل حکومت اسلامی باید دست به دامان غرب شوند.
وقتی آمریکا در مساله پیش پا افتادهای مثل تجارت اسباب بازیهای صادراتی از چین به آمریکا در یک حرکت چنان شاخ و شانهای برای چین کشید که چین با آن همه عظمتاش مجبور شد دست به تغییرات مهمی بزند و حتی یک مقام دولتی چین را به جرم دریافت رشوه برای معاف کردن چند نوع دارو از آزمایشهای لازم اعدام کند، این رفتار نشان از وابستگی دولت دوست و برادر چین به آمریکا و غرب دارد. پس باید آقایان مواظب باشند و بیش از حد مثل صدام حسین روی این چشم بادامیها و رفقای شمالی سرمایه گذاری نکنند. قدرت اقتصادی غرب و تاثیر آن بر این دو کشور چنان نامحدود است که یک فشار اقتصادی به این دو کشور وضع را چنان تنگ خواهد کرد که این دو کشور دوست و برادر فراموش کنند که اصلا کشوری بنام ایران در دنیا وجود دارد.
فراموش نکنیم که همین بازیها در روند سیاسی قبل از حمله به عراق هم طی شد، همین کش و قوسهایی که امروز با ایران انجام میشود در زمان قلدری صدام هم انجام شد و دیدیم که زمانی که صدام به این دو کشور دوست و برادر نیاز داشت، هیچ کمکی از آنها دریافت نکرد. یقین بدانید چین و روسیه هم روی اسب بازنده سرمایه گذاری نخواهند کرد.
این روزها جمهوری اسلامی تبدیل شده به یک اسب لنگان و بازنده.
در بخش: بحران اتمی، جنگ
18
Sep
2007
حتما شنیده یا خواندهاید که آقای برنارد کوشنر در یک مصاحبه گفتند که یا ایران فعالیت اتمی خود را متوقف میکند یا باید منتظر جنگ باشد. (نقل به مضمون)
با شناختی که از آقای کوشنر داریم و اینکه او کسی است که کمی بیشتر از دیگر سیاستمداران انسان گرا ست تا سیاست باز و جنگ طلب، باید از خود بپرسیم چرا او چنین حرفی را میزند!؟
آیا زمان شروع جنگ چنان نزدیک شده که او بنا به وظیفه ای که دارد یک نوع هشداری داده تا بلکه نیروهای ضد جنگ از خواب بیدار شوند و کاری کنند تا از این جنگ جلوگیری کنند!؟
چرا برنارد کوشنر سوسیالیست باید تهدید به جنگ کند!؟ مگر به اندازه کافی نیروهای راست در اروپا نیستند که بتوانند چنین ژستهای سیاسی را بگیرند که او این وظیفه را به عهده گرفته!؟
خلاصه بگویم من که گیج شدهام، لطفا اگر کسی تحلیلی دارد که این خبر را توجیه کند، سپاسگزار میشوم توضیحی بدهد.
پ.ن.: دقت کنید که فرانسه در تمام این سالها نزدیک ترین دوست حکومت ملاها بوده و در هر شرایطی آنرا یاری رسانده، حالا یک شبه چه اتفاقی افتاده که فرانسه سیاست خود را در برابر ایران عوض کرده. توجه داشته باشید که دقیقا همان گفتههای برنارد کوشنر را هم سارکوزی بر زبان آورده. یعنی حکومت فرانسه یک شبه از یک دوست خوب برای رژیم ملاها تبدیل شده به یک حکومت ضد آنها.
در بخش: بحران اتمی، جنگ
16
Sep
2007
یک رفیقی من دارم که در این مدت 26 سالی که مقیم نروژ هستم با او رابطه بسیار نزدیک داشته ام یک چیزی در حد برادری.
این رفیق ما سابقا مسلمان بود. البته از آن نوع مسلمانها که نه نماز میخواند و نه دیده بودم روزه بگیرد. از آن مسلمانهای جدید التاسیسی که فقط به خاطر مسلمان بودن پدر و مادر مسلمان شدهاند. نه ایمانشان آنچنان قوی است که تحمل مراسم طاقت فرسای اسلامی را داشته باشند و نه زیاد از حد وارد چم و خم اسلام شدهاند، آشنایی چندانی هم با قوائد و قوانین و دستورات اسلام ندارند، همین طوری شکمی مسلمان شدهاند. البته اگر پیش این نوع مسلمانها رفتار غیر اسلامی داشته باشیم با اعتراض آنها روبرو میشویم.
مادر این رفیق ما برعکس خودش، همه مراسم اسلامی را با جدیت پی گیری میکرد. به سبب اقامتهای طولانیاش در نروژ حقیر هم گاهی مواقع مجبور به همنشینی با ایشان بودم. به خاطر تربیت غلطی که من هم مثل دیگر ایرانیها از آن برخوردار بودهایم، عموما سعی میکردم با این خانم که هم سن و سال مادر من را داشت برخورد جدی نداشته باشم. منظورم از برخورد جدی این است که من معمولا به همه نزدیکانم بصورت جدی در رابطه با اسلام بحث و جدل میکنم و امکان ندارد در برخوردی از این مساله کوتاه بیایم.
سالها قبل روزی این دوست دیرین را برای یک روز شنبه به شام دعوت کرده بودم، چون مادر ایشان هم در آن موقع در نروژ بود او را هم دعوت کردم.
چیزی را که در آن روز نمیدانستم این بود که ماه رمضان بود و من هم بدون اطلاع از موضوع، شام را برای ساعت 5 بعد از ظهر ترتیب داده بودم. همین جا توضیح بدهم که معمولا در نروژ شام در بین ساعت 4 تا 6 بعد از ظهر سرو میشود.
وقتی که دوست من با خانواده همراه با مادرش به منزل ما آمدند، طبق روال همیشگی چون چند دوست دیگر هم دعوت بودند یک اپریتیف (apéritif) هم سرو کردم.
این عمل من واقعا بدون آگاهی از ماه رمضان بود وگرنه من حتی به مسلمانها هم چنین بی توجه نیستم که به این صراحت به آنها توهین کنم، خصوصا به آنها که جزو دوستان و نزدیکان هستند. از همه بدتر اینکه شام را طبق معمول ساعت 5 سور کردم و این مساله هم باعث شد که جو موجود بیشتر رو به وخامت بگذارد.
تازه وقتی که شام را روی میز چیدم، دوست من پرسید که، مگر قرار نیست زمان افطار شام سرو شود!؟ تازه آن زمان دوزاری من افتاد که چه اشتباه بزرگی کرده بودم (دعوت یک مسلمان معتقد هنگام افطار همراه با اپریتیف! آن هم قبل از ساعت افطار!)
سرو شام زود هنگام و اپریتیف باعث شد که این خانم قهر کرد و دیگر از آن روز به بعد به من به چشم یک دشمن نگاه میکرد، و فشار زیادی روی پسرش میآورد تا رابطهاش را با من قطع کند.
آن دوران گذشت و به مرور زمان این دوست ما چنان با اسلام مشکل پیدا کرد که بصورت شفاف با خانواده و خصوصا مادرش بر سر این موضوع درگیر میشد.
در این سالها به مرور زمان یاد گرفتهام که همزیستی با مسلمانان معتقد و سفت و سخت تقریبا برای افرادی مثل من غیر ممکن است، حتی آنها که از نزدیکان هستند، یا آنها باید اصلاح بشوند یا اینکه مجبور به قطع رابطه خواهیم شد.
در بخش: نقد اسلام
14
Sep
2007
میوه گذاشتم جلوش، بهش میگم بخور! میگه نمیخورم. میدونم چه مرضش هست، ولی شیطنتم گل کرده، میخوام سر به سرش بزارم.
دوباره میگم، بخور تو که میوه خیلی دوست میداری. میگه نمیخوام! میپرسم مریضی!؟
میگه نه.
میگم خوب پس چرو نمیخوری!؟ میگه باز کرم ریختنت گرفت!؟
میگمش: حالا دیگه باید بخوری چون روزه ات باطل شد!
با تعجب میپرسه: بری چیچی باطل شد!؟
بهش میگم: مگه قرار نیست وقتی روزه هستی به دیگران توهین و فحاشی نکنی!؟
با تعجب میگه: کدوم توهین کدوم فحاشی!؟
میگم مگه نگفتی “باز کرم ریختنت گرفت” خوب این مصداق توهین و فحاشی هست!
میگه تو هم ما رو گرفتی ها!
میزنم تو سرش میگم: چیچی تو رو گرفتم، کرم ریختن یک توهین هست و به این گونه صحبت کردن میگن فحاشی!
پوزخندی میزنه و یک بیلاخ نشونم میده!
میگم خاک برسر با این بیلاخ روزه فردات هم باطل شد.
باز گیر میدم بهش میگم: میخوای بری بهشت!؟ میدونه پشت این سوال چیچی میخوام بگم. سالهاست همین بازی رو سرش در میارم. با سر جواب منفی میده.
بیچاره عجب گیری کرده چه جواب مثبت بده چه منفی یک چیزی دارم بزنم تو ملاجش.
بلافاصله میگم: خوب اگه نمیخوای بری بهشت چرا روزه میگیری!؟
به خیال خودش میخواد با یک پاتک از مخمصه خلاص بشه میگه: برای سلامت بدن روزه میگیرم.
میگم آخه بدبخت برو اگر تونستی توی یک کتاب علمی پیدا کنی به من هم نشون بده، کجا گفته شده که با غذا نخوردن اون هم برای مدت بیشتر از 12 ساعت بدن انسان سالم تر میشه!؟ تازه تو که لاغر و مردنی هم هستی یقینا برای تو حتما ضرر هم داره.
میدونه که هر استدلالی بکنه یک بدل براش دارم، دیگه خفه خون میگیره و ادامه نمیده. با این حال میدونه که هر وقت توی ماه رمضون بیاد سراغ من همین بساط هست.
سابقا یکی دیگه هم بود، اونو توی این 25 سال که میشناسمش لامذهبش کردم. این یکی مثل گربه مرتضی علی میمونه از هر طرفی میندازمش بالا با چهار چنگولش میاد پایین به خیال خودش هم خیلی استدلاهاش قوی هست.
در بخش: نقد اسلام
09
Sep
2007
در اوایل پیدایش وبلاگ نویسی چندین بار درگیریهایی با بعضی از خانمهای وبلاگ نویس بر سر مساله مذهب پیدا کردم. در آن بحثها من مدعی بودم که آزادی زن در حکومت اسلامی معنی ندارد، چه در این گونه حکومتها نه تنها زنها، که مردها هم اسیر حکومت خودکامه هستند. یکی از این خانمهای وبلاگ نویس که ادعای آزادی خواهی و فمینیست بودنش هم کون خر را پاره میکرد، خایههای حقیر و بیضه اسلام را ول نمیکرد و مدام استدلال میکرد که زنها در ایران امروز، اسیر مردسالاری هستند و نه مذهب و الخ.!!
حقیر هم مدعی بودم که این پدیده زن ستیزی ریشه در اسلام دارد و برای آزاد کردن زن از بند مردسالاری باید اول او را از بند دین رها کنی بعد برویم به سراغ مرحله آزاد سازی از مرد. عاقبت آن بحثها هیچگاه به نتیجه نرسید، میدانید چرا!؟ برای اینکه آن خانمها اسیر مذهب بودند و نمیخواستند این مساله اساسی را درک کنند که برای آزاد شدن اول باید زنجیرهای اصلی را پاره کرد بعد سراغ زنجیرهای فرعی رفت که به پای خانمها بسته شده. یک نگاه به روند آزاد سازی زنها در اروپای شمالی نشان میدهد که این کشورها اکثرا از بند مذهب قبل از آزد سازی زنها رها شدهاند.
چند مدت پیش (یک سال پیش) وقتی که خانمها مجددا کفش و کلاه کردند و وارد میدان مثلا مبارزه شدند و امضا جمع کردند برای مثلا رهایی زنها از قانونهای زن ستیز!! مجددا استدلال کردم که این راه غلط است. با جمع کردن امضا برای تغییر قوانین زن ستیز حکومت آخوندی، باعث خواهیم شد که بصورت غیر مستقیم و حتی مستقیم کلیت حکومت آخوندی را بپذیریم، ولی باز هم زنها عقب مانده ایران (آنها که مذهبیاند) سینه چاک کردن و به راه غلط ادامه دادند. حالا پس از این مدت، دارند تازه ثمره حرکتهای خود را میبینند. نه تنها نتوانستند با امضا جمع کردن قوانین قبلی را تغییر دهند بلکه حضرات حکومت آخوندی میخواهند بدون اجازه آنها هوو هم به زنان تحمیل کنند.
باید گفت که واقعا خانمها حق شان هست هرچه میکشند، به درک! امیدوارم روزی بیاید که زنجیرهای بیشتری به پای زنها ببندند. زنی که هنوز بعد از 28 سال تحقیر بوسیله حکومت آخوندی، می رود سفره حضرت عباس و روضه حضرت کوفت و زهر مار، حقش از زندگی بیشتر از این نیست که در جمهوری اسلامی دارد. اگر از من میپرسید به نظر من چنین زنانی حتی حق نفس کشیدن را هم نباید داشته باشند، اصلا حیف اکسیژن است که در ریههای این عقب افتادگان برود. این اکسیژن را باید صرف آن زنان و مردان آزادهای کرد که ایران را بدون مذهب میخواهند.
تا زمانی که زنان ایران به بیضههای اسلام چه از نوع ناب محمدی آن چه نمونه اسهال طلب آن آویزان شدهاند وضع شان همین هست که هست.
حق چنین زنانی این است باور کنید
در بخش: اجتماعی
07
Sep
2007
بر اساس خبری که امشب از تلویزیون نروژ پخش شد، اداره جاسوسی نروژ فعالیتهای گستردهای در ایران دارد.
بر اساس این خبر سازمان جاسوسی نروژ نیروی زیادی در ایران دارد و این نیروها در مکان های حساس مستقر هستند. این اطلاعات را رئیس اداره جاسوسی ارتش نروژ تایید کرد.
این به آن معنی است که همان شرایطی که در افغانستان قبل از حمله آمریکا (ناتو) به افغانستان اتفاق افتاد در ایران امروز در حال انجام است. چند ماه قبل از حمله ناتو نیروهای جاسوسی نروژ در افغانستان فعال شدند تا اطلاعات مورد نیاز ناتو را برای حمله تهیه کنند.
مسئولینی که با آنها مصاحبه شد، همگی تایید کردند که سازمان جاسوسی نروژ نیرو و جاسوس در ایران دارد و حتی یکی از آنها مدعی شد که جاسوسهای نروژی در محلهای حساسی در ایران مستقر هستند. البته همگی مدعی بودند که این عملیات برای دفاع از منافع نروژ در منطقه است. انگاری این مملکت فکسنی 4 میلیونی هم منافعی در آن طرف دنیا دارد!؟
خاک بر سر آخوندهای احمق، وقتی که آنها مشغول شکنجه داده و اقرار گرفتن های دروغی از دانشجوها و روزنامه نگاران بیگناه هستند، این چشم آبیها بی سر و صدا دارند همه اطلاعات امنیتی ایران را به اطلاع غرب میرسانند.
از این بدبختی باید به که پناه ببریم!؟
در بخش: روابط خارجی