31
Dec
2007
یک سوال دارم از دوستانی که در ایران زندگی میکنند و به اینجا سر میزنند.
این ADSL2 دیگر چه صیغه است که در ایران راه انداختهاند!؟ آخه این نوع ایدیاسال برای سرعتهای بالای 6 مگا بیت در ثانیه (Mbps) استفاده میشود و کاربران تنها در صورتی که بخواهند سرعت های بالاتر از 6 مگا بیت داشته باشند به سراغ ای دی اس ال 2 میروند. در صورتی که در ایران بیشترین سرعت مجاز 128Kbps هست، پس این قرتی بازیهای ایدیاسال 2 دیگر چه صیغهای است!؟ آیا سرویس دهندگان این حقهها را میزنند تا ماهیانه پول بیشتری از کاربران دریافت کنند!؟
سال میلادی 2007 امروز پایان خواهد یافت. وقتی که به تقویم ایرانی نگاه میکنم و آنرا با تقویم میلادی مقایسه میکنم به خودم میبالم. یکی نیست از این غربیها بپرسد، این تقویم بر اساس چه چیزی آغاز سال را در چنین روزی قرار داده!؟ فردا که روز اول سال میلادی است، واقعا یکی از آن معجزههایی است که غربیها کردهاند!! بی چاره ملت ایران با اینکه اجداد ما چنین باهوش بودهاند و مبدع زمان را آغاز بهار قرار دادهاند. این کشورهای عموما غربی که مصرف کنند تقویم میلادی هستند معلوم نیست روز اول سال میلادی را بر اساس چه چیزی تعیین کردهاند! همین طوری شکمی برداشتند یک روز را از وسط زمستان (زمستان در نیم کره شمالی) انتخاب کردهاند نه اول فصل است و نه وسط فصل، همین طوری شکمی سال را از یک جایی شروع کردهاند! بعضی گمان میکنند که آغاز سال به میلاد مسیح بر میگردد ولی این گونه نیست، چه حتی میلاد مسیح هم در بین مسیحیان فرقههای مختلف روزهای مختلفی است. عدهای آنرا روز 24 دسامبر قرار دادهاند عده ای روز 6 ژانویه. بیچاره ملت ما تاریخ را درست شروع کرد ولی بعدا خراب کرد، اینها تاریخ را خراب شروع کردهاند ولی ادامه آنرا دارند صحیح تر از ما ادامه میدهند. فرانسه که زندگی میکردم یک دوست عربی داشتم میگفت عربها عدد صفر را اختراع کردند، بعد کنار آن ماندند و درجا زدند و دیگر هیچ پیشرفتی نکردند. ما هم باید بگویم مبدع تاریخ را خوب اختراع کردیم ولی از آن به بعدش را خراب کردیم! حالا هم که کم مانده حکومت گران ما تقویم بازمانده از گذشته گانمان را هم از بین ببرند و بجای روزهای مهم ایرانی روزهای عربی و اسلامی را جایگزین آنها کنند، به این معنی که دیگر حتی همین افتخار خشک و خالی تاریخی را هم میخواهند از ما دریغ کنند.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
28
Dec
2007
بر اساس این سند، یک بنده خدایی!! از علمای اسلام سوال کرده که، آیا فروش تخم مرغهای شانسی مجاز است یا نه! خودتان اگر خواستید میتوانید متن سوال و پاسخهای علمای اسلام را بخوانید [تصویر نامه]. در اینجا من فقط به خلاصه سوال و جواب علما میپردازم که جملگی امر به این فرمودهاند که فروش و خرید تخم مرغ شانسی جایز نیست.
حالا اگر یکی از شما که به علما دسترسی دارد، این سوال اساسی را از ایشان بفرمایید تا بلکه فتوا صادر فرمایند و ملتی را از بیچارگی و نکبت اسلام نجات دهند.
در مذهبی که حتی خرید و فروش یک تخم مرغ بدون اینکه بدانیم درون آن چه چیزی موجود است ممنوع میباشد، چگونه است که ملت ایران بدون اینکه بداند چه چیزی در معجون “جمهوری اسلامی” نهفته است آنرا 28 سال پیش از علمای حقه باز خرید و حالا پس از این همه سال قادر نیست این تخم مرغ گندیده را به خود علما تحویل دهد و از شر آن نجات یابد!
در بخش: نقد اسلام
24
Dec
2007
امروز 24 دسامبر است و به روال هر ساله نوئل را جشن میگیرم، برای آنهایی که مرا میشناسند و مواضع مرا در برابر مذهب میدانند، شاید این اقرار عجیب بنماید! ولی اگر این دوستان مقیم نروژ بودند یقینا مرا بهتر درک میکردند.
داستان جشن گرفتن نوئل در نروژ هم شباهتهای زیادی به وضع خودمان و عید نوروز و سعی حکومت برای تغییر و بی ارزش کردن این جشن ملی دارد. نروژیها یا بهتر است بگویم ملتهای مقیم شمال اروپا در روزگاران قبل از سلطه مسیحیت شب چلهی خودمان را جشن میگرفتهاند. این شب را جشن میگرفتند، زیرا از این شب به مرور روزها طولانیتر و گرمای خورشید بیشتر میشود و به شکلی پیشتر از اینکه جشن سیاه ترین روز یا طولانی ترین شب سال باشد، جشن زایش خورشید و نیرو و گرمای آن و طولانیتر شدن روز بوده است.
اگر در اسکاندیناوی زندگی کرده باشید، میدانید که بدون یک جشن و شادی در میانه این زمستان سرد، تاریک و طولانی، برای انسان انرژی باقی نخواهد ماند تا ادامه فصل سرد میسر باشد.
مسیحیت در دوران سلطه خود موفق شد با تغییر روز 21 دسامبر جشن نیمه زمستان به روز 24 دسامبر آن را با مسیحیت عجین کند، تا بدین وسیله سلطه فرهنگی خود را جایگزین باورها و فرهنگ قدیم کند.
امروزه دیگر کسی روز 21 دسامبر را جشن نمیگیرد، در نتیجه همه افراد جامعه چه آنها که به مسیحیت اعتقادی ندارند و چه آنهایی که کم و بیش اعتقاد دارند، 24 دسامبر را جشن میگیرند. تعطیلات ایام نوئل چنان تنظیم شده که کسی نمیتواند، روز 21 دسامبر را جشن بگیرد. همان حقهای که آخوندها تصمیم دارند در ایران به اجرا گذارند و اعیاد ایرانی را با کم کردن روزهای تعطیلی این اعیاد و افزایش دادن روزهای تعطیلی اعیاد دین اسلام از ارزش جشن های ملی بکاهند و به ارزش اعیاد مذهبی اسلامی و غیر بومی بیفرایند. اگر ملت ایران هشیار نباشد، شاید در آیندهای نه چندان دور دست، همین بلا نیز به سر فرهنگ و تاریخ ایران زمین بیاورند و جشنهای ملی را بکلی از خاطره ما بزداید و جای خالی آنها را با خرافه گرایی پر کنند.
جشن نیمه زمستان بر همه مبارک باد!
یک توضیح: عمر مسیحیت در نروژ کمتر از هزار سال است، مسیحیت در سال 1030 میلادی با زور شمشیر به این ملت تحمیل شده
در بخش: اجتماعی
22
Dec
2007
در ایران همه میدانند که اگر کسی بخواهد وارد سرمایه گذاریهای کلان بشود، بدون همکاری و همیاری آقازادهها امکان چنین کاری عملا وجود ندارد. مثلا اگر شما بخواهید یک کارخانه راه اندازی کنید همین که این کارخانه از یک اندازه و ابعاد بخصوص گذشت و خواست در بازار ایران خودی نشان بدهد، حتما باید سهمی از سهام این کارخانه به حساب یکی از آقازادهها واریز شود و معمولا آقازادهها هم به کمتر از 50 درصد سهام قانع نیستند، چونکه میخواهند کنترل شرکت را در دست داشته باشند.
بازار اینترنت و تلفن اینترنتی (VOIP) را خودم شخصا در پیچ و خم آن بودهام و تا حدودی کسانی را هم در این محدوده میشناسم. سالها پیش وقتی که اینترنت در ایران داشت پا میگرفت یکی از دوستان پیشنهاد داد تا با همکاری چند تن از دوستان داخل ایران یک شرکت ارائه دهنده اینترنت راه اندازی کنیم. دلیل اینکه من را هم میخواستند وارد این بازی کنند، این بود که من امکانات خرید دستگاههای مورد نیاز آنها را در خارج از کشور داشتم و همچنین میتوانستم در خارج از ایران یک پایگاهی باشم برای شرکت مورد نظر. بعد از چند مدت سعی، همگی آنهایی که در ایران بودند به این نتیجه رسیدند که بدون شرکت دادن یکی از دم کلفتهای رژیم نمیتوان چنین شرکتی را راه اندازی کرد، به همین دلیل هم من خودم را از پروژه کنار کشیدم. آنها شرکت را راه اندازی کردند و پس از کمتر از یک سال و نیم وقتی که شرکت سر و سامان گرفت و سود آور شد، آقازادهای که سهامدار!! شرکت بود همه موسسین را از شرکت یکی یکی بیرون کرد و خودش شد صاحب 100 درصد شرکت. این ماجرا را نوشتم تا برسم به این نوشته تلاش بهاييان براي تسخير بازار VOIP که دقیقا وضع موجود در این زمینه را در ایران نشان میدهد. آقایی بنام “مسعود فاتح” مطلبی را نوشته و چند سایت حکومتی (بخوانید آقازاده پرور) آنرا ترویج دادهاند (بازتاب، اخبار انصار و بهائیت در ایران) . همه این تلاشها هم یقینا برای این است که آقایان دستشان به سرمایه این شرکت نمیرسد، در نتیجه میخواهند آنرا بدنام کنند. یکی نیست از آقایان بپرسد بیزنس VOIP چه ربطی به دین اسلام یا بهائیت دارد که شما مهر بهائیت به یک شرکت VOIP میزنید!؟ مگر نه اینکه همه سرمایه و دار و ندار آن مملکت بدست بی کفایت آقایان مسلمان و مسلمان زاده است و تاکنون بجز گه کاری هنر دیگری از خود نشان ندادهاند، حالا گیرم که یک شرکتی هم صاحبانش بهایی باشند! این موضوع چه ربطی به بیزنس VOIP دارد!؟ مگر دیگر ادیان حق ندارند شرکت راه بیندازند!؟ مگر حق حیات فقط برای مسلمانان است!؟
وضع اقتصاد ایران نشان میدهد که چه کسانی انقلاب (استفراغ) 57 را سامان دادند، همانها بودند که بعد از روی کار آمدن خمینی و دار و دستهاش واقعا نشان دادند که “اقتصاد مال خَرَه” چه ایشان جملگی چسبیدند به اقتصاد و هر چه که سود آور بود. اعتراض نکنید این گفته خمینی است که فرمود “اقتصاد مال خَرَه” و حالا هم میبینیم که اقتصاد ایران تنها در دستان بی کفایت یک طویله خر است و گرنه وضع اقتصاد ایران میتوانست از این بهتر باشد.
یک توضیح: هیچ یک از سه سایت بالا که مطلب را انعکاس دادهاند، آدرسی از سایت شخصی آقای مسعود فاتح ندادهاند، من با کمک گوگل به این آدرس رسیدم http://revisal.blogfa.com، البته اینکه آدرس وبلاگ شخصی ایشان همین باشد یا نه را نمیدانم، باید منتظر شد تا عکس العمل ایشان را دید. در پیامگیر وبلاگ http://revisal.blogfa.com پیامی گذاشتم اگر پاسخی دریافت کردم یقینا منعکس خواهم کرد.
در بخش: دزدی های رژیم
21
Dec
2007
همکار خانمی دارم که روزها سر ناهار با هم گپی میزنیم. دیروز سر ناهار میپرسید امروز عید چی هست!؟ پاسخ میدهم چمیدانم! میگوید مگر شما امروز را عید نمیگیرید!؟ یک مرتبه به فکر شب یلدا میافتم و میگویم امروز نیست فردا ست. با اصرار سعی دارد به من بقبولاند که روز عید امروز است (دیروز). میگویم، اگر توضیح بدهی که چه عیدی منظورت هست شاید بتوانم پاسخت را بدهم! توضیح میدهد که صبح در رادیو شنیده است که امروز عید مسلمانها ست. یک مرتبه دوزاریم میافتد که شاید منظورش همان شو مسخره بازی سلاخی گوسفندان بی گناه باشد. در پاسخاش میگویم، اگر این باشد که حدس میزنم یک چیزی است که اصلا نمیتوان آنرا عید نامید. امروز برای مسلمانان روز قتل عام گوسفندان بی گناه است. با تعجب چهار چشم نگاهم میکند، درست انگاری که جن دیده باشد! آخه میدانید این نروژیهای چشم آبی، از خون و خونریزی نفرت دارند، حتی اگر خون گوسفند باشد. برایش روز قربان را که بعضی مسلمانان بیشعور عید مینامند توضیح میدهم و میگویم، این عید مال انسانهای بربری است که هنوز دست چپ و راست خود را تشخیص نمیدهند و تازه از غار نشینی بیرون آمدهاند. من نه مسلمان هستم و نه میانه خوبی دارم با این مسلمانهای مقیم نروژ (مسلمانان مقیم نروژ اکثرا پاکستانی و سومالیایی هستند و بسیار عقب افتاده)، ادامه میدهم و میگویم، در ضمن نزد ما ایرانیها فقط یک روز وجود دارد که آنرا عید مینامیم و آن هم جشن زایش زمین است، بعد میروم سراغ دیگر جشنهای ایرانی و یکی یکی توضیح میدهم تازه دارد میفهمد که این روز چه روزی است فردا چه. بعد از ناهار چند تا لینک برایش پیدا کردم و دادم به خوردش تا بفهمد که فرق است بین ما ایرانیها و مسلمانهای عقب افتاده، گرچه بعضی از ایرانیها هم مسلمان هستند و از همین کارها میکنند ولی وقتی این کشورهای همجوار را مقایسه میکنم با ایران، به خودم میبالم که حداقل ما از دیگر مسلمانها یک سر و گردن بالاتر و جلوتر هستیم. شما یک ایرانی پیدا نمیکنید که در ناف اروپا روز قتل عام گوسفندان “قربان” را جشن بگیرد، درصورتی که بیشتر مسلمانهای عقب افتادهای که از کشورهای دیگر مقیم نروژ هستند، این روز را عید مینامند ولباس نو میپوشند و جشن برپا میکنند.
در بخش: نقد اسلام
17
Dec
2007
پریشب کابوسی دیدم که کم مانده بود قالب تهی کنم! خوشبختانه این کابوس زیاد طول نکشید و از خواب بیدار شدم وگرنه معلوم نبود کارم به کجا بکشد.
حتما شما هم این دکتر شدن آقایان راس قدرت را پیگیری میکنید! همان گونه که آگاهید این روزها هر ننه همدمی دکتر میشود یا بهتر است بگوییم دکترش میکنند. دکتر شدن اراذل حکومت چی از رضایی شروع شد و با دکتر شدن احمدی نژاد ادامه پیدا کرد بعد از آن نوبت کوچکترها مثل ذوالقدر و عمه سکینه و دایی مصطفی رسید.
در فرهنگ عقب مانده ملت ایران، یک نقطه ضعف بسیار بودار هست که همگی دنبال مدرک هستند و تقریبا میتوان به جرات گفت که بیش از 90 درصد آنهایی که دنبال تحصیل میروند، اگر بتوانند یک مدرک بدون زحمت گیر بیاورند یقینا قید درس خواندن را میزدند و به همان مدرک قلابی قناعت خواهند کرد. تقریبا هیچ کس دنبال علم برای خود علم نیست. این مساله سگ دو زدن به دنبال مدارک و مدارج دانشگاهی هم باعث شده که بعضی که نمیتوانند به مدرکی دست پیدا کنند، یا آنرا میخرند یا با ملقب کردن خود یا فرزندان خود به تیتر مهندس و دکتر عقده گشایی میکنند. یک خاله خان باجی داشتیم توی فامیل، این بیچاره یک دامادی داشت که حسابدار بود. برای اینکه از دیگر خاله خان باجی های فامیل عقب نیفتد، همه جا میگفت داماد من مهندس است! یکی از رندان فامیل یک بار از او پرسیده بود داماد شما چه نوع مهندسی دارد؟ او هم که از همه جا بی خبر بود گفته بود مهندس حسابداری. این تیتر مهندس حسابداری روی داماد این بیچاره برای همیشه ماند و شد موضوعی برای مسخره کردن این خانم.
حالا برگردم به کابوسی که پریشب دیدم. معمولا خواب یا کابوسهایی که میبینیم بر اثر مسائلی است که در روز تحت تاثیر آن قرار میگیریم. این مساله دکتر شدن آقایان راس قدرت این روزها خیلی مرا عذاب میداد، شاید به همین دلیل هم بود که آن کابوس کذایی آمد به سراغم.
خواب دیدم که برای دریافت دکترا به یک دفتری رفته بودم. یک آقایی آنجا بود که بیشتر به حیوان وحشی شباهت داشت تا انسان، صورتش معلوم نبود، فقط هیکل نخراشیده، نتراشیدهاش قابل رویت بود. وقتی که برای دریافت مدرک دکترا به سراغش رفتم، از من خواست که شلوارم را در بیاورم و بروم توی اتاق بغل دراز بکشم! این را که گفت دستم را محکم گذاشتم روی کمر شلوارم و با سرعت از اتاق خارج شدم و پا گذاشتم به فرار. آنچنان دویدم که از نفس افتادم و آن موقع بود که از خواب بیدار شدم.
در رابطه با گوز پیچ شدن بلاگ رولینگز:
آیا کسی را میشناسید که بتواند در برنامه نویسی یک سیستم پینگ مرا یاری برساند؟ همان گونه که آگاهید این سیستم بلاگ رولینگز این روزها بدجوری گوز پیچ شده و تقریبا از کار افتاده. این مشکل خصوصا برای ملت بیچاره ایران که از سرعت پایین اینترنت برخوردارند و سر زدن هر روزه به همه وبلاگ ها و سایتهای مورد علاقه شان کار بسیار مشکلی خواهد بود و اگر یک سیستم پینگ در اختیار نداشته باشند مجبور خواهند شد، روزانه مقدار زیادی وقت تلف کنند. اگر کسی سیستمی را میشناسد که میتواند این کار را بکند، حتی اگر برای آن باید پولی پرداخت کرد، من حاضرم در این کار پول هم خرج کنم تا بلکه بتوانیم این مشکل را رفع کنیم. سرور و پهنای باند مورد نیاز اینترنت را هم من میتوانم تهیه کنم. راستش را بخواهید این روزها هم وقت بسیار کمی در اختیار دارم برای این گونه کارها و همچنین مغزم دیگر مثل قدیمها کار نمیکند. چنین کد نویسیهایی هم وقت و هم حوصله زیاد میخواهد که من هیچکدام را ندارم.
در بخش: اجتماعی
11
Dec
2007
در خبرها آمده بود که آقای متکی وزیر امورخارجه به یک گروه تحقیق ماموریت داده تا دستورات قرآن در حوزه سیاست خارجی را استخراج کنند.
ما هم که مایلیم بلکه سیاست خارجی مملکتمان به بهترین شکل اداره شود!! سعی کردیم از قرآن دستورالعملهایی را که به وزارت امور خارجه مربوط میشود استخراج کنیم. راستش را بخواهید هرچه گشتیم چیز بدرد بخوری پیدا نکردیم بجز مسافرتهای حضرت محمد و شرکاء، که در قرآن از آنها ذکری به میان آمده. تا آنجایی هم که میدانیم و سوات اسلامی ما قد میدهد، در آن دوران حضرتاش با شتر به خارجه مسافرت میکرده! پس اولین چیزی را که لازم دیدیم به آقای متکی در این باره توصیه کنیم، همانا مسافرت با شتر است چه از مطالعاتی که در قرآن کردیم هیچ اثری از هواپیما، جت و حتی اتوموبیل هم نیافتیم.
از همین جا این مساله مهم را به آیت الله حسنی کانادایی ارجاع میدهیم تا با دانش اسلامی که در این فقیه دانشمند سراغ داریم خود در این مقوله تحقیقات بیشتری را بعمل بیاورند.
انشاالله تعالی
در بخش: بدون دسته بندی